بررسی سیر تطور تصنیف سرایی از پیش از انقلاب اسلامی تا کنون
آرش بجستانی
خلاصه ی مقاله
در این جستار تلاش شده است پس از ارائه ی سابقه ای از تصنیف سرایی در ایران، چهره های شاخص این گرایش در ادبیات و آثار برجسته ی آنها مورد بررسی قرار گیرد.
میرزا علی اکبر خان شیدا، میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی، ملک الشعرای بهار، رهی معیری و ... از جمله کسانی هستند که این نوشتار به آنها پرداخته است. در ادامه ی این نوشتار تصنیف سرایی در دوره ی انقلاب اسلامی مورد تحلیل قرار گرفته و به نمونه های موفق این دوره اشاره شده است.
درباره ی معنای لغوی تصنیف در فرهنگها تعاریف گوناگونی آمده است. کلمه ی «تصنیف» علاوه بر معنای خاصی که در جمع آوری مطالب و نگارش کتب داشته، در مورد ترکیب کردن و ساختن آهنگها هم به کار رفته است. در موسیقی، تصنیف، آوازی است که از چند حلق و چند ساز با هم خوانده و نوشته می شود و به اشعاری که عوام الناس در کوچه ها و مجالس لهو و لعب خوانند نیز اطلاق می گردد.
اصطلاح تصنیف در واقع جانشین «قول و غزل» عهد اول بعد از اسلام است. چنانکه در بیتی از حافظ می خوانیم:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
در اصطلاح شعرا و آهنگسازان قدیم، تصنیف عبارت بود از نوعی شعر لحنی که دارای وزن عروضی و ایقاعی _ هر دو _ باشد یعنی بر حسب ظاهر با سایر اشعار معمولی تفاوت نداشته باشد اما از جهت انتخاب وزن و ترکیب الفاظ دارای این صفت و خاصیت باشد که با الحان و مقامات موسیقی جفت و دمساز گردد.
سابقه ی تصنیف در ایران به روزگاران قدیم بر می گردد. در گذشته ی دور آواز خوانان و نوازندگان دوره گرد با خواندن تصنیف مردم را سرگرم می کرده اند.
در گذشته شعر عاشقانه با موسیقی و آواز همراه بوده و این امر در دوران پیش از اسلام نیز سابقه داشته است. به گفته ی «هانری ماسه» میان وزن اشعار قدیم ایرانی و تصنیفهای جدید شباهتهای زیادی وجود داشت و شاید اشعار ایران باستان هم به شکل تصنیف بوده است. براون احتمال داده که باربد و نکیسا، خنیاگران دوره ی ساسانی هم از این گونه تصنیف ها برای خسروپرویز ساسانی خوانده اند. همانگونه که رودکی چهار قرن بعد برای ممدوح خود پادشاه سامانی همین کار را کرده است. خنیاگر، اشعار خود را با صدای خوش و همراه با موسیقی می خوانده و باربد خبر مرگ «شبدیز» را به این شیوه به خسرو رسانده است.
نمونه ی آمیختگی شعر (غزل) با موسیقی مخصوصاً در نزد اهل تصوف معمول بوده است. مولانا گاهی فی البداهه در مجلس سماع غزلی می گفته و قوالان آن را می خوانده اند. گاهی در وسط یا اواخر غزل خطاب به مطرب می گوید که بقیه ی غزل را بر همین منوال و وزن و آهنگ بزن و بخوان:
باقی این غزل را ای مطرب شریف
زین سان همی شمار که زینسانم آرزوست
مضمون تصنیف ها متنوع است. عشق و عاشقی، وصف و گله و شوخی، هزل و هجو و انتقاد از رایج ترین موضوعات آن می باشد.
معمولاً تصنیفها بر اساس زبان محاوره ای مردم ساخته می شود و بنابراین قواعد دستوری در آن چندان رعایت نمی شود. روح الله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران می نویسد: «آهنگهای محلی نیز از نوع همین تصنیفهای ابتدایی است که اروپایی ها ریشه ی موسیقی ما را در آن جستجو می کنند و موسیقی دانهای تحصیل کرده ی اروپا هم تصور می کنند که این نوا ها طبیعی ترین و دست نخورده ترین نغمه های موسیقی ایران هستند. این عقیده چندان صحیح به نظر نمی رسد. زیرا می دانیم که علاوه بر این نغمه های عامیانه، ردیفی داریم که اساس و پایه ی موسیقی ماست و این ترانه ها فقط در بعضی از پرده های ردیف ما ساخته شده که به اصطلاح ساده تر عوامانه و بازاری بوده اند.»
ادوارد براون می نویسد: «ایرانی ها فقط اشعار سعدی و حافظ را با سه تار زیر سایه ی درختها نمی خوانند، بلکه هنگامی که در باغها به تفریح مشغول اند، اشعار دیگری را هم می خوانند. غیر از اشعار بزرگ، بلند، فصیح و محکم، ایرانی ها اشعاری سبک دارند که وزن آن نیز از اوزان شعر معمولی است که در کتابها دیده می شود. این اشعار همین تصنیف است که در جاده ها و باغها، گاهاً با آهنگ سه تار می خوانند و تا آنجا که من تحقیق کرده ام سرایندگان آنها معلوم نیستند و کسانی که تصنیف می سرایند ترجیح می دهند گمنام باشند.»
متأسفانه این نوع اشعار را کسی جزو ادبیات به شمار نمی آورد و بنابراین تمام و کمال در تذکره ها و کتب تاریخی تا قبل از دوره ی صفویه ثبت نشده است و تنها نمونه هایی از آن در کتب قدیمی مثل تذکره ی نصر آبادی و گلستان هنر، تألیف قاضی احمد بن منشی آمده است. از آن جمله است تصنیف «نیشابورک» ساخته ی هادی دیلمی:
مرا گفتی چو من یاری نداری تو هم چون من گرفتاری نداری
چه دانی حال زار بیدلان را که بر دل داغ دلداری ندارد
شاهمراه خوانساری (متوفی 1038 ﻫ ق) از شعرای تصنیف ساز عهد شاه عباس این تصنیف را در مقام دوگاه و نوروز و صبا ساخته و به گفته ی نصر آبادی شاه عباس او را تشویق کرده و خلعت و انعام داده است:
صد داغ به دل دارم زان دلبر شیدایی
آشفته دلی دارم من دانم و رسوایی
تصنیف هایی که پس از دوره ی صفوی ساخته شده تا حدودی از اوزان عروضی آزاد هستند هر چند بعضی از ابیات یا مصراع های آن با اوزان و بحور عروضی مطابقت دارد ولی اغلب بر اساس تعداد هجا هستند. ژوکوفسکی خاورشناس روسی که مقدار زیادی از این تصنیفها را گردآوری نموده و به زبان روسی ترجمه کرده است از آنها به «نثر ساده ی ضربی» تعبیر کرده است.
به نظر می رسد این نوع تصنیف ها که مطابقت کامل با اوزان عروضی ندارند، در نگرش نیما به شعر قدیم و تحولی که او در قالبها ایجاد کرد و نهایتاً به ابداع شعر نیمایی منجر شد، بی تأثیر نبوده است.
تصنیف به شکل کنونی در حقیقت یک پدیده ی جدید در ادبیات فارسی به شمار می آید. می توان گفت هنگامی که شعر فارسی از دربار پادشاهان بیرون آمد و به دست مردم کوچه و بازار افتاد، شکل تصنیف را به خود گرفت و بعد از دوره ی مشروطه شعرا و گویندگان توجه بیشتری از جنبه ی هنری و ادبی به آن نشان دادند.
قدیم ترین تصنیفی که از دوره ی مورد بحث در دست است، تصنیفی است درباره ی تیره بختی لطفعلی خان زند:
بالای بان اندران / قشون آمد مازندران / باز هم صدای نی می آد / آواز پی در پی می آد / جنگی کردیم نیمه تمام / لطفی می ره شهر کرمان / باز هم صدای نی می آد / آواز پی در پی می آد...
در کتابی که عبدالله مستوفی راجع به اوضاع سیاسی – اداری قاجاریه نوشته، چند شعری از این نوع تصنیفها را با واقعه ای که موجب ساختن آنها شده در ضمن سایر مطالب آورده و در این مورد باید ذوق او را تحسین کرد. چرا که تنها نویسنده ی ایرانی است که وارد این بحث شده است:
ناصرالدین شاه در سال 1287 با اردوی مفصلی به قصد زیارت عازم عتبات شد. در این هنگام به واسطه کمی بارندگی قحطی شده بود و مردم پایتخت این اشعار را ساخته و به صورت تصنیف می خوانده اند:
شاه کج کلا / رفته کربلا / گشته بی بلا / نان شده گران / یک من یک قران / ما شدیم اسیر / از دست وزیر / از دست وزیر ...
در حقیقت این تصنیفها نشان می دهد که در آن دوره به دلیل استبداد و خفقان حاکم بر جامعه، مردم جرأت بیان و ابراز آزادانه ی افکار خود و انتقاد از اوضاع اجتماعی و عاملان حکومت نداشته اند و به همین دلیل اعتراض و انتقاد خود را نسبت به این جریانها در قالب تصنیفهایی اینچنین بیان کرده اند. انتقال این تصنیف ها نیز از طریق ادبیات شفاهی و به روش سینه به سینه بوده است.
در اواخر دوره ی ناصرالدین شاه بویژه در عهد مظفرالدین شاه، تصنیف به ابتذال کشیده شد و مسائل بسیار مستهجن و رکیک، موضوع تصنیف قرار گرفت.
کنت دوگوبینو که در عهد ناصرالدین شاه به ایران آمده می گوید: «تصانیفی را که مردم در حق وزای ناصرالدین شاه می خوانند و شاه حکم می کند که در مجلس شاهانه برایشان بخوانند، مضمون این تصنیفها به حدی زننده است که در مملکت ما هرگز پلیس اجازه نمی دهد که مردم چنین تصنیفهایی را بخوانند.»
میرزا علی اکبر خان شیدا
شیدا از شاعران و هنرمندان اواخر دوره ی قاجاری و معروفترین تصنیف ساز این دوره قبل از عارف است. خط نستعلیق را خوب می نوشته و سه تار هم می زده است. شیدا تصنیفهایش را نیمه شبها در راز و نیاز و تنهایی می ساخت. بعد ها دلباخته ی زنی یهودی شد و کارش به جنون کشید. شیدا با وجود آشنایی و احاطه ی کامل بر شعر و موسیقی، مردی درویش مسلک و بی ادعا بود. او به خوبی دریافته بود که چگونه شعر و موسیقی را با هم پیوند زده و هماهنگ کند، به گونه ای که بیشترین تأثیر را در دل و روح مخاطب باقی بگذارد.
در تاریخ تصنیف سازی باید مقام و جایگاه ویژه ای برای شیدا در نظر گرفت، عارف او را بر خود مقدم دانسته و از او به نیکی یاد کرده است و حق هم همین است. شیدا تصنیف را از ورطه ی ابتذال بیرون کشید و جان و روح تازه ای در کالبد مرده ی آن دمید. در واقع باید او را بانی و مؤسس شکل هنری تصنیف دانست. شیدا تغییراتی در تصنیف داد. این آهنگها آثار راز و نیاز دل شیدایی اوست که اکنون پس از گذشت سالها لطف و زیبایی اش پابرجاست و شنونده را بی اختیار مجذوب و شیفته می کند. اینک نمونه ای از معروفترین تصنیفهای شیدا:
تصنیف ابو عطا:
الا ساقیا ز راه وفا به شیدای خود جفا کم نما
که سلطان ز لطف ترحم کند به حال گدا به حال گدا
چو اردیبهشت جهان گشته باز، به بستان خرام تو ای دلنواز
که شد جلوه ات چمن را طراز / چمن را طراز
تصنیف در پرده ی بیداد با وزن سه ضربی سنگین:
عقرب زلف کجت با قمر قرینه / تا قمر در عقربه کار ما چنینه
کیه کیه در می زنه من دلم می شنگه / در روبالنگر می زنه من دلم می شنگه
میرزا ابوالقاسم عارف قزوینی
راه تازه ای را که شیدا در تصنیف گشود، بعد ها شاعرانی چون عارف ادامه دادند. عارف در حدود سال 1300 ﻫ ق در قزوین زاده شد. با وجود آشنایی با هنر هایی چون خط و موسیقی و داشتن صدایی گرم، زندگی تلخ و بی سرانجامی داشت. پدر عارف وکیل دعاوی بود و با مادرش اختلاف داشت. این اختلاف، محیط زندگی عارف را تلخ می کرد. هنگامی که عارف راهی تهران شد با بسیاری از نامداران آن زمان طرح دوستی و آشنایی ریخت.
عارف از شانزده سالگی به شعر روی آورد. اشعار نخستین او مضامین مذهبی داشت و در مجالس روضه خوانی با صدای خوش خوانده می شد.
در حقیقت او نخستین کسی بود که تصنیف را از محدوده ی اندرونیها و مجالس بزم و شادخواری اشراف بیرون کشید، روحی حماسی و ملی در کالبد آن دمید و از جان گذشتگی های آزادیخواهان را در آن متجلی کرده و مضامین اجتماعی و سیاسی و انتقادی را در قالب شعر و آهنگ ارائه داد و از موسیقی در راه تبلیغ و نشر افکار انقلابی و آزادیخواهی استفاده کرد. خود او می گوید:
«من وقتی شروع به تصنیف ساختن و سرود های ملی - وطنی کردم مردم خیال می کردند باید تصنیف برای ببری خان گربه ی شاه شهید یا تصنیف از زبان گناهکاری به گناهکاری باشد ... مقصود من آن است که اگر هیچ خدمت دیگری به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم، وقتی تصنیف وطنی سرودم که ایرانی از هر ده هزار نفر یک نفرش نمی دانست وطن یعنی چه؟ تنها تصور می کردند وطن، شهر یا دهی است که انسان در آنجا متولد شده باشد. من بی وطن آن روز شعر و سرود های وطنی ساختم که دیگران در فکر خود سازی بودند و کار شعر و شاعری به افتضاح کشیده شده بود.»
مقصود عارف این است که تصنیفهای آن زمان از لحاظ شعر بسیار پست و مبتذل بوده. این سخن دربارۀ دورۀ مورد بحث، تا حدودی صحیح به نظر می رسد و در حقیقت تصنیفهای مبتذل بیانگر فساد اجتماعی حاکم بر آن دوره است.
عارف در حدود 20 تصنیف ساخته که اشعارش شامل یک دوره گویای چهار سالۀ اول مشروطه است و با تصنیف در مایه ی «شور» که به مناسبت ورود فاتحین ملت به ایران گفته شده آغاز می گردد:
مژده ای دل که جانان آمد یوسف از چه به کنعان آمد
دور مشروطه خواهان آمد ...
از تصنیفهای او تصنیف بسیار مشهوری است که در دوره ی دوم مجلس به مناسبت فتح تهران به دست ملیّون و گشایش مجلس دوم به یاد قربانیان راه آزادی در مایه ی در دشتی سروده است:
از خون جوانان وطن لاله دمیده از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ / چه بد کرداری ای چرخ / سر کین داری ای چرخ / نه دینداری نه آیین داری ای چرخ ...
یکی از ماجرا های زندگی عارف سفر او به خراسان و اجرای برنامه در تئاتر باغ ملی مشهد است. در تابستان سال 1339 عارف به دعوت کلنل محمد تقی خان پسیان به خراسان سفر کرد و در برنامه ای که در تئاتر باغ ملی مشهد برگزار شد به همراه پیانوی استاد مشیر همایون غزلی خواند که سراپا توهین و بی احترامی به قاجار بود:
سپاه عشق تو ملک وجود ویران کرد
بنای هستی عمرم به خاک یکسان کرد
تا آنجا که:
چو جغد بر سر ویرانه های شاه عباس
نشست عارف و لعنت به روح خاقان کرد
در این هنگام ایرج میرزا شاهزاده ی قاجاری به نشانه ی اعتراض سالن را ترک کرده و پس از چند روز مثنوی «عارفنامه» را سرود و منتشر کرد.
هنگامی که جنگ جهانی اول آغاز شد، عارف نیز مثل بسیاری از آزادیخواهان به خارج از ایران سفر کرد. اما در همان جا هم بیکار ننشست و چند تصنیف به یادگار گذاشت. از جمله تصنیف «چه شور ها» و «ارمنستان» و تصنیف دیگری که با این ابیات آغاز می شود:
شانه بر زلف پریشان زده ای به به به!
دست بر منظره ی جان زده ای به به به!
وقتی گفتگوی جمهوری به میان آمد شاعر نا امید، نشاطی دیگر باره یافت و سرودی برای جمهوری ساخت. این تصنیف بیانگر همان روحیه ی ساده انگاری و برخورد احساسی عارف بود که فریفته ی جمهوری رضاخانی شد. در حالی که نمی دانست این جمهوری جز فلاکت و بدبختی برای مردم ثمری نخواهد داشت.
عارف پس از دگرگونی اوضاع خاموشی گزید و باقی عمر را در دره ی مرادبک همدان به انزوا و نا کامی گذرانید.
مقام عارف:
اهل ادب و منتقدین، عارف را شاعر بر جسته ای نمی دانند و بر او خرده می گیرند. حقیقتاً نیز عارف را نمی توان شاعر بزرگی نامید. در سروده های او اندیشه ی والایی که به شعرش ژرفا و عمق ببخشد، دیده نمی شود.
اما در کلام و آهنگ شعر عارف، شور و ناله و تأثیر بسزایی است. تصنیفهای او حکایت
از ذوقی بسیار لطیف دارد. حزن و اندوهی سراسر تصنیفهای او را فرا گرفته و نشان می دهد که شاعر دردمند این سروده ها دلی افسرده، روحی پژمرده و فکری بدبین داشته است. امتیاز بزرگ تصنیفهای عارف در آن است که او خودش هم شاعر و هم موسیقی دان بوده و هم صدای خوشی داشت. مضمون اغلب تصنیفهای عارف احساسات عاشقانه، عشق به وطن، آزادی، ستایش درستکاری، فداکاری و ... است. کمتر کسی در گوشه و کنار ایران است که ناله ی دردمند عارف به گوش او رسیده و حال او را دگرگون نکرده باشد:
صدای ناله ی عارف به گوش هر که رسید
چو دف به سر زد و چون چنگ در خروش آمد
در دوره ی انقلاب مشروطه، هیچ قلمی نتوانست همچون تصنیفهای عارف دل مردم ایران را به لرزه در آورد. او آنچنان هنرمندانه کلمات و آهنگ را متناسب انتخاب می کند که گویا از بدو خلقت این هر دو برای هم آفریده شده اند. تصنیفهای عارف مانند آیینه هایی روشن تحولات انقلابی _ اجتماعی دوره ی مشروطه را در زبان موسیقی برای نسلهای آینده ترسیم می کند.
بهار
میرزا محمد تقی متخلص به «بهار» در روز 12 ربیع الاول سال 1304 در مشهد به دنیا آمد. هنوز به هجده سالگی نرسیده بود که پدرش میرزا محمد کاظم صبوری ملک الشعرای آستان قدس رضوی به سال 1322 ق در گذشت و به فرمان مظفرالدین شاه لقب ملک الشعرایی پدر به پسر واگذار شد. بهار از چهار سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادیخواهان حاضر شد و به واسطه ی انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست و دو سال پس از مرگ پدرش در سال 1324 ق در سن 20 سالگی به جمع مشروطه خوهان خراسان پیوست. از همان اوایل مشروطیت به دلیل علاقه و ذوق سرشاری که نسبت به موسیقی ایرانی داشت، ترانه های ملی و تصنیف هایی ساخت. او آگاهی و شناخت کاملی از دستگاههای موسیقی ایرانی داشت اما چون آهنگساز نبود تنها شعر تصنیفها را می سرود و آهنگسازان مشهوری چون درویش خان و رکن الدین خان و حسام السلطنه و ... بر روی شعر ها آهنگ می ساختند.
تصنیفهای بهار بسیار پر شور و گرم و صمیمی است. احاطه ی کامل او بر ادب کهن و تازگی و روانی زبان و هماهنگی اشعار با مسائل روز، سخن او را در سطحی بالا تر از همه ی شعرای آن دوره قرار می دهد.
بهار در این سروده های نغز و شیوا به پیکار با استعمار بر می خیزد و از رنجها و درد های بی پایان ملت ایران سخن می گوید و آزادی و وطن دوستی را می ستاید. در تصنیفهای بهار عمق و ژرفایی وجود دارد که حکایت از درک بالای او از وقایع روز و اعتقادات محکم او دارد. در این سروده ها از آن ساده انگاری و بیان رمانتیک که در آثار برخی از شاعران عصر مشروطه سراغ داریم، خبری نیست.
از جمله تصنیف های بهار «مرغ سحر» در دستگاه ماهور است با صدای قمر الملوک وزیری. این اثر که سرشار از شور آزادیخواهی و عشق به وطن است هنوز هم پس از سالها تازگی و طراوت خود را حفظ کرده و توسط خوانندگان متعددی اجرا شده است:
مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار این قفس را بر شکن و زیر و زبر کن
بلبل پربسته ز کنج قفس درآ نغمه ی آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه ی این خاک تیره را پر شرر کن
از جمله تصنیفهای دیگر بهار «ای کبوتر» ساخته ی «جهانگیر مراد حسام السلطنه» در دستگاه شور و تصنیف زیبای «بهار دلکش» با آهنگ غلامحسین درویش در دستگاه شور مایه ی ابو عطا است:
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم! بیا و آشتی کن که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
شک نیست که راز ماندگاری آثاری چون «مرغ سحر» و ثبت آن در حافظه ی ملت ایران، قدرت و توانایی بی مانند شاعر، آهنگساز و خواننده ی این آثار بوده است.
تنها شاعری که پس از عارف در سرودن تصنیف، شعر و آهنگ را خود ساخت «محمد علی امیر جاهد» بود که دیوان او با نت آهنگهایش به صورت دلپذیری چاپ شده است. «محمد علی امیر جاهد»سراینده ی تصنیف، آهنگساز و مؤسس و مدیر سالنامه ی پارس و هنرستان آزاد موسیقی ملی است. او در دهه های 1300 تا 1320 تصنیفهای مشهور ملی، اجتماعی و عاشقانه ساخت. از آثار اجرا شده ی او می توان به تصانیف مشهوری با صدای قمر، ملوک ضرابی و همراهی برادران نی داوود و پیانوی مرتضی محجوبی نام برد. تصانیفی با عناوین: ای نوع بشر – در بهار امید - زن در جامعه - هزار دستان چمن. ابیاتی از هزار دستان به چمن در چهار گاه را می خوانیم:
هزار دستان به چمن دوباره آمد به سخن
که ای خسته از رنج دل ببین جشن گلهای من
از میان تصنیف سرایان می توان چند نفر دیگر را نام برد. «رهی معیری» شاعر، ترانه سرا و عضو شورای شعر و ترانه ی رادیو تهران بود. نخستین اثر رهی «خزان عشق» با همکاری نورا... همایون، آهنگ و صدای جواد بدیع زاده در همایون می باشد که پس از انتشار، شهرت فراوان کسب کرد:
شد خزان گلشن آشنایی
باز هم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بعد تو
و زتو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
«کاروان» یکی از زیبا ترین ترانه های رهی است که در بزرگداشت استاد ابوالحسن صبا سروده شده و با صدای غلامحسین بنان اجرا شده است:
همه شب نالم چون نی که غمی دارم
دل و جان بردی از من نشدی یارم
احاطه ی رهی بر دستگاه های موسیقی و آشنایی او با این هنر تا آن جاست که چند آهنگ مؤثر و جانسوز نیز ساخته است. تصنیف های رهی با وجود پای بندی به سنتهای کهن و رعایت تناسب ها و قرارداد های شعر قدما، دارای زبانی سلیس و روان می باشد که شعر او را تازه و امروزی و پر طراوت می کند.
از دیگر ترانه های مشهور او، «من از روز ازل» ساخته ی مرتضی محجوبی؛ «آذربایجان» ساخته روح الله خالقی که هر دو با صدای بنان می باشد. «حسین پژمان بختیاری» شاعر، پژوهشگر و ترانه سرا، شاگرد نظام وفا و سایر استادان سخن معاصر فارسی است. از میان تصنیفهای او می توان به «آتشی در سینه دارم جاودانی» و «پرده از روی روشن برافکن جانا» اشاره کرد.
«نورالله همایون» نیز ترانه سرا و ادیب معاصر است که نخستین کلام ترانه های مشهور به کوچه باغی یا بیات تهران را سروده است. او تحصیل کلاسیک را در تهران گذراند و عضو دایره ی اداری مجلس شورای ملی بود.
از جمله ی دیگر سرایندگان تصنیف که آثار آنها به شهرت فراوانی دست یافت «حسین گل گلاب» است که تصنیف او در دشتی با نام «ای ایران» به یادماندنی است:
ای ایران! ای مرز پر گهر! ای خاکت سرچشمه ی هنر...
و نیز تصنیف «الهه ناز» با کلام «کریم فکور» آهنگ «اکبر محسنی» و صدای «بنان» که در زمان خود به شهرت دست یافت.
با طلوع سپیده ی انقلاب اسلامی به دنبال تحولات و دگرگونی هایی که در تمام عرصه های هنری رخ داد و نیز به دنبال فتوای تاریخی حضرت امام(س) درباره ی موسیقی، تصنیف و تصنیف سرایی نیز وارد مرحله ی تازه ای شد و معانی گسترده تری یافت و عاملی شد در جهت تهییج افکار عمومی و ایجاد شور و هیجان و حرکت در مردم، فاصله ی سالهای 1358 - 1357 را باید دوره ی اوج و شکوفایی تصنیف های ملی وطنی دانست. از ویژگی های تصنیف های وطنی در این دوره آمیختگی حس وطن دوستی با اعتقادات محکم و زلال مذهبی و الهام گرفته از تعالیم و ارزشهای مقدس انقلاب اسلامی با تأکید بر مفاهیمی چون جهاد، دفاع، شهادت، پیروزی و … می باشد.
در این دوره تصنیف، معانی گسترده تری یافت و اشعار محکم و فصیحی از شاعران و استادان سخن فارسی چون مولانا، سعدی، حافظ و اشعار حماسی و عرفانی بعضی از شاعران معاصر مورد استفاده قرار گرفت. معمولاً اشعاری که به عنوان تصنیف انتخاب می شد، اشعاری بود با مفاهیم ارزشی و انسانی و متناسب با مسائل روز و از نظر ساختاری نیز معمولاً اشعاری بیشتر مورد توجه بود که دارای اوزان روان و پر تحرک بودند.
در اینجا شایسته است از تصنیف زیبا و شورانگیز «سپیده» که در سال 1358 در دانشگاه ملی اجرا شد یاد کنیم. سپیده از سروده های «هوشنگ ابتهاج» (ﻫ.ا. سایه» با آهنگ لطفی و صدای محمدرضا شجریان است که در طلیعه ی پیروزی انقلاب در فضای ایران اسلامی طنین انداز شد و خاطره ی بهار آزادی و طلوع سپیده ی انقلاب را در ذهن و دل و روح مردم جاودانه ساخت. اکنون پس از گذشت سالها هنوز تازگی و طراوت خود را حفظ کرده و بی شک هر ایرانی که ذره ای حس وطن دوستی در او هست، در لحظه های بسیاری با این تصنیف شور انگیز زیسته و اشک شوق ریخته است:
ایران! ای سرای امید! بر بامت سپیده دمید...
«اندک اندک» از دیگر تصنیفهای موفق و به یادماندنی سالهای پس از پیروزی انقلاب است. این تصنیف ساخته ی «جلال ذوالفنون» و با صدای شهرام ناظری است. شعر آن از غزلهای پر شور مولوی است. عامل توفیق این تصنیف حسن انتخاب شعر در رعایت تناسب و هماهنگی مفاهیم آن با حوادث آن روز هاست. ابیاتی چون:
اندک اندک زین جهان هست و نیست
نیستان رفتند و هستان می رسند
دلنوازان ناز نازان در رهند
گلعذاران از گلستان می رسند
یکی دیگر از ویژگیهای تصنیف در دوره ی انقلاب، رویکرد و توجه به شعر نیمایی است. از آن جمله می توان به اجرای شعر «داروَگ» ساخته ی محمدرضا لطفی بر روی شعری از نیما یوشیج با صدای محمدرضا شجریان و نیز تصنیف «زمستان» ساخته ی محمدرضا درویشی بر روی اشعاری از اخوان ثالث با صدای شهرام ناظری اشاره کرد. چند سال بعد نوار «در گلستانه» کاری از هوشنگ کامکار با اشعاری از سهراب سپهری و به مناسبت شصتمین سال تولد او انتشار یافت که در نوع خود اثری موفق و قابل تأمل بود و به دلیل تنوع و ابتکار، سازندگان آن مورد توجه علاقمندان به موسیقی فراگرفت.
از تصنیفهای دیگری که در آن از شعر نیمایی استفاده شده، «چشم به راه» ساخته ی عطا چنگوک بر روی شعر «تو را من چشم در راهم» از نیما و «به کجا چنین شتابان» از م. سرشک است. در این راستا محمدرضا شجریان نیز شعر «قاصدک» از اخوان ثالث را اجرا کرده است.
در دوران جنگ تحمیلی، یکی از عواملی که سبب ایجاد شور و هیجان و حرکت در جوانان و زنده نگهداشتن یاد و نام شهیدان می شد، تصنیفهایی بود با حال و هوای جبهه و جنگ و شهادت. اشعار این تصنیف ها اغلب از سرود های شاعران معاصر، همچون حمید سبزواری، سپیده کاشانی، علی معلم و ... بود. اثر به یاد ماندنی و تأثیر گذار «کجایید ای شهیدان خدایی» یکی از آثاری بود که درباره ی شهیدان و در گرامی داشت یاد آنان اجرا شد. شعر این اثر از غزلهای عارفانه و پر شور مولاناست که با گذشت زمان، تازه و با طراوت است. این شعر را ناظری و کامکار هر دو اجرا کردند.
«کاروان» اثر دیگری است که با حال و هوای جبهه و جنگ در سال های جنگ برای شهید ساخته شده است. شعر این تصنیف را «شهرام ناظری» سروده و هم او با لحنی گیرا و مؤثر اجرایش کرده است. این تصنیف سرشار از احساسات وطن دوستانه و نکوداشت و تقدیس مقام شهید است. ابیاتی از آن:
می گذرد کاروان / بوی گل ارغوان / قافله سالار آن / سرو شهید جوان...
پس از اتمام جنگ تحمیلی توجه و اقبال بیشتری به شعر های عرفانی شد. «آهنگ تمنای وصال» ساخته ی فرامرز پایور با شعری از خیالی بخارایی و غزل «بیا ساقی می ما را بگردان» از مولانا با آهنگ حسین علیزاده از آن جمله اند.
در سالهای اخیر در سیر تحول تصنیف سرایی با دو جریان روبرو هستیم. جریان اول بازخوانی و اجرای دوباره ی بعضی از تصنیف های قدیمی از شیدا، عارف، بهار و دیگران متناسب با حال و هوای جامعه است. اکثر کار های سالیان اخیر «محمد رضا شجریان» از این دسته اند. جریان دوم رویکرد به جانب تصنیف هایی با مضامین لطیف عاشقانه است که سراینده به ذکر درد ها و سوز و گداز عاشقان حق و شرح هجران و فراق می پردازد.
«ساعد باقری» از شاعران معاصر که با دستگاههای موسیقی نیز آشنایی دارد از جمله کسانی است که تلاشهایی پیرامون سرودن تصنیف های عرفانی و عاشقانه با حال و هوای شعر معاصر دارد. از جمله کار های موفق او تصنیف «شبانگاهان» است که آن را «سید عبدالحسین مختاباد» خوانده است و نیز تصنیف «بیدلان» که آن را «سید حسام الدین سراج» اجرا کرده است.
از دیگر شاعران معاصر که در زمینه ی تصنیف سرایی توفیق داشته اند باید از «قیصر امین پور» نام برد. «نیلوفرانه» کاری است که از عباس خوشدل و جلال ذوالفنون که تصنیفهای آن را امین پور سروده است. این اثر با استقبال دوستداران موسیقی رو به رو شده و رکورد پر فروش ترین نوار پس از انقلاب را به خود اختصاص داده است. امین پور شاعری است که به ادبیات نو و کهن آشنایی داشته و درک عمیقی از شعر امروز دارد. آثار او دارای طراوت، تازگی و سرشار از تصاویر زیبا هستند و با موسیقی به خوبی تلفیق شده و پیوند می خورند.
به نظر می رسد برای اعتلای هنر تصنیف سرایی در ایران و توانایی برای همگام شدن با رویداد های پر شتاب روزگار، جسارت بیشتر تصنیف سرایان به خصوص شکستن ذهنیت های قراردادی درباره ی فضا و زبان تصنیف لازم است. به عنوان حسن ختام این مقاله ابیاتی از تصنیف «بهشت یاد» سروده ی قیصر امین پور را می خوانیم:
ای نامت از دل و جان در همه جا به صد زبان جاری
عصر پاک نفست سبز و رها در آسمان جاری
تو نسیم خوش نفسی من کویر خار و خسم
گر به فریادم نرسی همچو مرغی در قفسم
تو با منی اما، من از خودم دورم
چو قطره از دریا، من از تو مهجورم
* * *
منابع و مآخذ
1 - لغتنامه دهخدا
2 - یحیی آرین پور، از صبا تا نیما، ج 2، تهران، چ پنجم، 1372، زوار
3 - روح الله خالقی، سرگذشت موسیقی ایران، تهران، چ چهارم، 1368، صفی علیشاه
4 - حبیب الله نصیری فر، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران
5 - کلیات دیوان عارف قزوینی، به کوشش رضازاده شفق، تهران، 1327
6 - دیوان ملک الشعرا بهار، به کوشش مهرداد بهار، چ چهارم، مشهد، 1368، توس
7 - سید علیرضا میر علی نقی، سالنامه ی موسیقی ایران، 1374
8 - سیروس شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، تهران، فردوس
9 - محمد جعفر یاحقی، چون سبوی تشنه ی، تهران، چ دوم، 1375، جامی
10 - محمد جعفر محجوب، تحقیق در افکار و احوال و آثار ایرج میرزا
11 - رهی معیری، سایه عمر رهی، تهران، 1374، امیرکبیر
12 - انسیه موسویان، مرغ سحر ناله سر کن (مقاله)، قدس، 2 خرداد 77 و 5 تیر 77
13 - کیوان کیانی، یادواره ی عارف قزوینی شاعر ترانه ی ملی، مهر، شماره ی 39
منبع: مجموعه مقالات کنگره بررسی تأثیر امام خمینی و انقلاب اسلامی بر ادبیات معاصر (ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات)، ج 2، ص 29.
.
انتهای پیام /*