گسترش و نوسازی تمدن اسلامی عوامل و موانع*

اولین نکته ای که به عنوان مقدمه عرض می شود، این است که مفهوم احیای تمدن اسلامی، که پاره ای از محققین به کار می برند مفهوم دقیقی نیست. وقتی عنوان «احیا» را به کار می بریم، به طور طبیعی، در احیا این مفهوم خوابیده است که تمدن اسلامی مرده، از بین رفته و نابود شده است و حالا ما بیاییم ببینیم که چطور می توانیم آن را متولد کنیم، عوامل تولدش چیست؟ موانع تولدش چیست؟

این عنوان برخاسته از یک نظریۀ خاصی در باب تمدن است همان طوری که دوستان استحضار دارند، در باب تمدن، نظریات مختلفی مطرح است. یکی از این نظریات که نظریۀ معروفی هم هست، نظریۀ حیات و مرگ تمدنهاست. بعضی از صاحبنظران، این مسأله را مطرح کرده اند که تمدنها روزی متولد می شوند، بتدریج رشد می کنند، بعد ساکن می شوند، اندک اندک منحط می شوند و بتدریج از بین می روند؛ در حالیکه این یکی از نظریاتی است که در باب تمدن هست. الان نظریات دیگری هم مطرح است. حداقل نظریۀ برخورد تمدنها که آقای «هانتینگتون» معرفی کرده و نظریه ای که در مقابل نظریۀ هانتینگتون مطرح شده یعنی، نظریۀ «تعامل تمدنها» به عنوان دو نظریه دیگر وجود دارند. نظریۀ دیگری هم هست که نظریۀ مهاجرت تمدنهاست و مدعی است تمدنها نمی میرند. تمدنها هجرت می کنند و در هجرت قالب جدیدی را می پذیرند و لباس نویی را به تن می کنند. این نظریه ای است که انشاءالله ظرف ماههای آینده به شکل کاملتر و به شکل مستند عرضه می شود و شاید در مقابل دو نظریۀ «برخورد تمدنها» و «تعامل تمدنها» از تازگی بیشتری و احتمالاً از عمق علمی بیشتری برخوردار باشد.

تمدن اسلامی از روزی که به دست بنیانگذار بزرگوار اسلام، حضرت خاتم انبیا محمدبن عبدالله(ص) پایه های اولیه اش بنیانگذاری شد، بتدریج در طول تاریخ یک سیری را طی کرد. البته این سیر، همواره به طرف اوج نبود. در طول تاریخ ما شاهد فراز و فرودهای متعدد حرکت تمدن اسلامی بودیم. تمدن اسلامی نه یک مسیر کاملاً مستقیم را طی کرده، نه یک خط صعودی را به تنهایی طی کرده است، بلکه خط منحنی دندانه ای داشته؛ یعنی گاهی اوقات در اوج بوده، گاهی اوقات در اثر عوامل مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی طبیعی، دورانهایی با رکود مواجه بوده ولی این تمدن هیچوقت نمرده  است.

نکتۀ دیگری را که برای ورود به بحث لازم است عرض کنم، تعریفی است از تمدن، گر چه ما این جا بحث تمدن شناسی نداریم ولی ناچاریم اجمالاً یک تعریف کوتاه و گذرا از تمدن داشته باشیم.

در میان تعریفهایی که از تمدن شده، این تعریف را من از «ویل دورانت» نویسندۀ «تاریخ تمدن اسلام» که کار عظیمی در این زمینه انجام داده و آثارش به فارسی هم ترجمه شده نقل می کنم. ویل دورانت، تمدن را این طوری تعریف می کند. می گوید:

 «تمدن، نظامی است اجتماعی که آفرینش فرهنگی را تسریع می کند. نظامی است سیاسی که عرف، اخلاق و قانون، نگاهدارنده آن است. نظامی است اقتصادی که با مداومت تولید و مبادله برقرار می ماند».

بعد یک توضیحی راجع به آفرینش فرهنگی می دهد؛ تمدن برای ابداع، اظهار و آزمون و برخورداری از اندیشه ها، ادبیات، آداب و رسوم، هنر و آزادی تسهیل فراهم می کند. بعد یک ویژگی از ویژگیهای تمدن را اشاره می کند: «تمدن رشته ای است، پیچ در پیچ و زودگسل از روابط انسانها که دشوار به دست می آید اما آسان تباه می شود.»

تا روزگاری که ما تعریف بهتری از تمدن نداشته باشیم، این تعریف را می پذیریم. همانگونه که ذکر آن رفت در خصوص تمدن اسلامی نباید از لفظ احیا استفاده کرد؛ بلکه بهتر است از اوجگیری استفاده کنیم. و در پی آن باشیم که عوامل اوجگیری تمدن اسلامی و موانع اوجگیری تمدن اسلامی را شناسایی کنیم.

 مجموعۀ عوامل اوجگیری تمدن اسلامی

اگر تمدن اسلامی بخواهد اوج بگیرد و از رکود و انحطاط نجات پیدا بکند، مجموعۀ عوامل مختلفی باید دست به دست همدیگر بدهند تا این آرمان و ایده تحقق پیدا بکند. اینها شامل عوامل انسانی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و فرهنگی هستند.

 الف) نقش نخبگان جامعه در اوجگیری تمدن اسلامی

عامل انسانی تمدن، نخبگان و شخصیتهای فکری، علمی و سیاسی هستند. هیچ تمدنی در طول تاریخ بدون وجود نخبگان رشد نکرده است. اگر تمدن اسلامی در طول تاریخ دوام آورده به برکت همین نخبگان بوده است. شما وقتی می خواهید نمونه هایی از تمدن اسلامی را ذکر کنید از «ابن سینا»، «ملاصدرا»، «خواجه نصیرطوسی»، «فارابی»، «محی الدین» و در بخش ادبیات از «حافظ»، «مولوی»، «سعدی»، «جامی»، «سنائی»، «فردوسی» و بسیاری دیگر از ادبا نام می برید. این همان نیروی انسانی تمدن است. اگر در نظام ما قرار است تمدن اسلامی اوج بگیرد، باید زمینۀ بروز چنین نخبگانی فراهم شود.

 ب) نقش قدرت در اوجگیری تمدن اسلامی

دومین عامل اوجگیری تمدن اسلامی حکومت و قدرت هست. تمدن بدون حکومت شکل نمی گیرد. هیچ تمدنی در طول تاریخ بدون حکومت شکل نگرفته است. نمی خواهم بگویم هر جا حکومت بوده است، تمدن هم بوده است. پس قطعاً از یک نظر می توان گفت که هیچ تمدنی بدون حکومت و بدون قدرت وجود نداشته است. در عین حال مجموعۀ عوامل یک حکومت، به رشد تمدن کمک می کند.

از دیگر عوامل سیاسی و اجتماعی، باید از امنیت و آرامش نام برد که با موضوع حکومت ارتباط جدا نشدنی دارد چرا که ثابت سیاسی و امنیت لازمۀ رشد تمدن است و بدون امنیت هیچ تمدنی وجود نخواهد داشت.

 ج) تحول پذیری و نوگرایی جامعه

نکتۀ دیگری که از عوامل سیاسی و اجتماعی تمدن است، آمادگی جامعه برای پذیرش تحول و تکامل است. اگر جامعه به طور کلی در یک شرایطی باشد که تحول پذیر نباشد، به آن چیزی که دارد قانع و راضی باشد، هر حرف نو و هر پدیدۀ نو به صرف نو بودن محکوم شناخته شود، در چنین جامعه ای، تمدن اسلامی اوج نخواهد گرفت.

تمدن اسلامی را آنهایی به اوج رساندند که همیشه یک حرف نو را مطرح کردند. این حرف نو عرضه شد و برخورد اندیشه ها باعث محک و اصلاح آن حرف نو شد و به مرور زمان به عنوان یک نظریه و به عنوان یک ایده جامعیت گرفت. زندگی حضرت امام(ره) را ببینید، مطالبی که امام به عنوان فقه عرضه کردند، بسیاری را در قالبی نو عرضه کردند. حرف، حرف اسلام بود. امام یک کلمه خارج از اسلام حرف نزدند ولی نحوۀ بیان و نحوۀ عرضه، یک نحوۀ نویی بود و این باعث شد که جامعه از این پدیدۀ نو استقبال کند. ایده هایی نویی که امام عرضه کردند مبنایش در قرآن، سنت، عرفان و فلسفۀ اسلام بود؛ ولی نحوۀ ارائه آنها نو بود. زمانی تمدن اسلامی اوج می گیرد که حرفهای نو عرضه بشود. من نمی خواهم بگویم هر چه نو هست، حتماً درست است ولی هیچ چیز را هم به عنوان اینکه نو هست و تازه و به عنوان اینکه «مٰاسمعنا بهذا فی آبائنا الاولین»، نباید رد کرد، باید با افکار، با آرا، با نظریات جدید، برخورد منطقی کرد: نه به خاطر اینکه این سخن را یک غربی زده باید پذیرفت و نه به خاطر اینکه یک غربی زده باید رد کرد. باید حرف را دید و با معیارهایی که در دست داریم سنجید.

به هر حال اگر جامعه، اگر اجتماع آمادۀ پذیرش حرف نو نباشد، آن حرف نو خفه می شود و زمینه تحول و تکامل از بین می رود.

د) عوامل اقتصادی اوجگیری تمدن اسلامی

در میان عوامل اوجگیری تمدن اسلامی نباید از مسائل اقتصادی غافل بود، چرا که عوامل اقتصادی قطعاً در بالندگی هر تمدن و نیز اوجگیری تمدن اسلامی نقش دارند. نیروی انسانی کارآمد، امکانات طبیعی، فن آوری، یا به همان تعبیر رایجش تکنولوژی از مجموعه عواملی هستند که برای گسترش یا اوجگیری تمدن اسلامی، قطعاً ضرورت دارند. بنابراین کاری که در دانشکده ها و دانشگاهها و در سایر مراکز علمی انجام می شود، این کارهایی که در کارخانه ها انجام می شود، همۀ اینها در یک دید کلان کمک به اوجگیری تمدن اسلامی است. اگر هر کس با این دید نگاه بکند که من در کل تمدن اسلامی چه جایگاهی دارم؟ چه حرکتی را دارم انجام می دهم؟ و چه حرکتی را می توانم انجام بدهم و چه حرکتی را باید انجام بدهم؟ به اینها فکر بکند می تواند به اوجگیری تمدن اسلامی کمک کند.

تمدن اسلامی حرف نیست، عمل است. تمدن اسلامی باید مظاهر خودش را نشان بدهد. مسلمانهایی که آمدند تمدن اسلامی را ساختند، با عمل ساختند. پیام بود، حرف بود، کلام بود، اما همه اش کلام نبود، عمل بود. آنهایی که آمدند بناهای تاریخی را بنا کردند با حرف بنا نکردند. با عمل بنا کردند... تمدن اسلامی احتیاج به کار، تلاش و کوشش مداوم و برنامه ریزی شده دارد.

ح) عوامل روانی اوجگیری تمدن اسلامی

تمدّن اسلامی اگر بخواهد اوج بگیرد، نیازمند یک خودباوری است. کاری که امام امّت - قدس سره الشریف - در این ملّت کرد، این بود که به این ملّت بگوید مطمئن باشید که شما «می توانید»؛ می توانید کشور را اداره کنید؛ می توانید مدیریت کنید؛ می توانید بیافرینید؛ خلاق باشید؛ اینگونه نیست که فقط دیگران بتوانند خلاقیت داشته باشند. استعداد را خداوند به همۀ انسانها داده، یکسان هم داده، منتهی هر کسی باید برود استعداد خودش را کشف کند و ببیند در چه زمینه ای می تواند آن استعداد خداداد و الهی را به منصۀظهور برساند.

امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق، جمله ای دارند می فرمایند: «واَستَعْمِلنی بِمٰا هُوَ اَرْضیٰ» خدایا مرا در آن راهی بینداز که مرا برای او آفریدی. هر کدام از ما برای کاری آفریده شده ایم. عمده کشف استعدادهاست. بدون تردید هر کس استعداد درونی خودش را بشناسد، قطعاً یک نابغه است. نوابغ آنهایی بودند که به برکت مجموعه عوامل گوناگون توانستند زمینۀ نبوغ خودشان را بشناسند. بسیاری از نوابغ در مسائل غیر رشته خودشان، افراد عادی ای بودند. حتی چیزهایی نقل می شود که گاهی اوقات، مایۀ تعجب می شود. در مسائل جاری زندگی شان، گاهی اوقات با مشکل روبرو می شدند. اما نظریات بزرگ، تئوری های بسیار عمیق را در آن رشتۀ مورد استعداد خودشان عرضه کردند. کاری که امام عرضه کردند این بود که به این ملّت بفهمانند که مردم، شما می توانید و بروید آن زمینه های استعداد خودتان را کشف کنید و در همان زمینه ها خودتان را نشان بدهید. بنابراین عامل روانی خودباوری هم قطعاً یکی از عوامل مهم احیا یا اوجگیری تمدن اسلامی است.

 و) عوامل فرهنگی اوجگیری تمدن اسلامی

ارائه و عرضه صحیح و درست دین و مفاهیم دینی از سوی کسانی که در این زمینه تخصص دارند نه از سوی هر کس، برای اوجگیری تمدن ضروری است. ببینید برادرها، ما هیچوقت در مسائل معمولی حاضر نیستیم حرف غیر متخصص را بپذیریم. یک سرماخوردگی یا یک سردرد بسیار کوچک اگر برای ما دست بدهد، یک مشکل بنایی کوچک اگر در خانه داشته باشیم، حاضر نیستیم به غیر از اهلش رجوع کنیم. ساختمانی را که می خواهیم در آن زندگی کنیم، حتماً سعی می کنیم بنا و مهندسی روی آن نظر بدهد، (از حیث استحکام و قدرت مقاومت) که صاحبنظر باشد. هیچگاه برای خانه سازی از نظرات یک دکتر استفاده نمی کنیم.

هیچگاه برای معالجه بیماریمان پیش یک بنا یا معمار نمی رویم. رجوع الجاهل الی العالم که مبنای عقلی تقلید است، این یک امری است که در تمام دنیا پذیرفته شده است، هر چیزی را باید از متخصصش فراگرفت. دین را هم باید از متخصصش فرا گرفت. چنانکه برای فهم بیماریها باید به پزشک رجوع کرد. برای فهم مهندسی باید به مهندس رجوع کرد. ارائه و عرضه درست دین از سوی دین شناسان متخصص که عمر خودشان را در راه شناخت دین صرف کرده اند و رجوع جامعه به آنها و پذیرش نکاتی که آنها مطرح می کنند، این از مسائل مهم اوجگیری تمدن اسلامی است.

در خود آن هم، این نکته باز حائز اهمیت است که از معارف دینی که شعب و شاخه های گوناگون دارد، فهم درست عرضه بشود. شما ببینید در همین درون اسلام، ما با گرایشهای مختلفی مواجه هستیم؛ با گرایش اشعری، با گرایش معتزله روبرو هستیم. با گرایشهای خاصی روبرو هستیم که احیاناً افرادی از مسلمانان بدان اعتقاد داشتند. ما افرادی داشتیم در طول تاریخ، که قائل به جسم بودن خدا بودند. اینها همه گرایشهای انحرافی است. دین را باید درست فهمید و درست عرضه کرد تا عقل سلیم انسانها و فطرت سلیم انسانها آن را بپذیرد. از عوامل مهم فرهنگی اوجگیری تمدن اسلامی، تلاش بی پایان و فراوان برای از بین بردن جهل و خرافه و گسترش هر چه بیشتر دانش در همه زمینه ها، در عالم اسلام است.

علاوۀ بر این، اشاره ای کردم به برخورد و تهاتی اندیشه ها و افکار و اینکه جامعۀ اسلامی از برخورد اندیشه ها نباید به خودش هراس راه بدهد. در میان علوم اسلامی، ما شاهد این قضیه بوده ایم. علم بزرگی در اسلام داریم به نام علم اصول، شما هیچ دو عالم اصولی را از زمان امام باقر(ع) تا امروز پیدا نمی کنید که در تمام مسائل اصولی با هم مشترک باشند. همه همدیگر را به علم، تقوا، و ایمان قبول دارند. همۀ آنها به همدیگر احترام می گذارند. بسیاری از اینها که می گویم همدیگر را قبول ندارند، استاد و شاگرد هستند. امام امت، شاگرد بنیانگذار حوزه علمیه قم، مرحوم «حاج شیخ عبدالکریم حائری» است، شما در آرای اصولی ایشان مواردی را می بینید که با استادش مخالفت کرده است.

مرحوم «آخوند خراسانی» که کتابش الان در عالیترین سطح در حوزه ها تدریس می شود به نام «کفایۀ الاصول»، شاگرد یکی از فقهای بزرگ به نام «شیخ انصاری» است. شما ببینید مجموعۀ انتقاداتی که آخوند خراسانی به شیخ انصاری دارد چقدر است. اگر اینها را ریز کنیم، چیزی بیش از صد مورد نقد هست. در عین حال این نقدها کاملاً در محیط علمی انجام می شود. نه تعصب در آن هست، نه اینکه چون استاد من این حرف را زده، من باید بپذیرم. کاملاً نقّادی می شود. آخوند خراسانی وقتی کفایه را نوشت از 1327 قمری که کتاب کفایه چاپ شد و عرضه شد به حوزه ها تا امروز بیش از صد نقد بر این کتاب زده شده و هنوز هم ادامه دارد. بسیاری از این نقدها توسط شاگردانش وارد شد. هیچ کس از نقد نباید بترسد. در روایات داریم که: «اضربوا بعض الرأی ببعضه» آرا را با همدیگر تضارب کنید. آرا را به همدیگر بزنید تا اشکال کار مشخص شود. قرآن کریم، آرای مخالفین را نقد می کند. آرای مخالفین توحید را، منکرین وحدانیت الله را نقل و نقد می کند. قرآن، حرف آنها را سانسور نکرده بلکه بهتر از خودشان نقل می کند.

مرحوم «میرزا مهدی آشتیانی» یکی از فلاسفۀ بزرگ بود که در این عصر زندگی می کرد (چیزی در حدود چهل سال از مرگ او می گذرد) ایشان یک سفری برای معالجه کرده بودند به اروپا، نویسندگان زندگی ایشان نقل کرده اند: در آن جا، برخوردی دارند با متفکرین مادی ماتریالیست، یکی دو استدلال آنها در عدم وجود خدا عرضه می کنند. نقل می کنند ایشان می گوید شما دو تا مطرح کردید، من ده تای دیگر هم رویش می گذارم. بعد می گوید حالا شنیدید؟ دیدید من حرف شما را بهتر از شما بلدم؟ حالا بیایید جوابش را بگیرید. آن وقت شروع می کند و جوابش را می دهد. ما باید با قدرت اندیشه، آرا را نقد کنیم، صرف اینکه این حرف، حرفی است که یک دانشمند غربی زده، دلیل بر بطلانش نیست و صرف اینکه این حرف را یک دانشمند غربی زده، باز دلیل بر حقانیتش نیست، حرف را باید نقد کرد، نظریات را باید حلاجی کرد. این کاری است که در یکسری از علوم اسلامی، خوشبختانه صورت گرفته و امیدواریم که در همۀ زمینه ها، این کار صورت بگیرد.

اگر تمدن اسلامی بناست اوج بگیرد باید حکومت، قدرت داشته باشد. ثبات و امنیت در جامعه برقرار باشد. به مسائل فرهنگی توجه بشود. نخبگان و شخصیتهای علمی و فکری و سیاسی در این جامعه پرورش یابند، به مسائل اقتصادی توجه بشود، از نیروی کارآمد، از تکنولوژی، از امکانات طبیعی، حداکثر بهره برداری بشود و علاوه بر همۀ اینها باید ما خودمان را باور کنیم.

اینها به نظر بنده عوامل اوجگیری تمدن اسلامی است.

موانع اوجگیری تمدن اسلامی

گرچه از ذکر عوامل اوجگیری، خود به خود موانع هم روشن می شود ولی باز هم اشاره ای کوتاه به آنها می کنیم. عدم اوجگیری یا رکود تمدن اسلامی، به خاطر موانعی است؛ این موانع عبارتند از:

1 _ موانع روانی و فرهنگی؛

2 _ موانع سیاسی؛

3 _ موانع اقتصادی.

 الف) موانع روانی و فرهنگی

در باب موانع فرهنگی و روانی، باید به تعصب کورکورانه، روحیۀ تقلید، غرور و عجب، فقدان روح نقادی و ترس از نوآوری اشاره کرد، اینها موانعی هستند که باعث می شوند منحنی تمدن اسلامی نتواند اوج بگیرد، اینکه هر چیزی که در عالم اسلام عرضه شده، این بهترین هست، این یکی از موانع است. این غرور و عجب بیجا، باعث می شود که ما عقب بمانیم از قافلۀ تمدن بشریت که دارد پیش می رود. من نمی خواهم بگویم که آن چیزی که در غرب می گذرد، درست است. ولی این را هم باید بپذیریم که بسیاری از چیزهایی که آنها دارند خوب است و نباید چشم را روی چیزهای خوب بست. در عین حال توجه به تحولات مثبت علمی در غرب نباید ما را از توجه به نقطه ضعفهای مهم این سازمان غافل گرداند. که به قول مرحوم اقبال لاهوری:

عهد حاضر فتنه ها زیر سر است             طبع ناپروای او آفت گر است

او در جای دیگر به غرب می گوید:

دانش اندوخته ای دل ز کف انداخته ای            آه از آن نقد گرانمایه که در باخته ای

ب) موانع سیاسی

علاوۀ بر اینها موانع سیاسی هم هست. جوامع اسلامی را نگاه کنید، (به جامعۀ خودتان نگاه نکنید) از یک میلیارد و اندی مسلمان که در جهان زندگی می کنند بجز ایران (شما جمعیتتان فقط 60 میلیون نفر است) متأسفانه بقیه با مشکل استبداد داخلی روبرو هستند. اتفاقاتی را که شما گذراندید، در هیچ یک از جوامع اسلامی اتفاق نمی افتد. به همسایگان خودتان بنگرید، از افغانستان گرفته و پاکستان، ترکیه تا کشورهای عربی، آنها کشورهایی هستند که خودشان را در شمار کشورهای اسلامی  قرار می دهند. شما الجزایر را ببینید، انتخاباتی انجام شد در سال 1371 که جبهۀ نجات رأی آورد. ولی حامیان دموکراسی ترسیدند از سر کار آمدن آنها و سرکوب کردند؛ رهبران را گرفتند و زندان کردند و تا الان هم، هنوز که هنوز است، آنها زندان هستند و از آن سال تا امسال بیش از بیست هزار نفر در درگیریهای داخلی کشته شدند. یعنی دموکراسی تا آنجا محترم است که جلوی منافع هیأت حاکمه را نگیرد. امروزه متأسفانه استبداد داخلی در اغلب کشورهای اسلامی حکمفرماست.

در عربستان اگر کسی کوچکترین حرفی از شیعه و تشیع که مذهبی است غیر از مذهب نظام حاکم، بزند گردنش را می زنند. کما اینکه متأسفانه تعداد زیادی از شیعیان در زندانها به سر می برند.

روزگاری تمدن اسلامی در جهان اسلام، در جهان یک میلیاردی اسلام اوج خواهد گرفت که این استبداد داخلی شکسته بشود. از موانع بزرگ، استبداد داخلی است.

گذشتۀ از استبداد داخلی، وابستگی به بیگانه و فقدان استقلال سیاسی در بسیاری از این جوامع وجود دارد. باز نگاهی به همسایگان خودتان بیاندازید. ترکیه را نگاه بکنید. پایگاههای آمریکا را در آنجا ببینید. عربستان که مهد پیدایش اسلام است را شما نگاه بیاندازید. کشورهای همسایه ایران را ببینید. در بسیاری از کشورها، اینها از لحاظ سیاسی وابسته هستند به بیگانگان که تا استقلال، نصیب کشورهای اسلامی نشود، حرف از تمدن اسلامی زدن یا اوجگیری تمدن اسلامی، به یک شعار شبیه تر است تا به یک واقعیت.

از دیگر موانع مهم سیاسی اوجگیری تمدن اسلامی، فشارهای خارجی است. قدرتهای خارجی قطعاً تلاش خواهند کرد که جلوی رشد تمدن اسلامی را بگیرند. با بهانه های مختلف، با سیاستهای مختلف، ایجاد درگیری در جوامع اسلامی، ایجاد درگیریهای فرقه ای و مذهبی، ایجاد درگیریهای قومی و قبیله ای، ایجاد درگیریهای مرزی در میان کشورهای جهان اسلام که متأسفانه در جای جای جهان اسلام، ما شاهد این مشکلات هستیم. اینها از مسائلی است که قطعاً جلوی رشد تمدن اسلامی در آن سرزمینها را خواهد گرفت.

 ج) موانع اقتصادی

موانع اقتصادی هم، فقدان نیروی انسانی کارآمد و کافی، فقدان امکانات کافی و فقر جوامع اسلامی است که اینها باعث می شود تمدن اسلامی نتواند اوج بگیرد.

 

منبع: کنفرانس تمدن اسلامی در اندیشه سیاسی امام خمینی، ص 93.



* حجت الاسلام والمسلمین دکتر مصطفی بروجردی، رئیس گروه مطالعات اسلامی دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی. 

. انتهای پیام /*