نقش مبارزه در حیات امت؛ خودسازی و همکاری با دیگران
شیخ محمد یزبک
الحمدلله رب العالمین و الصلاة والسلام علی اشرف المرسلین و خاتم النبیین سید نا ابی القاسم محمد و علی آله الهداة المیامین و صحبه الاوفیاء العاملین
مقدمه
نوشتن از بزرگان آسان نیست بخصوص از کسی که بزرگ بزرگان است و با تأسیس حکومت حق و حکومت عدل الهی در زمین آرزوی پیامبران را محقق ساخت، کسی که توانست با سیر و سلوک عرفانی از نظر فقاهت و اجتهاد، بر اساتید خود برتری پیدا کند.
این حکومت، اجرای احکام اسلامی را تسهیل کرد و به سؤالات ناشی از حرکت تاریخ و مقتضیات زمان و مکان پاسخ داد و راه حلهایی برای مشکلات ارائه داد؛ دو بعد به حکومت داد: یکی بُعد حقیقی حکومت یعنی رهبری و دیگری ایجاد حس قدرت و شجاعت در مستضعفین و ایجاد ترس در دل قدرتها و طاغوتیان. از آنجا که ایشان بجز خدا از کسی نمی ترسید، پس خداوند ترس از او را در دل دشمنان و شیطانها انداخت؛ همان طور که زندگی و شخصیت ایشان بی همتا بود و مانندی جز پیامبران و رسولان و اولیاء نداشت؛ مجاهدی بود انقلابی، که توانست بر خودخواهی فائق آید- در عبادت خداوند متعال عارف بود، پس غیر از خدا چیزی را نمی دید همۀ پیشنهادها به خاطر هدف و دین از جانب او رد شدند و هیچ تهدیدی از نظرش مهم نبود، بلکه هدف ادای تکلیف بود و دیدن چنین وضعیتی ما را به یاد فرمودۀ رسول خدا(ص) می اندازد که فرمود: «ای عموی من اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند تا دست از این کار بردارم، دست برنخواهم داشت؛ مگر اینکه خداوند آن را به ظهور برساند یا بمیرم». آن زاهدی که زندگی و زرق و برق آن نتوانست در او تأثیری بگذارد و فخر دنیوی زیر قدومش به سجده درآمد؛ باز آن گفتۀ جدش امیرالمؤمنین(ع) را زمزمه کرد. آن گاه که مرگ را نزدیک دید و گرمی شمشیر را بر سر مبارک خود احساس کرد و بعد فرمود: «فزت و رب الکعبه»
[به خداوند کعبه که رستگار شدم] ایشان با عبارتی تقریباً به همان مضمون فرمود:
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص می شوم و به جایگاه ابدی سفر می کنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم».
امام خمینی(ره) او که معلم و مربی، فرمانروایی عادل و نواندیش بود، دعوت کننده به سکوت شد. تا آنکه سکوت منفجر و به آتش فشان تبدیل شد و پشت باطل را خم کرد و تمام مظاهر فساد و تاریکیها را از بین برد. از انفاس امام(ره) انوار حق تابید و طرفدارانش را در برگرفت، دیده ها باز شد و حقایق در سینه ها آشکار شد. دیگر رهبر کفر و تاریکی باز نمی گشت چراکه این حرکتی بود قطعی و دعوتی بود حکیمانه و یاری همراه با پشتکار و پیروزی همراه با شکر و انتظار آگاهانه و جهاد با وعدۀ دیدار نزدیک خدا که در دلهای دوستداران بود هرچند دشمنانِ کینه ای آن را امر دوری می پنداشتند.
معنای لغوی و اصطلاحی جهاد و فضیلتهای وارده:
در مفرادت غریب قرآن آمده [جهد]: الجَهدُ والجُهدُ، به مفهوم توانایی و مشقت است و گفته شده الجهد با فتحه؛ یعنی مشقت و الجُهد؛ یعنی فراوان؛ و گفته شده جُهد مخصوص انسان است. در قرآن آمده: کسانی که جز اندک چیزی ندارند، [توبه / آیه 79] و نیز: و به خدا به سخت ترین قسم سوگند یاد کردند، [انعام / آیه 109] یعنی قسم خوردند و در قسم برخود سخت گرفتند که حداکثر تلاش خود را در انجام آن بکنند اجتهاد یعنی مجبور کردن خود در بذل توان و تحمل مشقت. گفته می شود: جهدت رأی و اجهدته: یعنی با تلاش و تفکر خود را خسته کردم؛ و جهاد به کار گرفتن تمام توان خود در دفع دشمن است. جهاد سه مصداق دارد: 1. جهاد و پیکار با دشمن ظاهری؛2. ستیز با شیطان؛ 3. جهاد با نفس؛ و این سه جهاد از آیات قرآن فهمیده می شود برای مثال: و در راه خدا جهاد کنید آنچنان که حق جهاد است، [حج / آیه 78] و : در راه خدا به مال و جان جهاد کنید؛ این کار برای شما بهتر است اگر بدانید، [توبه / آیه43] و : آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند، [انفال / آیه 74]. نیز از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت شده: «با هوای نفس خود مبارزه کنید همان طور که با دشمنان خود می جنگید». جهاد هم با دست است و هم با زبان. پیامبر اکرم(ص) در جای دیگر می فرماید: «با دستها و زبانهایتان با کفار بجنگید».
از معنای لغوی جهاد فهمیده می شود که جهاد هم فعلی است و هم زبانی و جهاد دیگر جهاد سازندگی است و جهاد تبلیغاتی و برهانی و رسانه ای است ولی معنای اول جهاد وارد کردن تواناییها و تجربه ها و نیروها در جبهۀ جنگ است البته نوع سومی از جهاد وجود دارد که قلبی است. حدیث نبوی به این جهاد اشاره کرده است: «در راه خدا جهاد کنید با دستهایتان، اگر نتوانستید با زبانهایتان و اگر نتوانستید با قلبهایتان جهاد کنید». لذا باطل و تمایل به ستمگران را قلباً رد می کند؛ همچنین از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده: «اولین جهادی که به جا می آورید جهاد با دستهایتان است بعد با زبانهایتان و بعد با دلهایتان پس آنکه در قلبش معروفی را نپذیرد و منکری را تقبیح نکند زیر و رو و منقلب خواهد شد».
معنای شرعی جهاد در جواهر الکلام چنین آمده است: جهاد یا جانفشانی و بذل مال است در راه جنگ با مشرکین یا متمردین که این جهاد به معنای خاص است یا جانفشانی و بذل مال و توان است در راه اعتلای اسلام و برپایی شعائر دینی.
امیرالمؤمنین(ع) نیز در نهج البلاغه دربارۀ جهاد و فضیلت آن می فرماید: (اما بعد: جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند برای بندگان خاص خودش قرار داده و نیز لباس پرهیزگاری و زره محکم و سپر مورد اطمینان خداست، پس هر که به میل خود آن را ترک کند، خدای بزرگ جامۀ ذلّت و لباس بلا و گرفتاری را بر او می پوشاند و بر اثر این حقارت و پستی، زبون و بیچاره می شود و بی خردی بر دلش چیره می شود و به خاطر ی اعتنایی به این امر مهم از راه دور شده و به بدبختی و بیچارگی گرفتار و از عدل و انصاف محروم می گردد».
انسان از دیدگاه امام(ره):
امام خمینی(ره) فکر و روح خود را از تعالیم مدرسۀ وحی الهی سیراب کرده تا جایی که هدف اول او در زندگی همین بود. خداوند متعال انسان را کرامت بخشیده و چنین می فرماید: «و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی می داشتیم و آنها را در خشکی و دریا سوار کردیم و از هر غذای پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت کامل بخشیدیم، [اسراء / آیه 70] و خداوند متعال او را خلیفۀ خود قرار داده است.
خداوند متعال می فرماید: و از آنچه شما را در آن وارث گذشتگان گردانید انفاق کنید. [حدید / آیه 7].
خداوند بر انسان منت گذاشت و نعمت بزرگی به او بخشید؛ یعنی او را در افعال و گفتار مختار و آزاد آفرید؛ امام خمینی(ره) در این باره می فرماید: «انسان میان تمام موجودات و مخلوقاتِ خداوند متعال موجود عجیبی است و هیچ موجودی مثل انسان نمی باشد و جای تعجب است که انسان می تواند موجودی الهی و ملکوتی شود و نیز می تواند موجودی جهنمی و شیطانی بشود» جهاد اکبر؛ یعنی جهاد با نفس که نقش عمده ای در پاکی روح ایفا می کند تا انسان نفس خود را از ناپاکیها برهاند و موانع را رد کند تا در نهایت کار به اسوۀ اعلای خود(خداوند متعال) برسد. جهاد آن ارادۀ آزادانه و پذیرش مسئولیت امانت است و انجام دادن آن به بهترین وجه است. برای انسان آسان است که غرق آرزوها و خیالها شود لیکن دشوار است که خود را در عمل محاسبه و کنترل کند و از تجاوز باز دارد. بعثت پیامبران و فرستادگان و نازل کردن کتب برای خدمت به این انسان بوده و عنایت الهی محسوب می شود تا انسان در تاریکیهای نفس اماره وارد نشود. از آنجایی که انسان عاجز و ضعیف بوده موضوع پیامهای الهی، انسان و هدایت او بوده است و در قرآن آمده: پروردگارا! از میان آنها رسولی برانگیز که آیات تو را بر مردم تلاوت کنند و به آنان کتاب و حکمت بیاموز و اکشان گردان. تویی که بر هر کاری قدرت و علم کامل داری، [بقره / آیه 130]. پس هدف بعثت، هدایت انسان است و با تلاوت این آیات می فهمیم که اینها برای بیداری افکار و یادگیری قرآن و حکمت است، ربیت محقق نمی شود مگر از راه تعلیم و هدف برتر که همان تزکیه و تکامل و تطهیر است؛ پس هدف اصلی بعثت پیامبران سوق دادن انسان به سوی تکامل است(علمی و عملی) و خداوند جهت تأکید می فرماید: همانگونه که رسولی از میان خودتان به سوی شما فرستادیم که آیات ما را برای شما می خواند و شما را پاک و منزه می کند و به شما کتاب و حکمت می آموزد و آنچه را که هرگز نمی دانستید به شما می آموزد، [بقره / آیه 151]. و خداوند بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت که آیات او را بر آنها تلاوت کند و پاکشان کند و کتاب و حکمت را به آنان بیاموزد؛ اگرچه پیش از آن در گمراهی آشکار بودند، [ آل عمران / آیه 16]. و همچنین: اوست خدایی که میان مردم درس نخوانده، پیغمبری را از میان خودشان برانگیخت تا بر آنان آیاتش را تلاوت کند و آنها را پاک سازد و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد. اگرچه پیش از این در گمراهی آشکار بودند، [جمعه / آیه2].
در این چهار آیه که هدف بعثت آمده، انسان موضوع این رسالت اعلام شده است در آیۀ نخست تعلیم بر تزکیه مقدم شده، در حالی که در سه آیۀ دیگر تزکیه مقدم شده، البته کاملاً طبیعی است که تعلیم مقدم شود چرا که مقدمۀ تزکیه است و نیز طبیعی است که تزکیه مقدم شده، چرا که هدف است پس هنگام بیان مقدمه، تعلیم مقدم می شود و هنگام بیان هدف، تزکیه مقدم می شود. با کتاب، میزان نیز نازل شده تا مردم به عدالت قیام کنند و اگر برای رفع فساد قدرت لازم باشد ابزار آن نیز از سوی خدا فراهم خواهد شد. همانا ما پیامبران خود را با ادلۀ روشن فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان را نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند، [حدید / آیه 25]. هدف، بیدار کردن وجدان است و تفکر و تأمل در موجودات: بگو من شما را به یک چیز پند می دهم، اینکه دو نفر، دو نفر یا هر یک تنها برای خدا قیام کنید، سپس تفکر کنید، [سبأ / آیه 46]. امام خمینی(ره) در بحث تزکیۀ نفس و آثار آن در جامعه می فرماید: «اگر تمام پیامبران عظیم الشأن در یک جا و مکان جمع شوند هیچ وقت با هم اختلاف نخواهند داشت؛ چراکه خود را تزکیه کرده اند و هرچه از حکمت تحصیل کرده اند بعد از تزکیۀ نفس بوده است. همانا مشکل ما این است که نفس خود را رها می کنیم. انسان دانشمند و صاحب اندیشه می شود لیکن اصلاً به نفس خود نمی نگرد و آن را تزکیه نمی کند و خطر چنین افرادی بر دیگر انسانها بیشتر از خطر مغول است؛ پس غایت و هدف بعثت انبیاء، تزکیۀ نفس بوده و تعلیم، بعد از آن آمده است. امام خمینی(ره) دربارۀ انسان می گوید که انسان گزیدۀ گزیده؛ و خلاصۀ خلاصۀ؛ تمام موجودات است: «انسان خلاصۀ تمام موجودات عالم است» و به خاطر این منزلّت رفیع و مقام بلند انسان، در حدیث قدسی چنین آمده است: «تمام موجودات را برای تو آفریدم و تو را برای خودم...».
امام خمینی(ره) بر خودسازی تأکید می کرد؛ چراکه انسان از این راه به الگو و مثل اعلای خود؛ یعنی(خداوند متعال) می رسد و فرمود: «هرکس باید از خودش شروع کند و سعی کند که عقاید و اخلاق و اعمال خود را با اسلام مطابقت دهد و بعد از اصلاح خود شروع به اصلاح دیگران کند». امام(ره) تربیت نفس خود را بر دیگر کارها مقدّم می داشت و می فرمود: «هر صلاحی باید از نفس خود شروع شود» و دربارۀ دلایل سقوط انسان و ضعف و عجز او و در مخاطره افتادن او به دلیل اهمیت ندادن به نفس خود می گوید: «منشأ تمام خطرهایی که برای انسان پیش می آید نفس خود نسان است کما اینکه اصلاح هم باید از نفس خود انسان شروع شود» به همین دلیل جهاد اکبر، جهاد با نفس درونیِ انسان است.
امام(ره) در مباحث اخلاقی و عرفانی خود در کتاب جهاد اکبر بر خودسازی انسان تأکید داشت. این کتاب را در حوزه های علمیه تدریس می فرمود. امام به اخلاق بیشتر اهمیت می داد؛ چراکه بدون آن اعمال پذیرفته نمی شود. در کتاب چهل حدیث معلوم می شود که چقدر به احادیث و روایتهای خودسازی(عقیدتی و رفتاری) اهمیت داده است و در کتاب آداب معنوی نماز انسان را تشویق می کند که عبادتش فقط برای خدا باشد؛ همچنین است دیگر کتب و بیانات توجیهی امام(ره) قبل و بعد از پیروزی انقلاب. امام(ره) توانست بر نفس خود غلبه کند و با عرفان و سلوکی که به آن مقام عالی، دست یافته بود توانست نفس خود را تأدیب کند. آنانکه از نزدیک با ایشان بودند از شخصیت استثنایی ایشان سخن می گویند. با خدا بودن و اعتکاف و تنها بودنها ایشان را از تحمل مسئولیتها و ادای تکلیف به هیچ عنوان بازنداشت. تربیت و تزکیه و سلوک چنین تأثیری داشته است و انسان را از عالم پست و عالم ماده و ملک به عالم ملکوت و جبروت سوق می دهد؛ پس موجودی الهی در قالب انسان درمی آید. امام(ره) این چنین بود و این رمز پیروزی ایشان و دوام خطر و راه و سلوک ایشان مثل پیامبران و اولیا بود. مثل اجداد خود، ائمۀ اطهار(ع) مردم را به معروفی دعوت نمی کرد؛ مگر اینکه خود از قبل به آن عمل می کرد؛ و از عملی نهی نمی کرد مگر اینکه خود در عمل آن را ترک کرده باشد و فقط این گفته ها را برای بحث و خطابه به کار نمی برد. و چقدر از این مثال قرآنی دور بود: ای کسانی که ایمان آوردید چرا چیزی را به زبان می آورید که در مقام عمل خلاف آن می کنید؟[صف / آیه 2].
جهاد از دیدگاه امام خمینی(ره):
از نظر امام خمینی(رِه) جهاد دارای دو محور اساسی است: یکی جهاد اکبر؛ که همان جهاد با نفس است و ساختن انسان برای رسیدن به کمال مطلق؛ چرا که بدون آن نخواهد توانست به مثل اعلای خود(خداوند مطلق) برسد امام(ره) توانست نفس خود را با تقوای خداوند متعال پرورش دهد و از خلال مراقبت دائم و احساس ضعف و عجز میان دستهای پرقدرت الهی و اینکه او هیچ حرکت و قدرتی ندارد مگر از جانب خداوند بزرگ و متعال، توانست با تکیه بر ذات مقدس خدا؛ روح خود را تطهیر و تزکیه کرده به خداوند متعال امید بسته تا فرجامی نیک داشته باشد.
از ابتدای مسئولیت امام(ره) تا آخرین لحظۀ زندگی ایشان، تفسیری در راه و ارتباط صادقانۀ ایشان با خدا پدید نیامد و دیده نشده است؛ پس ایشان از حالی به حالی نمی شدند و تأیید کنندۀ این کلام خداوند بودند که: «تا هرگز بر آنچه از دست شما می رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما می رسد دلشاد نشوید» [حدید / آیه 23] و نیز این کلام جاویدانشان: «به خود مغرور نشوید که این اشتباه است. انسان باید به خدا توکل کند و خود را در راه دین فنا سازد و نگوید(من) بلکه همیشه بگوید(دین من)».
محور دوم: جهاد اصغر است. امام(ره) آن را به دو قسمت تقسیم کرده است: اول: جهاد ابتدایی جهت نشر دعوت و ازالۀ شرک و بت پرستی، و مهیا ساختن زمین برای عبادت خداوند یکتا؛ لیکن این جهاد باید با حضور امام معصوم(ع) و با اذن ایشان انجام شود.
دوم: جهاد دفاعی است که امام(ره) به (دفاع از کیان و مرکز اسلام و حوزۀ آن) تعبیر کرده است که نیازی به حضور امام و اذن ایشان و یا نائب ایشان ندارد؛ بلکه یک تکلیف شرعی است بر کسانی که توانایی دارند با هر وسیله ای دشمنانی که به سرزمینهای اسلامی هجوم آورده اند یا مرزهای آن را تهدید کرده اند را دفع کنند... و این واجب است که شامل طفل و زن هم می شود، چه رسد به مردی که توانایی و امکانش را دارند. امام(ره) این مسأله ها را در تحریر الوسیله به تفصیل آورده اند و می فرمایند: «اگر تسلط سیاسی یا اقتصادی بر حوزه و کیان اسلامی وارد آید که موجب تضعیف سیاسی و اقتصادی و تضعیف اسلام و مسلمین شود بر مسلمانان دفاع کردن واجب است». بعد از تأکید بر دفاع، ایشان فرموده اند: «دفاع با وسایل موجود باشد و نیز مقاومت منفی انجام گیرد (از طریق نخریدن کالاهای آنان) و استفاده نکردن آن کالاها و ترک روابط و معاملات با آنها به طور مطلق».
از نظر امام(ره) اگر روابط سیاسی کشورهای اسلامی با بیگانگان مستلزم تسلط بیگانگان بر کشورها و اموال و جانهای مسلمانان شود یا موجب اسارت سیاسی آنان شود برقراری چنین روابطی بر رهبران این کشورها حرام است.
همچنین از نظر امام(ره) اگر بر یک کشور اسلامی ترس از هجوم بیگانگان باشد بر دیگر کشورهای اسلامی واجب می شود از آن دفاع کنند به همین دلیل امام(ره) از جهان اسلام می خواست که با تمام توان و وسایل از ملت فلسطین دفاع کنند و سرزمین و مقدسات را آزاد سازند و اسرائیل را از صحنۀ وجود محو کنند؛ و برای حمایت از این امر مقدس و حق ضایع شده فلسطین روشهای مفیدی را مطرح نمودند بدین ترتیب که پیروزی بر شاه معدوم را پیروزی کاملی ندانستند بلکه پیروزی نهایی را بعد از آزادی فلسطین دانستند: «امروز تهران، فردا فلسطین». دستور تبدیل سفارت اسرائیل به سفارت فلسطین را صادر نمودند و ارتش بیست میلیونی را برای آزادی قدس و فلسطین پایه نهادند.
موضع گیری امام(ره) در برابر اسرائیل:
امام(س) ابعاد ایجاد رژیم اشغالگر در سرزمین فلسطین و در قلب امت اسلامی را درک کرده و عامل ایجاد آن را قدرتهای استکباری شرق و غرب می دانستند بریتانیا ابتدا شروع کننده بود و بعد دیگر کشورهایی که از این رژیم و وعدۀ بالفور حمایت کرده اند تا این دسیسۀ صهیونیستی ابتدا در فلسطین و بعد به واسطۀ غدۀ سرطانی آن در تمام جهان منتشر و مسلط شود لذا می فرمود: «اسرائیل این غدۀ سرطانی به قدس اکتفا نمی کند، اگر مهلت داده شود تمام کشورهای اسلامی در معرض خطر قرار خواهد گرفت».
به همین دلیل امام(ره) از جهان اسلام می خواست در برابر دشمن بسیج شوند و گول سخنان فریبنده اینجا و آنجا را نخورند و فرمود: «خطر اسرائیل را به مردم گوشزد کنید» بر همگان واجب است چنین خطری را احساس کنند و لحظه به لحظه با آن همراه باشند. نباید مثل شترمرغ، سر را در شن فرو برد با این تصور که سرم پوشیده و از خطر دور است. امام(ره) تنها از ملتها نمی خواست در مقابل این دشمن به پا خیزند؛ بلکه از حکومتها هم، چنین درخواستی می کرد: «من از دولتها می خواهم که اسرائیل غاصب را از کشور اسلامی و سرزمینهای اشغالی بیرون کنند. قومیتها را رها کرده و عجز را که مخالف اسلام است را کنار بگذارند»؛ در فرهنگ امام(ره) این منطقی نیست که ما نمی توانیم کاری بکنیم، چرا به تاریخ خود و تاریخ این دشمن نمی نگریم و چرا فکر نمی کنیم این دشمن کجا بوده و چگونه خود را از پراکندگی خارج ساخت و چگونه توانست پیروز شود و سرزمینی را اشغال کند و به مقدسات اهانت کند. آیا از نظر جمعیت و تجهیزات او از ما قویتر است یا ما قویتریم؟ پس این منطق ضد دین و عقل چیست، که ما نمی توانیم در برابرش مقاومت کنیم؟ چه کسی این توانایی را از ما سلب کرده و چرا؟! آیا ما اسرائیل را کمک کرده ایم؟ دلیلش تفرقۀ ما در گرفتن حق خود بود؟ پس هم حق از بین رفت و هم ما. نتوانستیم به عنوان قدرت در برابر دشمنان جلوه کنیم، بلکه ما را جهت خدمت به مصالح خود و حراست از آنها به بدترین وضعی تقسیم کردند و هریک را بر دیگری مسلط کردند. ابزار جنگ سرد و کشورها، ساختنِ پلیس اینجا و پلیس آنجاست که اوامر و ارشادها را دریافت می دارد. دشمن ما بر باطل خود پافشاری کرد و توانست قدرتها را دور خود جمع کند تا جایی که مصداق عادی این گفته شد: «وجود اسرائیل برای ابرقدرتها و شیطان بزرگ ضرورت است»؛ پس آرزوی صهیونیسم که در روزی از روزها خیالی بیش نبود محقق شد یهودیانِ پراکنده جمع شدند اگرچه کلمۀ پناهندگان جایگزین شد، و این بار فلسطینیهای پراکنده به جای آن پراکنده ها جایگزین شدند؛ و این ضعف و اهانت و اذلال به جای آن قدرت و توان و عزّت شد. امام(ره) فرصتها را غنیمت می شمرد و دیگران را از اسرائیل برحذر می داشت و در جنگ حزیران می فرمود: «اسرائیل با کشورهای اسلامی جنگ به راه انداخته است؛ بر ملتها و دولتهای اسلامی واجب است آن را ریشه کن کنند و بعد آن را دفن کنند».
امام از کشورهای نفت خیز اسلامی می خواست که از این سلاح در جنگ استفاده کنند و می فرمود: «کشورهای اسلامی نفتخیز باید از نفت و دیگر تواناییهای خود به عنوان سلاح علیه اسرائیل و استعمارگران استفاده کنند». بعد از اینکه اسرائیلیها مسجد اقصی را به آتش کشیدند فرمود: «کشورهای اسلامی باید بر این غدۀ فساد، اسرائیل، غلبه یابند»؛ امام(ره) جمعۀ آخر ماه رمضان را به عنوان روز جهانی قدس اعلام کرد و فرمود: «روز قدس روز جهانی است و فقط روز قدس نیست، بلکه روز مقابلۀ مستضعفین با مستکبرین است»؛ و نیز فرمود: «روز قدس فرصتی است برای ملل اسلامی که علیه مفسدین به پا خیزند. اگر یک میلیارد مسلمان شعار دهند، اسرائیل خواهد ترسید». امام(ره) این روز جهانی را مورد تأکید قرار داد تا هرکس مسؤولیت قدس و فلسطین را شخصی بر دوش کشد؛ چنانچه هر مسلمان سطل آبی روی اسرائیل و این رژیم غاصب بریزد در دریا خواهد افتاد.
خودسازی و برابری:
از نظر امام خمینی(ره) امت اسلامی به واسطۀ خودسازی طبق تعالیم اسلام ناب محمدی(ص) و پیمودن راه انبیا و اولیا دارای قدرت و اقتدار می شود، لذا می تواند استقامت کند و قسط و عدل و برادری و وحدت و اتحاد را اقامه کند: «متحد شوید که پیروزی شما بر قدرتمندان در سایۀ اتحاد امری حتمی است». امام(ره) بر سنتی از سنن تاریخ و قانونی از قوانین کلی اشاره می کند که با خودسازی و اتحاد و تمسک به قدرت الهی پیروزی ما حتمی است پس دربارۀ خودسازی و آمادگی خداوند فرمود: و شما برای مبارزه با آنها تا آنجا که می توانید خود را مهیا کنید و از نیرو و اسبان سواری برای تهدید (دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید، [انفال / آیه 60] و کسب تجارب و شناخت دشمن و دسیسه هایش و عکس العمل در برابر نقشه ها؛ و کسب فن رویارویی؛ و غافلگیری؛ و به کارگیری قدرت مادی و معنوی؛ البته بعد از توکل بر خداوند سبحان و متعال؛ پیروزی کامل به واسطۀ ادای تکلیف خواهد بود و امام(ره) می فرمود: «از نظر من مکان معنایی ندارد مهم ادای تکلیف خود است»... امام(ره) بر مقام والای شهادت تأکید می کرد تا پیروزی مادی هدف قرار نگیرد و اگر پیروزی محقق شد باز آن هم مهم نخواهد بود. در رویارویی دشمنان خدا و انسانیت دیدگاه خاص به خود را داشت: «پیروان و طرفداران امریکا بدانند که شهادت در راه خدا با پیروزی و شکست موجود در جبهه های جنگ قابل قیاس نیست همانا جایگاه شهادت به تنهایی قلۀ عبودیت خداست و سیر و سلوک در معنویات است»؛ امام(ره) از وقوع اختلاف نهی می فرماید: «همۀ ما آثار معجزه آسای وحدت امت را می دانیم و نکبتهای ناشی از تفرقه و نزاع را که در طول تاریخ بر مسلمانان وارد شد، را می دانیم».
امام(ره) رمز پیروزی را چنین بیان می کند: «ما باید این رمز را بدانیم؛ وحدت رمز پیروزی است و باید این رمز را در دنیا از بین نبریم»؛ و نیز می فرماید: «شرق خود را گم کرده است و باید خود را دریابد». وابستگی مطلق و تقلید کورکورانه از غرب قلب امام(ره) را به درد می آورد لذا درخواست می کرد که این انسان خود را از آن کلام غربی بیرون بیاورد. ما امکاناتی داریم که خواهیم توانست بعد از توکل بر خداوند متعال بر خود اعتماد کنیم. ایران چراگاه شیطان بزرگ بود ومثل مالک بی چون و چرا در آن تصرف می کرد؛ چرا که به دیگران چنین تلقین کرده بود که زندگی در دست او قرار دارد و او دارای اقتدار است لیکن وقتی ملت به خود بازگشت و به نور ایمان منور شد؛ این خیال و وحشت کاذب نمایان شد که دارای اقتداری نیست وقتی اسرائیل (ارتش غیر قابل شکست) می نمایاند مجاهدین اولیۀ فلسطین و لبنان از ضعف و سستی اسرائیل پرده برداشتند و این ارتش هم شکست خورد و هم خوار شد؛ هر روز خوار می شد لذا جهاد حزب الله لبنان بر علما حجت بود چه رسد به دیگر مردم. امام خمینی(ره) فرمود: «باید به خود بازگردیم و مالک خود باشیم و به وحدت و ایمان و تمسک به قدرت الهی بازگردیم تا تمام تواناییها را برای خیر و صلاح بشریت صرف شود» پس ما امکانات لازم جهت رویارویی با دشمن را داریم حتی بیشتر از نیازمان هم داریم البته به واسطۀ ایمان و توکل بر خداوند متعال و تعقل و تدبّر... والحمدلله رب العالمین.
منبع: رویارویی با تهدیدات معاصر در اندیشۀ امام خمینی(ره)، ج 1، ص 111.
منابع تحقیق:
1. قرآن کریم؛
2. وصیت سیاسی الهی امام خمینی(ره):
3. الراغب فی تفسیر(مفردات غریب قرآن)؛
4. بحارالانوار؛
5. جواهرالکلام؛
6. نهج البلاغه؛
7. کلمات قصار امام خمینی(ره)؛
8. سخنان و بیانات امام خمینی(ره)؛
9. تحریرالوسیله؛
.
انتهای پیام /*