دو دختر فرانسوی جلوی اقامتگاه امام خمینی آمدند و با آقای فردوسی پور صحبت کردند و وقت ملاقات با امام خواستند. وی عذر آورد که امام در حال جمع کردن اثاثیه هستند. آن ها یک شیشه محتوای خاک که لاک و مهر شده بودند به وی دادند تا به امام برساند و دو عکس با امضای امام برای آن ها بیاورد. آن ها توضیح دادند که رسم مردم فرانسه این است که کسی را که خیلی دوست دارند هنگام خداحافظی نفیس ترین چیز یعنی خاک فرانسه را هدیه می کنند. امام خمینی نیز در پاسخ آن ها دو عکس امضا کردند و برای آن ها ارسال نمودند.
ساعتی از ورود امام به ایران می گذشت. سخنرانی در بهشت زهرا(س) به پایان رسیده بود. همه در اوج خوشحالی بودند که اتفاقی، غصه را مهمان دل هایشان کرد. امام را گم کرده بودند.
حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود به روزی اشاره کرده که چند نفری برای ورود امام در حال برنامه ریزی بودند و مدام تلفنی با حاج احمد آقا در حال مکالمه؛ و همه با عصبانیت گوشی را به طرفی پرتاب می کردند و ... که بسیار خواندنی است.
روز بیست و یکم بهمن ماه سال 57 و در حالی که حکومت نظامی برقرار بود، امام فرمان بر شکست حکومت نظامی دادند. ناطق نوری از همراهان نهضت امام به بازگویی این ماجرا پرداخته است.
ختم آقا مصطفی خمینی موجب طلیعه تجمع گروه ها بود؛ چون عنوان ختم آقا مصطفی طوری بود که گروهی نمی توانست شرکت نکند. حتی یادم است آقای فروهر که گروه و دار و دسته داشت و...
اینک چون تو با اصرار خاص به خودت از من شعر خواستی باید به حق بگویم که نه در جوانی که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده، و نه در فصل پیری که آن را هم پشت سر گذاشته ام، و نه در حال ارذل العُمُر که اکنون با آن دست به گریبانم قدرت شعرگویی نداشتم.
دیدار مردم انزلی با امام خمینی در اوائل سال ۶۰ یکی از خاطرات خوب و جالب بنده در طول حضورم در بندانزلی دیدار اهالی شهر با حضرت امام بود. مردم خودشان طالب دیدار بودند و به لطف خدا مقدماتش هم فراهم شد.
کماندوها به مدرسه فیضیه حمله کرده و در و دیوار مدرسه را به خون طلاب آغشته کرده بودند. ما اما در مشهد مشغول چاپ اعلامیه بودیم هر چند که مشکلات فراوانی سد راهمان می شد. روایت این ماجرا را از زبان مرحوم آیت الله رحمت می خوانیم.
حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی خاطره ای از ضبط و ثبت درس ها و سخنرانی های امام در نجف توسط مرحوم آیت الله محمدرضا رحمت نقل کرد.
حضرت امام در نجف برای ضبط درسهایشان اجازۀ نمیدادند، ولی برای ضبطسخنرانی اجازه میفرمودند. ما هم شدیداً دنبال ضبط درسها بودیم.
فرید کتابچی، صاحب فعلی کتابفروشی اسلامیه می گوید: امام خمینی (ره) زمانی که در قم بودند به مغازه ما می آمدند و نمونه های چاپی کتاب کشف الاسرار را تصحیح می کردند. برگه هایی را که از حروفچینی می آوردیم، با مداد تصحیح می کردیم و به چاپخانه می فرستادیم. در آن زمان امام (ره) ۴۴سال داشتند و در حوزه علمیه تدریس می کردند.
بیست و دوم آبان ماه سال ۷۵ بود که آیت الله سید مرتضی پسندیده، برادر بزرگتر امام خمینی(س) در جوار رحمت حق آرام گرفتند. کتابی از خاطرات ایشان با عنوان خاطرات آیت الله پسندیده سال ها قبل به چاپ رسید که در آن به بیان تاریخچه ای از خاندان خود و شهر خمین و... پرداخته اند...
حضرت امام همیشه تأکیدشان بر حفظ آبروی افراد بود. در مواردی که تخلفی از مدیران سر می زد، می فرمودند؛ آنها را بخواهید و بگوئید؛ خودشان دست از این کارهایشان بردارند، نصیحت محرمانه بکنید و کار را تمام کنید.
روزگار هشت ساله دفاع مقدس با خاطرات تلخ و شیرین همراه بود و امام به عنوان رهبر جمهوری اسلامی موضع گیری های متفاوتی در قبال شنیدن اخبار جنگ داشتند که حاج احمد آقا تلخ ترین و شیرین ترین آن را روایت کرده است.