مبانی و اصول تربیت از دیدگاه امام خمینی رحمه الله
سرکار خانم سوسن کشاورز
مقدمه
موضوع تربیت یکی از بخش های مهم دین اسلام به شمار می آید و تأثیر آن در زندگی فردی و اجتماعی انسان، چنان مهم و حیاتی است که خداوند جهت هدایت و سعادت بشر، آن را اصلی ترین هدف بعثت انبیا قرار داده است؛ چنان که در قرآن کریم می فرماید:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الاُْمّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیٰاتِهِ وَ یُزَکّیِهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ».[1]
انجام این مهم، رسالت خطیری است که از جانب خداوند بر عهدۀ پیامبران نهاده شده و تمامی تلاش آنان در این راستا بوده است که انسان های غافل و فرو رفته در اَنانیّت را از خواب غفلت بیدار کنند و به مسیر صحیح رهنمون سازند.
امام خمینی رحمه الله به عنوان هدایتگر و منجی بزرگ انسان ها و به عنوان نمونۀ کامل مسلمان و پیرو راستین انبیا علیهم السلام، و متخلّق به تربیت دینی و اخلاقی، در تاریخ کشور ایران درخشیدند و چه شایسته و زیبنده خواهد بود اگر مسلمانان ـ اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ ـ با تأسّی به گفتار و کردار این نیک مرد، سعادت دنیا و آخرت خویش را رقم زنند.
یکی از مهم ترین و اساسی ترین نکات مورد توجه ایشان، بحث تربیت بوده است. چنان که می فرمایند:
این تربیت ها است که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبی که از هر جامعۀ انسانی است برسانند و یک کشور، کشور انسانی باشد، کشور مطلوب اسلام باشد و همین تربیت ها یا تعلیم های بدون تربیت ممکن است که این ها را در آن وقتی که مقدّرات یک کشوری دست آن ها است و همه چیز کشور به دست آن ها است، کشور را به تباهی بکشند.[2]
در زندگی فردی و اجتماعی افراد نیز، فعالیت های تربیتی، از جملۀ فعالیت های اساسی و تأثیرگذار می باشد. باید توجه داشت که این فعالیت ها، تابع مبانی و اصول مشخصی است و تعیین این اصول و مبانی، اقدامی است که باید قبل از هر کاری انجام پذیرد. بنابراین، جهت انجام بحث منطقی و علمی در خصوص بیان دیدگاه های تربیتی امام خمینی رحمه الله، ابتدا می بایست با توجه به کلمات، سخنرانی ها و مکتوبات ایشان، به مشخص نمودن مبانی و اصول تربیت از نظر ایشان پرداخته شود تا پویندگان راه امام بتوانند با استناد به معیارهای دقیق، امر مهم تربیت فردی و اجتماعی را در خصوص خود و دیگران عملی سازند.
به همین دلیل، پیش از ورود به بحث اصلی، توضیحاتی مقدّماتی در خصوص مفهوم «مبنا» و «اصل» و همچنین مفهوم «مبنا و اصل تربیتی» ضروری به نظر می رسد.
مبانی و اصول تربیت
واژۀ «اصل» در زبان فارسی معادل واژۀ انگلیسی "PrinciPle" است.
گاه مقصود از «اصل»، بیخ، بُن و ریشه است؛ به این معنا که برای بحث دربارۀ هر چیزی باید به ریشه و اساس واقعی آن توجه شود. در این جا «اصل» در مقابل «فرع» قرار دارد.
گاه نیز «اصل» به معنای عینی و متحصّل در خارج است و از این لحاظ می توان از واژۀ «اصیل» در مقابل «اعتباری» سخن گفت.
و گاه «اصل» به معنای حقیقت و در برابر «باطل» استعمال می شود و در این استعمال، «اصیل» در مقابل «بدلی» یا «ناخالص» به کار می رود.[3]
برای تشریح معنای اصول و مبانی تربیتی، پس از بیان معنای «اصل» و «مبنا» باید به تبیین معنای واژۀ «تربیت» پرداخت.
شهید مطهری رحمه الله تربیت را به معنای شکوفا کردن استعدادهای فرد می داند که با ارادۀ فرد همراه باشد.[4]
دکتر علی شریعتمداری تربیت را به معنای هدایت فرد در جنبه های عقلانی، عاطفی، اجتماعی و جسمی مطرح می نماید.[5]
امام خمینی رحمه اللهتربیت را شکوفا نمودن استعدادها و فطرت الهی در وجود انسان مطرح می نمایند و می فرمایند:
این تربیت ها است که... فطرت را شکوفا می کنند... .[6]
نهایت آن که تربیت به معنای فعالیتی تعاملی و دو جانبه است که بین مربّی و متربّی در جریان است و تا زمانی که متربّی به هدف نهایی تربیت، یعنی رشد و کمال دست یابد، استمرار دارد.
روشن است که مربّی برای ایجاد حالتی پس از حالت دیگر نیازمند اصول و ضوابطی است که موفقیت این فرایند تعاملی را تضمین کند.
با توجه به معنای «اصل» ـ یعنی ریشه و اساس ـ می توان چنین نتیجه گیری کرد که «اصل تربیتی»، ریشه و قاعده ای است که در جریان تربیت، اجتناب ناپذیر است و به عنوان دستورالعمل کلی، جریان تربیت را تحت سیطره و نفوذ خویش دارد و در صورتی که از آن تخطّی شود دستیابی به هدف دچار مخاطرۀ جدّی می شود.
دکتر شکوهی در بحث اصول آموزش و پرورش می نویسد:
اصول تعلیم و تربیت، مربّیان را به منزلۀ ابزاری است که با استفاده از آن می توانند به موقع و در عین حال با روشن بینی کافی تصمیم بگیرند و وظایف تربیتی خویش را به نحو رضایت بخشی انجام دهند.[7]
دکتر شریعتمداری نیز تعریفی از اصل تربیتی ارائه کرده است و می نویسد:
اصول تعلیم و تربیت از نظر نگارنده، مفاهیم، نظریه ها و قواعد نسبتاً کلی است که در بیش تر موارد، صادق است و باید راهنمای مربّیان، معلّمان، مدیران، اولیای فرهنگ و والدین دانش آموزان در کلیۀ اعمال تربیتی باشد.[8]
همین مطلب در کلمات دکتر باقری نیز یافت می شود.[9]
در خصوص تعریف مبانی تعلیم و تربیت، دکتر شکوهی می نویسد:
مبانی تعلیم و تربیت از موقعیت آدمی و امکانات و محدودیت هایش و نیز از ضرورت هایی که حیات، همواره تحت تأثیر آن ها است، بحث می کند.[10]
دکتر شکوهی مبانی تعلیم و تربیت را به دو دستۀ علمی و فلسفی تقسیم می کند:
مبانی علمی آموزش و پرورش با توجه به ویژگی های زیستی، اجتماعی و روانی مورد تربیت، مشخص می شود. مبانی فلسفی آموزش و پرورش از ملاحظات اخلاقی و فلسفی مربوط به طبیعت آدمی و هدف ها و غایات تربیت افراد استخراج می شود.
مبنا اغلب، شامل یک یا چند رشته از معرفت بشری است که در کسب شناختی بهتر از جریان تربیت و تعیین اصول مقتضی، به ما کمک می کند؛ و مشخص است که بدون مراجعه به مبانی صحیح نمی توان اصول صحیح را برای جریان تربیت استخراج کرد.[11]
نتیجه آن که «اصول»، قواعد عامّه ای هستند که می توان آن ها را به منزلۀ دستورالعمل کلی ملاحظه کرد و در برنامه ریزی های تربیتی از آن به عنوان راهنمای عمل، بهره برداری نمود.
اما «مبانی» رشته هایی علمی، در داخل خود رشته نیستند، بلکه در بیرون آن رشته قرار دارند و این رشته بر آن ها متّکی است. مثلاً روان شناسی می تواند مبنایی برای تعلیم و تربیت باشد.
در واقع، مبانی حکم اصول موضوعه را دارند؛ یعنی بنیادهایی که از جای دیگر گرفته و به آن ها اعتماد کرده ایم. مبانی غالباً عاریتی هستند و با تکیه بر این مبانی است که هر رشته ای کار خودش را انجام می دهد و قواعدی که بر اساس این مبانی کشف می شوند اصول آن علم خواهند بود.
از آن جا که مبانی تربیتی، براساس خصوصیات، امکانات و ویژگی های انسان بنا گذاشته می شوند، در این نوشتار، مبانی تربیتی امام رحمه الله با توجه به دیدگاه انسان شناسی ایشان مورد بحث قرار گرفته است و سپس در ذیل هر یک از مفروضات انسان شناسی مطرح شده، اصول تربیتی مرتبط با آن ذکر گردیده است.
مبنای اول: برخورداری انسان از فطرتی خداجو و پاک
از جمله ویژگی های انسان، برخورداری از فطرتی پاک و الهی است. همۀ انسان ها بر این فطرت خلق شده اند؛ چنان که آیات قرآن کریم نیز اشاره به این مطلب دارد:
«فَأقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ الله الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَتَبْدِیلَ لِخَلْقِ الله ذٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ».[12]
امام خمینی رحمه الله نیز ـ که گفتار و کردارشان مطابق با آیات نورانی قرآن کریم می باشد ـ در این زمینه می فرمایند:
انسان از اول این طور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد؛ از اول با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده؛ «کلّ مولودٍ یولَد علی الفطره»[13] که همان فطرت انسانیت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است.[14]
فطرت همه بر نورانیت است؛ فطرت شما، فطرت نورانی است، فطرت توحید است.[15]
همۀ انسان ها به فطرت صحیح موجود می شوند.[16]
اصل توحید محوری
با توجه به برخورداری انسان از فطرتی الهی، می بایست اساس برنامه ریزی های تربیتی و آموزشی به نحوی طراحی گردد که از جهت معرفتی و گرایشی، بینش لازم را نسبت به خداوند ایجاد کند و عشق الهی و زمینه های گرویدن به او را فراهم سازد. در واقع، تربیتی که هماهنگ با فطرت باشد به وسیلۀ خداوند صورت می پذیرد و لذا برای تحقّق این امر، انبیا مبعوث شده اند تا راه را به انسان نشان دهند و او را به انجام اعمال صالح دعوت کنند. با خاتمه یافتن امر نبوّت و امامت، بر مربّیان ـ اعم از پدر و مادر، معلّمان و اساتید دانشگاه ـ است که رسالت آنان را دنبال نمایند و به امر تربیت صحیح و مطابق با فطرت انسان بپردازند.
در واقع «توحید ربوبی» سنگ بنای اعتقادی دین اسلام را تشکیل می دهد و در جامعۀ اسلامی، مقصد و منتهای امر تربیت شمرده می شود.
در این راستا امام خمینی رحمه الله می فرمایند:
شما معلّمین و شما دانشجویان از همین راهی که انبیا تعیین کرده اند، راه را طی کنید؛ همین راه خدا است.[17]
این کودکان، از اوّلی که وارد می شوند در محیط تعلیم، یک نفوس سالم، ساده و بی آلایش و قابل قبول هر تربیتی و هر چیزی که به آن ها القا می شود هستند و این ها از اول که وارد کودکستان می شوند، اماناتی هستند الهی به دست آن هایی که در کودکستان آن ها را تعلیم می دهند و همین امانات از آن جا منتقل می شوند به جاهای دیگر و به دست معلّمین دیگر تا برسد به آن جایی که رشد کردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عالیه و دانشگاه ها.
اگر چنانچه این اطفال را از اول یک نحو تربیت بکنند که در آن، انحراف نباشد، تربیت های مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاک انسان ها باشد... و این ها بعد که تحویل به جامعه داده می شوند و مقدّرات جامعه قهراً به دست این ها سپرده می شود، بالمآل یک کشور را کشور نورانی، کشور انسانی [می کنند و] کشور [را] به فطرت الله تربیت می کنند.[18]
شماها که مربّی هستید یا می خواهید تربیت بکنید فرزندان خودتان را یا جامعه را، باید توجه به این آیۀ شریفه داشته باشید که «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ»؛[19] می خواهید آموزش بدهید و می خواهید آموزش پیدا کنید، قرائت کنید با اسم ربّ باشد، با توجه به خدا باشد، با تربیت الهی باشد.[20]
مبنای دوم: وجود عزم و ارادۀ قوی در انسان
گرچه بعضی از مکاتب برای اراده و نقش آن در تربیت انسان، چندان اهمیتی قائل نیستند و نقش اصلی را به عامل وراثت و محیط می دهند، ولی حضرت امام رحمه الله نقش اصلی را در تعلیم و تربیت به اراده و تصمیم خود انسان می دهد و می فرماید:
بدان ای عزیز که عزم و ارادۀ قویّه در آن عالم خیلی لازم است و کارکن است... اراده و عزم است که انسان تا دارای ارادۀ نافذه و عزم قوی نباشد، دارای آن بهشت و مقام عالی نشود.[21]
و اگر اراده تام و تمام شود و عزم قوی و محکم گردد، مَثَل مُلک بدن و قوای ظاهره و باطنۀ آن، مَثل ملائکة الله شود که عصیان خدا نکنند، به هرچه آن ها را امر فرماید، اطاعت کنند و از هر چه نهی فرماید، منتهی شوند، بدون آن که با تکلّف و زحمت باشد.[22]
اصل تربیت پذیری انسان
از جمله ویژگی های انسان، تربیت پذیری او است؛ چرا که انسان ـ بر خلاف سایر موجودات ـ به دلیل برخورداری از اراده و اختیار، توان آن را دارد که تربیت شود و در واقع اساس بعثت انبیا تربیت انسان بوده است؛ پس باید این قابلیت در انسان وجود داشته باشد تا خداوند، انبیا را برای پرورش آن مبعوث فرماید.
یکی از اصولی که به تبعیت از انبیا علیهم السلام مورد توجه امام خمینی رحمه الله بوده و از اهمیت فوق العاده ای نیز برخوردار است، تربیت پذیری انسان می باشد و این امر هرگز مقوله ای در عرض دیگر نیازهای آدمی به شمار نمی آید تا اختصاص به اوقاتی خاص داشته باشد، بلکه تربیت و هدایت صحیح، بستر «انسان شدن» آدمی را فراهم می آورد؛ چنان که ایشان می فرمایند:
اساس عالم بر تربیت انسان است. انسان عصارۀ همۀ موجودات است و فشردۀ تمام عالم است. و انبیا آمده اند برای این که این عصارۀ بالقوّه را بالفعل کنند.[23]
تمام نکتۀ آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را که قابل از برای این است که تربیت بشود و مافوق حیوانات است، این را تربیتش کنند.[24]
لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود.[25]
مبنای سوم: ترکیب انسان از دو بُعد جسمانی و روحانی
امام خمینی همانند سایر متفکران مسلمان، اعتقاد به دو بعدی بودن وجود انسان دارند و بر این باورند که خداوند، انسان را با دو ترکیب جسم و روح آفریده است؛ به همین دلیل می فرمایند:
بدان که انسان اعجوبه ای است دارای دو نشئه و دو عالم: نشئۀ ظاهرۀ ملکیۀ دنیویه که آن بدن او است، و نشئۀ باطنۀ غیبیۀ ملکوتیه که از عالم دیگر است.[26]
اصل جامع نگری
بر اساس مبنای سوم که انسان را دارای دو بعد جسم و روح می داند، در امر تربیت نیز توجه به پرورش هر دو بعد انسان ضروری است. برنامه های تربیتی باید به گونه ای طراحی گردند که شمول و گسترۀ آن، تمام وجود انسان را در بر گیرد. توجه به بعد جسمانی و غفلت از بعد روحی انسان همان قدر آسیب زا است که توجه صِرف به بعد روحانی و غفلت از بعد جسمانی. از این رو باید در امر تربیت، برنامه ریزی هایی در جهت پرورش قوای جسمانی و روحانی طراحی نمود؛ چنان که امام رحمه الله می فرمایند:
اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش به خصوص مادیات است؛ هر دو را دارد؛ یعنی اسلام و قرآن کریم آمده است که انسان را به همۀ ابعادی که انسان دارد بسازند او را، تربیت کنند او را.[27]
مبنای چهارم: وجود روحیۀ کمال جویی در فطرت انسان
انسان در فطرت خود هر کمالی را به طور مطلق می خواهد[28].
این بشر یک خاصیت هایی دارد که در هیچ موجودی نیست؛ مِن جمله این است که در فطرت بشر، طلب قدرت مطلق است نه قدرت محدود، طلب کمال مطلق است نه کمال محدود.[29]
اصل کمال
در اصل کمال، رسیدن به غایت مطرح است و این غایت، با رشد انسان از طریق بارور شدن فطرت او میسّر می گردد. یکی از وظایف پیامبران، دعوت مردم به سوی کمال بوده است؛ در نتیجه مربّیان نیز باید در عرصه های مختلف تربیتی، توجه به این اصل داشته باشند و انسان را در جهت کمال واقعی او سوق دهند. آنچه که انسان را به سوی این کمال رهنمون می سازد، تعلیم و آموزش جهت دار و تربیت در جهت تحقّق فضایل اخلاقی و اجتناب از رذایل اخلاقی است تا بدین وسیله فرد، به کمال مطلق برسد.
در همین راستا امام رحمه الله می فرمایند:
معلّم اول خدای تبارک و تعالی است که اخراج می کند مردم را از ظلمات به وسیلۀ انبیا و به وسیلۀ وحی مردم را دعوت می کند به نورانیت، دعوت می کند به کمال، دعوت می کند به عشق، دعوت می کند به محبت، دعوت می کند به مراتب کمالی که از برای انسان است؛ دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند.[30]
مبنای پنجم: تأکید خاص بر امر تزکیۀ نفس
همان طور که هدف از بعثت انبیا، تزکیۀ انسان ها بوده است و آیات بسیاری بر اهمیت امر تزکیه تأکید دارد ـ چرا که مبادرت به این امر، موجب تطهیر روح و روان انسان می گردد و آدمی را آمادۀ پذیرش حق می نماید و زمینۀ سعادت دنیوی و اخروی انسان را فراهم می سازد ـ حضرت امام رحمه الله نیز یکی از گرفتاری های اساسی بشر را عدم توجه او به امر تزکیۀ خویش می داند و می فرماید:
اگر نفوسی تزکیه نشده و تربیت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنۀ توحید، در صحنۀ معارف الهی، در صحنۀ فلسفه، در صحنۀ فقه و فقاهت، در صحنۀ سیاست، در هر صحنه ای که وارد بشود اشخاصی که تزکیه نشدند و تصفیه نشدند و از این شیطان باطن رها نشدند، خطر این ها بر بشر خطرهای بزرگ است.[31]
اصل تقدّم تزکیه بر تعلیم
همان طور که قرآن کریم، هدف بعثت انبیا را ابتدا تزکیه و سپس تعلیم مطرح می نمایند: «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ»[32]، امام رحمه الله هم در برنامۀ تربیتی خود، تزکیه را مقدّم بر تعلیم می داند؛ زیرا در صورت فقدان تزکیه، علم ـ حتی اگر علم توحید هم باشد ـ به درد نخواهد خورد.
پس توجه کامل به این اصل، یکی از نکات اساسی است که به هنگام تدوین اهداف و اصول تربیتی و تعیین سیاست گذاری های مبنایی و تعیین محتوا و روش های تربیتی باید مورد توجه طراحان برنامه ریزی آموزشی و درسی باشد و جهت گیری های کلی نظام آموزشی به گونه ای باشد که قبل از ارایۀ مطالب آموزشی، توجه و اهتمام ویژه ای در خصوص به فعلیت درآمدن زمینه های پرورشی مبذول داشته شود؛ چنان که امام رحمه الله می فرمایند:
آن کسی که دانش دارد لکن دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست، این دانش موجب این می شود که ضررش بر ملت و کشور زیادتر باشد از آن هایی که دانش ندارند.[33]
تزکیه قبل از تعلیم و تعلّم است.[34]
مبنای ششم: عمل انسان، تعیین کنندۀ سعادت دنیوی و اخروی
در بسیاری از آیات قرآن کریم، پس از آن که از ایمان سخن گفته شده، بلافاصله انجام عمل صالح نیز ذکر گردیده است:
«إنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[35]
و از ایمان و عمل همیشه به عنوان دو عامل همراه هم یاد شده است و در بعضی از آیات، توجه اکید بر عمل شده است؛ به عنوان نمونه خداوند می فرمایند:
«وَ أنْ لَیْسَ لِلإنْسَانِ إلاَّ مَا سَعَیٰ * وَ أنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَیٰ * ثُمَّ یُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأوْفَیٰ»؛[36]
همانا آدمی آینده ای جز کرده های خویش ندارد و این که به زودی کرده های خود را می بیند، سپس پاداش و کیفر آن را به سنگ تمام تری می چشد.
همچنین می فرمایند:
«و کُلَّ إنْسَانٍ ألْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِهِ».[37]
در تفسیر این آیه گفته شده است که «طائر» در این جا عمل انسان است و اساساً تنها از راه اعمال نیک و بدی که انسان، به اختیار خودش انجام می دهد، می توان سعادت و شقاوت را برای او رقم زد. به همین دلیل امام رحمه الله می فرمایند:
هر یک از اعمال حسنه یا سیئه را در نفس تأثیری است.[38]
و یا در جای دیگر می فرمایند:
آنچه که بر سر انسان می آید از خیر و شر، از خود آدم است. آنچه که انسان را به مراتب عالی انسانیت می رساند کوشش خود انسان و آنچه که انسان را به تباهی در دنیا و آخرت می کشد خود انسان و اعمال خود انسان است.[39]
اصل محافظت بر عمل
با توجه به آن که عمل انسان، رقم زنندۀ سرنوشت او در دنیا و آخرت است، توجه انسان به اعمال و رفتارش ضروری است و بر مربّیان است که اعمال و رفتار خود و متربّیان را مورد نظر قرار داده و ضمن توجه به ضعف ها، آنان را در جهت انجام اعمال صحیح هدایت نمایند. اهمیت توجه به عمل، هم به صورت فردی در جایی که شخص عهده دار امر تربیت خود و دیگران است، و هم به صورت جمعی در جایی که مسئولان حکومتی عهده دار اصلاح جامعه می باشند، می تواند جلوه گر شود.
در همین راستا امام رحمه الله می فرمایند:
مواظب باشید که اعمالتان، اعمال صالح باشد، قیامتان برای خدا باشد، اعمالتان برای خدا باشد.[40]
کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند؛ نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای این که این موجود را به آن کمالی که لایق است برساند.[41]
مبنای هفتم: وجود ویژگی ضعف در انسان
همان طور که خداوند یکی از ویژگی های انسان را ضعیف بودن او می داند؛ چنان که می فرماید:
«اَلله الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ».[42]
امام خمینی رحمه اللهنیز در سخنان خویش بر ضعف انسان اشاره دارند و می فرمایند:
از این جهت، غنا از صفات ذاتیۀ ذات مقدّس حق ـ جلّ و علا ـ است... و سایر موجودات، از بسیط خاک تا ذروۀ افلاک و از هیولای اُولی تا جبروت اعلی، فقرا و نیازمندانند[43].
این مخلوق ضعیف را قدرتی نیست؛ قدرت فقط در دستگاه قدس ربوبیت پیدا می شود.[44]
اصل مسامحه
بر اساس ویژگی عمومی انسان ـ ضعیف بودن ـ اصل مسامحه را می بایست در امر تربیت مورد توجه قرار داد. چنان که خداوند در مقام ربوبیت، اساس تکالیف را بر سهولت و قابلیت نهاده است، مربیان نیز می بایست این اصل را سر لوحۀ کار خویش قرار دهند و تکالیف و وظایف مورد انتظار، متناسب با وضعیت و شرایط و توانمندی متربّیان باشد.
امام خمینی رحمه الله نیز بر توجه به این اصل تأکید داشتند و می فرمودند:
از لطف خداوند مأیوس مشو و از رحمت حق ناامید مباش که حق تعالی اگر تو به مقدار مقدور اقدام کنی، راه را بر تو سهل می کند و راه نجات را به تو نشان می دهد.[45]
ای عزیز! راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد.[46]
مبنای هشتم: برخورداری انسان از نیروی تعقّل
یکی از ممیّزات انسان نسبت به سایر موجودات، برخورداری او از توانمندی خاصی به نام عقل است. وجود همین توانمندی، مایۀ هدایت او به معارف الهی و مبادرت او به اعمال صالح می گردد و انسان از عقل به عنوان ابزاری جهت تشخیص و تمییز حق از باطل و سَره از ناسَره بهره می برد. امام خمینی رحمه الله می فرمایند:
و همین طور قدری متذکر شو سایر نعم الهی را از قبیل صِحّت بدن [و] قوای ظاهره از قبیل چشم و گوش و ذوق و لمس، و قوای باطنه از قبیل خیال و وهم و عقل و غیر آن، که هر یک منافعی دارد که حدّ ندارد.[47]
اصل تعقّل ورزی
با توجه به وجود قوۀ عاقله در انسان، آدمی دائماً به دنبال تجزیه و تحلیل مسائل مختلفی است که در زندگی روزمره با آن مواجه است و با یاری گرفتن از قدرت استدلال، به دنبال یافتن پاسخ های مناسبی برای پرسش های متعدّد خویش است.
مبنای کار مربّیان نیز باید در جهت احیای قدرت استدلال و تجزیه و تحلیل مسائل در متربّیان باشد و در بیان هر موضوعی، استناد به نظرات مدلّل داشته باشند و از متربّیان بخواهند که با دلایل متقن، مطالب خویش را بیان دارند.
امام خمینی رحمه الله می فرمایند:
فطرت انسانی این طور است که مطلبی را همین طوری قبول نمی کند تا هر چه گفتند فوراً قبول کند، این طور نیست، بلکه اگر مطلبی به او تبلیغ کردند یا مطلبی را گفتند، این دلیل می خواهد که به چه دلیل شما یک همچو مطلبی را مثلاً می گویید.[48]
و جای دیگر می فرمایند:
انسان موجودی است که اگر بخواهد با حقایق آشنایی پیدا کند باید با استدلال آن را بپذیرد و برای آن اقامۀ استدلال کند؛ در غیر این صورت از فطرت انسانی خارج است.[49]
مبنای نهم: تأثیر گذاری و تأثیر پذیری انسان
فرازهای مختلف زمانی و موقعیت های مختلف مکانی، منشأ آثار متفاوتی می باشند. آدمی در بسیاری از وضعیت های پیش آمده در عرصه های مختلف زندگی، تأثیرگذار است و یا از آن ها تأثیر می پذیرد. تأثیرپذیری انسان از شرایط به معنای اضطرار او در برابر آن نیست، بلکه این امکان نیز وجود دارد که در قبال فشار وارد شده، ایستادگی کند و رنگ نپذیرد و یا در حدّی فراتر، بر شرایط اجتماعی تأثیر گذارد.
یکی از رسالت های انبیا نیز این بوده است که زمینه های تغییرآفرینی را در افراد و در سطوح جامعه ایجاد نمایند؛ چنانکه امام رحمه الله می فرمایند:
در نفس انسان ملکه است، ملکۀ خیانت، طبیعتش طبیعت خائن است. در این جا انسان ابتدا که به دنیا می آید همه چیز در انسان به طور استعداد هست، یعنی تحقّق باز ندارد، اما قابل است. این بچه ای که به دنیا می آید قابل است که ملکات صالحه پیدا کند و قابل است که ملکات رذیله.[50]
اصل اول: اصلاح شرایط
مبنای این اصل، ویژگی تأثیرپذیری و تأثیرگذاری انسان بر شرایط مختلف محیطی ـ اعم از شرایط زمانی، مکانی و اجتماعی ـ است. طبق این ویژگی، ریشۀ برخی از افکار، نیات و رفتارهای آدمی را باید در شرایط محیطی او جست وجو کرد.
اصل حاضر بیانگر آن است که برای زدودن پاره ای از حالات و رفتارهای نامطلوب و نیز برای ایجاد حالات و رفتارهای مطلوب، باید به دستکاری شرایط محیطی او برخاست، و این مسئولیتی است که بر عهدۀ آحاد افراد و مسئولان نظام اسلامی گذاشته شده است.
همچنین این اصل بیانگر آن است که انسان می تواند در جهت اصلاح وضعیت درونی و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود اقدام نماید.
امام خمینی رحمه الله در این راستا می فرمایند:
انسان می تواند نشئۀ خود را تبدیل کند و مظهریت ابلیسیه را به مظهریت آدمیه مبدّل نماید؛ زیرا که انسان تا در عالم طبیعت ـ که دار تغییر و تبدّل و نشئۀ تصرُّم و هَیولویّت است ـ واقع است، به واسطۀ قوّۀ منفعله که حق تعالی به او عنایت نموده و راه سعادت و شقاوت را واضح فرموده، می تواند نقایص خود را مبدّل به کمالات و رذایل خویش را تبدیل به خصایل حمیده و سیّئات خود را مبدّل به حسنات نماید.
اصل دوم: مسئولیت پذیری
اصل مسئولیت پذیری که مبتنی بر ویژگی تأثیرگذاری در انسان است، بیانگر احساس تکلیف و مسئولیت فرد در مقابل انجام اعمال خویش و برخوردهای تعاملی اش در عرصۀ فعالیت های اجتماعی و سیاسی می باشد. فرد باید توجه داشته باشد که با روحیۀ بی تفاوتی از کنار مسائل نگذرد و الزامات درونی را جهت عمل به این اصل، در خود ایجاد نماید.
از سوی دیگر، مسئولان نظام حکومتی نیز می بایست در سطح جامعه الزامات بیرونی لازم را جهت تقویت روحیۀ مسئولیت پذیری در افراد به وجود آورند.
در این راستا امام رحمه الله می فرمایند:
هر کاری را که انسان عهده دار شد، مسئول آن کار است؛ مسئول است در این که به راستی و امانت عمل کند و مسئول است در این که با جدّیت و فعالیت عمل کند.[51]
مبنای دهم: انسان موجودی مختار و انتخابگر
یکی از مسائل مهم انسان شناسی، بحث اختیار انسان می باشد. «اختیار» به معنای تصمیم گیری پس از سنجش و گزینش می باشد. در قرآن کریم آیات فراوانی دلالت بر مختار بودن انسان دارد؛ مانند آیۀ 39 سورۀ کهف که خداوند می فرمایند:
بگو حق (قرآن) از سوی خداوند تو است؛ پس هر کس می خواهد ایمان آورد و هر کس می خواهد کافر شود.
و یا آیاتی که دلالت بر مورد امتحان و ابتلا قرار گرفتن انسان دارد؛ مانند آیۀ 7 سورۀ کهف که می فرماید:
راستی که ما آنچه بر روی زمین است را آرایش زمین قرار دادیم تا آنان را بیازماییم که کدام یک نیکوکارترین می باشند.
و یا آیاتی که دربردارندۀ انذار، وعد، وعید و مدح و نکوهش هستند؛ این آیات تنها زمانی معنا خواهند داشت که انسان مختار باشد.
بر اساس دیدگاه امام رحمه الله نیز انسان، موجودی مختار و انتخاب گر است که با داشتن عزم و اراده و برخورداری از فطرت الهی می تواند در مسیر کمال انسانی قدم بردارد و یا به تبعیت از قوای نفسانیه و خروج از اعتدال در استفادۀ از قوای شهویه و غضبیۀ خویش، بر خلاف فطرت حرکت کند و به سوی انحطاط پیش برود. پس تصمیم گیری نهایی با انسان است که کدام یک از دو راه را بر گزیند. امام رحمه الله در این خصوص می فرمایند:
[انسان] اعجوبه ای است که از او یک موجود الهی ملکوتی ساخته می شود، و یک موجود جهنمی شیطانی... این از مختصات انسان است که حق تعالی او را با جمیع اوصاف و صفات مقدّس خودش ایجاد کرده است، همه چیز در او هست.[52]
اصل اول: نیاز انسان به مربّی
با توجه به وجود اراده و اختیار در انسان و امکان انتخاب طریق در هر یک از دو مسیر سعادت و شقاوت، خداوند، پیامبران و ائمّه علیهم السلام را برای هدایت انسان و روشنگری بیش تر مسیر او فرستاد و این خود، اثبات کنندۀ نیاز انسان به هادی و راهبر است.
پس در عرصۀ زندگی فردی و اجتماعی نیز انسان به دلیل این که ممکن است دچار غفلت و فراموشی گردد، می بایست افرادی که معرفت و بینش کافی دارند و متخلّق به آداب صحیح اخلاقی و تربیتی می باشند، امر هدایتگری انسان ها را بر عهده داشته باشند.
امام رحمه الله در این خصوص می فرمایند:
جوان ها جدید العهد هستند به ملکوت عالم و نفوسشان پاک تر است و هرچه بالاتر بروند، اگر چنانچه مجاهده نکنند و تحت تربیت واقع نشوند، هر قدمی که به بالا بردارند و هر مقداری که از سنّشان بگذرد، بعیدتر می شوند از ملکوت اعلی و اذهانشان کدورتش بیش تر می شود و لهذا تربیت ها باید از اول باشد، از همان کودکی تحت تربیت انسان، قرار بگیرد و بعد هم در هر جا که هست یک مربّی هایی باشند که تربیت کنند انسان را و تا آخر عمر هم انسان محتاج به این است که تربیت بشود.[53]
اصل دوم: آزادی
توجه به اصل آزادی، یکی از اصول اساسی مورد توجه در آموزش و پرورش می باشد. با توجه به وجود خصلت انتخاب گری انسان، دانش آموز می بایست به طور آزادانه فعالیت نماید و توانایی تصمیم گیری را در برخورد با مسائل مختلف داشته باشد و معلّم به عنوان «هدایت کننده»، می بایست شرایط انجام فعالیت آزاد را به نحوی برای دانش آموز فراهم سازد که مانع انجام فعالیت های دیگران نشود و موجبات آسیب دیگران را فراهم نسازد.
امام رحمه الله می فرمایند:
تمام همّ انبیا این بوده که آدم درست کنند، اگر یک مملکتی آدم داشت، آزادی به جوری که ضرر به غیر نزند، استقلال فکری، استقلال روحی، استقلال انسانی.[54]
پیشنهادها و ارائه راه کار
با توجه به آن که متأسفانه در سطح جامعه و در بین مردم و به خصوص نسل جوان، با مشکلات عدیدۀ تربیتی و اخلاقی مواجه می باشیم، نسلی که امام خمینی رحمه الله از آن ها چنین یاد می کند:
من به همۀ مسئولین و دست اندرکاران سفارش می کنم که به هر شکل ممکن، وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزش ها و نوآوری ها همراهی کنید.[55]
جوان های ما را نجات بدهید؛ دولت ها موظفند جوان های ما را نجات بدهند.[56]
از نظر امام رحمه الله تربیت دینی و اخلاقی جوانان از مسائل بسیار مهم و اساسی است که باید مورد توجه آحاد جامعه به خصوص مسئولان نظام اسلامی قرار گیرد و به نظر می آید با گذشت چندین سال از برپایی انقلاب اسلامی، طراحان سیاست های فرهنگی و تربیتی جامعه، نتوانسته اند به طور کامل با بهره مندی از تعالیم اسلام و رهنمودهای بزرگان دین، به خصوص رهنمودهای امام خمینی رحمه الله، سیاستی منسجم در خصوص امر تربیت همه جانبۀ افراد (عقلانی، عاطفی، جسمی و اجتماعی) اتخاذ نمایند تا تأمین کنندۀ خلأهای مورد نیاز باشد. در همین راستا، ده راه کار اساسی ارائه می گردد که در صورت مورد توجه قرار گرفتن، می تواند راه گشای مشکلات و کاستی های موجود باشد.
لازم به ذکر است که راه کارهای ارائه شده، ذیل دو عنوان کلی دسته بندی شده اند:
الف. عوامل مربوط به خارج از نظام آموزش و پرورش؛
ب. عوامل مربوط به نظام آموزش و پرورش.
الف. راه کارهای ارائه شده تحت عنوان عوامل خارج از نظام آموزش و پرورش
1. توجه به امر تربیت با دیدگاه کلان
در امر تربیت ـ اعم از تربیت معنوی، عقلانی، جسمی، عاطفی و اجتماعی ـ عوامل متعددی دخیل می باشند که هر یک به سهم خود، تأثیری اساسی در عملی شدن این مهم دارند و در واقع امر تربیت همانند امری کلی است که از اجزای مختلفی تشکیل شده است و برای پرداختن به کل، باید تمامی اجزا در ارتباط با هم مدّ نظر قرار گیرند.
امام خمینی رحمه الله در این خصوص می فرمایند:
اسلام برای ساختن انسان آمده است؛ کتاب آسمانی اسلام ـ که آن قرآن مجید است ـ کتاب تربیت انسان است، انسان را به همۀ ابعادی که دارد، به بعد روحانی و به بعد جسمانی، بعدهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، همۀ بعدها، بعد ارتشی [انسان]، اسلام آمده است که به ما راه تربیت را نشان بدهد.[57]
در شکل گیری امر تربیت در سطح کلان نیز نهادهای مختلفی باید نقش خود را به طور هماهنگ ایفا کنند تا برآیند خوبی را به همراه داشته باشد. مهم ترین این نهادها، خانواده، جامعه، مدرسه، سازمان ها و تشکیلات متولی امر تربیت و به طور خاص، وزارتخانه های متولی امور فرهنگی و رسانه های گروهی (مطبوعات، رادیو، تلویزیون و سینما) می باشند.
ناهماهنگی موجود بین سیاست های اتخاذ شدۀ تربیتی از سوی هر یک از نهادهای فوق و عدم سازگاری آن با خط مشی کلی و اساسی جامعه و عدم التزام عملی مسئولان و در نتیجه، عدم وجود حمایت های مادی و معنوی در اجرای این سیاست ها و عدم وجود قوانین و راه کارهای مشخص برای عملی شدن این سیاست ها، یکی از مشکلات اساسی فرا روی بوده است.
2. توجه بیش تر خانواده ها به امر تربیت نوجوانان و جوانان
کم رنگ شدن جایگاه کانون گرم خانواده به عنوان یک پشتوانۀ قوی در به تحقّق پیوستن امر تربیت و عدم احساس مسئولیت والدین در خصوص برقراری ارتباط عاطفی صحیح با جوانان و عدم ایفای نقش مشورتی آن ها در خانواده، از مهم ترین عوامل ایجاد فاصلۀ بین والدین و فرزندان و عدم درک متقابل آن ها از یکدیگر بوده است و این خود، موجب ایجاد فرصت های مناسب جهت روی آوردن جوانان به دوستان و محیط های ناسالم برای پر نمودن اوقات فراغت و به دست آوردن آرامش روحی و روانی، شده است.
در خصوص اهمیت نقش خانواده در امر تربیت فرزندان، امام خمینی رحمه الله بر این عقیده اند که اگر از دامن مادر این تربیت خوب شروع شد و مادر، بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد، دبستان هم خوب تربیت کرد و به دبیرستان تحویل داد، آن جا هم همین طور تا دانشگاه یا مدارس علمی دیگر، آن ها هم خوب تربیت کردند، یک وقت در یک برهه از زمان می بینید که جوان ها همه خوب از کار درآمده اند و یک مملکت را به طرف خوبی می کشانند.[58]
3. عدم وجود شکاف بین گفتار و کردار مسئولان
از مهم ترین و رایج ترین روش های تربیتی، به ویژه در حوزۀ تربیت اخلاقی، روش استفاده از الگوها و اسوه ها و به تعبیری «روش الگویی» می باشد. امر تربیت اخلاقی نیز دارای سه بعد مهم اعتقاد، التزام و عملکرد می باشد و در صورتی که افراد اسوه و الگو بتوانند با توجه به مفهوم دقیق تربیت اخلاقی، هماهنگی لازم را بین گفتار و کردار خویش به عمل آورند و قبل از هر چیز، خودشان پای بند و عامل به مسائل اخلاقی باشند ـ چنان که امام خمینی رحمه الله چنین بود ـ تأثیر مثبتی در جهت تشویق، ترغیب و هدایت دیگران به سوی ارزش ها و گرایش های دینی و اخلاقی خواهند داشت و در صورتی که عکس این وضعیت رخ دهد، ضربات جبران ناپذیری به امر هدایت افراد جامعه، به خصوص نسل جوان، وارد خواهد شد.
امام خمینی می فرمایند:
چنانچه سران قوم، آن هایی که کشور را اداره می کردند، تزکیه شده بودند، نفسشان تزکیه شده بود، تربیت شده بود... نه آن گرفتاری ها برای ملت پیش می آمد و نه آن گرفتاری ها برای خودشان. منشأ تمام این گرفتاری ها در همه جا این است که آن هایی که متکفل امور ملت هستند تزکیه نشده اند.[59]
از اهمّ مسائلی که باید تذکر بدهم، مسأله ای است که به همۀ روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط می شود و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطۀ اعمال ما از ما نگران بشوند.[60]
با توجه به تأکیدات امام امّت، توجه و تأکید هر چه بیش تر علمای دینی و مسئولان، به دستورات دینی و سیرۀ عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام بیش از پیش ضرورت پیدا می کند.
4. برقراری ارتباط عاطفی لازم سخنوران مذهبی با قشر جوان
عدم برقراری ارتباط زبانی و عاطفی از سوی روحانیان، وعّاظ و سخنوران مذهبی با جوانان، به خصوص در ایام ماه مبارک رمضان و ماه محرّم که بسیاری از جوانان، علاقه مند به شرکت در حسینیه ها و مساجد می باشند، عاملی بوده است که باعث بی توجهی جوانان به مسائل دینی و اخلاقی گردیده است؛ چرا که بهره مندی از این ایام ـ به خصوص استفاده از ماه رمضان، جهت خودسازی افراد و ماه محرّم جهت معرفی بهترین الگوهای اخلاقی ـ می تواند در امر هدایت نسل جوان بسیار مثمر ثمر واقع گردد و به همین دلیل امامِ همیشه بیدار امّت می فرمایند:
این مطلب را بارها گفته ام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند.[61]
اگر خدای نخواسته به واسطۀ اعمال روحانیون، در عقاید بعضی اشخاص ضعیف که هستند سستی پیدا بشود، آن وقت این چه مصیبتی است که ما تحمّلش را باید بکنیم![62]
سخنوران و علما باید با استفاده از بیانات شیرین و ساده و با استفاده از مفاهیم مورد طبع جوانان، به ایراد سخنرانی بپردازند و در واقع با برنامه ریزی های زیربنایی و اساسی و با تدبیر آگاهانه، از فرصت های پیش آمده با استفاده از روش های صحیح تربیتی، جهت رسیدن به تربیت اخلاقی، سیاسی، معنوی و اجتماعی افراد، استفادۀ لازم را به عمل آورند.
5. ارائه آگاهی های لازم برای استفاده صحیح از وسایل رسانه ای
باید آگاهی های لازم برای استفادۀ صحیح از وسایلی مانند اینترنت و سایر امکانات رسانه ای، از طریق برنامه های آموزشی به افراد داده شود و نتایج و تبعات منفی دیدن برنامه های غیر اخلاقی و استفادۀ نابه جا از این وسایل را به افراد یادآوری نمود.
لازم است واقعیت هایی در خصوص گروه های غیراخلاقی موجود در کشورهای خارجی، برای جوانان بیان گردد و ماهیت تشکیل این گروه ها و ترکیب افراد و خصوصیات اخلاقی آن ها برای جوانان روشن شود.
و نیز باید سازندگان سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی توجه بیش تری به محتوای اخلاقی و تربیتی فیلم ها داشته باشند و در هنگام ساخت فیلم و سریال، از نظرات کارشناسان و متخصصان تربیتی و افراد آگاه با مبانی اخلاقی و ارزشی استفاده نماید.
رهنمودهای امام خمینی رحمه الله خود، ره توشۀ مناسبی جهت اهتمام هرچه بیش تر به این امر به حساب می آید آن جا که می فرمایند:
رادیو و تلویزیون یک دستگاه آموزشی است، سینما یک دستگاه آموزشی است، باید دستگاه ها را به طور مسالمت، به طور صحیح، به طور سلیم اداره کرد.[63]
مطبوعات باید مثل معلّمینی باشند که مملکت را و جوانان را تربیت می کنند و آرمان ملت را منعکس می کنند.[64]
ب. راه کارهای ارائه شده تحت عنوان عوامل درون نظام آموزش و پرورش
1. وجود فلسفه، مبانی، اهداف و روش های مشخص تربیتی در نظام آموزش و پرورش
عدم توجه به مفهوم دقیق تربیت در نظام آموزشی بر مبنای ارزش های دینی و فرهنگی موجود و برگرفته از مبنای فلسفۀ تربیتی اسلام و به دنبال آن، عدم وجود سیاست ها، اهداف و روش های مشخص تربیتی در نظام آموزش و پرورش جهت عملی کردن آن، عاملی بوده است که باعث ایجاد هرج و مرج و آشفتگی در امر اتخاذ تصمیم های تربیتی شده است. حال آن که امام امّت رحمه الله در فرازهایی از سخنانشان چنین می فرمایند:
اگر ما موفق بشویم به این که فرهنگ مان یک فرهنگ اسلامی بشود، مدارس مان یک مدارس اسلامی بشود و آن وقت افرادی که از آن تحقّق پیدا می کند و افرادی که تربیت می شود در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند.[65]
بنابراین برای رفع این مشکل، مسئولان مربوطه باید به دنبال طراحی سیاست های تربیتی مشخص و نهادینه کردن آن از ابتدای شروع امر تعلیم و تربیت از مرحلۀ پیش دبستانی و کودکستان باشند. در این زمینه می توان از تجربه های موفقی که امروزه در کشورهای مختلف شاهد آن هستیم و نهادینه کردن این تعلیمات، استفاده کرد.
2. توجه به امر تربیت معلّم در ساختار آموزش و پرورش
عدم توجه کافی و نبودن مراکز مناسب جهت تربیت معلّمان کارآزموده و آشنای به امر تربیت که از نظر کمّی و کیفی مطابق با استانداردهای مناسب باشند، از جمله عواملی است که منجر به عدم ایفای نقش صحیح تربیتی معلّمان به عنوان مهم ترین مروّجان امر تعلیم و تربیت در ساختار نظام آموزشی شده است.
پیر طریقت روشنایی و هدایت، امام رحمه الله تأکید خاصی بر اهمیت حرفۀ معلّمی داشتند و می فرمودند:
آن هایی که معلّم هستند، در دانشگاه ها استاد هستند، در دبیرستان ها، در دبستان ها، از همان اول که بچه ها تحویلشان داده می شود باید مسئول تربیت این ها باشند، مشغول این باشند که این ها را تربیت کنند، یک تربیت صحیح اسلامی که در تربیت صحیح اسلامی همه چیز است.[66]
معلّمان خیلی مقام بزرگ دارند و خیلی مسئولیت بزرگ. اگر معلّمان ما کوتاهی کنند در تعلیم، مسئول هستند؛ معلّمین هستند که می توانند مملکت را حفظ کنند، استقلال مملکت را.[67]
در نتیجه، مسئولان باید سرمایه گذاری لازم را در خصوص این امر بنمایند؛ زیرا در صورتی که بتوانیم معلّمانی شایسته و متخلّق به اخلاق و رفتار مناسب تربیت نماییم، مسلّماً الگوهای خوبی را برای دانش آموزان فراهم کرده ایم.
3. توجه به جایگاه مهم مشاوران و نقش سازندۀ تربیتی آن ها در مدارس
عدم توجه اساسی به جایگاه و نقش بسیار مهم تربیتی مشاوران در مدارس، و در مواردی استفاده از افرادی که صلاحیت لازم را ندارند و نیز عدم وجود امکانات لازم مادی و معنوی جهت عملی شدن امر مشاوره ـ به خصوص در شرایطی که این خلأ، توسط خانواده ها نیز تأمین نگردیده است ـ از جمله عواملی است که منجر شده تا جوانان، جهت تخلیۀ روحی و به دست آوردن نشاط و شادابی موقّت، به محیط های ناسالم و دوستان ناباب و اعمال ناشایست روی آورند.
ضرورت وجود افرادی تحت عنوان «مشاور» در مدرسه به این دلیل است که بتوانند مأمنی مناسب برای دانش آموزان جهت پر نمودن خلأهای جسمی، روحی، عاطفی و اجتماعی آن ها باشند.
این امر در وهلۀ اول، نیازمند وجود افراد توانمندی است که هم از نظر علمی و هم از نظر خصوصیات اخلاقی، بار مثبت داشته باشند؛ و در وهلۀ دوم، نیازمند ارتباط دقیق عاطفی مشاوران با تک تک دانش آموزان می باشد، تا با شناسایی دانش آموزانی که نیاز به کمک دارند، برقراری ارتباط مستمر با خانواده ها و در اختیار داشتن امکانات لازم، برای رفع مشکلات و نابسامانی ها تلاش کنند.
4. برطرف نمودن ضعف محتوایی و روشی کتاب های تعلیمات دینی
از جمله عوامل تأثیرگذار در عرصۀ تربیت اخلاقی، مواد آموزشی دینی در مقاطع مختلف تحصیلی است. این متون در صورتی که از شرایط مناسبی چون قوّت متن، متناسب بودن با مقاطع سنّی و تحصیلی، پاسخ گو بودن به نیازهای دینی و شیوۀ تدریس صحیح، برخوردار باشند، می توانند نقش قابل توجهی در تقویت باورهای دینی و پای بندی به رفتارهای اخلاقی داشته باشند.
اگر نگاهی به محتوای کتاب های دینی بیندازیم، متوجه می شویم که مؤلفان و برنامه ریزان، تربیت دینی و اخلاقی را با دانش دینی و اخلاقی یکسان گرفته اند؛ به همین دلیل کتاب های درسی دینی ما پر از اطلاعات مختلف، در زمینۀ اصول اعتقادی است که دانش آموز مجبور به حفظ کردن آن ها می باشد. روش های ارائه این محتوا نیز کاملاً قالبی، شعاری، خشک و بی روح است.
برای رسیدن به تربیت دینی و به تبع آن، تربیت اخلاقی ـ که جزء مهمی از تربیت دینی می باشد ـ باید در برنامه ریزی درس دینی، اهتمامی جدّی صورت گیرد و به همین منظور می بایست با استفاده از نظرات متخصصان علوم دینی، روان شناسان، جامعه شناسان و صاحب نظران حوزۀ تعلیم و تربیت، به طراحی و تدوین اهداف، محتوا و شیوۀ تدریس و ارزش یابی درس دینی پرداخته شود.
و در تألیف این کتاب ها، باید علاوه بر نظرات صاحب نظران علوم دینی، از نظرات سایر متخصصان نیز بهره گرفت و در تعیین محتوا، در کنار توجه به شناخت مفاهیم و اصطلاحات دینی، به جنبۀ گرایشی و عملکردی مسائل مذهبی و تأثیر آن در رفتار و کردار افراد نیز توجه شود.
والسلام
کتاب نامه
قرآن کریم.
1. اصول آموزش و پرورش، محمد باقر هوشیار، انتشارات دانشگاه تهران، 1335 ش.
2. اصول و روش های تربیت در اسلام، احمد احمدی، واحد انتشارات بخش فرهنگی دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی، 1368 ش.
3. اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، امیرکبیر، 1364 ش.
4. اصول و مبانی آموزش و پرورش، علی تقی پور ظهیر، دانشگاه پیام نور، 1369 ش.
5. تعلیم و تربیت و مراحل آن، غلام حسین شکوهی، آستان قدس رضوی، 1372 ش.
6. درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، محمدعلی حاجی ده آبادی، دفتر تحقیقات و تدوین متون درسی، 1377 ش.
7. ره عشق، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1368 ش.
8. شرح چهل حدیث، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373 ش.
9. شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377 ش.
10. صحیفۀ امام، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378 ش.
11. عوالی اللئالی، محمد بن علی بن ابراهیم احسائی، قم، انتشارات سیدالشهداء، 1405 ق.
12. کشف الاسرار، امام خمینی، قم، انتشارات مصطفوی.
13. مبانی و اصول آموزش و پرورش، غلام حسین شکوهی، آستان قدس رضوی، 1368 ش.
14. محرم راز، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1369 ش.
15. مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانی، ترجمۀ غلام رضا خسروی حسینی، المکتبة المرتضویه، 1361 ش.
16. مفهوم آموزش و پرورش در اسلام، سیدمحمدنقیب العطاس، ترجمۀ محمدحسین ساکت، چاپ شده در کتاب در آمدی بر جهان شناسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1374 ش.
17. نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، خسرو باقری، انتشارات مدرسه، 1370 ش.
منبع: مجموعه آثار 8 ـ امام خمینی و اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی (مقالات اخلاقی ـ 1)، ص 435.
[2]) صحیفۀ امام، ج 14، ص 33.
[3]) نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ص 68.
[4]) تعلیم و تربیت در اسلام.
[5]) اصول و فلسفۀ تعلیم و تربیت.
[6]) صحیفۀ امام، ج 14، ص 33.
[7]) تعلیم و تربیت و مراحل آن.
[8]) اصول و فلسفه تعلیم و تربیت.
[9]) نگاهی دوباره به تربیت اسلامی.
[10]) مبانی و اصول آموزش و پرورش.
[13]) عوالی اللئالی، ج 1، ص 35، ح 18.
[14]) صحیفۀ امام، ج 14، ص 33.
[18]) همان، ج 14، ص 32 ـ 33.
[20]) صحیفۀ امام، ج 8، ص 118.
[21]) شرح چهل حدیث، ص 125.
[23]) صحیفۀ امام، ج 14، ص 153.
[27]) صحیفۀ امام، ج 4، ص 184.
[33]) صحیفۀ امام، ج 8، ص 310.
[35]) بقره (2): 277؛ یونس (10): 9 و... .
[38]) شرح چهل حدیث، ص 324.
[39]) صحیفۀ امام، ج 15، ص 69.
[41]) همان، ج 14، ص 7 ـ 8.
[43]) شرح چهل حدیث، ص 444.
[45]) شرح چهل حدیث، ص 278.
[48]) صحیفۀ امام، ج 4، ص 316.
[50]) صحیفۀ امام، ج 7، ص 499.
[51]) صحیفۀ امام، ج 17، ص 237.
[53]) صحیفۀ امام، ج 14، ص 153.
[58]) ر.ک: همان، ج 9، ص 137.
[59]) همان، ج 9، ص 134 ـ 135.
.
انتهای پیام /*