شهید صیاد شیرازی از جبهه کردستان به جبهه های جنگ تحمیلی مامور شده بود. عملیات طریق القدس هم طراحی شده بود. جلسه ای با حضور مقامات مربوط در حضور امام تشکیل شد و ادامه ماجرا... .
آنها که از نزدیک با امام حشر و نشر داشتند می دانند که نماز شب خواندن ایشان از جمله برنامه های دقیق و منظمی بوده که از شروع سن تکلیف وارد برنامه زندگی شان شده است. حال اینکه این نماز شب را چگونه ادا می کردند، در خاطرات دو تن از نزدیکانشان می خوانیم.
اینکه شخصیت های سیاسی و نام آشنا چگونه و در چه برهه ای از تاریخ نهضت امام خمینی با هم آشنا شده اند، از جذابیت مخصوص به خود برخوردار است از جمله این آشنایی ها، چگونگی برخورد میان حاج احمد آقا و آیت الله خامنه ای است که خود روایتی شیرین است.
مرحوم آیت الله امامی کاشانی وجود حاج احمد آقا را نعمتی می دانستند که هم امین امام بودند و هم امین انقلاب.
شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم هاشمی و...از اعضای گروهی بودند که با هم در پیشبرد نهضت امام خمینی تلاش می کردند و نیاز به رابطی بین خود و امام داشتند. روایت مرحوم هاشمی از اعتمادی که میان آنها و فرزند امام صورت گرفت خواندنی است.
شاید اولین روزهایی بود که امام از پاریس به نوفل لوشاتو منتقل شده بود؛ چون امام چند روزی (حدود یک هفته) در خانه ای بود در محله کَشان، بعد منتقل شد به نوفل لوشاتو… و آنجا ما حاج احمدآقا را از نو دیدیم. در اولین برخوردی که من با ایشان داشتم، ایشان خیلی تعریف کرد از سخنرانی ای که من در مراسم ختم مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی در مسجد ارک انجام داده بودم.
امام تمام سالهایی را که در نجف بودند تا آخر اقامتشان روزه می گرفتند. و غذای افطاریشان بسیار ساده بود. خدا شاهد است بنا به توصیه دکتر برای ایشان کباب برگ درست می کردند و آقا قسمت جزیی از آن را به زور اصرار ما می خوردند. ایشان معمولاً با نان و پنیر سر می کردند.
امام خمینی در نامه ای به خانم طباطبایی نوشته اند: شهر شعبان المعظم که شهر امامان است در شرف گذشتن و ما خود را نتوانستیم مهیا کنیم برای شهر اللَّه. دعاها را گاهی با لقلقه لسان خواندم و از آنها چیزی حاصل نشد در این آخر شهر عرض می کنم، اللَّهُمَّ انْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیِما مَضی مِنْ شَعبانَ فَاغْفِرْ لَنا فِیما بَقِیَ مِنهُ
اعوان و انصار بنی صدر دانشگاه تهران را میدان مبارزه خود کرده بودند و نیروهای انقلابی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. خبر به گوش امام رسید.
عبای زمستانی همان عبای تابستانی است.
به افرادی که از گروه های مختلف سیاسی و دانشجویان خارج از کشور در محل اقامت امام در نوفل لوشاتو جمع شده بودند، پیغام رسید که امام قرار است با آنها دیدار داشته باشد. هیجان جمع را گرفته بود. روایت فاطمه طباطبایی در این باره خواندنی است.
حکومت نظامی هم برای رژیم شاه کاری از پیش نبرد. این را نه انقلابیون که حتی فرماندهان ارشد رژیم نیز در اعترافاتشان اذعان کرده اند. قره باغی، شفقت، ربیعی و حاتم جمعی از این امرا هستند که از عجز خود گفته اند.
از اتفاقات مهمی که چند روز پس از بازگشت امام به کشور روی داد، دیدار همافران با ایشان بود که ریزه کاری های این دیدار از زبان ناطق نوری خواندنی است.
دو دختر فرانسوی جلوی اقامتگاه امام خمینی آمدند و با آقای فردوسی پور صحبت کردند و وقت ملاقات با امام خواستند. وی عذر آورد که امام در حال جمع کردن اثاثیه هستند. آن ها یک شیشه محتوای خاک که لاک و مهر شده بودند به وی دادند تا به امام برساند و دو عکس با امضای امام برای آن ها بیاورد. آن ها توضیح دادند که رسم مردم فرانسه این است که کسی را که خیلی دوست دارند هنگام خداحافظی نفیس ترین چیز یعنی خاک فرانسه را هدیه می کنند. امام خمینی نیز در پاسخ آن ها دو عکس امضا کردند و برای آن ها ارسال نمودند.
ساعتی از ورود امام به ایران می گذشت. سخنرانی در بهشت زهرا(س) به پایان رسیده بود. همه در اوج خوشحالی بودند که اتفاقی، غصه را مهمان دل هایشان کرد. امام را گم کرده بودند.
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود به روزی اشاره کرده که چند نفری برای ورود امام در حال برنامه ریزی بودند و مدام تلفنی با حاج احمد آقا در حال مکالمه؛ و همه با عصبانیت گوشی را به طرفی پرتاب می کردند و ... که بسیار خواندنی است.
روز بیست و یکم بهمن ماه سال 57 و در حالی که حکومت نظامی برقرار بود، امام فرمان بر شکست حکومت نظامی دادند. ناطق نوری از همراهان نهضت امام به بازگویی این ماجرا پرداخته است.