احتکار از دیدگاه حضرت امام خمینی(س)

  سیّد مهدی عاملیان

 بسمه تعالی

مقدمه:

خداوند متعال، نعمتهای مادی را در اختیار انسان قرار داده است تا با استفادۀ صحیح از آنها، کرامت و شرافت حقیقی و واقعی خود را بیابد و در یک سیر متعالی به لقای پروردگارش نایل آید.

در آیۀ شریفۀ 15 ازسوره مبارکۀ ملک چنین می فرماید:

«هُوَالَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْاَرْضَ ذلولاً فَامْشُوا فی مَنٰاکِبهٰا وَ کُلُوا منْ رِزْقِهِ وَ اِلَیْهِ النُّشُور».

«او کسی است که زمین را برای شما ذلیل (و مطیع) قرار داد. پس در پستی و بلندی آن حرکت کنید و از رزق آن بخورید و نشور و بازگشت به سوی اوست».

ملاحظه می شود که بعد از ذکر این مطلب که زمین در اختیار انسانهاست، و بعد از امر به استفاده از رزق و روزی موجود در زمین، بازگشت انسان و نشور او را به سوی حق جلت عظمته، بیان می فرماید.

شاید بتوان از آیۀ شریفه این نکته را استفاده نمود که هرگونه تصرف انسان در زمین، و استفاده از روزیهای آن باید در جهت بازگشت به سوی خداوند لطیف خبیر باشد، نه این که هرگونه تصرفی و با هر کیفیتی مجاز باشد.

تصرف غیر صحیح انسان در اموالش می تواند دو جنبه داشته باشد. یکی اینکه به نحوی به اموال مشغول شود که خودش از یاد و ذکر خدای متعال غافل گردد، و همّش تکاثر و جمع مال و شمارش و پرداختن به آن باشد، که همۀ اینها مورد نهی قرآن کریم است.

در آیۀ شریفه 20 از سوره مبارکۀ حدید می فرماید:

 «اِعْلمُوا انَّمٰا الْحَیوة الدُّنیٰا لَعب وَ لَهْو زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد...»

«بدانید که حیات دنیا، بازی و لهو و زینت و افتخار به یکدیگر و تکاثر در اموال و اولاد است...»

و در آیۀ شریفۀ 185 از سورۀ مبارکه آل عمران می فرماید:

«وَ مَا الْحَیٰاة الدّنیٰا الامتاعُ الغرور...»

«و زندگانی دنیا جز متاعی فریبنده نمی باشد».

و در آیه شریفه 33 از سورۀ مبارکۀ لقمان می فرماید:

«فلا تَغُرّنَّکُم الْحَیٰاة الدّنیٰا و لا یَغُرَّنّکُم باللهِ الغُرور»

«زندگانی دنیا شما را فریب ندهد، و شیطان شما را به خدا جری نکند».

از مجموع آیات شاید بتوان چنین استفاده نمود که تکاثر در اموال از مکونات حیات دنیاست؛ و حیات دنیا چیزی غیر از متاع غرور و فریب نیست. و انسانها از فریفته شدن توسط حیات دنیا و مغرور شدن به واسطۀ چهرۀ فریبای دنیا، صریحاً نهی شده اند. (البته باید توجه داشت که طبیعت و نعمتهای مادی جهان خلقت مورد ذم نیست. آنچه مذموم است تعلق و ذلبستگی قلبی انسان به این نعمتهاست که موجب توقف اوست).

در آیۀ شریفۀ 2 از سورۀ مبارکۀ همزه می فرماید:

وَیْلٌ لِکلَّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ * اَلَّذی جَمَعَ مٰالاً وَ عَدَّده * یَحْسب اَنَّ مٰالَهُ اَخْلَدَه...

«وای بر هر عیبجو هرزه زبان * کسی که مال جمع کرده و به حساب و شماره اش مشغول است * می پندارد که مالش او را جاودانه و ابدی خواهد کرد...»

و در آیۀ شریفه 9 از سورۀ مبارکه منافقون می فرماید:

یا اَیُّها الذی آمَنُوا لا تُلْهِکم اَموالُکم و لا اولادکم عَنْ ذکر الله»

«ای اهل ایمان، مبادا اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل سازد»

ملاحظه می شود که جمع و شمارش مال و ارزش دادن بی اندازه به آن و خلود و جاودانگی را به آن دانستن، موجب فرو رفتن در آتش است؛ و نیز مؤمنین امر شده اند به اینکه اموال و اولاد آنها موجب فراموشی و غفلت از ذکر و یاد خدا نگردد.

آیات و روایات در  این زمینه زیاد است. ولی خلاصه اینکه، از جهت فردی و شخصی، مال و فرزند و امکانات مادی دنیا، نباید انسان را از حقیقت خویش و خدای متعال و زندگانی آخرت غافل نماید.

و اصولاً در تعالیم اسلام، مادیات به تبع معنویات و در خدمت معنویات و تکامل روحی انسان و رشد اخلاقی و اعتقادی او مطرح است.

توجه صرف و مطلق به مادیات موجب تنزل مقام انسان و باعث ظلمها و بی عدالتیهای است که در جهان واقع می شود.

حضرت امام خمینی، رحمة الله علیه، در این زمینه می فرمایند:  

«اسلام، مادیت را تبع معنویت می کند، و می خواهد مادیت را مهار کند – معنوی – صورت معنوی به آن بدهد. لشکر اسلام قبل از اینکه توجه به مادیت بکنند، به معنویات توجه می کردند، روی معنویات شمشیر می کشیدند، اشخاص فاسد را جلویش را می گرفتند... اصلاً مادیت مطرح نیست در اسلام، خوب زندگی پیغمبر اسلام را، زندگی امیرالمؤمنین، سلام الله علیه، را مطالعه کنند، ببینند اینها... چه جور حکومت کردند، چه وضعی داشته حکومتشان. آنی که اسلام است توجهش به مادیت توجه تبعی است، همه توجه معنویات است...»[1]

2 / 2 / 1358

و باز در همین مورد می فرمایند:

«مردمی می توانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی می توانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط به مادیت  باشد؛ هر جا آخور بهتر است سر آن آخور می روند؛ ولو اینکه آن آخور را امریکا برایش درست کند... انسان اگر چنانچه، آن جهت روحانیت اسلام را، آن جهت معنویت اسلام را حفظ بکند، یک آدم می شود صد تا، یک آدم می شود هزار تا، مالک اشتر یک نفر نبود، مالک اشتر یک آدمی بود که یک لشکر بود و بیشتر. حضرت امیر، سلام الله علیه یک نفر نبود همۀ عالم بود، همه چیز بود روی آن جهات معنویت و واقعیتی که داشت. انسان مادامی که توجهش به همین مادیات دنیا و جهات پایین است، یک نفر است، آن هم یک نفر حیوان، ما با حیوانات در این معنا شرکت داریم که همه می خوریم و می خوابیم، این کارهای حیوانی را می کنیم، آنی که امتیاز می دهد شما را و همۀ ما را از حیوانات، آن معانی است که در انسان موجود است، بالقوه موجود است و باید بالفعل بشود، آن حظ الهی و روحانی است که در انسان موجود است و باید رشد بدهد».[2]

3 / 3 / 1358

«آقایان محترم، خانمهای محترمات ،ندای اسلام را لبیک بگویند. اسلام برای تأمین علف نیامده، اسلام برای تأمین معنویات آمده است، همه اش فریاد از مادیات نباشد، برخلاف مسلک اسلام است. معنویات اگر تحقق پیدا کرد، مادیات معنوی می شود و به دنبالش هست. اسلام مادیات را به تبع معنویات قبول دارد، مادیات را مستقلاً قبول ندارد. اساس، معنویات است. یک کشور با معنویاتش کشور است».[3]

8 / 3 / 1358

و باز می فرمایند:

«اولیای خدا، آن چیزی که پیششان مهم بود تهذیب نفس بود و دل کندن از غیر خدا و توجه به خدا. تمام مفاسدی که در عالم واقع می شود از این توجه به خود است در مقابل توجه به خدا. تمام کمالاتی که برای اولیای خدا و انبیای خدا حاصل شده است از این دل کندن از غیر و بستن به اوست».[4]

21 / 3 / 1362

حضرت امام(ره) در کتاب آداب الصلوة نیز چنین می فرمایند:

«آنهایی که گمان کردند نبی ختمی و رسول هاشمی، صلی الله علیه و آله و سلم، دعوتش دارای دو جنبه است؛ دنیایی و آخرتی و این را مایۀ سرافرازی صاحب شریعت و کمال نبوت فرض کرده اند، از دیانت بیخبر و از  دعوت و مقصد نبوت عاری و بری هستند. دعوت به دنیا از مقصد انبیای عظام بکلی خارج و حس شهوت و غضب و شیطان باطن و ظاهر برای دعوت به دنیا کفایت می کند، محتاج به بعث رسل نیست. ادارۀ شهوت و غضب، قرآن و نبی لازم ندارد، بلکه انبیا آمدند مردم را از دنیا باز دارند و تقیید اطلاق شهوت و غضب کنند و تحدید موارد منافع نمایند؛ غافل گمان کند و دعوت به دنیا کنند. آنها می فرمایند مال  را از هر راه تحصیل مکن و شهوت را به هر طریق فرو ننشان. نکاح باید باشد، تجارت و صناعت و زراعت باید باشد، با انکه در کانون شهوت و غضب، اطلاق است. پس آنها جلوگیر اطلاق هستند نه داعی به دنیا. روح دعوت به تجارت تقیید و بازداری از به دست آورد باطل است، و روح دعوت به نکاح تحدید طبیعت و جلوگیری از فجور و اطلاق قوۀ شهوت است، بلی آنها مخالف مطلق نیستند چه که آن مخالف نظام اتم است».[5] و در ادامه می فرمایند:

 «فی الکافی عن ابی عبدالله» (علیه السلام) قال:

«رأس کل خطیئه حب الدنیا». سرآمد همۀ گناهان حب دنیاست. و روایات کثیرۀ دیگر نیز به این مضمون با اختلاف تعبیر وارد است. و بس است برای انسان بیدار همین حدیث شریف، و کفایت می کند برای خطیئۀ بزرگ مهلک همین که سرچشمۀ تمام خطاها و ریشه و پایۀ جمیع مفاسد است. با قدری تأمل معلوم می شود که تقریباً تمام مفاسد اخلاقی و اعمالی، از ثمرات این شجره خبیثه است هیچ دین و مذهب باطلی، تأسیس در عالم نشده؛ و هیچ فسادی در دنیا رخ نداده، مگر به واسطۀ این موبقه عظیمه. قتل و غارت و ظلم و تعدی، نتایج این خطیئه است.فجور و فحشا و دزدی و سایر فجایع زاییدۀ این جرثومۀ فساد است.

انسان دارای این حب، از جمیع فضایل معنویه بر کنار است. شجاعت، عفت، سخاوت، عدالت که مبدا تمام فضایل نفسانیه است، با حب دنیا جمع نمی شود. معارف الهیۀ توحید در اسما و صفات و افعال و ذات، و حق جویی و حق بینی، با حب دنیا متضادند. طمأنینۀ نفس و سکونت خاطر و استراحت قلب که روح سعادت در دنیاست با حب دنیا مجتمع نشود. غنای قلب و بزرگواری و عزت نفس و حریت و آزادمردی از لوازم بی اعتنایی به دنیاست، چنانچه فقر و ذلت و طمع و حرص و رقیت و چاپلوسی از لوازم حب دنیاست، عطوفت، رحمت،  مواصلت، مودت، محبت با حب دنیا متخالف اند. بغض و کینه و جور و قطع رحم و نفاق و دیگر اخلاق فاسده از ولیده های این ام الامراض است».

جنبۀ دوم از تصرف غیر صحیح انسان در اموال و امکانات مادی، تصرفی است که حرکت متعالی تکاملی سایر انسانها را کند و یا دچار اشکال و مانع نماید. این گونه تصرف که حالت عامی است، تصرف ناصواب نوع اول را نیز در بردارد. و مسلم است که عقوبت و اثر دنیایی و آخرتی آن هم بیشتر خواهد بود.

توضیح این مطلب از کلام حضرت امام خمینی(ره) اینکه:

«یکی از مقاصد بزرگ شرایع  و انبیای عظام، سلام الله علیهم، که علاوه بر آن که خود مقصود مستقل است، وسیله پیشرفت مقاصد بزرگ، و دخیل تام در تشکیل مدینۀ فاضله می باشد، توحید کلمه و توحید عقیده است، و اجتماع در مهام امور و جلوگیری از تعدیات ظالمانۀ ارباب تعدی است، که مستلزم فساد بنی الانسان و خراب مدینۀ فاضله است. و این مقصد بزرگ که مصلح اجتماعی و فردی است، انجام نگیرد مگر در سایۀ وحدت نفوس و اتحاد و الفت و اخوت و صداقت قلبی و صفای باطنی و ظاهری، و افراد جامعه به طوری شوند که نوع بنی آدم تشکیل یک شخص دهند، و جمعیت به منزلۀ یک شخص باشد، و افراد به منزلۀ اعضا و اجزای آن باشد، و تمام کوششها و سعیها، حول یک مقصد بزرگ الهی و یک مهم عظیم عقلی که صلاح جمعیت و فرد است چرخ زند.

و اگر چنین مودت و اخوتی در بین یک نوع با یک طایفه پیدا شد، غلبه کنند بر تمام طوایف و مللی که بر این طریقه نباشند. چنانچه از مراجعه به تواریخ، خصوصاً تاریخ جنگهای اسلام و فتوحات عظیمۀ آن، مطلب خوب روشن می شود، که در اوایل طلوع این قانون الهی، چون شمه ای از این اتحاد و وحدت در بین مسلمین بوده و مساعی آنها مشفوع به تلخیص نیات نوعاً بوده، در مدت کمی چه فتوحات بزرگی کردند و در اندک زمانی به سلطنتهای بزرگ آن زمان که عمدۀ آن ایران و روم بود غلبه کردند، و با عدۀ کم بر لشکرهای گران و جمعیتهای بی پایان غالب شدند. و پیغمبر اسلام، عقد اخوت بین مسلمین در صدر اول اجرا فرمود؛ و به نص «انما المؤمنون اخوه»[6] اخوت بین تمام مؤمنین برقرار شد.

و در کافی شریف است:

عن العقر قوفی قال: سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول لاصحابه:

اتقو الله و کونوا اخوة بررة متحابین فی الله متواصلین تزاوروا و تلاقوا و تذاکروا امرنا و احیوه».[7]

و عن ابی عبدالله علیه السلام قال:

«یحق علی المسلمین الاجتهاد فی التواصل و التعاون علی التعاطف و المواساه لاهل الحاجه و تعاطف بعضهم علی بعض حتی تکونوا کما امرکم الله عزوجل «رحما بینهم...»[8]

و عنه علیه السلام:

«تواصلوا و تباروا و تراحموا و کونوا اخوه برره کما امرکم الله عزوجل»[9]

مسلمین مأمورند به دوستی و مواصلت و نیکویی به یکدیگر و مودت و اخوت. و معلوم است آنچه موجب ازدیاد این معانی شود، محبوب و مرغوب است، و آنچه این عقد مواصلت و اخوت را بگسلد و تفرقه در بین جمعیت اندازد، مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد بزرگ اوست...»[10].

از این بیان جامع و پرمحتوای امام(ره) استفاده می شود که اگر کسی حتی در اموال شخصی خود به گونه ای تصرف کند که ضررهای اجتماعی و گروهی برای مسلمین داشته باشد، به طوری که آنها را از وصول به هدف اصلی – ولو به میزان کم – منحرف نماید، و یا مودت و اخوت و الفت و وحدت نفوس را خدشه دار سازد، مبغوض صاحب شرع و مخالف مقاصد  بزرگ اوست؛ و در نتیجه مستحق عقوبت دنیوی و طرد از وحدت مسلمین و نیز عقوبت اخروی و عواقب آن است.

نکته بعدی در این رابطه، شناخت تصرفات ناصحیح در اموال و امکانات مادی است؛ که آن را شرع مقدس با تکیه و الهام بر  وحی به ما معرفی می نماید. بعلاوه روایات شریفه از اهل بیت عصمت و طهارت، صلوات الله علیهم، راهنمای علمی و عملی ما در این زمینه هاست.

یکی از تصرفات مردم در اموال خود، که از دیرباز همراه با جریان داد و ستد و بیع و شرا، در جوامع بشری رواج یافته است، «پدیده احتکار» است.

 

احتکار چیست؟ محتکر کیست؟

مفهوم احتکار به لحاظ اصطلاح، واضح و روشن است و آن ذخیره و جمع کالا، به امید افزایش قیمت در زمان نیاز مردم و عدم وجود عرضه کننده به حد کافی است. و این معنا به سبب کثرت استعمال، بی نیاز از توضیح و تبیین است.

حضرت امیر علیه السلام  می فرمایند:

«المحتکر محروم من نعمته»[11]

«محتکر، از نعمتی که در دست اوست محروم است».

و باز حضرت امیر علیه السلام می فرمایند:

«الاحتکار داعیة الحرمان»[12] «احتکار دعوت کننده به حرمان و محرومیت است».

محرومیت و حرمان، خواه مخصوص شخص مبتکر باشد، و خواه به اجتماع سرایت نماید، و خواه تنها در امور مادی باشد و یا در امور معنوی، در هر حال نوعی تعدی و تجاوز و ظلم است که باعث خرابی مدینۀ فاضلۀ اسلامی و برهم زدن الفت افراد جامعه می گردد و بنابراین، کاری قبیح و تصرفی ناشایست است.

سلب بعضی از امکانات مادی و غذایی جامعه؛ و در تنگنا قرار دادن مردم و دامن زدن به گرانی قیمتها، همه از مواردی است که روح وحدت و انسجام حرکت را، دستخوش درگیری با محرومیت می نماید، و انرژی و تلاش و همّ مردم را - که باید در عینیت بخشیدن به توحید  و رهایی از شرک صرف شود – از مسیر خود منحرف می کند، و محرومیتی بالاتر از شرک برای انسان متصور نیست.

حضرت امام خمینی(ره) در این باره می فرمایند:

«... بازار ما باید یک بازار اسلامی باشد، از قراری که مکرر به من گفته اند، الان یک دسته ای سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهای بسیار گران روی اجناس گذاشته اند  این یک مطلب غیر انسانی است، یک مطلبی است که باید فکر کنند اینهایی که می خواهند حالا سود ببرند باید توجه داشته باشند که این ملت که اکثرشان عبارت از این طبقه پایینی است که نمی توانند خودشان را اداره کنند، اینها بودند ک ما را رساندند به این پیروزی،  حالا نباید آن تاجر معتبری که دخالت در این امور نداشته باشد برای اینها ایجاد زحمت بکند،... باید با انصاف رفتار کرد، باید با اینها با برادری رفتار کرد. گرانفروشی را کنار بگذارند و احتکار نکنند، نگهداری نکنند برای یک وقتی که جنس گران بشود و بفروشند، احتکار در غذاها جایز نیست. و همین طور باید با برادری با برادران خودشان رفتار کنند و این پیروزی را از آنها بدانند، ترس از خدا باید داشته باشید. ترس از اسلام باید داشته باشید. باید مراعات بکنید اشخاص ضعیف را. باید همراهی بکنید با اشخاص ضعیف؛ نه اینکه گرانفروشی بکنید و کالاهای خودتان را بالا ببرید و مردم را در زحمت چیز بکنید».[13]

ملاحظه می شود که حضرت امام(ره) پیروزی انقلاب اسلامی را مرهون همتهای طبقۀ پایین جامعه می دانند، و ایجاد فشار و تنگنا بر این قشر را مطلبی غیر انسانی و خلاف انصاف و برادری می دانند. و طبعاً احتکار به عنوان یکی از عوامل فشار و زحمت برای اقشار ضعیف جامعه از این حکم مستثنی نیست، بلکه از موارد بارز آن است که محتکر با عمل غیرانسانی خود در زمرۀ فجار قرار می گیرد.

حضرت امیر، سلام الله علیه، می فرمایند:

«الاحتکار شیمة الفجار»[14]

احتکار خصلت فاجران است.

فشار احتکار بر کیست؟

روشن است که احتکار یک جنس، موجب کمبود عرضۀ آن در بازار و بالطبع افزایش قیمت آن می شود. در این شرایط، اقشاری از جامعه که از نظر وضع مالی و درآمد در سطح پایینتری هستند، قدرت خرید نخواهند داشت، و لذا در تنگنا قرار می گیرند، در عوض، قشری که از لحاظ مادی و درآمد و ثروت در سطح بالاتری است، توان خرید کالا با قیمتهای بالا را خواهد داشت و متحمل فشار زیادی نمی شود. بنابراین، عمدۀ فشار و سنگینی احتکار، بر دوش مستضعفین جامعه خواهد بود.

حضرت امام(ره) در این مورد چنین می فرمایند:

... کراراً گفته شده است به اینکه اینهایی که گرانفروشی می کنند، اینهایی که احتکار می کنند، اینها انصاف داشته باشند که این ملتی که با خون خودش و با زحمت خودش، شما را - به – از آن اختناق بیرون  آورد و مسألۀ آن ناامنی به صورت قانونی را از بین برد، هیچ انصاف نیست که شما با این ملت و – این – با این مستضعفین این طور کنید. می دانید که گرانی و احتکار، تلخی اش به ذایقۀ مستضعفین و عامۀ مردم محروم است. مشکل برای اینهاست والا آنهایی که بالانشین اند و از طبقات مستکبر هستند و بالانشین، آنها برایشان این امور خیلی مطرح نیست؛ هم ذخیره ها دارند و هم اموال زیاد، هر قیمتی هم باشد می توانند تهیه کنند. این مستضعفین هستند که بار این زحمت به دوش آنهاست و بار انقلاب هم به دوش قوی محترم آنها بود و هست و امیدواریم که این مسأله هم حل بشود با انصاف فروشندگان و ثروتمندان و با توجه به اولیای امور».[15]

ملاحظه می شود که حضرت امام(ره)  معتقدند که فشار و تلخی احتکار بر مستضعفین جامعه تحمیل می شود، همان گروهی که بار انقلاب را بر دوش داشته و دارد، بار جنگ را بر دوش داشته و از هرگونه فداکاری و سرمایه گذاری دریغ ننموده است، ولی هیچ فشاری بر مستکبرین و بالانشینها ندارد.

ایشان در جای دیگر می فرمایند:

«از قراری که گفته می شود، اشخاصی خیلی گرانفروشی و بی انصافی می کنند. بدانند اینها که ملت ما، الان بسیاری از آنها ضعیف هستند؛ بسیاری از آنها در این قضایا ضرر دیدند، بسیاری از آنها از پای درآمدند، اگر بنا باشد که کاسبها باز گرانفروشی را راه بیندازند و بی انصافی بکنند، ممکن است که اینها صدمۀ زیاد بخورند. من خواهش می کنم از تمام اقشار ملت که انصاف را نصب العین خودشان قرار بدهند، رضای خدا را نصب العین خودشان قرار بدهند، خداوند به آنها برکت خواهد داد. خداوند ان شاءالله شما را سعادتمند و در دنیا و آخرت روسفید کند».[16]

28 / 12 / 1357

بزرگی گناه احتکار و تضعیف اسلام

احتکار در زمان نیاز مردم در هر شرایط و هر جامعه ای گناهی بزرگ است، و محتکر خطاکار،  گناهکار،  عصیانگر و ملعون است.

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:

 «لا یحتکر الطعام الاخاطیء»[17]

«طعام را احتکار نمی کند، مگر فرد خطاکار».

و نیز می فرمایند:

«الجالب مرزوق و المحتکر ملعون»[18]

«پیشه ور و کاسب روزی داده می شود و محتکر مورد لعن است.»

و حضرت امیر(ع) می فرمایند:

«المحتکر اثم و عاصی»[19]

«محتکر گناهکار و عصیانگر است.»

این توصیفات در مورد احتکار و محتکر مربوط به شرایط عادی و عمومی جامعه است؛ ولی اگر چنانچه، وضع جامعه و نظام اسلامی به گونه ای باشد که فشارهایی از قبیل احتکار و گرانفروشی و ایجاد کمبود، خطر اقتصادی تضعیف و یا شکست نظام اسلامی را به همراه داشته باشد، در این حال، گناه احتکار یک گناه عادی نخواهد بود، بلکه گناهی است بسیار عظیم؛ و چه بسا غضب الهی را در برداشته باشد. بنابراین، باید دقت داشت که این گناه بزرگ چه تبعاتی دارد، و ثمره اش در کجا و چگونه ظاهر خواهد شد. اگر نتیجۀ این عمل غیر منصفانه صرفاً سود شخصی یک فرد می بود، در همین حد نیز گناهی بزرگ به شمار می آمد، چه رسد به اینکه فشاری بر محرومین و مستضعفین و ضربه ای بر پیکر اقتصادی نظام اسلامی و شکستی برای مکتب باشد، که در این صورت این گناه بسیار عظیم است.

حضرت امام خمینی(ره) در  این مورد می فرمایند:

«... گرانفروشان و محتکران بی انصاف گمان نکنند که این ظلم در حال حاضر چون سایر احوال است. امروز این نحو جنایات که ممکن است به شکست جمهوری اسلامی منتهی  شود، کوشش در تضعیف اسلام است اینجانب خوف آن دارم که خداوند قهار بر شما غضب فرماید و خدای ناخواسته تر و خشک با هم بسوزند و راه گریزی در کار نباشد. اعوذبالله من غضب الحلیم...»[20]

و در جای دیگر می فرمایند:

«در زمانی که حضور و کمک ملت شریف ایران به دولت و جبهه های جنگ هر روز بیشتر می گردد، عده ای از محتکران و گرانفروشان خدانشناس دست از این حرفۀ کثیف برنمی دارند؛ و به حال خود و کشور خود دلسوز نیستند. اینان باید از غضب الهی بترسند و بیش از این خود را در پیشگاه خدا و خلق خدا رسوا نکنند.»[21]

و در جای دیگر می فرمایند:

«امروز می گویند روحانی است دارد که این کار را می کند، دیروز ساواکی  این کار را می کرد، امروز روحانی  این کار را می کند و همین طور شماها. دیروز بازار طاغوت بود، امروز بازار اسلام است. محتوایش فرق کرد؟ نه، رباخوار همان رباخوار، گرانفروش همان گرانفروش،  اجحاف کن همان اجحاف کن، و همین طور در هرجای مملکت که برویم اگر محتوا تغییر نکند خوف این است که مکتب ما مورد اهانت واقع بشود؛ مردم از مکتب ما برگردند و این بالاترین شکستی است که ممکن است بر ما وارد بشود...»[22]

4 / 4 / 1358

و در پیامی به ملت ایران می فرمایند:

«فروشندگان مواد غذایی که از گرانفروشی خودداری کنند که این عمل مخالف رضای حق تعالی است؛ و در این موقع حساس و گرفتاری مردم ضربه ای بر پیکر نهضت اسلامی».[23]

 

مقابله با احتکار

یکی از راههای مؤثر مقابله با احتکار، دخالت دولت و استفاده از امکانات و

اختیارات دولتی و حکومتی در جلوگیری از مفاسد اقتصادی است. ولی قبل از این برخورد و شاید مؤثرتر از آن، دخالت خود مردم و بازاریان و اصناف مخلص و دلسوز و متعهد است. دخالت اصناف و بازاریان به دو گونه مستقیم و غیر مستقیم ممکن است. غیرمستقیم به این گونه که با عرضۀ کالاهای بیشتر و قیمتهای ارزانتر با محتکرین و گرانفروشان مقابله کنند، و عملاً دسیسۀ آنها را باطل نمایند. و دخالت مستقیم آنکه افراد خاطی هر صنف از طرف متعهدین و دلسوزان همان صنف شناسایی شده و به آنها تذکر داده شود، و از آنها خواسته شود که احتکار و گرانفروشی نکند، و در صورت عدم تأثیر تذکرات، با استفاده از سیاستهای صنفی، آنها را طرد و منزوی نمایند. این نحو مقابله با محتکرین بسیار ضروری و لازم است، چرا که اگر این مهم به طور کلی بر دوش دولت قرار گیرد و از کسبه و بازاریان در حل مشکلات کمک گرفته نشود، هم هزینۀ گزافی بر دوش دولت قرار می گیرد و هم نتایج آن گونه که باید، حاصل نمی شود.

حضرت امام(ره) در مورد نحوۀ برخورد و مقابله با محتکرین در مواردی، خودشان زبان نصیحت و موعظه و ارشاد گشوده اند؛ و در مواردی هم از بازاریان و اصناف مختلف دعوت به دخالت و رفع مشکل نموده اند. و اصولاً بازار را بازوی قدرتمندی برای اسلام و خدمت به مردم دانسته اند.

لکن همه مکلفیم که احکام  اسلام را مراعات کنیم. باید بازار ما بازار اسلامی باشد. بازار ما از بی انصافی باید شستشو بشود. باید دولت و همه دولتهایی که بعدها می آیند، هم روی موازین اسلامی باشد...»[24]

«اجتماع بازار یک اجتماعی است که اگر در یک مسیر اسلامی حرکت بکند – و بحمدالله حرکت کند – مملکت را از آسیب نگه می دارد. همین بازار است که پشتوانۀ ارتش است، و همین بازار است که در این زمان پشتوانۀ کشور است، و دولت است و اگر چنانچه تفرقه در بازار باشد و بعضی از اشخاصی که تفرقه افکن هستند گذاشته بشود که فعالیت بکنند، خدای نخواسته این ستون ستبر اسلام را یک وقت از بین می برند؛ باید توجه داشته باشید...»[25]

«و همینطور بازار ما باید یک بازار اسلامی باشد. از قراری که مکرر به من گفته اند، الان یک دسته  ای سودجو در بازار هستند که اینها قیمتهای بسیار گران روی اجناس گذاشته اند. این مطلب غیر انسانی است، یک مطلبی  است که باید فکر کنند اینهایی که می خواهند حالا سود ببرند، باید توجه داشته باشند که این ملت که اکثرشان عبارت از این طبقۀ پایینی است که نمی توانند خودشان را اداره کنند، اینها بودند که ما را رساندند به این پیروزی، حالا نباید آن تاجر معتبری که دخالت در این امور نداشته است، برای اینها ایجاد زحمت بکند... باید با انصاف رفتار کرد، باید با اینها با برادری رفتار کرد، گرانفروشی را کنار بگذارند و احتکار نکنند، نگهداری نکند برای یک وقتی که جنس گران بشود و بفروشند. احتکار در غذاها جایز نیست، و همین طور باید با برادری با برادران خودشان رفتار کنند، و این پیروزی را از آنها بدانند. شما حالا از قید آزاد شدید. از قید و بندها آزاد شدید، شما حالا ترس اینکه مثلاً سازمان امنیت بیاید شما را چه بکند و اینها ندارید، لکن ترس از خدا باید داشته باشید، ترس از اسلام باید داشته باشید باید مراعات بکنید اشخاص ضعیف را، باید همراهی بکنید با اشخاص ضعیف، نه اینکه گرانفروشی بکنید و کالاهای خودتان را بالا ببرید و مردم را در زحمت چیز بکنید.»[26]

«اینهایی که گرانفروشی می کنند، اینهایی که احتکار می کنند، اینها انصاف داشته باشند که این ملتی که با خون خودش و با زحمت خودش شما را – به – از آن اختناق بیرون آورد و مسأله آن ناامنی به صورت قانونی را از بین برد، هیچ انصاف نیست که شما با این ملت و – این – با این مستضعفین این طور کنید... امیدواریم که این مسأله هم حل بشود با انصاف فروشندگان و ثروتمندان و با توجه اولیای امور. این مسائل داخلی یک مسائلی است که ولو به دراز مدت حل می شود.[27]

«... در زمانی که حضور و کمک ملت شریف ایران به دولت و جبهه های جنگ هر روز بیشتر میگردد، عده ای از محتکران و گرانفروشان خدانشناس دست از این حرفۀ کثیف برنمی دارند و حال خود و کشور خود دلسوز نیستند. اینان باید از غضب الهی بترسند و بیش از این خود را در پیشگاه خدا و خلق خدا رسوا نکنند.»[28]

«من امیدوارم که همۀ اقشار مملکت فعالیت داشته باشند و کشاورزها در کشاورزی جدیت داشته باشند و خصوصاً مواد غذایی را بیشتر تهیه کنند. دامدارها دامداری کنند و تجار و کسبه، کسب صحیح کنند، گرانفروشی نکنند. . من خواهش می کنم از تمام اقشار ملت که را انصاف را نصف العین خودشان قرار بدهند، رضای خدا از نصب العین خودشان قرار بدهند، خداوند به آنها برکت خواهد داد. خداوند ان  شاءالله شما را سعادتمند، و در دنیا و آخرت روسفید کند.»[29]

پیام امام خمینی در مورد اخطار به گرانفروشان:

 «بسم الله الرحمن الرحیم. من با کمال تأسف هر روز مواجه هستم با مشکلات جانفرسا که گاهی ناچار می شوم تذکراتی به ملت شریف بدهم. از آن جمله قضیۀ اجحاف و گرانفروشی است که کراراً شکایت از آن دارند، و حتی گفته می شود که برخلاف موازین شرعیه اجناس را که از طرف دولت مبنی بر اینکه به قیمت معین بفروشند، به قیمتهای گزاف به مردم مستمند می فروشند و موجبات ناراحتی و مضیقه برای برادران و خواهران خود فراهم می کنند. من از فروشندگان، خصوصاً آنچه مربوط است به ارتزاق مردم، تقاضا می کنم... که با این ملتی که خون خود را در راه اسلام داد و جوانان عزیز خود را از دست داد با عدل و انصاف رفتار کنند. من خوف آن دارم که خدای ناخواسته به غضب خداوند قهار مبتلا گردیم و تر و خشک با هم بسوزد. من اخطار می کنم که اگر دست از اجحافات و مخالفت با اسلام برندارند، طبق عدل الهی و حکومت شرعیه و سیاسات شرعیۀ اسلامیه با آنان رفتار می شود. برادران! قبل از آمدن آن تازیانۀ الهی به خود آیید و دست از ستم بردارید. خداوند شما را اصلاح کند.»[30]

«... امروز روزی نیست که استفاده چیها راه بیفتند و بخواهند استفاده کنند، روز حمایت است امروز. از برادرانشان باید حمایت کنند، نه اینکه یک جنسی را که به ده تومان می خرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشی امروز خیانت است به یک مملکت اسلامی، این خیانت را نکنند اینها، یک قدری با مردم ملایمت کنند. برادران خودتان هستند؛ با این برادرهایی که خون داده اند،... حالا انصاف است که یک تاجر معتبری که دارای یک کارخانه کذاست، دارای کذا و کذا است و آن بالاها نشسته و تماشا کرده و اینها خون خودشان را داده اند و پیش برده اند حالا همراهی نمی کند، اجحاف کند با این طایفه؟ یک قیمت اجناس را همچو بالا ببرد که این ضعفا نتوانند بخرند، زندگیشان مختل بشود؟

خوب، باید با برادرهای خودشان، با آنهایی که در این راه زحمت کشیده اند، اهل وطنشان هست، اهل دینشان هست، با اینها باید همراهی کنند، گرانفروشی نکنند. نگذارند یک وقتی ما روی تکلیفهای الهی باهاشان عمل بکنیم، خودشان جلوگیری کنند از مسائل. یک روز اگر ما [به] یک تکلیف الهی عمل بکنیم، کارشان زار است، نگذارند این طور بشود...»[31]

«اجحاف در معاملات بی انصافی در معاملات یک امری نیست که عقل انسان بپذیرد و خدای تبارک و تعالی راضی باشد به این معنا، باید بازارها را یک بازارهای اسلامی بکنید».[32]

«بازار باید بازار اسلامی باشد، نه بازار چپاولگری، نه بازار قاچاق، بازار اسلامی باشد. به حال مردم رسیدگی بکنند. این مردم دارند از بی بضاعتی چه می شوند. آنهایی که فرصت طلبند حالا اجناس را چند مقابل بالا می برند. اینها با وضع اسلام موافق نیست. مخالف است.»[33]

 

قدرت بازار

فرازهایی که ذکر شد، از جمله مواردی بود که حضرت امام خمینی(ره)، با موعظه، توصیه، نصیحت اخطار و گاه تهدید، خطاکاران را مورد خطاب قرار داده و از آنها خواسته اند که دست از کارهای خلاف خود از جمله احتکار و گرانفروشی و بی انصافی بردارند. در ادامه فرازهایی را از اشارات حضرت امام در مورد قدرت بازار در حل مشکلات و یاری مردم و دعوت از بازاریان و اصناف جهت همکاری و همیاری در رفع مشکلات و مبارزه با خطاکاران، نقل می کنیم:

«بازار ایران خوشنام است و همیشه پشتیبان کشور و ملت و اسلام بوده است، و در هر مشکلی بازار در حل آن مشکلها دخالت داشته است و جزء ملت بوده است و همان ملت است و همان مردم است که در بازارها مجتمع هستند و مشغول اقتصاد ملت هستند و مشغول کارهای صحیح هستند.»[34]

«بازار در طول تاریخ، بازارهای تمام کشور و خصوصاً بازار تهران یک بازوی قوی ای از برای اسلام و از برای کشور بوده است و ان شاءالله خواهد بود.»[35]

«بازار و بازاریان همیشه از احترام خاصی در جامعۀ ایرانی برخوردارند؛ و تصمیمات آنان در مبارزات سیاسی نقش بسیار مؤثر و گاهی تعیین کننده ای داشته است و نیز، همیشه منشأ خدمات اجتماعی فراوان بوده است و در حوادث همیشه از بهترین کمک کنندگان به مردم ضعیف و محروم بوده اند.»[36]

«رژیم سابق (شاید زمان رضاشاه بود) اینها در صدد برآمدند که اصل بازار نباشد در ایران؛ از این مجتمع زیر سقف می ترسیدند. از مجتمعاتی که حصار داشت و زیر سقف بود مجمع مؤمنین و متدینین و جوانهای متعهد بود  می ترسیدند. از مساجد که محل اجتماع همین بازاریان بود و از خود بازار که مجمع ملت بود خوف داشتند. و همیشه بازار دنبالۀ مقاصد اسلامی و برای پیشرفت اسلام و برای پیشرفت اقتصاد اسلامی، یک بازوی ستبر قدرتمندی بوده است و الان هم همین طور است.»[37]

«در طول تاریخ هر مشکلی که پیدا می شد برای اسلام و برای علمای بزرگ اسلام، کافی بود که نصف روز بازار برای یک همچو امری بسته بشود. و مشکل حل بشود یک پشتوانۀ عظیمی است بازار برای اسلام، و بازاریها باید با کمال دقت این مسأله را حفظ کنند».[38]

«این بازار است که از اول پشتوانۀ احکام اسلام بوده است و حال هم هست و ان شاءالله بعد ها هم خواهد بود و امیدوارم که دولت توجه عمیق خاص بکند به بازار و آنچه که از دست او برمی آید به این قشر متعهد خدمت بکند».[39]

«اگر بنا باشد که بازارها همراه جمهوری اسلامی نباشند جمهوری شکست می خورد. امروز ما احتیاج به اتحاد داریم؛ امروز باید همه با هم باشیم، اگر چنین نباشیم ما را از بین خواهند برد. همۀ قدرتها احساس کرده اند که اسلام برایشان ضرر دارد و بعضی از آنها صراحتاً می گویند که با این اسلامی که در دنیا ما مطرح کرده ایم، مخالفند».[40]

«گرانفروشان و محتکران بی انصاف گمان نکنند که این ظلم در حال حاضر چون سایر احوال است؛ امروز این نحو جنایات که ممکن است به شکست جمهوری اسلامی منتهی شود کوشش در تضعیف اسلام است. اینجانب خوف آن دارم که خداوند قهار بر شما غضب فرماید و خدای نخواسته  تر و خشک با هم بسوزند و راه گریزی در کار نباشد، «اعوذبالله من غضب الحلیم» بهتر است بازاریان محترم که استوانۀ فعال جمهوری اسلامی می باشند، توطئه این بی انصافها را که لکه ننگی بر دامان آنان هستند، با تدبیرات عاقلانه خنثی نمایند».[41]

این اصناف محترم، این بازاریهای محترم، اینها می توانند مبارزه کنند با گرانفروشی، با اینکه اجناس را به قیمت ارزانتر بفروشند، آن مقدار که گیرشان آمده، اگر اجناس را به قیمت ارزان بفروشند، محتکرین کنار می روند، نمی توانند نگه دارند یا محتکرین را بروند خود اصناف بروند آنجا به آنها بگویند آقا چرا این کار می کنید در یک همچو وقتی که همه چیز ما در معرض خطر است، ما حق داریم که بنشینیم هی گله کنیم از اینکه مثلاً فلان چیز کم است فلان چیز زیاد است؟...»[42]

10 / 11 / 1361

از مجموع آنچه گذشت، روشن می شود که به طور کلی، حضرت امام خمینی(ره)، بازار را در صحنه های اقتصادی و سیاسی کشور، صاحب نقشی بزرگ و حساس، و در رفع مشکلات و نیازهای جامعه، صاحب قدرت و توانی زیادی برای همکاری با دولت و مردم می دانند.

درمسألۀ احتکار نیز خود بازار و کسبه می توانند نقش بسیار مؤثری در مشکل گشایی ایفا نمایند.

 

بحث فقهی

اکنون که بعضی از مسائل در مورد محتکر و احتکار و اثرات و فشارهای حاصل از آن و راه مقابله با آن شروع شد، با توجه به اینکه اوامر و نواهی در مکتب غنی اسلام، از مجرای شرع مقدس و به صورت احکام متکی بر وحی، به میدان اجرا می آیند و برهر مسلمان است ک افعال خود را در هر زمینه، با احکام شرع مقدس وفق دهد، لذا در مورد احتکار نیز باید احکام فقهی این مسأله با دقت مورد ملاحظه قرار گیرد. حضرت امام خمینی، رضوان الله تعالی علیه، در آخرین صفحات از جلد سوم کتاب البیع، بحث فقهی مستدلی در مورد احتکار مطرح نموده اند که ادامۀ این مقال را به ترجمه آن بحث مزین می نماییم.

 

احتکار

احتکار که ذخیره و حبس طعام است به انتظار گرانی قیمت آن و نبودن عرضه کننده به حد کافی، علی الاقویٰ حرام است فی الجمله.

این نظر، با نظری که قاضی و حلبی – در یکی از اقوالش – والمقنع، الفقیه،  هدایه شیخ صدوق، استبصار،  سرائر،  تحریر، تذکره، دروس، جامع المقاصد، مسالک، و روضه حکایت شده موافق است.

جمع زیادی از فقها نیز، قول به کراهت احتکار را اختیار نموده اند.[43]

صحیحۀ حناط، بر حرمت احتکار دلالت می کند.

قال: «قال لی ابوعبدالله علیه السلام: ما عملک؟ قلت: حناط، و ربما قدمت علی نفاق و ربما قدمت علی کساد فحبسته قال: فما یقول من قبلک فیه؟ قلت:  یقولون محتکر، قال: یبیعه احد غیرک؟ قلت: ما ابیع انا من الف جزء جزء قال: لاباس، انما کان ذلک رجل من قریش یقال له حکیم ابن حزام و کان اذا دخل الطعام المدینه اشتراه کله فمر علیه النبی صلی الله علیه و آله، فقال: یا حکیم بن حزام ایاک آن تحتکر».[44]

می گوید: «امام صادق علیه السلام فرمودند: شغل تو چیست؟ گفتم گندم فروش، و گاهی با رواج بازار مواجه می شوم، گاهی با کساد روبرو  می شوم که گندم را ذخیره می کنم. فرمودند: اطرافیان تو در این باره چه می گویند؟ عرض کردم: به من محتکر می گویند. فرمودند: آیا کس دیگر غیر از تو این کالا را می فروشد؟ گفتم من یک هزارم آن را هم نمی فروشم، فرمودند اشکالی ندارد، آن محتکری که مورد ذم است مردی از قریش بود به نام حکیم بن حزام و هرگاه طعام به مدینه می آمد، همۀ آن را می خرید، پس پیامبر(ص) بر او گذشتند و فرمودند  ای حکیم ابن حزام، بر حذر باش از اینکه احتکار کنی!»

با توجه به این حدیث، اشکالی نیست که قول پیامبر، صلی الله علیه و آله، که فرمودند: «ایاک ان تحتکر»، ظهور در تحذیر و منع شدید از احتکار دارد.

و اینکه امام صادق علیه السلام، به قول پیامبر(ص) استشهاد فرمودند، موجب ظهور نحوه دلالتی در حکم به حرمت می شود، اگر فرض شود که فرمودۀ شخص ایشان(ع) چنین ظهوری نداشته باشد. و مجرد استعمال این جمله (ایاک الله) در مستحبات نیز، موجب نمی شود که از ظاهر دست برداریم. چون اوامر و نواهی نیز، در موارد زیادی در مستحب و مکروه استعمال می شوند؛ حتی گاهی گفته شده است که بیشتر استعمال اوامر و نواهی در مستحبات و مکروهات است. با این حال اگر امری و یا نهیی وارد شد. یا بر عبد حجت است، و یا ظاهر در حرمت و وجوب است، بنابر اختلافی که بین دو مسلک در این مورد هست.[45]

روایت دیگری که بر حرمت احتکار دلالت می کند صحیحه حذیفه بن منصور از امام صادق علیه السلام است. - بنا بر اینکه محمد بن سنان از موثقین باشد، چنانکه بعید هم نیست.

قال: «نقد الطعام علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله فاتاه المسلمون فقالوا: یا رسول الله قد نفد الطعام و لم یبق منه شیء الا عند فلان، فمره یبیعه الناس، قال: فحمدالله و اثنی علیه، ثم قال: یا فلان، ان المسلمین ذکروا ان الطعام قد نفذ الاشیئا عندک فاخرجه و بعه کیف شئت و لا تحبسه»[46]

می گوید: «در زمان رسول الله(ص) طعام تمام شده بود، مردم به نزد حضرت آمدند و گفتند: یا رسول الله طعام تمام شده و چیزی از آن نمانده است، مگر در نزد فلان شخص، پس امر فرمایید که آن مقدار طعام که نزد اوست به مردم بفروشد. حضرت محمد و ثنای خداوند را گفت و پس فرمود: یا فلان، مسلمین گفتند که طعام تمام شده مگر مقداری که نزد توست، پس آن را خارج کن، و به هر کیفیت که خواستی آن را بفروش و آن را حبس مکن».

ظاهر آن است که امر آن حضرت به اخراج و نهی از حبس، حکم الهی شرعی است، نه حکم مولوی سلطانی. و هماگونه که روشن است، این حکم مخصوص یک فرد خاص در مدینه نمی باشد؛ بلکه حکمی است کلی، که از آن عدم جواز حبس طعام در زمان نیاز مردم، و فقدان آن، ظاهراً می شود. بلکه اگر حکم سلطانی از طرف آن حضرت(ص) نیز بود، باز هم الی الابد برای امت نافذ می بود. و احکام آن حضرت مانند احکام دیگر سلاطین نیست، بلکه احکام سایر ائمه، علیهم السلام، هم به همین صورت است، همانگونه که بعضی از ائمه، علیهم السلام در روایات این باب و بابهای دیگر به احکام رسول خدا صلی الله علیه و آله استشهاد فرموده اند.

و حکم آن حضرت(ص) به «لاتحبسه» خواه منع شرعی باشد و خواه سلطانی ظهور در حرمت دارد. و حکم ایشان در مورد مسلمین صدر اسلام، همانند حکم شرعی، در مورد سایر مسلمین نیز نافذ و حاکم است، همانگونه که از صحیحه حناط[47] و نامۀ حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، در نهج البلاغه به مالک اشتر، که دلالت بر حرمت احتکار دارد، نیز ظاهر می شود.

حضرت(ع) به مالک فرمود:

«فامنع من الاحتکار فان رسول الله منع منه – الی ان قال: فمن قارف حکرة بعد نهیک ایاه، فنکل به و عاقب فی غیر اسراف»[48]

«از احتکار منع کن که رسول الله(ص) از آن منع نمود، تا آنجا که فرمود: پس کسی که بعد از نهی تو به احتکار اقدام نمود، او را تنبیه شدید بنما و عادلانه و بدون اسراف عقاب کن»

ظاهر این حدیث امر به منع از احتکار است، با تکیه بر منع رسول الله صلی الله علیه و آله، پس اگر منع آن حضرت شرعی بوده باشد که بحثی نیست، و اگر سلطانی بوده باشد، از کلام حضرت امیر، علیه السلام، روشن می شود که منع ایشان، به قوت خود باقی و بعد از رحلت نیز متبع خواهد بود.

بنابراین، در استفادۀ عدم جواز احتکار از این حدیث، اشکالی نیست، خصوصاً اینکه امر به عقوبت و تنبیه محتکر نیز فرموده اند.

و این نامه، اضافه بر شهرتی که دارد، متنش دلالت بر صدقش می کند و مناقشۀ بعضی از اهل نظر به تبع افراد ما قبل خود، در دلالت این نامه وارد نیست.

از آنچه ذکر نمودیم، دلالت مرسله صدوق(قده) بر حرمت احتکار نیز روشن می شود:

قال: «ومر رسول الله صلی الله علیه و آله، بالمحتکرین فامر بحکرتهم ان تخرج الی بطون الاسواق و حیث ینظر الناس الیها»[49]

«پیامبر اکرم(ص) بر محتکرین گذشت و امر فرمود که کالاهای احتکار شدۀ آنها به داخل بازار آورده شود و در معرض دید مردم قرار گیرد».

مرسله زیر نیز دلالت بر حرمت دارد یا آن را تأیید می کند:

قال: «و قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لا یحتکر الطعام الاخاطی»[50]

«طعام را احتکار نمی کند مگر فرد خطاکار»

این حدیث را شیخ طوسی(قده) با سند خوبی نقل نموده است، و بدیهی است که به فاعل مکروه خاطی گفته نمی شود.

مرسله سومی نیز در این باب هست:

«و نهی امیر المؤمنین علیه السلام عن الحکرة فی الامصار» [51]

«حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از احتکار در شهرها نهی فرمودند»

و اگر این حکم،  حکم سلطانی از طرف حضرت باشد، همانند احکام حکومتی رسول اکرم(ص) الی الابد متبع است.

و مرسله چهارم:

« قال رسول الله صلی  الله علیه و آله: الجالب مرزوق و المحتکر ملعون»[52]

پیشه ور و کاسب روزی داده می شود، و محتکر مورد لعن است»

در کافی این حدیث را مسندة نقل فرموده است.

همچنین حکم به حرمت احتکار را روایت ورام بن ابی فراس در نامه اش (کتابش) از رسول اکرم صلوات الله علیه و آله از جبرئیل تأیید می کند:

قال: « اطلعت فی النار، فرایت وادیا فی جهنم یغلی فقلت:  یا مالک لمن هذا؟ فقال: لثلاثة؛ المحتکرین و المدمنین الخمر و القوادین»[53]

«بر آتش مطلع شدم، پس دیدم وادیی را در جهنم که می جوشید، پس گفتم: ای مالک، این برای کیست؟ گفت: برای سه گروه محتکرین، افراد دایم الخمر، و افرادی که زن و مرد نامحرم را به هم می رسانند»

در حدائق گفته است که ورام (راوی حدیث فوق) جد مادری سید رضی الدین بن طاووس است، و سید او را ثنای زیاد می گفته است و کتابش مورد اعتماد است.

روایت دیگری نیز در این زمینه هست، مانند روایت سکونی از حضرت صادق علیه السلام، قال: «قال رسول الله صلی  الله علیه و آله طرق طائفة من بنی اسرائیل لیلا عذاب و اصبحوا و قد فقدوا و اربعة اصناف الطبالین، و المغنین، و المحتکرین للطعام و الصیارفه اکلة الربا منهم»[54]

«حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: شبی عذابی بر طایفه ای از بنی اسرائیل نازل شد، و صبح کردند در حالی که چهار صنف از آنها از بین رفته بودند، مطربان طبل نواز، خوانندگان (آوازخوانان)،  محتکرین طعام، و صرافانی که ربا می خوردند».

و از دعائم الاسلام: قال امیر المؤمنین علیه السلام:  

« المحتکر اثم و عاصی»[55]

«محتکر گناهکار و عصیانگر است»

و از رسول اکرم(ص)،

«نهی عن الاحتکار»[56]

از احتکار نهی فرمودند.

و باز از ایشان(ص):

«من حبس طعاما یتربص به الغلاء اربعین یوما فقد برا من الله و برامنه»[57]

«کسی که چهل روز طعامی را به انتظار گران شدن، حبس و ذخیره نماید، به تحقیق که از خدا برائت جسته است، و خداوند هم از او برائت می جوید.»

و از امیرالمؤمنین علیه السلام: « الاحتکار شیمة الفجار»[58]

«احتکار از خصلتهای فاجران است»

پس اشکالی در ظهور این روایات در حرمت احتکار نیست، و آنچه در بعض از روایات، بالفظ «یکره» وجود دارد، مقصود از آن کراهت مصطلح بعد از عصر ائمه، علیهم السلام، نمی باشد؛ بلکه در همان روایت، شاهدی بر این مطلب موجود است.

عن دعائم الاسلام، عن ابی عبدالله علیه السلام،  انه قال:

 «انما الحکره ان یشتری طعاما لیس فی المصر غیره فیحتکره فان کان فی المصر طعام اومتاع غیره او کان کثیرا یجد الناس ما یشترون فلا باس به و ان لم یوجد فانه یکره ان یحتکرو انما النهی من رسول الله صلی الله علیه و آله عن الحکرة ان رجلا من قریش یقال له حکیم بن حزام کان اذا دخل علی المدینة بطعام اشتراه کله فمر علیه النبی صلی الله علیه و آله، فقال له یا حکیم ایاک ان تحتکر»[59]

«امام صادق فرمودند:  «احتکار آن است که کسی طعامی را که در شهر منحصر به فرد است، خریداری نماید و آن را احتکار نماید. پس اگر در شهر طعامی یا متاعی غیر از آن موجود باشد، یا مقدار آن زیاد باشد به طوری که مردم بتوانند آن را خریداری نمایند، اشکالی ندارد. و اگر این شرط نباشد احتکار ناپسند (مکروه) است، و پیامبر اکرم(ص) نیز از احتکار نهی نموده اند که مردی از قریش که او را حکیم بن حزام می گفتند، هرگاه طعامی داخل شهر می شد، تمامی آن را می خرید، پس پیامبر اکرم(ص) بر او گذشتند و فرمودند: یا حکیم بر حذر باش از احتکار».

و ظاهر آن است که مقصود از «کراهت» در اینجا حرمت است، خصوصاً با نهی رسول الله صلی  الله علیه و آله و قول آن حضرت که فرمودند «ایاک ان تحتکر» به صورت مؤکد دلالت بر تحریم احتکار دارد.

و از اینجا مفهوم کلام (و لفظ یکره) در صحیحۀ حلبی از امام صادق علیه السلام روشن می شود.

قال: «سألته عن  الرجل یحتکر الطعام و یتربص به هل یصلح ذلک؟ فقال: ان کان الطعام کثیرا یسع الناس فلا باس  به و ان کان الطعام قلیلا لا یسع الناس فانه یکره ان یحتکر الطعام و یترک الناس لیس لهم طعام»[60]

می گوید: «از حضرت(ع) سؤال کردم: مردی طعام را احتکار می کند و به انتظار می نشیند، آیا این کار صحیح است؟  حضرت فرمودند: اگر طعام زیاد است و به مردم می رسد، اشکالی ندارد، و اگر طعام کم است و به مردم نمی رسد، پس احتکار بس ناپسند و (مکروه) است که طعام را احتکار نماید و مردم را بدون طعام رها نماید».

معلوم است که مقصود حضرت(ع) از «لاباس به» در جواب «هل یصلح؟» جواز بوده است ‏، و مفهوم این مطلب، عدم جواز احتکار در صورت عدم شرط است، و فرمایش «ایکره» بیان آن مفهوم است. بعلاوه اینکه از مذاق شارع بسیار بعید است که احتکاری را که موجب می شود مردم بدون طعام بمانند، جایز ولی مرجوح بداند.

باقی می ماند بحث در مورد موثقه سکونی از امام صادق، علیه السلام،

قال: «الحکرة فی الخصب اربعون یوما و فی الشدة و البلاء ثلاثة ایام، فما زاد علی اربعین یوما فی الخصب، فصاحبه ملعون، و مازاد علی ثلاثة ایام فی العسرة فصاحبه ملعون».[61]

«احتکار در فراوانی چهل روز و در شدت و بلا سه روز است. پس اگر احتکار در فراوانی بیش از چهل روز باشد، پس صاحب آن معلون است و اگر در سختی و تنگی، بیش از سه روز طول بکشد، صاحب آن معلون است.»

ممکن است در برداشت از این روایت چنین گفته شود: این روایت بر روایاتی که احتکار را نهی می کنند و آن را منع می نمایند حاکم است. بنابراین، بر عدم کراهت احتکار قبل از چهل روز در فراوانی، و عدم حرمت قبل از سه روز در شدت و سختی، دلالت دارد. بلکه می توان حتی در حال شدت و بلا نیز استفادۀ کراهت احتکار را از روایت نمود، چون اضافه بر چهل روز در حال فراوانی مکروه است و با این حال فرمود «فصاحبه ملعون» و این قرینه ای است که جملۀ بعد هم که فرمود در بیش از سه روز صاحب احتکار ملعون است نیز بیه همین معناست.

(یعنی مکروه است).

لیکن صحیحۀ حلبی از امام صادق، علیه السلام، با چنین استفاده ای از موثقۀ مذکور، منافات دارد:

قال: «انما الحکره ان تشتری طعاما و لیس فی المصر غیره فتحتکره» الخ[62]

«احتکار در موردی است که طعامی را بخری و در شهر غیر از آن طعام نباشد پس آن را احتکار نمایی...»

آنچه در این حدیث است، موافق عقل و مناسب حکم و موضوع است. همچنانکه رضایت شارع به اینکه مردم سه روز در شدت و سختی و بلا به سر برند، بسیار بعید است.

 بنابراین، ناچاریم موثقه سکونی را، حمل بر غالب کنیم، یعنی اینکه مردم معمولاً نیاز سه روز خود را حتی در حال شدت و سختی به صورت ذخیره دارند، و معمولاً حتی در حال فراوانی قوت و غذا و نیاز پیش از چهل روز خود را ندارند، مخصوصاً در آن زمانها.

از این بخث روشن می شود که آنچه به عنوان قرینه ای برای حکم به کراهت ذکر شد، اصلاً قرینه برای این حکم نیست، نه در مورد چهل روز و نه در مورد سه روز، پس همان گونه که از صحیحۀ حلبی روشن می شود، معیار و میزان در حرمت احتکار دو امر است: احتیاج مردم، و عدم وجود عرضه کنندۀ کالا، به اضافه اینکه حمل بر کراهت با کیفیت مذکور، اولی از عکس آن نیست؛  یعنی اینکه بگوییم حرمت در پیش از سه روز در حال شدت قرینه ای است بر اینکه در حال فراوانی هم، احتکار بیش از چهل روز حرام است.

با توجه به این مطلب که تفکیک بین جمله های یک روایت کار محکم و متقنی نیست.

پس اگر دلیلی، بر عدم حرمت احتکار به طور مطلق، در زمان فراوانی دلالت داشته باشد از ظهور روایت سکونی فقط در همین مورد دست برمی داریم، ولی نمی توانیم از ظهور روایت در قرین آن، یعنی در زمان شدت و سختی دست برداریم. و اگر چنانچه، اجمالاً به این نتیجه برسیم که ترجیحی بین این دو مطلب نیست. باید به سایر روایاتی که دلالت بر حرمت احتکار دارد مراجعه شود.

و در هر حال اشکالی باقی نمی ماند که احتکار در حال ضرورت و نیاز مردم در حال شدت و سختی و کمبود حرام است.

مطلب دیگر اینکه، مقتضی صحیحه یا موثقه غیاث بن ابراهیم[63] و روایت قرب الاسناد[64] این است که احتکار فقط در غلات چهار گانه و روغن می باشد (و در سایر کالاها احتکار به معنای فقهی نیست).

و مقتضای روایت سکونی[65] و صحیحه حلبی[66] این است که روغن زیتون نیز، جزو موارد احتکار است در موارد فوق غیر از روغن زیتون ادعای اجماع، و عدم خلاف شده است.

و اما در مورد روغن زیتون، در کتابهای مقنع و خصال و دروس و لعمه، آن را مشمول احتکار می دانند. در ایضاح النافع گفته است که فتوایی بر این مطلب هست.

در مسالک الحاق روغن زیتون، به موارد احتکار را مستحسن و نیکو دانسته است.

در جامعه المقاصد از این الحاق، رفع اشکال نموده است، و این نظر صحیح است، یعنی الحاق روغن زیتون، به موارد پنجگانه فوق بلااشکال است.

و اما در مورد الحاق نمک، به موارد فوق، دلیلی در دست نیست، گرچه این قول از جمعی از فقها حکایت شده است.

مطلب دیگر اینکه مقتضی اطلاق اکثر روایتهای این باب، این است که احتکار طعام در هر صورت حرام است، خواه محتکر طعام را خریداری نموده باشد و احتکار کند، و خواه آن را از طرق دیگر، مانند زراعت و هبه و ارث و مانند آن به دست آورده باشد.

و آنچه در صحیحه حلبی است که «انما الحکرة ان تشتری طعاما...» «احتکار آن است که طعامی را بخری...» دلالت بر منحصر شدن احتکار از طریق خریدن طعام نمی نماید چون در دلالت کلمه «انما» بر حصر اشکال (جای بحث و) هست و (ثانیا) اگر دلالت (انما) بر حصر را هم بپذیریم، سیاق کلام در آن روایت چنان است که حصر را در مقابل «وجود طعام» قرار می دهد نه در مقابل «عدم خریدن طعام» همان گونه که ظاهر مقابله در آن روایت چنین است.

و اگر مراد حصر در اشترا بود، می فرمود: «فان کان بغیر اشتراء او فی المصر طعام فلاباس» یعنی «اگر از طریقی غیر خریدن باشد، و یا در شهر طعام وجود داشته باشد پس اشکالی در احتکار آن نیست».

اضافه بر این، واضح است که نهی از احتکار تنها به دلیل رفع سختی و نیاز مردم در طعامشان است و خصوصیت خریدن طعام دخالتی در نهی از احتکار ندارد. همان گونه که در صحیحۀ حلبی، حضرت اشاره فرموده اند «و یترک الناس لیس لهم طعام»، مردم را در حالی که طعامی ندارند رها نماید.»

بنابراین، مطلبی که در کتابهای نهایة الاحکام و منتهی ذکر نموده اند و خریدن را در این امر شرط دانسته اند، و نیز در جامع المقاصد به این نظر اظهار تمایل نموده اند، یا قایل به آن شده اند، مورد رضایت نیست.

مطلب دیگر اینکه اگر شخص محتکر از فروختن کالا امتناع نمود، اشکالی نیست که می توان او را مجبور به فروش نمود. و در این مطلب ادعای اجماع، و عدم خلاف، و عدم کلام شده است.

و نامۀ حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، به مالک اشتر نیز دلالت بر این مطلب دارد.

این که حضرت فرمود:

«فمن قارف حکرة بعد نهیک ایاه فنکل به وعاقب»[67]

 « پس کسی که بعد از نهی تو مرتکب احتکار شد او را عقاب بنما»

دلالت بر عقوبت و تنبیه، به خاطر ترک فروش کالا دارد. بنابراین، بیع محتکر در صورت الزام و اکراه وی صحیح است.

اما این که برای کالای احتکار شده قیمت تعیین شود، این امر ابتداءً جایز نیست. ولی اگر محکمتر با وضع قیمت نامناسب به مردم اجحاف نماید، او را به پایین آوردن قیمت ملزم می کنند. و اگر قیمت را خود پایین نیاورد، حاکم او را به قیمت رایج در شهر یا به قیمتی که مصلحت می داند ملزم می نماید.

و اما دلایلی که دلالت بر عدم قیمت گذاری دارد، مورد فوق را شامل نمی شود، چون عدم تعیین قیمت در این گونه موارد، گاهی به ادامۀ احتکار منجر می شود مانند این که محتکر برای کالای خود، قیمتی را قرار دهد که کسی توان خرید کالا را، با آن قیمت نداشته باشد، و بدین ترتیب از فروش کالا فرار نموده و به احتکار ادامه دهد.

بنابراین، اشکالی نیست که امثال این موارد در اختیار والی قرار می گیرد. و اخبار و روایات منع قیمت گذاری، این موارد را شامل نمی شود.

از جمله روایتی کهاز حضرت علی بن ابی طالب، علیه السلام، به صورت زیر نقل شده است:

قال: «رفع الحدیث الی رسول الله صلی الله علیه و آله، انه مر بالمحتکرین فامر بحکرتهم ان تخرج الی بطون الاسواق و حیث تنظر الابصار الیها، فقیل لرسول الله لوقومت علیهم، فغضب رسول الله صلی الله علیه و آله، حتی عرف الغضب فی وجهه، فقال: انا اقوم علیهم؟ انما السعر الی الله یرفعه اذا شاء و یخفضه اذا شاء»[68]

«رسول اکرم(ص) بر محتکرین گذشتند، پس امر فرمودند که کالاهای احتکار شده آنها داخل بازار و در معرض دید مردم قرار داده شود. پس به ایشان گفته شد که کاش برای آنها قیمت تعیین می فرمودید،  پس پیامبر(ص) ناراحت شدند، به طوری که آثار ناراحتی در چهرۀ ایشان مشخص شد، پس فرمودند: آیا من قمیت گذاری نمایم؟ قیمت مخصوص خداوند است، هرگاه بخواهد آن را بالا می برد و هرگاه بخواهد آن را پایین می آورد».

ظاهر این روایت این است که مقصود همراهان پیامبر اکرم در مورد تعیین قیمت این بوده است که قیمتی پایین تر از قیمت متعارف بازار وضع شود. و حضرت جواب فرمودند که قیمت با خداست، و آن قیمتی که با خداست، قیمت متعارف بازار است، نه آن قیمتی که موجب اجحاف به فروشنده یا مردم خریدار باشد. و از روایتهای دیگر نیز غیر از این مطلب، ظاهر نیست.

بنابراین، حاکم فقط حق دارد که محتکر را به فروش کالا ملزم نماید، و حق تعیین قیمتی غیر از قیمت بازار ندارد. مگر اینکه مصلحت ملزمه ای را تشخیص دهد.

و فروشنده هم حق ندارد قیمتی برای کالا وضع نماید که موجب احجاف شود، بلکه باید قیمت متعارف یا چیزی نزدیک به آن را تعیین نماید.

بنابراین، این توهم که روایات به طور مطلق دلالت بر عدم جواز قیمت گذاری دارد، مورد رضایت نیست.

ختم متن عربی این مقال توسط حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در صبح جمعه یازدهم جمادی الاولی سال 1392، صورت گرفته است. (کتاب البیع – ج 3 - ص 410 الیٰ 417)

خلاصه بحث حضرت امام(قده)، در مجموع آنچه مطرح شد، این است که:

1 – احتکار، حبس و ذخیرۀ طعام به امید گران شدن قیمت آن است، در زمانی که عرضه کننده به حد کافی وجود نداشته باشد.

2 - عده ای از فقها احتکار را حرام، و عده ای آن را مکروه می دانند.

3 - نظر حضرت امام(ره) این است که، احتکار علی الاقوی حرام است.

برای تبیین این حکم، صحیحۀ حناط از حضرت امام صادق(ع) صحیحۀ حذیفة بن منصور، از امام صادق(ع)، قسمتی از نامۀ حضرت امیر(ع) به مالک اشتر، مرسلۀ مرحوم صدوق(قده) از پیامبر اکرم(ص)، روایت سکونی از حضرت صادق علیه السلام، و بعضی روایات شریفه دیگر را نقل فرموده و در کیفیت استفاده حکم حرمت از آنها بحث نموده اند.

4 - حکم پیامبر اکرم(ص) مبنی بر نهی از احتکار و اخراج و عرضۀ کالا به مردم، حکم الهی شرعی بوده است، نه حکم حکومتی. و حتی اگر حکم حکومتی و سلطانی هم بوده باشد، مخصوص زمان آن حضرت، و شهر مدینه نبوده است، و در همۀ زمانها و مکانها نافذ است، و به همین صورت است احکام ائمه، علیهم السلام.

5 - موثقۀ سکونی از امام صادق(ع) که مورد استشهاد قایلین به کراهت احتکار است را مطرح و آن را بررسی نموده، با صحیحه حلبی از امام صادق(ع) مقایسه فرمودند و این گونه نتیجه گرفتند که این روایت نمی تواند قرینه ای بر حکم به کراهت احتکار باشد، و ناچار باید موثقه را حمل بر غالب نمود، و از مجموع، این نتیجه را اخذ فرمودند که معیار و میزان در حرمت احتکار، دو امر است:  

الف - نیاز و احتیاج مردم.

ب - عدم وجود عرضه کنندۀ کالا در بازار، به حد کفایت.

6 – در مورد اقلامی که حکم احتکار در آنها جاری است، غلات چهارگانه (گندم و جو و خرما و کشمش) و روغن را برشمردند و ادعای اجماع و عدم خلاف در این موارد را، نقل فرمودند. و بعضی از نظرات در مورد الحاق روغن زیتون به اقلام پنجگانه فوق را برشمرده و در پایان قول جامع المقاصد که گفته است در الحاق روغن زیتون به آن اقلام اشکالی نیست را صحیح دانسته و آن را پذیرفته اند.

و در مورد الحاق نمک به موارد فوق فرموده اند که دلیلی برای این امر در دست نیست.

7 -  احتکار طعام مطلقاً حرام است و در این حکم بین کسی که آن را خریده باشد و بین کسی که از راههای دیگر مانند هبه و ارث و زراعت، به دست آورده باشد، تفاوتی نیست.

8 - اگر محتکر از فروختن کالا امتناع ورزید حاکم میتواند او را مجبور به فروش نماید

9 - تعیین قیمت برای کالای احتکار شده ابتداءً جایز نیست، ولی اگر محتکر بخواهد بر مردم اجحاف نماید، حاکم او را ملزم به پایین آوردن قیمت می کند. و اگر این الزام مؤثر واقع نشد در مرحلۀ بعد، خود تعیین قیمت می کند. و روایاتی که دلالت بر عدم قیمت گذاری دارد، و قیمت کالاها و گرانی و ارزانی را به دست خداوند متعال می داند، شامل مواردی است که بخواهند قیمتی غیر از قیمت متعارف بازار برای کالا وضع کنند که موجب اجحاف به فروشنده یا خریدار شود، ولی مواردی از قبیل احتکار، از شمول این روایات خارج است. چون در این موارد، قمیت تعیین شده از سوی حاکم، مطابق قیمت متعارف بازار است، و بعلاوه اگر قیمت تعیین نشود، در بعضی موارد به ادامۀ احتکار منجر می شود. البته همان گونه که ذکر شد، حاکم فقط حق  الزام محتکر به فروش کالا را دارد. و حق تعیین قیمتی مخالف قیمت بازار ندارد، مگر اینکه مصلحت ملزمه ای در کار باشد.

مجموعه مطالب مطرح شده را حضرت امام رضوان الله تعالی علیه، در تحریر الوسیله در یک مسأله بیان فرمودند.

مسألۀ 23 - «یحرم الاحتکار، و هو حبس الطعام و جمعه یتربص به الغلاء مع ضرورة المسلمین و حاجتهم و عدم وجود من بیذلهم قدر کفایتهم، نعم مجرد حبس الطعام انتظار علوّ السعر مع عدم ضرورة الناس و وجود الباذل لیس بحرام و ان کان مکروها، ولو حبسه فی زمان الغلاء لصرفه فی حوائجه لا للبیع فلا حرمة فیه و لا کراهه، والا قوی عدم تحققه الا فی الغلات الاربع و السمن و الزیت، نعم هو امر مرغوب عنه فی مطلق  ما یحتاج الیه الناس لکن لا یثبت لغیر ما ذکر احکام احتکار و یجبر المحتکر علی البیع، و لا یعین علیه السعر علی الاحوط، بل له ان یبیع بماشاء الا اذا اجحف،  فیجبر علی النزول من دون تسعیر علیه، و مع عدم تعیینه یعین الحاکم بمایری المصلحة»[69]

 «احتکار حرام است، و آن حبس و جمع طعام به انتظار بالا رفتن قیمت، همراه با ضرورت و حاجت مسلمین، و عدم وجود عرضه کننده به حد کافی است، البته در حالت عدم ضرورت و نیاز مردم و وجود عرضه کنندگان دیگر، صرف ذخیرۀ کالا به انتظار افزایش قمیت حرام نمی باشد. گر چه مکروه است.

اگر در زمان گرانی، کالایی را برای مصرف خود، نه برای فروش، ذخیره نماید این حالت نه حرام است و نه مکروه.

و اقوی این است که احتکار در غیر از غلات چهارگانه (گندم و جو خرما و کشمش) روغن و روغن زیتون متحقق نمی شود. البته ذخیره کردن هر چیزی که جزو مایحتاج مردم است کار شایسته ای نیست. ولی احکام احتکار فقط در همان موارد مذکور ثابت است.

محتکر را می توان مجبور به فروختن کالا نمود، ولی علی الاحوط نمی توان قمیت برای کالای او تعیین کرد. بنابراین، به هر قیمتی که بخواهد می تواند کالایش را بفروشد، مگر اینکه اجحاف و ظلم نماید که در این صورت باید او را به پایین آوردن قیمت، و نه تعیین قمیت، مجبور نمود. و اگر خود محتکر قیمت مناسبی برای کالا معین ننماید، حاکم قیمتی را که مصلحت می داند وضع می نماید».

 

فهرست منابع و مآخذ

1 . قرآن کریم (ترجمه مهدی الهی قمشه ای).

2 . نهج البلاغه صبحی صالح و فیض الاسلام.

3 . بیدارفر،  محسن ترتیب المعجم المفهرس لالفاظ القرآن کریم، قم،  انتشارات بیدار، 1366.

4 . شیخ حرّ عاملی،  محمدبن الحسن،  وسائل الشیعه، تهران، المکتبة الاسلامیه.

5 . حکیمی محمدرضا، محمد، علی، الحیاة تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1408 – 1367.

6 . امام خمینی(ره) - تحریرالوسیله – بیروت - دارالانوار – 1403 – 1982.

7 . امام خمینی(ره) - چهل حدیث – تهران – مرکز نشر فرهنگی رجا – 1368.

8 . امام خمینی(ره) - کتاب البیع – قم – مؤسسه اسماعیلیان.

9 . دشتی، محمد و محمدی، کاظم،  المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه – قم،  مؤسسه نشر اسلامی،  1406 – 1364.

10 . صدر – کاظم – احتکار از دیدگاه فقه و اقتصاد – قم – انتشارات 22 بهمن 1362.

11 . طبیبی – سید حسن - المعجم للمفهرس لالفاظ وسائل الشیعه – تهران – منشورات الاعلمی.

12 . العاملی – السید جعفر مرتضی – السوق فی ضل الدولة الاسلامیه – بیروت - الدارالاسلامیه- 1408 – 1988.

13 . قریشی – سید علی اکبر - قاموس قرآن – دارالکتب الاسلامیه - چاپ هشتم – .1361

14 . محمدی ری شهری – محمد، میزان الحکمه – مکتب الاعلام الاسلامی – .1367

15 . امام خمینی(ره) – آداب الصلاة – بی جا - سید احمد فهری – بی تا.

16 . صحیفۀ امام – مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).

17 . مجله پاسدار اسلام – دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیه قم.


منبع: منتخبی از: مقالات اولین کنگره بررسی اندیشه های اقتصادی امام خمینی(س)، ص 243. 

پاورقی:

[1] - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام،  شماره 123، ص 2.

[2] - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام – شماره 123 – ص 2.

[3] - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام – شماره 123 – ص 2.

[4] - به نقل از مجلۀ پاسدار اسلام – شماره 123 – ص 2.

[5] - امام خمینی – آداب الصلوة، بی جا – سید احمد فهری. بی تا، ص 53.

[6] - سورۀ حجرات، آیۀ 10.

[7] - کافی ج 2، کتاب الایمان والکفر، باب التراحم و التعاطف – حدیث 1.

[8] - همان مدرک، حدیث 4.

[9] - همان مدرک، حدیث 3.

[10] - چهل حدیث – حضرت امام خمینی(ره) – حدیث 19 – ص 264.

[11] - غرر الحکم / 31 - نقل از ج 5 الحیاة - ص 413.

[12] - غرر الحکم / 15 - نقل از ج 5 الحیاة - ص 413.

[13] - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 395.

[14] - غررالحکم / 17 - به نقل از الحیاة - ج 5 - ص 415.

[15] - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، صص 516 - 517.

[16] - ر.ک: صحیفه امام،  ج 6، ص 388.

[17] - وسائل الشیعه – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 8.

[18] - وسائل الشیعه – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 3.

[19] - مستدرک وسائل الشیعه. باب 21 از ابواب آداب – تجارت – حدیث 5.

[20] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17،  صص 391 - 392.

[21] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 322.

[22] - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 275.

[23] - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 351

[24] - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 351.

[25] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، صص 526 - 527.

[26] - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 395.

[27] - ر.ک: صحیفه امام، ج 15، صص 516 - 517.

[28] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 322.

[29] - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 388.

[30] - ر.ک: صحیفه امام، ج 6، ص 510.

[31] - ر.ک: صحیفه امام، ج 7، ص 317.

[32] - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، ص 120.

[33] - ر.ک: صحیفه امام، ج 8، صص 6 - 7.

[34] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 526.

[35] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 525.

[36] - ر.ک: صحیفه امام، ج 5، ص 421.

[37] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 525.

[38] - ر.ک: صحیفه امام، ج 13، ص 525.

[39] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 271.

[40] - ر.ک: صحیفه امام، ج 18، ص 274.

[41] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، صص 391 - 392.

[42] - ر.ک: صحیفه امام، ج 17، ص 275.

[43] - امام خمینی(س)،  کتاب البیع، قم. مؤسسه اسماعلیان، ج 3،  صص 410 – 417.

[44] - وسائل، باب 28 از ابواب آداب تجارت - حدیث 3.

[45] - در مورد اوامر و نواهی دو مسلک است، مسلک اول قایل به این است که اوامر و نواهی ظهور در حرمت و وجوب ندارد؛ ولی مادام که دلیلی بر اتسحباب و کراهت یافت نشود امر و نهی حجتی از مولا بر عبد است و مسلک دوم که اوامر و نواهی ظهور در وجوب و حرمت دارد.

[46] - وسائل - ،  باب 29، از ابواب آداب تجارت - حدیث 1.

[47] - وسائل – باب 28، از ابواب آداب تجارت - حدیث 3.

[48] - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت - حدیث 13.

[49] - وسائل – باب 30 از ابواب آداب تجارت - حدیث 1.

[50] - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.

[51] - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.

[52] - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.

[53] - الوسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 8 و 9 و 3 و 11.

[54] - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.

[55] - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.

[56] - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.

[57] - مستدرک الوسائل - باب 21 از ابواب آداب تجارت - حدیث 2 و 5 و 4 و 10.

[58] - المستدرک - باب 21 از ابواب آداب تجارت – حدیث 11.

[59] - المستدرک – باب 22 از ابواب آداب تجارت – حدیث 2.

[60] - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 1.

[61] - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حیدث 2.

[62] - وسائل – باب 28 از ابواب آداب تجارت – حدیث 1.

[63] - وسائل باب 27 از ابواب آداب تجارت - حدیث 4 و 7.

[64] - وسائل باب 27 از ابواب آداب تجارت - حدیث 4 و 7.

[65] - وسائل - باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 10.

[66] - وسائل – باب 28 از ابواب آداب تجارت – حدیث 2.

[67] - وسائل – باب 27 از ابواب آداب تجارت – حدیث 13.

[68] - وسائل – باب 30 از ابواب آداب تجارت – حدیث 1.

[69] - تحریر الوسیله – ج 1 - کتاب المکاسب و المتاجر – ص 501 - مساله 23.

. انتهای پیام /*