مفهوم تروریسم، نگرش حقوق بین الملل،فقها و امام خمینی رحمهُ الله
محمد علی ابراهیمی
چکیده
در بحث «مفهوم تروریسم، نگرش حقوق بین الملل، فقها و امام خمینی رحمهُ الله» ابتدا تحت عنوان کلیات مفاهیم، مفهوم لغوی، اصطلاحی و فقهی تروریسم مورد مطالعه قرار گرفته و تا حدودی که امکان داشت به تبیین آن پرداخته شده است.
در بخش دوم، دیدگاهها و اقدامات حقوق بین الملل مورد ارزیابی قرار گرفته و جهت غنای مطالب نظر حقوق بشر دوستانه بین المللی نیز مطرح گردیده است. در بخش سوم، نگاهی اجمالی به نظریات فقهای اسلامی افکنده شده است.
در بخش چهارم، اندیشه امام خمینی با استناد به فرمایشات صریح ایشان در منابع معرفی شده اقدام گردیده و در حد حوصله مقاله ضمن یک جمع بندی کلی به پاراگراف های کوتاه از سخنان امام استدلال گردیده است و در بخش پایانی تحت عنوان بررسی کلی پیامدهای عملیات تروریستی، قربانیان اصلی عملیات تروریستی، سردمداران مبارزه با تروریسم، عملیات تروریستی بر علیه اهداف اسلامی، حامیان اصلی تروریسم، مورد تحلیل و مداقه واقع شده و تا حد امکان مطالب مفید و قابل تأمل جمع آوری و خدمت اهل علم تقدیم شده است.
کلید واژه ها: تروریسم، حقوق بین الملل، حقوق بشر دوستانه، فقه اسلامی و دیدگاه امام خمینی رحمهُ الله.
مقدمه
پیشرفت سریع و روز افزون بشر معاصر و دستیابی به فناوری ارتباطات و اطلاعات، هر چند که مایۀ سعادت و بهبود اوضاع اجتماعی گردید، اما از حلّ بخش اعظم مشکلات انسان عاجز ماند.
انسان ها با اختراع، اکتشاف و توسعه علوم توانستند از مرگ و میر کودکان جلوگیری کنند. بسیاری از امراضی را که می توانست منجر به مرگ انسان گردد، شناسایی و نابود نمایند؛ شب های تاریک خود را با نور برق روشن سازند؛ وسیلۀ ایاب و ذهاب مدرن تولید کنند؛ محیط زیست مجلل و بهداشتی فراهم نمایند، ولی از ایجاد تحول عمیق ذاتی خود باز مانده و قادر نیستند خصیصه های حیوانی خود را تعدیل نمایند.
مشکل انسان معاصر، فقدان اخلاق، حس همگرایی، معنویت و ناتوانی از فایق شدن بر شهوترانی، بی عدالتی، زورگویی، خودسالاری و خود پرستی است. فاصله طبقاتی انسان روز به روز، رو به افزایش نهاده و چالش های اجتماعی یکی پس از دیگری خود نمایی می کنند. نبود توازن و معادله قدرت منجر به رشد روحیه آشتی ناپذیری شده، ستیزه جویی و لجاجت بیش از گذشته ها حاکمیت یافته است.
اگر در گذشته، جهان گشایی موجب ویرانی شهرها و خونریزی ها می شد، امروز توسعۀ منافع به دلیل نداشتن تعریف شفاف تسهیل کنندۀ هر نوع تجاوزگری و سفّاکیت شده و در قالب آن هزاران فاجعه پی هم به وقوع می پیوندد.
اگر در گذشته لشکرکشی و گسیل کردن سپاه عظیم باعث وحشت و فرار مردم از خانه و زندگی خود می شد، امروز به دلیل توسعه دانش نظامی و تولید جنگ افزارهای ویرانگر، این نگرانی تبدیل به مشکل روانی گردیده و امنیت زندگی به مراتب آسیب پذیرتر از گذشته به نظر می رسد.
درگیری های امروز منحصر به یک جبهه و چند جبهه نیست، یک صحنۀ نبرد تمام عیار است که ابتدا و انتهای آن به گسترۀ این کره خاکی می باشد. استفاده از روش ها و جنگ افزارها ظاهراً محدود است، ولی عملاً هرگز چنین به نظر نمی آید.
بدون شک ترور یک روش است، یک روش خونبار و ویرانگر برای به زانو درآوردن دشمن، تنها روشی است که پیامدهای ناخواسته و قهری به دنبال دارد. اگر مرگی حادث می شود و اگر فاجعه ای به بار می نشیند و اگر اندوهی بر گروهی از مردم تحمیل می گردد، هرچند که جزء اهداف نهایی تروریست ها نباشد، اما راه گریزی هم وجود ندارد و همین باعث دلهرۀ وجدان های بیدار گردیده است. به طوری که آلام ناشی از ترور باعث تأثّر فراوان شده و عکس العمل هایی را در پی داشته است.
از نظر حقوق دانان یکی از عوامل توسعه و رشد و گسترش حقوق جزای بین المللی، گسترش تروریسم بین المللی است، عوامل دیگر، مثل جرایم علیه بشریت، جنایات جنگی و دستیابی به حقوق بشر نیز در این جهت قابل توجه و تأثیر گذار است. اما تروریسم بین المللی خطری است که دائماً و با کمترین تدارکات در گوشه و کنار جهان قابل اجرا است و همیشه این خطر در گوش مردم جهان سنگینی می کند.
با این که تروریسم یک معضلۀ جهانی و جزء مسائل روز است، اما تحقیق در اطراف آن با کمبود شدید منابع رو به رو است. حتی می شود گفت: یک اثر علمی مفصل مستقل تحت این عنوان هنوز نگارش نیافته و در بازار موجود نمی باشد. آثار موجود در اطراف این موضوع بیشتر به شکل جزوه و مقاله می باشد و توأم با مسائل دیگر عرضه گردیده است و منابع آن هم بسیار پراکنده می باشد.
در میان علوم انسانی جایگاه بحث تروریسم واقعاً نامعلوم است، محقق سر درگم می ماند که در حقوق قضیه را دنبال کند یا در علوم سیاسی؟ ترور مربوط به حقوق داخلی است یا حقوق بین الملل؟ به حقوق بین الملل خصوصی مربوط می شود یا حقوق بین الملل عمومی؟ از طرف دیگر، به لحاظ شباهت شدید بین جرم سیاسی و ترور موجب انحراف تحقیق شده و انسان را به سوی مطالعۀ علوم سیاسی می کشاند.
همانطور که از مراجع این مقاله بر می آید، فرصت زیادی جهت مطالعه و تحقیق موضوع مورد بحث صرف شده است و در حوزه های فرهنگ لغات، فقه، تفسیر، روایات، حقوق و علوم سیاسی کنکاش صورت گرفته تا نگارش این مقاله تحت عنوان «مفهوم تروریسم و نگرش حقوق بین الملل، فقها و امام خمینی رحمهُ الله در باره آن» به طور علمی، مستند و محققانه عرضه گردد. این تحقیق در پاسخ این سؤال است که مفهوم تروریسم چیست؟ نگرش حقوق بین الملل درباره آن، چه می باشد؟ و نظر فقها و امام خمینی رحمهُ الله در این باره چه می تواند باشد؟ با اذعان به اینکه هیچ اثری خالی از نقص نیست، این ناچیز را تقدیم حضور انورتان می کنم؛ ان شاء الله که مورد پذیرش حضرت حق واقع گردد!
بخش اول: کلیات مفاهیم
الف. مفهوم لغوی تروریسم
ترور در لغت ترس زیاد، هراس، خوف و وحشت را گویند. نویسندۀ دانشنامه سیاسی بر این عقیده است که مفهوم لغوی ترور در زبان فرانسه به معنای هراس و هراس افکنی است و در سیاست: به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت ها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور گفته می شود.
دکتر عبدالوهاب المیسری می نویسد: «ترور به معنای دقیق کلمه دست زدن به اعمال خشونت آمیز همچون قتل، بمب گذاری، تخریب برای یک هدف همچون ترس انگیزی در دل ساکنان یک منطقه است که تا از آنجا بروند یا به زیر سلطه در آمده و به خدمت گرفته شوند». همچنین در کتاب فرهنگ اصطلاحات و عناوین جزائی می خوانیم که: «ترور به آدم کشی، قتل و ایجاد وحشت گویند».
تروریسم به مفهوم آدم کشی، ایجاد خوف و وحشت، در میان مردم برای نیل به هدف های سیاسی و بر انداختن حکومت و در دست گرفتن زمام امور دولت یا تفویض آن به گروه دیگری است که مورد نظر باشد. تروریسم از ابزارهای اصلی فاشیسم، ماکیاولیسم، و انواع مکتب های مشابه می باشد. ضمناً این واژه در زبان فارسی معادل ندارد و هنوز فرهنگستان زبان فارسی کلمه ای در برابر آن معادل سازی نکرده است.
اما در زبان عربی لفظ «فتک» را عدل ترور می دانند. در کتاب لسان العرب، در توضیح آن چنین آمده است: الفَتْک: رکوب ما هَمَّ من الاُمور ودَعَتْ إلیه النفسُ؛ مسلط شدن بر اموری که اهتمام بر انجام آن دارد و طبیعت انسان به سوی آن متمایل می باشد. و الفَاتِک: (الجَری ء الصَّدْرِ)، شخص بی باک، خونریز و دلیر را گویند. و الجمع الفُتَّاک. جمع این کلمه «فُتّاک» است که به معنای شخص بسیار دلیر می باشد. و رجل فاتِک: یعنی مردی باجرأت و دلیر، گستاخ و بی باک. و فَتَک بالرجل فَتْکاً و فُتْکاً و فِتْکاً، همه به یک معنا می باشند. یعنی «انتهز منه غِرَّة فقتله أَو جرحه» فرصت را از او گرفت، از غفلت او سوء استفاده کرده او را کشت، یا مجروح نمود. و قیل: هو القتل أو الجرح مُجاهَرةً؛ یعنی یک دیدگاه این است که «فتک» به معنای کشتن و مجروح کردن علنی می باشد.
و کل من قتل رجلاً غاراً، فهو فاتک؛ و هر کسی که مردی را با نیرنگ یا فریب بکشد، او را «فاتک» گویند. و منه الحدیث: أَنّ رجلاً أتی الزبیر فقال له: ألا أقتل لک علیاً؟ در حدیثی آمده که مردی پیش زبیر آمد و گفت: می خواهی علی علیه السلام را برایت بکشم؟ زبیر پرسید: چگونه او را خواهی کشت؟ آن مرد گفت: ناگهانی به او حمله می کنم. زبیر گفت: رسول خدا از کشتن ناگهانی منع کرده است و فرمود: ایمان مانع کشتن ناگهانی است، مؤمن این کار را مرتکب نمی شود.
قال أبو عبید: الفَتْک أن یأتی الرجل صاحبه وهو غارٌّ غافل حتی یشُدُّ علیه فیقتله، و إن لم یکن أعطاه أماناً قبل ذلک، ولکن ینبغی له أَن یعلمه ذلک؛ ابوعبید می گوید: فتک این است که مردی شخص همراه خود را (در حالی که فریب خورده و غافل است) آورده تا به او سخت گرفته و بکشد، هر چند که قبلاً به او تأمین نداده باشد، ولی بهتر بود به او می گفت.
ب. مفهوم اصطلاحی تروریسم
تروریسم اصطلاحاً به قتل سیاسی گفته می شود که با سلاح صورت گیرد و به فاعل و انجام دهندۀ این نوع قتل تروریست گویند. در لغتنامۀ دهخدا نوشته که اصل حکومت وحشت و فشار، اصول حکومتی بود که در فرانسه از سال 1973 تا 1974، مستقر بود. و در زبان فارسی این کلمه به اصلی اطلاق می شود که در آن از قتل های سیاسی و ترور دفاع گردد.
در فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد به صراحت یاد آور شده که تروریسم اصطلاحی است که بر سر تعریف آن توافقی میان حکومت ها یا تحلیل گران دانشگاهی وجود ندارد، اما تقریباً به شیوه های گوناگون به تعبیری منفی به کار می رود تا غالباً اقدامات گروههای فرا دولتی خود ساخته با انگیزۀ سیاسی علیه جان افراد را توصیف کند. اما اگر این اقدامات به خاطر یک آرمان گسترده مقبول نظیر اقدامات ماکویز برای بی ثبات سازی حکومت ویش فرانسه صورت بگیرد، از کاربرد اصطلاح تروریسم معمولاً اجتناب شده و اصطلاح دوستانه تری جانشین آن می شود.
تروریسم: مکتب خشونت و آدم کشی است که به اعمال جنایی اطلاق می شود که با هدف مقابله با نظام سیاسی کشورها و ایجاد رعب و وحشت در اشخاص یا گروههای معین و یا عامه مردم، توسط گروههای تروریستی ارتکاب یافته شود.
اما تروریسم به عنوان یک اصطلاح مذموم گاهی در رابطه با کردار حکومت ها به کار می رود تا بازیگران فرو دولتی. برای نمونه اصطلاح «ترور دولتی» به تکرار در مورد اقدامات گروههای رسمی نظیر گشتاپو، کا. گ. بی، السیسی آلمان شرقی و نظایر آن، بر ضد مخالفان یا اقلیت های قومی یا شهروندان یا هموطنان خود آنها به کار می رود. اصطلاح تروریسمِ مورد پشتیبانی دولت، غالباً برای توصیف عمل حکومتهای گوناگون در سازماندهی مستقیم یا کمک غیر مستقیم به مرتکبان اقدامات خشونت بار در سایر کشورهای مستقل است.
ج. مفهوم فقهی و تفسیری تروریسم
در فقه اسلامی بحثی تحت عنوان «ترور» مطرح نشده است، چون این واژه اسلامی نیست، بلکه غربی می باشد. اما در کتاب حدود ذیل عنوان ساب النبی و الأئمه علیهم السلام آمده است که اگر کسی به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیهم السلام دشنام دهد، شنونده می تواند دشنام دهنده را بکشد. کشتن ناسزاگو احکام مختلف دارد که در جای خود به آن می پردازم.
این واژه در فقه تحت عنوان «فَتک» بر وزن «امر» آمده است، فتک یعنی این که غفلتاً به کسی یورش ببرند و او را بکشند. خواه با سلاح باشد یا نباشد، در امور سیاسی باشد یا نباشد. به نظر می رسد که فتک اعم از ترور باشد. یعنی ترور از مصادیق فتک است. و ترور با قتل «غیله» مناسبت بیشتری دارد. چون معنای غیله آن است که کسی را فریب دهد و به جای نامعلوم برده او را به قتل رساند. پس در واقع این غیله است که با مفهوم ترور شباهت دارد و از نگاه معنا با هم نزدیک می باشند.
در تفسیر نمونه آمده است که: «غول» (بر وزن قول) در اصل به معنای فسادی است که به طور پنهانی در چیزی نفوذ می کند و این که به قتل های مخفی و ترور در ادبیات عرب" غیله" گفته می شود از همین نظر است.
همچنین در تفسیر هدایت آمده که غول، مستی یا طغیانی است که به نوشندۀ «می» دست می دهد و عقل و نیروهای او را می رباید، یا مرضی که منجرّ به مرگ می شود و از همین مادّه است «اغتیال» یعنی کشتن در نهان (ترور).
قراح نظر (دیدگاه خالص)
بر اساس آنچه گذشت، تأمل در معنای لغوی واژۀ تروریسم نشان می دهد که تعبیرها و دیدگاههای ناهمگون پیرامون آن وجود دارد. برخی ترور را رفتار خشونت بار رژیم سیاسی می دانند که برای تحکیم پایه های قدرت و به کنترل در آوردن جمعیت از این روش استفاده می کند و برخی دیگر معتقدند که ترور روش برگزیدۀ گروهها و رسته های سیاسی ضد نظام حاکم بالفعل می باشد که برای به زانو در آوردن حکومت متوسل به ایجاد هراس و دهشت افکنی می گردد. تا بلکه بتواند نظام حاکم را اصلاح یا سرنگون سازند. یا در سطح بین الملل به اهداف مورد نظر خود دست یابند.
اضطراب و چند جنبه گی معنای لغوی در بیان مفهوم اصطلاحی هم تأثیر گذاشته و موجب برداشت دوگانه در تبیین معنی مصطلح گردیده است. پس از نظر مفهومی دقیقاً مشخص نیست که تروریست چه اشخاص و افرادی هستند؟ آیا شخصیت حقوقی دولت تروریست است یا شخصیت حقوقی گروهها و تشکل های اجتماعی ؟! و همین ابهام مفهومی زمینه های سوء استفاده از تروریسم را فراهم ساخته و باعث ناشناخته ماندن اکثر رفتارهای خشونت آمیز و تفسیر به رأی گردیده است.
اما از نظر فقهی ترور ویژۀ افرادی است که با فریب اقدام به قتل می کنند و از غفلت قربانیان بهره برده منظور خود را عملی می سازند. از آن جایی که دولت ها از امکانات بیشتری برای استفاده از روش های پنهان و مخفی کردن جرایم سیاسی برخوردارند، لذا اگر تروری واقع شود، استفاده از این روش برای دولت ها کمتر قابل استناد است و بیشتر، افراد و گروهها در مظان اتهام تروریستی قرار می گیرند.
بخش دوم: نگرش حقوق بین الملل درباره تروریسم
جهت تنقیح موضوع، کشف دیدگاه حقوق بین الملل پیرامون تروریسم و شناسایی نهاد مسئول مبارزه با این پدیده خطرناک جهانی، لازم است ابتدا به تعریف حقوق بین الملل اشاره گردد سپس به اقسام آن پرداخته شود.
تعریف حقوق بین الملل
حقوق دانان در مقام تعریف حقوق بین الملل گفته اند: حقوق بین الملل مجموعه ای از اصول و قواعد الزام آوری است که بر گونه های مختلف روابط بین المللی حاکم است. به عبارت کامل تر: حقوق بین الملل مجموعه اصول و قواعدی است که دولت ها، یعنی اعضای اصلی جامعه بین المللی خود را ملزم به رعایت آنها می دانند و در روابط با یکدیگر اجراء می کنند، علاوه بر این، حقوق بین الملل شامل قواعدی است که طرز تشکیل و وظایف سازمانهای بین المللی و روابط این سازمانها را با یکدیگر و با دولت ها و همچنین در بعضی موارد حقوق و تکالیف افراد را تعیین می کند.
در این تعریف به سه مطلب مهم اشاره شده که عبارتند از:
یک، حقوق بین الملل برخواسته از ارادۀ جدی دولت ها و کشورها است؛
دو، حقوق بین الملل دارای ساختار و تشکیلات منظم اداری می باشد؛
سه، وظایف و روابط سازمان های بین المللی هم توسط نمایندگان کشورهای جهان طراحی و تنظیم می گردد. و تا این اراده در سطح دول جهان به مثابه ظهور نرسد حقوق بین الملل هم شکل نخواهد گرفت.
طبقه بندی و اقسام حقوق بین الملل
حقوق دانان معتقدند که حقوق بین الملل (مثل حقوق داخلی) به حقوق بین الملل عمومی و حقوق بین الملل خصوصی قابل طبقه بندی و تقسیم است. منظور از حقوق بین الملل عمومی مجموعه اصول کلی ناظر بر روابط کلیه اعضای جامعه بین المللی است. و نیز حقوق بین الملل خصوصی قواعدی است که صرفاً بین دو یا چند کشور اِعمال می شود. اپنهایم انگلیسی می گوید: «حقوق بین الملل دارای سه بخش عمده است که عبارتند از: 1. حقوق بین الملل جهانی؛ 2. حقوق بین الملل عام؛ 3. حقوق بین الملل خاص».
با اینکه حقوق دانان حقوق داخلی را به رشته های مختلفی تقسیم کرده اند، مثل حقوق عمومی و حقوق خصوصی و هر کدام را به رشته هایی چون: حقوق اساسی، حقوق اداری، حقوق جزای عمومی، حقوق جزای اختصاصی، آیین دادرسی کیفری، حقوق کار، حقوق تجارت، آیین دادرسی مدنی و... اما در تقسیم حقوق بین الملل فراتر از دو بخش فوق نرفته اند. اکنون سؤال این خواهد بود که نهاد مسئول و مبارزه کننده با جرایم بین المللی کدام بخش از این دو حقوق می باشد؟
قبل از پاسخ به این سؤال، خاطر نشان می گردد که سازمان ملل به عنوان مهمترین نهاد بین المللی طی منشوری که به امضای اعضای آن رسیده است، دارای شش رکن مهم چون مجمع عمومی، شورای امنیت، شورای اقتصادی و اجتماعی، دیوان بین المللی دادگستری، دبیرکل، و شورای قیمومت می باشد. به نظر می رسد که دیوان دادگستری بین المللی به عنوان بخش قضایی سازمان ملل مسئول رسیدگی به جرایم مهم بین المللی باشد. اما به موجب بند الف از ماده سیزده منشور ملل متحد، مجمع عمومی زمینه لازم را برای تهیه، انشاء، تنظیم و تدوین حقوق بین الملل فراهم می کند و منطوق بند الف مبین آن است که کمیسیون حقوق بین الملل خالق و ابداع کننده حقوق بین الملل باشد.
وظایف دیوان دادگستری بین المللی
در پیش نویس اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری، آمده بود که اصول کلی جرایم بین المللی عبارت است از: نسل زدایی، نقض فاحش حقوق بشر دوستانه، (جنایات جنگی) جنایات علیه بشریت و سایر جنایات بین المللی که شامل:
1. تروریسم بین المللی؛
2. حمل و نقل غیر قانونی مواد مخدر؛
3. مداخله در امور کشورها؛
4. سلطه استعمار و دیگر اشکال سلطه می گردید.
جنایات بین المللی اصولاً توسط اشخاص حقیقی قابل ارتکاب می باشد و عملاً اراده اشخاص حقیقی است که در هر مورد تصمیم می گیرد. لکن این تصمیم گیری و ارتکاب عمل گاهی به تنهایی انجام می شود، گاهی به طور مشترک و با تشکیلات و سازماندهی خاص ارتکاب می یابد و در بیشتر موارد جنایات بین المللی واجد هر دو جنبه می باشد. به عبارت دیگر، در پیش نویس اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری، جرایم در سطح بین المللی بر دو دسته تقسیم شده بود.
اول: جرایم عرفی، که شامل نسل کشی، جنایت بر ضد بشریت، جنایات جنگی و جنایت تجاوز می باشد.
دوم: جرایم قراردادی، یعنی جرایمی که بر اساس قرار دادهای بین المللی جرم تلقی شده اند که شامل تروریسم، جنایت بر ضد کارکنان سازمان ملل متحد، قاچاق مواد مخدر و مواد روان گردان می گردید. اما پس از تصویب اساسنامه، فقط جرایم عرفی در حیطه کار دیوان قرار گرفت و جرایم معاهداتی از صلاحیت رسیدگی آن خارج شد. اکنون چون وظایف دیوان محدود به جرایم عرفی گردیده، دیگر دیوان دادگستری در غیر موارد معین در اساسنامه حق رسیدگی و دخالت نخواهد داشت.
اقدامات حقوق بین الملل
هر چند که در اساسنامه دیوان بین المللی دادگستری، کیفر سایر جرایم درج نشد، ولی مفهوم آن این نیست که دیگر حقوق بین الملل از کنار تمام جرم و جنایات شنیع و آلام بشری به راحتی گذر خواهد کرد و اعمال ضد انسانی مرتکبان فجایع شرم آور را با دیدۀ اغماض خواهد نگریست. حقوق بین الملل موظف است از نظم و امنیت جهانی پاسداری کند و هر آنچه که با این انگیزه ها در تضاد و تنازع باشد به منزلۀ پا گذاشتن بر ارزش های انسانی و قواعد بین المللی خواهد بود، لذا سازمان ملل تلاش کرده است که با تصویب قطعنامه و کنوانسیون های مختلف جلوی ارتکاب هر نوع اعمال غیر قانونی علیه صلح و امنیت جهانی را مسدود سازد.
در این جهت سازمان ملل دهها کنوانسیون در موضوعات گوناگون بین المللی را تصویب و منتشر کرده که بررسی همه آنها از حوصله این مقاله خارج می باشد و فقط به اهم آنها اشاره می گردد:
1. به موجب ماده چهار پروتکل دوم الحاقی 1977، اعمال تروریستی در هر زمان و مکان که باشد، ممنوع است و باید ممنوع باقی بماند.
2. مجمع عمومی سازمان ملل متحد تعریف مشخص و پذیرفته شده ای از تروریسم دارد و پیامد های خطرناکی نیز برای آن قائل می باشد که از نقض حقوق بشر تا به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی را در بر می گیرد.
3. مجمع عمومی برای کمک به اجرای خواسته های خود در قطعنامه شماره 210 / 51، مورخ 17 دسامبر 1996، تأسیس کمیته ویژه تروریسم را پیش بینی کرد.
4. شورای امنیت در سال 1999 نیز اولین قطعنامه شماره 1269 خود را در خصوص تروریسم صادر کرد و تعریفی شبیه آنچه که مجمع عمومی از تروریسم ارائه کرده بود را پذیرفته است.
5. پس از حملات یازده سپتامبر، مجمع عمومی و شورای امنیت قطعنامه هایی صادر نمودند که اگر چه ظاهراً خاص و موردی بود، لکن موضوعات نسبتاً مهم مندرج در آنها به قطعنامه های خاص هم جنبه عمومیت بخشید و مقررات بین المللی مربوط به مقابله با تروریسم را تقویت کرد.
6. مجمع عمومی یک روز پس از حملات تروریستی یازده سپتامبر با صدور قطعنامه 65 / ال1 ضمن محکوم کردن حملات تروریستی، خواستار همکاری بین المللی برای دستگیری و مجازات عوامل و سازمان دهندگان حملات و همچنین جلوگیری از اقدامات تروریستی و ریشه کنی تروریسم در عرصه بین المللی گردید.
7. شورای امنیت دو قطعنامه 1368 و 1373 را صادر نمود. شورا در قطعنامه 1373 که در تاریخ 28 سپتامبر 2001 تصویب کرد، علاوه بر تهدید آمیز خواندن اینگونه اقدامات تروریستی، برای صلح و امنیت بین المللی و شناسایی حق دفاع فردی یا جمعی از خود برای آمریکا، طبق فصل هفتم منشور ملل متحد، از تمامی دولت ها می خواهد تا اقدامات زیر را انجام دهند:
1. از تأمین مالی اقدامات تروریستی در قلمرو خود جلوگیری کنند و آن را جرم بشناسند.
2. منافع گروهها و افرادی که به هر نحو در فعالیت های تروریستی دخالت دارند را مسدود نمایند.
3. منابع تأمین تسلیحاتی تروریست ها را از بین ببرند.
4. مانع استفاده تروریست ها از قلمرو خود شوند.
5. اقدامات تروریستی را در قوانین و مقررات داخلی در زمره جرایم جنایی حاد قرار داده و اجرای عدالت در مورد مرتکبان اینگونه جرایم را تضمین نمایند.
6. حداکثر کمک را به یکدیگر در ارتباط با تحقیقات جنایی و رسیدگی جنایی به مسائل مربوط به تأمین مالی یا حمایت از اقدامات تروریستی، از جمله کمک به دستیابی به شواهد لازم برای رسیدگی قضایی به عمل آورند.
7. راههایی را برای افزایش تبادل اطلاعات در خصوص اقدامات و تحرکات افراد و گروههای تروریستی بیابند.
8. برای جلوگیری از اقدامات تروریستی در قالب موافقت نامه ها و ترتیبات دو یا چند جانبه به همکاری بپردازند.
9. کنوانسیون ها و پروتکل های بین المللی مربوط به تروریسم و همچنین قطعنامه های شورای امنیت، از جمله قطعنامه 1299 و 1368 را به طور کامل به مورد اجرا گذارند.
بنابراین نباید تصور شود که حقوق بین الملل ضد تروریسم وجود ندارد، بلکه مقررات موجود دارای چارچوب استوار و محکم در مقابله با تروریسم بین المللی می باشند، اما این که چرا این قوانین نتوانسته آلام بشری را کاهش دهد و در عرصه جهانی موفقیت کسب کند، بحث دیگری خواهد بود.
عملیات تروریستی و اصول حقوق بشر دوستانه
1. تعریف
یکی از تعریف هایی که برای حقوق بشر دوستانه ذکر گردیده است، عبارت است از: «اصول و قواعدی است که استفاده از خشونت را در زمان منازعات مسلحانه محدود می کند». و در جهت اهداف حمایت از افراد، حمایت از تمامی اسرا، حمایت از جمعیت های غیر نظامی (اموال و اماکن) و محدود کردن استفاده از ابزار و آلات جنگی وضع گردیده است. و به کنوانسیون های چهارگانه ژنو معروف است که در 12 اوت 1949، تصویب شد و در 21 اکتبر 1950 لازم الاجرا گردید و اکنون منبع مهم و عمدۀ حقوق بشر دوستانه تلقی می گردد.
اکنون این اصول محور قضاوت و مرجع نهایی ارزیابی حقوقی بوده که توسط سازمانهای جهانی، مجامع بین المللی و حقوق دانان فرهیخته طرح و به تصویب کنوانسیون های فوق رسیده است.
2. ویژگی های حقوقی
الف. آمره بودن اصول حقوق بشردوستانه، یعنی توافق طرف های درگیر برخلاف آن، اعتبار حقوقی ندارد و تخلف از مفاد آن برای هیچ کس جایز نمی باشد.
ب. انگیزه های شرافتمندانه در جنگ باعث نمی شود که اصول مذکور نادیده گرفته شود. مثل دفاع مشروع، دفاع از تمامیت ارضی در مقابل تجاوز و مبارزه با تروریسم و نظیر آن.
ج. اصول چهارگانه حقوق بشر دوستانه قواعد عرفی است و جنبه اعلانی دارد. پس با مادۀ سه مشترک تا حد مفاهیم اولی عرفی قابل گسترش است، لذا از کلمه «هرکس» می شود تعمیم معنا داد و تمام جرایم علیه انسانیت را تحت آن گنجاند.
د. این اصول را هر چند دولت های عضو سازمان ملل تصویب و امضاء کرده اند، اما طرف تعهد فقط آنها نیستند، بلکه تا حد شمول تمام کشورهای جهان مورد نظر است و مبنای الزام، کشورهای غیر عضو را هم در بر خواهد گرفت.
با توجه به توضیحات فوق، می شود پرسید که:
1. آیا عملیات تروریستی با اصول حقوق بشر دوستانه سازگار است؟
2. آیا عملیات تروریستی با رعایت اصول حقوق بشر دوستانه امکان پذیر است؟
3. آیا رعایت اصول حقوق بشر دوستانه برای همگان واجب است؟!
انجام ترور یک عمل کور است، در اکثر ترورهایی که شاهد هستیم، زیان ناشی از آن متوجه افراد بی گناه است، تروریست ها اگر افراد یا گروههای شورشی غیر رسمی باشند، بسیار اندک می توانند اهداف دولتی، نظامی و مراکز قدرت را مورد هدف قرار دهند. بنابراین دهشت افکنی آنان همواره جنبه ای مردمی دارد، افراد و اماکنی در شراره های خشم تروریست ها می سوزند که کمترین نقش در تأثیر گناه ادعایی مجریان عملیات رعب افکنی دارند و می شود گفت: اصلاً گناهی متوجه آنان نیست.
اصول حقوق بشر دوستانه در جهت حمایت از همین افراد تدوین یافته است. اهداف کنوانسیون های چهارگانه این است که کمترین آسیب متوجه افرادی بشود که در جنگ نقشی ندارند یا دست از جنگ کشیده اند یا زخمی و بیمار یا اسیر گردیده اند یا اماکنی که در جهت اهداف نظامی بهره برداری نمی شود، بلکه عمدتاً سر پناه ساکنان خود است. بسیاری از عملیات های تروریستی در جهت ضد اهداف کنوانسیون ها، سازماندهی و اجراء می گردد. بنابراین در هیچ شرایطی عملیات تروریستی نمی تواند به دور از موارد حمایتی اصول حقوق بشر دوستانه انجام پذیرد. پس نقض این اصول در جریان اجرایی شدن عملیات تروریستی حتمی به نظر می رسد.
اگر تروریست ها بخواهند معاهدات ژنو را رعایت کنند و تلاش نمایند که هیچ موردی از موارد مفاد معاهدات نقض نگردد، در واقع کم ترین شانس برای نیل به اهداف عملیات تخریبی خود خواهند داشت؛ چون نقاط مورد هدف از امنیت و حفاظت قابل اطمینان برخوردار است؛ مثل پادگان ها، دفاتر سیاسی و اداری، حتی منازل اشخاص ذی نفوذ و مؤثر در استواری قدرت حاکمه و رخنه کردن در لایه های امنیتی آنان کار دشوار می باشد. بنابراین پاسخ سؤال دوم هم منفی خواهد بود. یعنی با رعایت جوانب احتیاط و تعهد به عدم ارتکاب جرایم علیه موارد حمایتی کنوانسیون های چهارگانه عملاً مساوی با عقیم ماندن طرح های ویرانگر ضد دولتی خواهد بود. و این چیزی نیست که یک گروه تروریستی به آن فکر کند.
اما اگر ترور از طرف دولت های متجاوز یا ضد مردمی انجام شود، ارتکاب اشتباه به مراتب بیشتر و دردناک تر می باشد. مثل آنچه که در جنگ سی و سه روزه اسرائیل علیه حزب الله لبنان شاهد آن بودیم و دیدیم که دولت تروریستی اسرائیل با شهرها، شهرک ها و دهکده های کشور لبنان چه کرد؟ همه نقض قوانین بشر دوستانه بود و فاجعه پشت فاجعه به بار نشست و در منظر دیده بانان حقوق بشر، فجایع خونین پی هم تکرار گردید.
واجب بودن رعایت اصول حقوق بشر دوستانه برای همۀ طرف های متخاصم، بدون هیچ عذری مبنای حقوقی، عقلی و وجدانی دارد. هر چند که اظهار نظر شده مبنی بر این که چون شورشیان و ناراضیان داخلی خود را در تعهد هیچ مقرراتی نمی بینند ـ چون تمام تعهدات بین المللی توسط دولت ها انجام می پذیرد ـ از دیدگاه بین المللی شخصیت حقوقی مستقل ندارند، لذا طرف تعهد و قرار دادها قرار گرفته نمی شوند. از طرف دیگر، دولت ها هم دوست ندارند که از لحاظ اقتدار سیاسی تنزل رتبی یافته و با یک گروه شورشی هم سطح گردند، لذا هر چند ماده سه مشترک کنوانسیون های ژنو تصریح دارد که هر یک از متخاصمان مکلف است مقررات این ماده را رعایت کند و به لحاظ تعمیم معنا «هر کس» مفهوم عامی دارد و شامل تمام طرف های این ماده می شود و همه بدون استثناء مسئول هستند. همچنین هر گاه یک واقعه ناگوار و دل خراشی در صحنۀ بین الملل روی می دهد و باعث رنجش و آزار وجدان تمام جهانیان می گردد، سازمان ملل و شورای امنیت در یک واکنش توصیه ای همۀ طرف های درگیر را مورد خطاب قرار داده و رعایت اصول حقوق بشر دوستانه را از آن ها می خواهند. و این بهترین دلیل برای مدعا است و معنای آن این خواهد بود که علاوه بر نیروهای حکومت، نیروهای شورشی نیز چنین وظیفه ای دارند. و مبنای الزام معاهدات شامل تمام طرف های قضایا می گردد.
از دیدگاه حقوق دانان هر چند ماده سه مشترک مستقیماً گروههای درگیر با دولت را مورد خطاب قرار نداده و الزامات مستقیمی را متوجه آنان نساخته است، اما در زمان نگارش ماده به مبنای حقوقی تعهد شورشیان (یاغیان) به رعایت حقوق بشر دوستانه توجه لازم شد. چون تعهد یک دولت به منزلۀ تعهد تمام افراد و اتباع یک کشور خواهد بود. و به راحتی می شود آنان را تحت پوشش مبنای الزام حقوقی قرار داد.
تروریست ها بدون شک جزء افراد و گروههای شورشی داخلی اند و بر اساس تحلیل فوق ملزم به رعایت اصول حقوق بشر دوستانه در هر شرایطی خواهند بود، اما گروههای تروریستی فرا کشوری (منطقه ای و بین المللی) را می شود بر اساس تفسیر کمیته بین المللی صلیب سرخ از ماده سه مشترک متعهد دانست؛ چون عقیدۀ به تکلیف شورشیان، مبتنی بر این دلیل است که در زمینه حقوق بشر، افراد همه در سطح بین المللی طرف حق و تکلیف قرار می گیرند. چنین تکلیفی در واقع از طبیعت حقوقی بیشتر مقررات بشردوستانه نشأت می گیرد. به خصوص ماده سه مشترک که طبعی فراگیر و جهانی دارد.
اما صد افسوس که امروز گروههای تروریستی بدون توجه به مسئولیت های حقوقی خود، به اقداماتی دست می زنند که موجب تنفر جهانی از عملکردهای آنان شده و به کریه بودن رفتارهای آنان افزون گردیده است. بیشترین دلیل تحریک آمیز افکار عمومی از عملیات تروریستی ناشی از زیر پا گذاشتن حقوق اولیه قربانیان عملیات خشونت بار است.
در حالی که بر عکس، هم ممکن و هم مفید بود؛ یعنی اگر شورشیان تروریست در طرح های اجرایی خود می کوشیدند تا شیوه ای را اتخاذ کنند که کمترین آسیب به مردم و به انسانیت برسانند، محبوبیت بیشتری پیدا می کردند.
بخش سوم: دیدگاه فقها دربارۀ تروریسم
در فقه اسلامی فقها فرموده اند: اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دشنام دهد، کشتن او برای سامع جایز، بلکه واجب است. در تحریر الوسیله می خوانیم که «من سبّ النبی صلی الله علیه و آله و سلم ـ و العیاذ بالله ـ وجب علی سامعه قتله».
کشتن ناسزاگو چند صورت دارد که در ذیل به آنها اشاره می شود.
1. شنونده پس از استماع دشنام، بلا فاصله به دشنام دهنده حمله کرده، وی را از پا در می آورد.
2. در یک دادگاه صلاحیت دار طرح دعوا می نماید.
در صورت اول، فقها معتقدند که قتل دشنام دهنده جایز، بلکه واجب است و اگر موفق شود پیگرد قضایی ندارد. این در صورتی است که کشنده خوف بر مال و جان خود نداشته باشد، ولی اگر خوف داشت ممکن است صبر کند و با یک طرح حساب شده، سر فرصت به ناسزاگو حمله نماید.
در صورت اول، اگر پس از شنیده شدن فحش، بلا فاصله به هتاک حمله شود. این عمل ترور نیست؛ چون مفهوم ترور با طرح و نقشه قبلی و سبق نیت همراه است که اینجا چنین چیزی نیست. دو نفر بدون هیچ برنامه ای با هم روبه رو می شوند، یکی نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اسائۀ ادب می کند، دیگری فوراً به حکم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وی را می کشد. کجای این با ترور مطابقت دارد؟!
اما اگر در همان لحظه کار را تمام نکرد، بلکه رفت تا با برنامه و طرح قبلی ساب النبی صلی الله علیه و آله و سلم را بکشد، این عمل ترور است، ولی دلیلی برای اجرای آن در شرع وجود ندارد؛ زیرا اجرای حدود فوری است، در حدود تأخیر جایز نیست. پس اگر کسی حدود را تأخیر اندازد گناه کرده، دیگر مکلف به اجرای عمل نیست. اما اگر در دادگاه صالحی طرح دعوا کند و اجرای حکم بر اساس رأی دادگاه باشد، باز این ترور نیست.
برخی از فقها نوشته اند: «من سبّ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وکان بالغاً عاقلاً مختاراً عالماً بأنّه سبّ للنبی صلی الله علیه و آله و سلم قُتِلَ بلا اشکال و لا خلاف و فی الریاض علیه الإجماع فی کلام جماعة و فی الجواهر الإجماع بقسمیه علیه و کیف کان فیدلّ علی القتل مستفیض الروایات بالإضافة إلی أنّه عقلی».
چون برپایی نظام اسلامی ـ که موجب دفاع اجتماعی می گردد ـ متوقف به احترام شخصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و اهانت موجب فروریختن این نظام اجتماعی می گردد که گناه آن بدتر از کشتن انسان است؛ چون کشتن انسان موجب از بین رفتن سعادت یک فرد است، اما اهانت موجب انهدام سعادت جامعه می باشد.
و به علت هجو برخی از سران یهود پیرامون شخصیت وجودی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حضرت ناگزیر به صدور فرمان قتل آنان شد و افرادی مثل کعب اشرف، ابو رافع، ابن شیبه و سلام بن ابی الحُقَیق توسط جوانان اوس و خزرج از سر راه پیشروی اسلام برداشته و خیال حضرت از ناحیۀ آنان راحت شد.
علاوه بر آنچه گذشت، برخی معتقد ند که: از دیدگاه علمای دین، اعدام انقلابی نوعی تکلیف دینی در شرایط خاص است که هدف از آن رفع مفاسد و مظالم، اصلاح امور جامعه و بالاخره قوام و دوام دین است. منظور از اعدام انقلابی، عبارت دیگر ترور است که در جهت تمایز با ترور به مفهوم عرفی آن که به منظور کسب قدرت سیاسی انجام می شود، می باشد. بر این اساس ترور برای حفظ بیضه اسلام جایز خواهد بود.
در حالی که حقیقت مطلب این است که ترور در هیچ شرایطی از نظر مبانی دینی جایز نیست، به دلیل این که ثمرۀ عملی آن از بین رفتن بی گناهان است و کشتن انسان بی گناه را هیچ فقهی تجویز نمی کند. چون در آن قتل افراد بی گناه اجتناب ناپذیر است و کشتار بی گناهان در مبانی فکری اسلام مشروعیت ندارد و اعدام های انقلابی مجرم ولو دولت حاکم باشد، چون مرتکب ظلم شده و گناهکار است یا مجرمی که احیاناً از چنگال دستگاه عدالت متواری می شود یا دستگاه قضایی به آن دسترسی ندارد، چون بر اساس اعلام عام و عمومی صورت می گیرد، دیگر ترور نخواهد بود. چون در مفهوم ترور اساساً پنهان کاری و اجرای عملیات مخفیانه نهفته است. ساب النبی را چون علماء مهدور الدم اعلام کرده اند، پس دشنام دهنده اگر با توجه به این اعلام عام و فتوای مشهور اقدام بر هتک حرمت کند، کشتن مخفی آن مشکلی را پدید نمی آورد و شامل مفهوم تروریست هم نمی گردد.
دیدگاه مشهور علما پیرامون قتل ناشی از ترور
ممکن است سؤالی اینطور طرح شود که آیا کشتن افراد به صورت ترور در اسلام جایز است؟ در جواب باید گفت: چنین روشی در کتابهای فقهی و قوانین مدون آن یافت نمی شود. اسلام به شدّت مخالف رفتارهای فردی و خودسرانه می باشد و در هیچ شرایطی به هر نوع عملی که منجر به اختلال نظام جامعه گردد، رضایت نمی دهد.
بهترین دلیلی که برای این حکم می شود اقامه کرد روایاتی است که به طور قاطع هر نوع عملیات تخریبی و هراس برانگیز را ممنوع می داند. این روایات در اکثر کتب فقهی و روایی فریقین آمده و در آثار معتبر فقهی به آن استدلال شده است و یکی از موارد وفاق فقهی تشیع و تسنن می باشد.
از وجود مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمود: «إِنَّ الإیمانَ قَیدَ الْفَتْک، لا یفتَک مُؤمِنٌ». حقیقتاً ایمان از کشتن ناگهانی منع می کند و از وجود مقدس امام صادق علیه السلام روایت شده که حضرت فرمود: «یا أبَا الصَّبَّاحِ هَذَا الْفَتْک وَقَدْ نَهَی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَنِ الْفَتْک. یا أبَا الصَّبَّاحِ إِنَّ الإِسْلامَ قَیدَ الْفَتْک». ابی صباح کنانی خدمت امام صادق علیه السلام رسید، عرض کرد: ما در همدان همسایه ای داریم که پیش ما می آید. وقتی ما از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام صحبت می کنیم، او بدگویی می کند. آیا اجازه می دهید ما او را بکشیم؟! امام علیه السلام پرسید: خودت این کار را انجام می دهی؟ ابی صباح گفت: بلی به خدا قسم اگر اجازه بدهید در کمین او می نشینم، وقتی آمد ناگهان با شمشیر خود بر او حمله می کنم و او را می کشم. حضرت صادق علیه السلام فرمود: این قتل ناگهانی و ترور است و رسول خدا از آن منع کرده است. ای ابی صباح اسلام قتل ناگهانی (ترور) را ممنوع نموده است.
با توجه به این دو روایت که در واقع برگشت روایت دوم هم به روایت اول است، نتیجه می گیریم که ترور در اسلام مشروعیت ندارد و در کتب فقهی هم به همین دو روایت، جهت عدم مشروعیت ترور استدلال شده است.
اما سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که ترور برخی از سران یهود را امضاء کرد، شاید از باب مختصات النبی یا از باب ساب النبی باشد. به هر حال دلیلی برای مشروعیت ترور در اسلام نخواهد بود.
همچنین آیت الله سید محمدحسین فضل الله، می گوید: این نظر در دیدگاههای علمای جهان اسلام دیده می شود، آنان همگی بر ضد انفجارات موضع گیری کردند؛ زیرا کشتن افراد بی گناه به این شیوه به صرف مخالفت با سیاست دولتی که این مردم در حیطۀ آن زندگی می کنند، جایز نیست.
بنابراین، ترور به عنوان نمادی از خشونت، اگر به معنای قتل غافلگیرانه و وحشت آفرین در مورد کسی باشد که جان او محترم است، قطعاً حرام و قبیح است؛ یعنی در قبح و حرمت ایجاد وحشت غیر قانونی و غیر مجاز و غافلگیرانه که معنای خاص ترور است، بحثی نیست.
باید توجه داشت که از نگاه فقهی و حقوقی مردم دو دسته اند. گروهی که مطیع شریعت و مقررات حکومتند، مال، جان و ناموس آنان محترم بوده و امنیت آن را شرع و قانون تضمین کرده است. گروه دیگر که با شریعت و قوانین مصوب مخالفت کرده و غائله آفرینی می نمایند و گاه مرتکب جرایم سنگین شده و متواری می گردند یا کسی که مسلمان نیست و فرمانبر دولت اسلامی نمی باشد، شرع و قانون در برابر آنان مسؤولیتی نخواهند داشت و بعض افراد خطا کار از طرف مراجع قضایی مجرم خطرناک معرفی می گردند. در صورت عدم امکان تسلیم آنان به مراجع ذی صلاح کشتن آن ها معاذیر قانونی دارد. به طور کلی می توان گفت: عوامل موجهه جرم، اوضاع و احوال خاصی هستند که موجب زایل شدن وصف قانونی یک فعل ارادی ضد اجتماعی می گردد. به نحوی که با وجود آن اوضاع و احوال، فعل مزبور در جهت اعمال یک حق و یا انجام یک تکلیف تلقی و فقدان آن اوضاع و احوال، موجب احراز و تحقق جرم می گردد. مثل جایز القتل بودن سلمان رشدی مرتد که با توجه به فتوای حضرت امام در مورد آن، کشتن او موجب پیگرد شرعی و قانونی از نظر فقهی و حکومت اسلامی نمی گردد.
پیش از این گفتیم ترور در ادبیات اسلامی و فقهی سابقه ندارد. فقهاء عظام در کلام خود از واژه [غیله] استفاده کرده اند. الغِیلَة [غول ]: اسم است از (الاغتیال): یعنی کسی را با فریب و نیرنگ کشتن. بر اساس اطلاعات رایانه ای جامع فقه اهل البیت علیه السلام، غیله 162 مرتبه در عبارات فقهای امامیه به کار رفته است. اما مورد استعمال آن فرق می کند. بعضی نوشته اند: اگر مدعی دسترسی بر مال مدعی علیه پیدا کند حق ندارد آن را پنهانی بگیرد. «فان ظفر له بمال لم یحل له أخذه غیلة» محقق حلی می نگارد: مالی را که مسلمانی از کافر حربی به طور پنهانی می گیرد: اگر در زمان «الهدنة» یعنی: آتش بس موقت برای تهیه قرار داد صلح، سازش، و آرامش باشد. مال به کفار حربی برگردانده می شود. و در غیر آن مال گیرنده است، فقط خمس آن را باید بدهد. «ما یؤخذ غیلة من أهل الحرب إن کان فی زمان الهدنة أعید علیهم وإن لم یکن کان لآخذه و فیه الخمس» ابن جنید نوشته: برای والی مسلمان مستحب نیست که آغازگر جنگ باشد،... و کشتن کسی از روی حیله. «لا یستحب للوالی أن یبدأ بقتالهم... و لا قتله غیلة» تا اینجا فقهاء حتی برداشتن مال کافر حربی را با فریب و نیرنگ جایز ندانستند. چون اهمیت صلح بیش از اینها خواهد بود.
صاحب قواعد می نویسد: اگر کافری عهد خود را با جنگ ناشی از فریب یا غیر آن بشکند حکم آن این است که وی را به وطن اصلی آن مسترد می توان کرد. فاضل مقداد می نگارد: «و یجب الوفاء بالشروط الصحیحة و لو کانت فاسدة فلا یجوز الاغتیال إلا بعد الإنذار» وفا به تمام شروط صحیح واجب است ولو فاسد منعقد شده باشد. پس فریب و نیرنگ جایز نیست مگر بعد از هشدار و ترساندن متخاصم. و نیز در راستای جواز استفاده از روش اغتیال صاحب جواهر این سؤال را مطرح می کند: «و هل یجوز اغتیالهن بإظهار صورة الصلح لأجل فتح الحصن ثم یسبین باعتبار کونهن أموالا؟» آیا فریب دشمن با تمایل به صلح برای باز کردن دژهای آنان سپس دشنام آنها به خاطر مال آنان جایز است؟
خود در مقام جواب می گوید: مسأله دو صورت دارد.
در مختلف به نقل از مبسوط آمده که وجه اول به قیل نسبت داده شده است و این که برای کفار حربی عقد امنیت منعقد نمی گردد.
ولی در حاشیه مرحوم کرکی و مسالک آمده: اگر کفار حربی در دژها و پناهگاههای نفوذناپذیر باشند و فتح آن ممکن نباشد، عقد امنیت و اطمینان با آنان جایز است. همان طور که اگر درخواست از طرف آنان باشد هم جایز می باشد. در هر دو حالت جزیه تعلق نمی گیرد.
بعد صاحب جواهر می گوید: مقتضای این دو صورت آن خواهد بود که با کفار می شود عقد امنیت بست، دشنام آنان جایز نیست. چون عمومیت وفاء به عهد، عقد و مشروعیت صلح شامل آن می گردد. و در روایت نیز بهره وری از اغتیال نهی گردیده است. و نیز صاحب جواهر معتقد است که خود تأمین مانع فریبکاری می گردد.
عبدالاعلی سبزواری می نگارد: در فرض تأمین اغتیال درست نخواهد بود، با این که فریبکاری مناسب شریعت مقدس اسلام نمی باشد، «و لا یصح الاغتیال لفرض أنّه فی الأمان تبعا، مع أنّ الاغتیال لا یناسب الشرع الأقدس» حتی بالاتر از آن. بعضی به صراحت نوشته اند: در اسلام فریبکاری و نیرنگ و تمام آنچه که با خشونت، درشتی و ترساندن همراه است حرام می باشد. درشتی و زورگویی در اسلام نیست، اسلام دین سلامت، صلح و مدارا است. هر عملی که موجب اذیت، ترس و فریب دادن مردم شود و زندگی آنان را به مخاطره اندازد جایز نمی باشد.
و آیت الله مکارم شیرازی تصریح می کند: اگر راه اثبات خون منحصر در بینه باشد و قسامه در دادگاهها پذیرفته نشود، خونهای زیادی باطل و هدر خواهد شد، و جایگاهی برای قصاص کسانی که با نیرنگ دیگری را می کشند باقی نمی ماند. در نتیجه مرگ های پنهانی شیوع می یابد. چون در اکثر آنان شواهد و دلایلی که دلالت بر اثبات جنایت کند وجود نخواهد داشت. و فساق در ریختن خون نیکوکاران بی باک خواهند گردید. همانطور که نمونه های آن را در روزگار خود شاهد هستیم.
با این تصریحات آشکار روشن می گردد که کشتن پنهانی ناشی از نیرنگ در اسلام جایز نخواهد بود، البته مورد دفاع مشروع شامل آن نمی گردد. به لحاظ این که تعریف ترور شامل دفاع مشروع نمی شود. تروریسم دولتی در فقه مستقلاً مورد تحلیل قرار نگرفته است. و در اقوال فوق فقط یک مورد بود که اجمالاً به آن اشاره داشت و بهره وری از آن را برای دولت ممنوع اعلام کرد. بنابراین در اسلام علاوه بر تروریسم فردی، گروهی بلکه شکل دولتی آن هم ممنوع بوده و اتخاذ روش تروریستی با مفهوم اسلام و آیین رهایی بخش آن سازگاری ندارد.
بخش چهارم: دیدگاه امام خمینی رحمهُ الله دربارۀ تروریسم
نظر فقهی حضرت امام خمینی رحمهُ الله پیرامون تروریسم، در بخش قبلی گذشت، اما دیدگاه سیاسی، اجتماعی و جامعه شناختی امام خمینی رحمهُ الله در این باره در مجموعه صحیفه امام، به خوبی انعکاس یافته است. بررسی جامع این آثار، نشان می دهد که نگاه امام به جنبش های تروریستی منفی و توأم با محکومیت شدید و جدی استفاده از این روش می باشد. در اوایل انقلاب شکوهمند اسلامی ملت ایران، فجایع ناشی از عملیات کورکورانه گروهک های بی خرد و مزدور، غیر قابل جبران بود و هر روز غم فراق عزیزی را بر قلب پر تپش امت سلحشور می گذاشتند. طبیعی بود که حضرت امام نیز از این تراژدی خونین متأثر می شدند و پرپر شدن فرزندان صالح انقلاب یکی پس از دیگری موجب آلام روحی و تأثر قلبی همگان می گردید.
یک طرف این عملیات ددمنشانه ضد بشری، افراد مزدور، بی اراده و دور از خرد قرار داشتند که سر سپرده اجنبی بودند و پیروزی را در دریای خون جستجو می نمودند و مأیوسانه دست به هر کاری می زدند، اما طرف دیگر آن، قدرت های خارجی و دول تروریست پرور غرب حضور داشتند که دامان آلوده آنان پناهگاه شکست خورده ها، عقده ای ها، فراریان و رانده شده ها بود. سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی غرب با کمک دولت های خود می خواستند از انقلاب اسلامی و نظام توانمند دینی ایرانیان زهرچشم بگیرند تا شاید در مهار این کهکشان رهایی و راه نوری امت های اسلامی توفیق پیدا نمایند؛ به همین خاطر، چاره را در این می دیدند که با استفاده از روشهای ترور، انقلاب را به زانو در آورند.
عصاره دیدگاه حضرت امام در مورد تروریسم را چنین می توان برشمرد.
1. تروریست ها عمدتاً از اشخاص احمق هستند.
2. حرکت تروریست ها باعث انسجام ملت فداکار ایران گردیده است.
3. سخنرانی ها و نوشته های این گروهها باعث رسوایی خودشان شده است.
4. هر چه شخصیت ها را ترور نمودند قدرت مقاومت را در صفوف فشرده ملت بالاتر بردند.
5. تروریست ها عواطف میلیونها انسان متعهد را در سرار کشور بلکه جهان جریحه دار نمودند.
6. تروریست ها از بینش سیاسی لازم بی نصیبند.
7. حمله وحشیانه تروریست ها عوض برانگیختن رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصمم تر و صفوف آنان را فشرده تر نمود.
8. با عملیات تروریستی هرگز نمی توانند به اهداف خود برسند.
9. عملیات تروریستی نشانه ضعف و ناتوانی تروریست ها است.
10. عملیات تروریستی موجب اتحاد بیشتر ملت گردیده و عزم مردم را جزم تر ساخته است.
11. ترورهای پی در پی روحیه شهادت طلبی را در بین مردم گسترش داد.
12. استفاده از ترور دلیل بر شکست دشمنان نهضت اسلامی می باشد.
فرمایشات رهبر کبیر انقلاب در مناسبت های مختلف در زمینه تروریسم خواندنی و عبرت انگیز است. متأسفانه مجالی برای درج کامل سخنان راهگشا و سرنوشت ساز امام در مقاله نیست، جا دارد که جوینده به مرجع اصلی مراجعه داشته باشد، اما به نمونه های آن اینجا اشاره می گردد.
حضرت امام در تلگرافی به آقای ربانی شیرازی پس از ترور نافرجام ایشان توسط گروه تروریستی فرقان به صراحت می فرماید:
این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامۀ منحرفین بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است. غافل از آن که به حکم تاریخ، روحانیون آگاه در تمام صحنه های سیاسی پیش قدم بوده اند و ترور اشخاص نمی تواند آنان را مأیوس کند و راه را برای بدخواهان به اسلام و کشور باز کنند.
حضرت امام در جواب این سؤال که باید دید که اینها که اینطور کارها را انجام می دهند، انگیزه آنها چیست؟ می فرمایند:
انگیزه آنها این است که برای این ملت، بعد یک دستۀ دیگری از صنف خودشان بیایند و حکومت کنند.
و در مقام انکار رسیدن به آن می فرماید:
اینها مگر نشناخته اند این ملت را که کسی که انحراف دارد از اسلام و کسی که سر کردۀ تروریست هاست، کسانی که سر کردۀ اینها هستند و اینها را وادار به خرابکاری می کنند در بین ملت جای ندارند!
حضرت امام تروریست ها را وابسته به قدرت های بزرگ جهانی می دانند و آنان را جزء کارمندان و مجریان طرح های استعماری قلمداد کرده، می فرماید:
دولت ها و ابرقدرتها و دستگاههای تبلیغاتی همه جانبۀ عالم از آنها حمایت می کنند و بر ضد ملت ایران آنها را ترویج می کنند و از آنها نگهداری می کنند.
بخشی از کارهای تروریست ها ایجاد فتنه و آشوب است. حضرت امام به ملت هشدار می دهد که:
اینها در بین اقشار آمدند و می خواهند شما و ما را باز تحت فشار و اختناق قرار دهند و ارباب های خود را بر ما مسلط کنند.
همچنین می فرماید:
این نوکرهای چپ و راست ـ این انگل ها، این چپاولگران و معاونین چپاولگران ـ بدانند این حرکات مذبوحانه را نمی توانند ادامه دهند. با ترور شخص میدان برای آنها باز نخواهد شد.
و بدین سان آب سرد روی دست کثیف آنان می ریزد تا برای همیشه از این خیال باطل بیرون آیند و امیدی به تغییر اوضاع را به نفع خود و اربابان خود از دست بدهند شاید سر عقل آمده آدم شوند.
حضرت امام ضمن این که فرانسه را محل تروریست ها می داند، می فرماید:
این دولتی که تروریست اعظم باید اسمش را گذاشت، برای این که هر چه تروریست است، جمع می شود در فرانسه، بعد هم خودش تروریستی می کند. یک کسی او را می زند، به واسطه اینکه جنایت کار است. او می زند یک کس دیگری را می کشد. تلافی می کند سر کس دیگری.
یعنی یکی از کارهای تروریست ها گرفتن انتقام و حرکت تلافی جویانه است، مقصر اصلی را نمی توانند مجازات کنند، مردم بی گناه را در معرض خطر قرار می دهند.
بخش پنجم: بررسی کلی پیامدهای عملیات تروریستی
اول، قربانیان اصلی عملیات تروریستی
ترور معمولاً با انگیزه سیاسی و با قصد سر کوب مخالفان یا سر نگونی قدرت و حاکمیت سیاسی انجام می پذیرد. نیروهای اپوزیسیون و مخالفان هیأت حاکمه برای ایجاد هراس در جمع مدیران و کارمندان دولت سعی می کنند از شیوه ترور بهره برده و دشمنان خود را از سر راه بردارند. و احیاناً دولت تروریستی به خاطر کسب موفقیت و ایجاد ترس در دل مخالفان سیاسی بر این شیوه روی می آورد.
بنابراین در بدو نظر، این دو جناح به عنوان قربانیان تلقی شده اند. اما واقع امر چیز دیگری می باشد و آنچه را که ما از رسانه های جمعی پس از وقوع طرح ترور می شنویم و می بینیم حکایت دیگری را به نمایش می گذارد. مخصوصاً در دهه های اخیر که روی آوری به ترور زیاد شده و پیوسته در گوشه و کنار جهان رخ می دهد.
قریب به هشتاد درصد قربانیان عملیات تروریستی افراد بی گناه و اماکن مسکونی و اموال عمومی و خصوصی هستند. تروریست گاه در یک معبر پر رفت و آمد بمب منفجر می کند؛ گاه یک محل عمومی را بمب گذاری می نماید؛ گاه یک گذرگاه را در هم می کوبد. وحشتناک ترین عملیات تروریستی، عملیات هواپیما ربایی و کوبیدن آن به برج های دو قلوی محل تجارت جهانی آمریکا بود که در 11 سپتامبر (20 / 6 / 1380) انجام شد. یا ترورهایی که در سالهای اخیر در عراق اجرا می شود. یا آنچه که توسط رژیم صهیونیستی در فلسطین و لبنان جریان دارد. و بالآخره جنگ سی و سه روزۀ اخیری که این رژیم بی رحم و حامیان ددمنش آن بر مردم مظلوم لبنان تحمیل کردند، تمام بمب بارانهای شبانه روزی اسرائیل نقض آشکار کنوانسیون ژنو بود، چون بیشترین هدف بمب های لیزری و هدایت شونده را معبرهای عمومی، منازل مسکونی، تأسیسات زیر بنایی، مراکز امداد رسانی، مزارع و باغستان ها تشکیل می داد و این یعنی نادیده گرفتن تمام مفاد معاهدات بین المللی.
در تمام موارد فوق این مردم بی گناه، زنان و کودکان بودند که بدون دلیل، وحشیانه در آتش خشم ویرانگری تروریست ها سوختند و نابود گردیدند و همین باعث فاجعه بودن این روش شده و احساسات جهانی را بر علیه خود بر انگیخته است و موجب ایجاد تنفر جهانی شده و محکومیت این روش روز به روز رو به افزایش است.
اما لازم است که برخورد دوگانه قدرت های جهانی را فراموش نکنیم. وقتی یک سرباز اسرائیلی یک خراش بر می دارد یا یک سرباز آمریکایی جایی کشته می شود، مظلوم نمایی استعمارگران حتی تمساح های وحشی را هم به ماتم سرایی وامی دارد. اما اجساد بی جان صدها طفل، زن و پیرمرد در کشورهای عراق، لبنان و سرزمین های اشغالی فلسطین که توسط سربازان و مزدوران اجیرشان انجام می شود کمترین اثر بر قلب تاریک آنان نمی گذارد و از کنار آن با سکوت مرگبار می گذرند.
به عنوان نمونه، آمریکا به اسرائیل چیزی نمی گوید و مرتب به آن کمک لجستیکی می نماید. اما در سال 1379 در نهایت وقاحت سیاسی، طرحی را با هدف تروریست معرفی کردن فلسطینیان در کنگره آمریکا به تصویب می رساند.
در جریان عملیات سی و سه روزۀ اخیر اسرائیل بر ضد مقاومت اسلامی لبنان، به خوبی مشخص شد که آمریکا برای حذف حزب الله لبنان تا چه اندازه مصرّ است و به چه قیمتی می خواهد طرح خاورمیانه بزرگ خود را عملی سازد! نقض قوانین بین المللی، زیر پا گذاشتن کنوانسیون های حقوق بشر دوستانه، حمله به منازل مسکونی و کشتار اطفال، زنان و پناه جویان «قانا» هم نتوانست سیاست مداران آمریکا را از رو ببرد. اگر نبود موشک باران داخلی اسرائیل این جنگ هیچ وقت به آتش بس منتهی نمی گردید.
دوم، سردمداران مبارزه با تروریسم
در حال حاضر استکبار جهانی سینه سپر کرده است، خود را پیشگام و در خط مقدم مبارزه با تروریست ها معرفی می کند، دست به تحرکات جهانی می زند و احساسات سران کشورها را در جهت وحدت جهانی برای مبارزه با تروریسم بر می انگیزد.
از لحاظ حقوقی، پس از ترور رئیس جمهور فرانسه در سال 1932 به دست «گورگلف» ترور به شکل رسمی محکوم و مبارزه علیه آن شروع شد و در محافل بین المللی مصوبات و کنوانسیون مبارزه با تروریسم به تصویب رسید.
از لحاظ عملی به دلیل فقدان تعریف شفاف از تروریسم، مبارزه بر علیه آن با دشواری مواجه است، بدون شک استکبار جهانی از این پدیده مثل سایر موارد (حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اطفال، حقوق کار و...) سوء استفاده می نمایند و اهداف پلیدشان را از وراء آن دنبال می کنند. به همین لحاظ برخوردهای دوگانه و تبعیض آمیز آنان در سطح بین المللی کاملاً آشکار است.
آنها نهضت های آزادی بخش ملی و مبارزان راه آزادی را تروریسم می دانند و مورد حملۀ همه جانبه قرار می دهند، مبارزان فلسطینی، عراقی، لبنانی و... را به همین عنوان پیوسته می کوبند و مورد مجازات قرار می دهند، اما حکومت صهیونیستی و گروههای تروریستی داخل این تشکلات ضد بشری را به بهانه دفاع از خود حمایت کرده، آدم کشی آنان را مورد تشویق قرار می دهند و کمک های همه جانبه به آن می نمایند.
همچنین حکومت صدام را در عراق و طالبان را در افغانستان، سالهای متمادی با پشتیبانی خود، مسلح کرده به جان ملت هایشان انداختند و چه فجایعی که در این جهت به بار نیاوردند؟ تا آنجا از آنها حمایت کردند که به میل آنان حرکت می کردند، اما همین که خواستند دهن کجی کنند فوراً سرنگونشان نمودند.
همچنین حمایت آمریکا از گروهک مجاهدین خلق (منافقین) به عنوان نهضت رهایی بخش ایران و تحریم چندین ساله ایران و دشمنی با این نظام اسلامی متکی به آراء عمومی، دلیل دیگری بر برخورد دوگانه جهان غرب است. همه این موارد سوء ظن نسبت به حقانیت طرح مبارزه با تروریسم را می افزاید و تردید افکار عمومی را نسبت به درستی رفتار آنان بر می انگیزد.
در واقع مبارزه اصلی با تروریسم از سوی اسلام و مسلمانان در سطح بین الملل صورت گرفته و می گیرد. همانطور که در گذشته گفتیم مسلمانان به شدت پای بند به مبانی فقهی و تفسیریشان هستند، همین که فقها قائل به حرمت قتل غیله و ناگهانی افراد بی گناه شدند، مقلدان به تبع از این حکم، هیچ وقت به فکر استفاده از این روش نیفتادند و نمی افتند.
همچنین شعارها و تظاهرات مسلمانان در سراسر جهان حاکی از تنفرشان و انگیزه مندی آنان در راه مبارزه با تروریسم می باشد و روی آوری به این روش با روحیه اسلامی سازگاری ندارد. اما اینکه چرا در کشورهای اسلامی ترور زیاد است؟ به اعتقاد ما یک سری افراد مزدور و سر سپرده استعمارگران وجود دارند که فریب دشمنان اسلام را می خورند؛ آگاهانه یا غافلانه آب در آسیاب دشمن می ریزند و موجب بدنامی مسلمانان می گردند و در جهت تأمین منافع کفر جهانی حرکت می کنند، لذا محکومیت آنان در افکار عمومی مسلمانان جای تردیدی ندارد و اعمال قبیح آنان از سوی احدی مورد تأیید و تشویق قرار نمی گیرد.
سوم، عملیات تروریستی بر علیه اهداف اسلامی
از ابتدای ظهور اسلام در جزیرة العرب و دعوت آن به یکتاپرستی، توأم با مخالفت های پنهان و آشکار جامعه عرب جاهلی بود. شاید بشود ادعا کرد که در طول حیات اسلام بیشترین عملیات خرابکارانه بر ضد آن شکل گرفته است. تا قبل از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مردم قریش بدترین شیوه رفتاری را با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پیش گرفتند، وقتی در برابر سماجت و خستگی ناپذیری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کم آوردند، دست به یک توطئه خطرناک زدند.
سران مشرکین در دارالندوه گرد هم آمدند و در یک نشست قومی، به این نتیجه رسیدند که از هر قوم یک جوان شمشیر به دست حاضر شود تا مجموع آنان (که به چهل نفر می رسیدند) شبانه به منزل «محمد» یورش برند و او را در بستر خواب ترور نمایند.
همچنین در سال سوم هجرت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان طایفه بنی نضیر رفت تا جهت پرداخت دیه دو تن از قبیله بنی عامر (که به دست عمرو بن امیه، یکی از یاران پیامبر کشته شده بودند) از آنان کمک بخواهد. سران بنی نضیر پیامبر را در چنگ خود یافتند و قصد ترور حضرت را نمودند. ابتدا قول کمک دادند، بعد حضرت را پای دیواری بردند تا هدف تروریستی خود را عملی سازند. خداوند از طریق وحی به رسول خود خبر داد و حضرت از تصمیم شوم یهودیان تروریست آگاهی پیدا کرد و از دام شیطانی آنان نجات یافت.
و نیز در سال هشتم هجرت در جریان غزوۀ حنین دو نفر از کینه توزان به نام های صفوان بن امیه و شیبة بن عثمان بن ابی طلحه تصمیم به ترور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گرفتند. شیبه قبلاً اقداماتی را هم انجام داده بود، در یک خبری که از او نقل شده، گفت: هیچ کسی همانند من بغض «محمد» را در دل نداشت؛ زیرا در اُحد هشت نفر از پرچمداران عبدالدار به دست سپاه او کشته شدند. برای همین آرزو داشتم که او را بکشم تا این که مکه را فتح کرد و من ناامید شدم و پیش خود گفتم: همه عرب دین او را پذیرفته اند و من چگونه می توانم انتقام خود را از او بگیرم؟! تا اینکه هوازن در حنین جمع شدند و من هم به سوی آنها رفتم به این امید که او را غافلگیر کرده و بکشم. پس از آنکه مردم شکست خوردند و فرار کردند و عدۀ کمی در کنار «محمد» مانده بودند از پشت به او نزدیک شدم شمشیرم را بالا بردم و نزدیک بود که ضربه را فرود آورم که ناگهان حالتی به من روی آورد که ناخودآگاه شمشیر از دستم افتاد و من موفق به اجرای ترور نشدم.
بیش از صدها مورد نظیر داستان فوق برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیش آمده که خوشبختانه تروریست ها به اهداف خود نرسیدند و جریان مفصل آن در تاریخ ضبط شده است.
تروریست ها پیوسته در کمین اسلام بودند و بالآخره در سحرگاه نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت در یک مکان غیر قابل تصور (محراب مسجد کوفه) شمشیر زهرآلود خود را بر فرق مظهر عدالت، دلاور میدان های نبرد حق، پرهیزگارترین مرد روزگار، سیاست مدارترین مرد اسلام، شجاع ترین پهلوان عصر خود (که دیگر نظیر آن نیامده و نخواهد آمد) آگاه ترین فرد به راز آفرینش، عابدترین انسان روی زمین، ناجوانمردانه فرود آوردند و سیمای نورانی او را با خون گرمش رنگین کردند و فانوس عدالت را برای همیشه خاموش نمودند.
در ماتم این جنایت هولناک، ندای آسمانی بلند شد که به خدا سوگند ستون های هدایت درهم شکست؛ نشانه های تقوا محو شد؛ دستاویز محکمی که میان خدا و بندگانش بود گسیخته گردید؛ پسر عموی رسول الله کشته شد؛ وصی منتخب شهید شد؛ علی مرتضی به شهادت رسید. بدبخت ترین اشقیا او را شهید کرد.
پیش از آن نیز فرمانده نام آور او «مالک اشتر» را با زهر جفا مسموم نموده بودند تا توان نظامی و مدیریتی اسلام را کاهش داده، انتقام خود را از دین اسلام بگیرند. و نیز صدها مورد دیگر که جای ذکر آن اینجا نیست.
چهارم، حامیان اصلی تروریسم
در قضایای حقوقی، متهم اصلی کسی است که از ارتکاب جرم سود می برد، در هدایت و ساماندهی تروریسم و ترویج آن بدون شک بیشترین سهم، مربوط به سازمانهای جاسوسی معروف دنیا می باشد.
برخی از حکومتها اصلاً از طریق ترور قدرت را به دست آورده اند؛ مثل اسرائیل و آمریکا و تروریست ها به عنوان قهرمانان ملی برایشان اهمیت یافته و تصاویرشان روی پول ملی آنان جا خوش کرده است. مثل جرج واشنگتن.
برخی از دولتها در پرورش تروریسم پیشگام بوده اند، مثل دولت ریگان که القاعده را به وجود آورد و از بن لادن قهرمانی ساخت که تاکنون مثل شمشیر دولبه کار می کند. در زمان بحران افغانستان اصلاً کسی با پدیدۀ تروریستی آشنایی نداشت، وقتی پای القاعده و طالبان (که فراوردۀ غرب هستند) آنجا باز شد، ترور افراد هم رواج پیدا کرد و اکنون در عراق هر روز فاجعه می آفرینند.
بحران منطقه، حضور آمریکا را توجیه می کند و مشروعیت نظامی گری آنان را در پی دارد. پس آمریکا از تروریسم سود می برد، لذا از آن حمایت می کند، اما تبلیغات را بر ضد جهان اسلام و گروههای رهایی بخش ملی جهت داده اند، تا جایی که برخی عناصر خودباختۀ خودی باور کرده اند که اسلام طرفدار بنیادگرایی و جنگ طلب است، اما غرب فرشتۀ نجات انسانها می باشد.
در دولت های غربی و اسرائیل یک وزارتخانه به نام «وزارت جنگ» وجود دارد که مفهوم آن با خود کلمه است و جای بحث ندارد، اما دولت های اسلامی «وزارت دفاع» دارند که دقیقاً بر عکس وزارت جنگ معنا می دهد. حال غربی ها صلح بانان جهانند، اما مسلمانان شرارت پیشگان آشتی ناپذیر!
از نظر اعتقادی و مبانی فقهی، جهاد در عصر غیبت «امام عصر» فقط جنبۀ دفاعی دارد و جهاد ابتدایی را شرع منع کرده است. با وجود این مبنای محکم، متهم کردن دنیای اسلام به ناامنی جهان، خالی از عناد و ستیزه جویی نخواهد بود.
رئیس جمهور آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر در محضر جهانیان گفت: کشورها و مردمان دنیا یا با ما هستند یا بر علیه ما هستند و بخش سومی وجود ندارد. در حالی که این مزخرف ترین حرفی بود که از دهن مدعی نظم نوین جهانی صادر شد و ناسنجیدگی آن در حدی است که با مبانی لیبرالیزم پذیرفته خودشان که تکثرگرایی، عقل گرایی و دموکراسی جزء شعارهای اصلی آن است هم مطابقت ندارد.
آمریکاییان امروز رجز خوانی می کنند و ساکنان کرۀ زمین را با اسلحۀ اتمی تهدید می نماید و منافع کشور خود را به قیمت ناامنی جهان می خواهند و در عین حال آنها جنگ سالار نیستند، بلکه حامی بشریتند، اما وقتی یک نفر مسلمان، برای دفاع از خود اسلحه به دست می گیرد، در سطح بین الملل جنگ طلب معرفی می شود.
سید حسن نصرالله، حماس و مقاومت لبنان و فلسطین تروریسم هستند، اما دولت اسرائیل که کابینه فلسطین را می دزدد، روزی دو هزار گلوله بر سر مردم بی دفاع و منازل مسکونی شهرهای لبنان می ریزد، از زمین، هوا و دریا بر شهرها و آبادی های لبنان آتش باری می کند و یک کشور را با کمک های آمریکا و انگلستان به تلّی از خاک و خاکستر تبدیل کرده است، به نام دفاع از خود مورد تشویق کفر جهانی واقع می شود.
آنان حامیان و مدافعان حقوق بشرند و به عنوان بشر دوست معرفی می گردند، ولی جان باختگان خردسال زیر آوار، زنان و پیر مردانی که هواپیماهای اسرائیلی از امداد رسانی به آنها هم ممانعت به عمل می آورد، مجرم، محکوم و ناامن کنندگان دهکدۀ جهانی اند!.
این رفتار تبعیض آمیز غربی ها تأسف ندارد؛ زیرا آنان خود را در برابر قدرت بالاتر احساس نمی کنند، به همین جهت ادعای آنان برای ما مسلمانان سندیت ندارد، همانطور که روح تپندۀ تاریخ معاصر روح الله الخمینی بزرگ فرمود:
حکومتی می تواند ادعا بکند که حقوق بشر را حفظ می کند، که دولتش مبتنی بر یک عقاید الهی باشد. و خودش را مسئول پیش یک قدرت بزرگ بداند، آن اشخاص که خودشان را مسئول نمی دانند پیش یک قدرتی، قائل نیستند به یک قدرت بزرگی، توجه ندارند، به یک قدرت عظیمی، به یک مسئولیت واقعی؛ اینها هر چه ادعا بکنند که ما بشر دوست هستیم و ما می خواهیم حقوق بشر حفظ بشود و ما می خواهیم، ادعا است؛ هیچ واقعیت ندارد.
و رهبر معظم انقلاب در یک افشاگری صریح فرمود:
امروز دولت اسرائیل خطرناک ترین تروریست ها را در خود دارد، آنها که در رأس این دولتند، کسانی هستند که در فاجعه بارترین قضایای تروریستی، خودشان شخصاً دستور داده اند و شرکت داشته اند، الآن هم هر روز دارند ترور می کنند و در کنار آمریکا هم هستند.
جمع بندی
ترور و تروریسم از لحاظ لغوی به یک معنا می باشد، هم معنای لغوی و هم تعریف اصطلاحی آن دو با ابهام جدی مواجه است. بین سیاست مداران و دانشگاهیان پیرامون آن وفاق نظر وجود ندارد. به همین دلیل مجامع بین المللی نتوانستند به یک تصمیم قاطع و وحدت نظر برسند و درباره تروریسم سیاست متحدی داشته باشند.
اما حقوق بین الملل کوشیده است، به هر نحو ممکنی از پیشرفت تروریسم جلوگیری نماید و دول جهان را در این مبارزه نفس گیر تشویق کند تا زمینه های همزیستی مسالمت آمیز در سطح بین الملل توأم با اعتماد متقابل شکل گیرد، ولی متأسفانه حقوق بین الملل در این راستا توفیق چندانی حاصل نکرده است، دلیل آن هم ادامه اجرای عملیات ترور در گوشه و کنار جهان می باشد.
در محافل اسلامی، فقها ترور را ویژۀ افراد و اشخاص فرو دولتی می دانند، و مخالفت شدید خود را در استفاده از این روش اعلام کرده و اقدامات فردی را مخالف اصول کلی و نظم عمومی قلمداد نموده اند.
حضرت امام خمینی رحمهُ الله در مناسبت های ایجاد شده، ترور را به شدت محکوم کرده و کسانی را که دست به ایجاد دهشت می زنند، احمق، مأیوس و فاقد بینش سیاسی معرفی کرده است.
با اینکه اسلام بیشترین آسیب را از تروریسم دیده و قرنها قبل از بیداری غرب استفاده از این روش را تقبیح و تحریم کرده است، مع الوصف امروز سردمداران غرب خود را در خط مقدم مبارزه بر علیه تروریسم معرفی کرده و به بهانه آن اقدام به تحریم، تهدید، لشکرکشی، و براندازی حکومت ها نموده و به اشغال کشورها ادامه می دهند. آنچه که در تعریف تروریسم نزد غربی ها نقش دارد منافع آنان است، نه حقوق بشر دوستانه و جنایت هایی که در دنیا اتفاق می افتد. بنابراین هر کجا لطمه بر منافع غرب وارد شود آنجا نقض حقوق بشر است، نقض حقوق زنان است، گروهها همه تروریستی اند و...، اما اگر برخوردها اصطکاک با منافع آنان نداشت، آنجا همه چیز سر جای خود قرار دارد؛ گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است ولو بمب باران پناهندگان به پناهگاه سازمان ملل (مثل قضیه قانا در لبنان) باشد.
اما از نظر اسلامی قضیه فرق می کند، اسلام کشتار بی گناهان را در هر شرایطی که اتفاق افتد محکوم می کند، و فقهای اسلام به شدّت مخالف استفاده از این روش هستند و در هیچ شرایطی این عمل جنایی را تأیید نمی نمایند.
کتاب نامه
1. افغانستان، آمریکا، تروریسم، سید محمدحسین فضل الله، ترجمه محمد جمعه امینی، ناشر المکتب الأعلمی، 1381.
2. بایسته های حقوق جزای عمومی، ایرج گلدوزیان، تهران، نشر میزان، 1384.
3. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، مؤسسه الوفاء 1404ق.
4. پدیده مجرمانه و مسئولیت کیفری در حقوق بین الملل و حقوق کیفری ایران، صادق سلیمی، تهران، انتشارات خیام، 1376.
5. تاریخ تحقیقی اسلام، محمدهادی یوسفی غروی، ترجمه حسین علی عربی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.
6. تجلی امامت، سید اصغر ناظم زادۀ قمی، قم، دفتر نشر الهادی، 1372.
7. تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الإمامیة، علامه حلی.
8. تحریر الوسیله، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1384.
9. تحلیل مسأله خشونت از دیدگاه اسلام، هادی قطبی، انتشارات احمدیه، 1382.
10. ترورهای سیاسی، سرتیب میر سیدحسین یکرنگیان، انتشارات علی جعفری.
11. تروریسم، عبدالرحمان دیلیپاک، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368.
12. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
13. تفسیر هدایت، سید محمدتقی مدرسی، ترجمه: پرویز اتابکی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
14. تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365.
15. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محمدحسن نجفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
16. چالش مشروعیت در رژیم شاه و قتل نخست وزیران، سیروس فیض، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.
17. حقوق بشر دوستانه بین المللی، سید مصطفی محقق داماد، تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، 1383.
18. حقوق بین الملل سازمانهای بین المللی، سید عبدالمجید قائم مقام فراهانی، تهران، نشر دادگستر، 1382.
19. حقوق بین الملل بشر دوستانه، مخاصمات مسلحانه داخلی، جمشید ممتاز و میرحسین رنجبریان، تهران، نشر میزان، 1384.
20. حقوق بین الملل عمومی، رضا موسی زاده، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1378.
21. حقوق بین الملل عمومی، محمد صفدری، تهران، انتشارات ابوریحان، 1342.
22. حقوق جزای بین الملل، حسین میر محمد صادقی، تهران، نشر میزان، 1377.
23. دانشنامه سیاسی، داریوش آشوری، تهران، انتشارات مروارید، 1383.
24. دایرة المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، عبدالوهاب المیسری، ترجمه: مؤسسه مطالعات و پژوهش های تاریخ خاورمیانه، تهران، دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضۀ فلسطین، 1383.
25. دیوان بین المللی و جمهوری اسلامی ایران، ابراهیم بیگ زاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1378.
26. سیره رسول خدا، رسول جعفریان، قم، انتشارات دلیل ما، 1383.
27. شرایع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام، محقق حلّی، قم، اسماعیلیان، 1408 ق.
28. صحیفه امام، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379.
29. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1366.
30. فرهنگ ابجدی (عربی ـ فارسی)، رضا مهیار، تهران، انتشارات اسلامی، 1410 ق.
31. فرهنگ اصطلاحات و عناوین جزایی، محمدحسین شاملو احمدی، اصفهان، نشر دادیار، 1380.
32. فرهنگ روابط بین الملل، غلامرضا بابایی، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1377.
33. فرهنگ علوم سیاسی آکسفورد، ایان مک لین، ترجمه: حمید احمدی، تهران، نشر میزان، 1381.
34. فرهنگ عمید، انتشارات امیرکبیر.
35. فرهنگ واژه ها، عبدالرسول بیات (با همکاری جمعی از نویسندگان)، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381.
36. الفقه (موسوعه استدلالیة فی الفقه الاسلامی) السید الحسینی الشیرازی، بیروت، دار العلوم، 1409ق.
37. فقه العولمة، سید محمد حسینی شیرازی، قم.
38. القواعد الفقهیه، ناصر مکارم شیرازی، قم، مدرسه امام امیرالمؤمنین علیه السلام، 1411 ق.
39. الکافی فی الفقه، ابوالصلاح تقی الدین بن نجم الدین، اصفهان، 1403 ق.
40. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
41. کنز العرفان فی فقه القرآن، فاضل مقداد، قم.
42. کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، العلامة علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.
43. گزیده ای از آثار امام خمینی، سازمانهای حقوق بشر، سید محمد هاشمی تروجنی، ستاد بزرگداشت حضرت امام خمینی، 1384.
44. لسان العرب، ابن منظور، بیروت، دار صادر، 1424ق.
45. لغتنامه، علی اکبر دهخدا.
46. اللمعة الدمشقیه، الشهید زین الدین الجبعی العاملی (شهیدالثانی)، قم، دار التفسیر، اسماعیلیان، 1380.
47. مبسوط در ترمینولوژی حقوق، محمد جعفر لنگرودی، تهران، نشر گنج دانش، 1381.
48. مجموعه مقالات همایش نهضت بین المللی صلیب سرخ و هلال احمر و حقوق بشر دوستانه بین المللی، سعید ملک زاده، تهران، انتشارات کلام شیدا، 1385.
49. مفهوم تروریسم در کلام رسای رهبری، علی شیرازی، قم، مؤسسه فرهنگی خادم الرضا علیه السلام، 1380.
50. مهذب الأحکام، سید عبدالاعلی سبزواری، قم، دفتر آیة الله سبزواری، 1413 ق.
51. نظام بین المللی حقوق بشر، حسین مهرپور، تهران، انتشارات اطلاعات، 1383.
52. نقش اسلام در توسعه حقوق بین الملل، عبدالحکیم سلیمی، تهران، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382.
منبع: دفاع مشروع، بررسی فقهی مسئلۀ ترور از دیدگاه امام خمینی(س)، ص 247.
[[page 273]]