امام در تاریخ دوم ذیحجۀ 1383 (26 فروردین 1343) نطقى در مسجد اعظم قم در حضور هزاران نفر از علما و روحانیان، بازاریان، دانشجویان، و دیگر طبقات، ایراد کرد و تا حدى خواستهها، اهداف و نظریات خود را در مسائل مختلف بیان داشت و تجزیه و تحلیل مستدلى راجع به خواستههاى خویش و اعمال و کردار رژیم شاه به عمل آورد که بازتاب وسیع و مثبتى در میان عموم تودههاى مسلمان و مبارز ایران داشت و تا پایهاى توطئهها، دسیسهها و نقشههاى اخلالگرانۀ شاه را براى مشوب ساختن افکار عمومى، نقش برآب کرد.
این نطق تاریخى، بىدرنگ به زبان عربى ترجمه و چاپ شد و در بسیارى از کشورهاى عربى انتشار یافت و قسمتهایى از آن نیز به زبان اردو و انگلیسى ترجمه شد و در دسترس بسیارى از مردم خارج از کشور قرار گرفت.
امام در این نطق تاریخى در مورد تبلیغاتى که رژیم علیه مبارزات ایران در خارج مىکند و «برچسب» ارتجاع که مىکوشد به نهضت اسلامى ایران و رهبرى بزند، اظهار کرد: «... ما را کهنهپرست معرفى مىکنند، ما را مرتجع معرفى مىکنند، علماى اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر مىکنند، جراید خارج از ایران، آنهایى که با بودجههاى گزاف براى کوبیدن ما مهیا شدهاند در خارج ما را مخالف اصلاحات ـ با اینکه اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است ـ معرفى مىکنند، مخالف ترقى مملکت معرفى مىکنند، مىگویند... آخوندها مىگویند که برق نمىخواهیم، آخوندها مىگویند طیاره نمىخواهیم... اینها مىخواهند به قرون وسطا برگردند!
آخوندها با این سیاهروزىها که نصیب مملکت است مخالفند... علماى اعلام با این زدنها، کشتنها، قلدرىها، دیکتاتورىها، استبداها مخالفند؛ این کهنهپرستى است؟!...ما مىگوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید... استقلال را حفظ کنید، تبعیت را دست بردارید، دستتان را براى چهار دلار دراز نکنید... ما مىگوییم بیایید به قانون عمل کنید... ما مرتجعیم یا شمایى که دستهجمعى مردم را حبس مىکنید، تبعید مىکنید، سلولهاى شما پر است از حبسىها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین... ما با آثار تمدن مخالف نیستیم، اسلام با آثار تمدن مخالف نیست... این افکار نورانى که در علماى اعلام ما هست... مال اسلام است... تبعیت از همه، سربسته و دربسته تحویل دادن، همۀ مخازن یک مملکت را تحویل دیگران دادن، این ارتجاع است، روى این ارتجاع سیاه!... شما که عمال استبداد هستید و دارید با زور و سرنیزه و قلدرى و هر جور دلتان مىخواهد با این ملت بیچاره عمل مىکنید، تمام قوانین را زیر پاى خودتان گذاشتهاید، تمام احکام اسلام را به آنها بىاعتنایى مىکنید، شما مترقى هستید؟ ما که مىگوییم به احکام اسلام عمل کنید، به قانون اساسى عمل بکنید، ما مرتجعیم؟... کدام روحانى گفته است که ما با فلان مظاهر تمدن مخالفیم؟... شما مظاهر تمدن را وقتى که در ایران مىآید همچو از صورت طبیعى خارجش مىکنید که چیز حلال را مبدل به حرام مىکنید... این تلویزیون براى این بساطى است که اینها راه انداختهاند؟... ممالک متمدنه هم استفادهشان از این آلات جدید همین جور است که آقایان اینجا استفاده مىکنند؟!... تمام اینها به دست استعمار است. استعمار است که روزنامهها را اینطور مبتذل مىکند تا فکر جوانها را مسموم کند. استعمار است که برنامههاى فرهنگى ما را جورى تنظیم مىکند که جوان نیرومند در این مملکت نباشد، استعمار است که برنامههاى رادیو و تلویزیون را جورى تنظیم مىکند که مردم اعصابشان ضعیف بشود، قوت را از دست بدهند، نیرومندى را از دست بدهند. اینها استعمار است، ما با این مظاهر استعمارى مخالفیم... شما کارشناس نظامى از اسرائیل به این مملکت مىآورید. شما محصلین را از اینجا به اسرائیل مىفرستید،... ما با اینها مخالفیم... آقایان خودشان با طیاره اینجا و آنجا مىروند، بعد مىگویند با الاغ ملت برود؟!... اینها مخالفند با آثار تمدن؟... ما با ترقى زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم، با این کارهاى غلط مخالفیم. مگر مردها آزادند که زنها مىخواهند آزاد باشند؟ آزادمرد و آزادزن با لفظ درست مىشود؟... دانشگاههایتان جورى نشود که برنامههایش جوانهاى ما را بد بار بیاورند. جوانهاى ما را مبارز بار بیاورید، جوانهاى ما را جورى بار بیاورید که در مقابل استعمار ایستادگى کنند. ماى مرتجع، اینها را مىگوییم...».
امام ضمن تشریح خواستهها و نظریات خود و پاسخگویى به دروغپردازىهاى هیأت حاکمه، شخص شاه را که در همان روزها طى سخنرانىاى گفته بود که: «ما کهنهپرستى و افکار ارتجاعى را مىکوبیم و...» مورد حمله قرار داد و با فراز زندۀ «مردک باز دست از حرفهایش بر نمى دارد و به افکار اسلامى نسبت کهنهپرستى و ارتجاعیت مىدهد» بار دیگر رسالت خویش را در راه بتشکنى دنبال کرد.
این حملۀ صریح و کوبندۀ امام به شاه، بازتاب ژرف و شگفتانگیزى در محافل ملى و مذهبى ایران داشت و بسیارى از روشنفکران و سیاستمداران کشور را به تحسین و شگفتى واداشت و به شجاعت، شهامت و عظمت روحى او آفرین گفتند.
امام در مقام رد و تکذیب نوشتۀ به دور از واقعیت اطلاعات، مبنى بر همگامى روحانیت با «انقلاب شاه» نکتهاى را یادآورى کرد که در خور اهمیت مىباشد و بیانگر این واقعیت است که او به درجۀ رشد افکار تودهها و سطح اندیشۀ آنان و موقعیت نهضت اسلامى و نقش ملت ایران در این نهضت بهخوبى آگاهى داشته و بحق مىدانسته است که دیگر قوام این نهضت به فرد یا افراد نیست، بلکه بستگى و قوام آن به نیروى تودههاى رشدیافته و به پا خاستۀ ایران مىباشد و روشن است اگر نهضت و مبارزهاى تا آنجا اوج گرفت و پیشرفت کرد که دیگر به فرد بستگى نداشت و ملتى پرچمدار و پاسدار آن نهضت شد، با از بین رفتن و یا عقبگرد پیشتازان، هرگز به شکست و ناکامى نمىانجامد و درهم کوبیده نمىشود؛ بلکه نهضت جاودانهاى است که در سایۀ نیروى لایزال مردمى هر روز بیشتر اوج خواهد گرفت و سرانجام پیروز خواهد شد. امام با درک این حقیقت که پرچم نهضت ضدشاهى و ضد استعمارى در دست ملتِ رشد یافته و فداکار ایران قرار گرفته است و بستگى و قوام آن به شخص او نمىباشد، در این نطق تاریخى به رژیم شاه که سخت تلاش مىکرد که با بدنام کردن و یا به سازش واداشتن امام، نهضت او را درهم شکند، پیروزمندانه یادآور مىشود:
«... ملت اسلام زنده است. الآن زندگى [را] از سر گرفته است، بارکاللّه فیکم. ملت اسلام دیگر بیدار شد، دیگر نمىنشیند. اگر من هم برگردم ملت اسلام بر نمىگردد. اشتباه نکنید اگر خمینى هم با شما سازش کند، ملت اسلام با شما سازش نمىکند، اشتباه نکنید. ما در همان سنگرى که بودیم هستیم...».
در خور توجه است، ملتى که تا دیروز دخالت در امور سیاسى را حرام مىدانست و براى یک فرد مذهبى جز انجام مراسم عبادى وظیفۀ دیگرى نمىدانست، طى مدتى کوتاه ـ کمتر از یک سال ـ تا آنجا رشد مىیابد و به وظایف و مسئولیتهاى اسلامى خود آگاه مىشود که حتى خمینى که 15 هزار نفر ـ طبق معروف ـ در راه او جان باختند، اگر روزى از راه خود برگردد و با دشمن بسازد این ملت برنمىگردد، سازش نمىکند، تسلیم نمىشود و به مبارزات خود ادامه مىدهد.
امام اینگونه شخصیت از دست رفتۀ مردم را به آنان باز مىگرداند و انسانیت انسانها را تجدید بنا مىکند که خودمحور باشند و پیشرو؛ و براى اولین بار با کمال افتخار فریاد سر مىدهد که: «اگر خمینى سازش کند، ملت اسلام او را از جامعه بیرون مىرانند». و این است معناى تربیت صحیح اسلامى که زوایایش حقارتها، خودکمبینىها و بازسازى شخصیت آدمى است بدانسان که هرگونه بتپرستى و دنبالهروى کورکورانه را مردود بشمارند و به رهبر و پیشواى روحانى تا آن موقع ارج بنهند که در راه خداوند گام بردارد و از هرگونه سازش، تسلیم و تزویر و خدعه برى باشد و آنگاه که گرایش به چپ یا راست پیدا کرد و سر به آستانه ظلم فرود آورد و از راه تودهها و انسانهاى آزاده منحرف شد، دیگر رهبر و پیشواى اسلامى نیست و باید از جامعۀ اسلامى بیرون رانده شود و مطرود گردد.
اگر ملتى تا این درجه رشد یافت و به حقایق اسلام آگاه شد، دیگر آلت دست روحانىنماهاى سازشکار قرار نمىگیرد، که او را هر روز به سویى بکشانند و هر روز وظیفهاى براى او معین کنند. چنین ملت زندهاى راه خود را ـ راه اسلام را ـ بهخوبى یافته است و در آن راه استوار گام مىگذارد و هرگز در دام عوامل و ایادى بیگانه نمىافتد.
موضوع دیگرى که امام در این نطق بر روى آن انگشت گذاشت، جریان دانشگاه اسلامى است، که رژیم شاه به منظور سلطه بر جامعۀ روحانیت ایران و حوزۀ علمیۀ قم به فکر تأسیس آن افتاد و بهطورى جدى آن را در دستور کار خود قرار داده بود و مىخواست با تأسیس دانشگاهى به اسم اسلام، روحانیان را رسمى و وزارتى کند و از این راه استقلال و آزادى هزارسالۀ شیعه را از آنان بگیرد، تا براى همیشه از خطر قیام و نهضت خمینىها و تربیتیافتگان مکتب مستقل شیعه خاطر خویش را آسوده سازد. البته این ضحاک ایران نبود که تازه به فکر چنین نقشه و توطئهاى افتاده باشد؛ بلکه سالیان درازى است که استکبار جهانى و نفتخواران بینالمللى که ضربههاى توانفرسایى از اسلام و روحانیت خوردهاند، نقشۀ سلب استقلال روحانیت شیعه و دولتى کردن مذهب اسلام را در سر مىپرورانند.
امام با پردهبردارى از دسیسۀ پشت پردۀ رژیم در مورد نقشههاى خطرناکى که به اسم «دانشگاه اسلامى» علیه اسلام و علماى دین کشیدهاند و تطبیق آن با نقشۀ معروف رژیم معاویه در جریان قرآن سرنیزه کردن و موضعگیرى قاطعانه در برابر آن، افکار عامه را بشدت علیه این طرح و برنامۀ استعمارى که مدتها بود بر سر زبانها افتاده بود و روزنامهها به بحثهاى تبلیغاتى در اطراف آن پرداخته بودند، شورانید و این توطئه را در نطفه خفه کرد. امام با لحنى قاطعانه و کوبنده اظهار داشت:
«... این دانشگاه اسلامى که آقایان مىخواهند درست کنند، نه اینکه خیال کنید با اسلام آشتى کردهاند، خیر قضیۀ قرآنى است که سرنیزه کردند در مقابل امیرالمؤمنین ـ سلاماللّه علیه ـ. با حربۀ قرآن معاویه امیرالمؤمنین را شکست داد... مگر مىشود با دانشگاه اسلامى، اسلام را شکست داد؟ مگر ما مىگذاریم شما «دانشگاه اسلامى» درست کنید؟ ما تفسیق مىکنیم آنکه وارد بشود در آن دانشگاه، بین ملت از بین خواهد رفت. مگر اینها مىتوانند که اسلام و مسلمین و علماى اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط مىکند آن وزارت
فرهنگى که دخالت در امر دیانت و اسلام مىکند. مگر ما مىگذاریم این مطالب بشود؟...».
با این حملۀ شدیداللحن علیه دانشگاه به اصطلاح اسلامى و رسوا ساختن این نقشۀ پشتپرده شاه در میان تودهها و تحریک افکار عامه علیه آن، رژیم ناچار شد که بکلى این طرح را کنار بگذارد و دیگر کوچکترین سخنى از آن به میان نیاورد و در این نقشۀ خائنانه نیز شکست بخورد.
براى پى بردن به ژرفایى نطق امام در 26 فروردین 43 گزارش و تحلیل شهربانى قم در خور توجه است. بخشی از این گزارش را در ادامه می خوانید:
خیلى محرمانه
گزارش
محترماً معروض مىدارد در نطقى که اخیراً آقاى خمینى در قم با شرکت گروه زیادى از طبقات مختلف نموده نکات زیر مورد بحث محافل مختلف قرار گرفته است. لازم به توضیح است که متن سخنرانى که مدت آن قریب یک ساعت و نیم طول کشیده و بسیار روان و با زبان مردم عادى صحبت شده در نوار ضبط و در تهران بین اشخاص معینى توزیع شده است.
1ـ معمولاً آخوندهایى که سوادشان کم است در منابر فرمایشات ائمه اطهار و مخصوصاً حضرت امیر را عربى مىگویند، در تمام مدت نطق خمینى فقط یک جمله کوتاه عربى و بقیه به فارسى بود که از نظر نطق بسیار تودهپسند شده بود.
2ـ در نطق هدف کلى جلب تمام مجتهدین بود که با قدرت کاملى انجام داده بود، حتى روى منبر گفت که من دست تمام علماى اسلام را در هر شهرى که هستند مىبوسم.
3ـ درباره اتحاد اسلام صحبت کرد و نسبت به تمام علماى سنى و شیعه اظهار علاقه نمود و در تمام نطق خود کلمهاى که حاکى از تعصب نسبت به شیعه باشد نکرد و به همین جهت تصور مىرود که در همه علماى مصر و عراق و سوریه مؤثر واقع شود.
4ـ قسمتى از نطق که به اظهار تأسف و همدردى با بستگان کشتهشدگان 15 خرداد اختصاص داده شده بود از لحاظ تبلیغاتى با مهارت خاصى تنظیم شده بود. در وسط جملاتى که در این مورد ادا کرد گریه را خیلى ماهرانه ضبط کرده است و به نظر مىرسد که این کار یک آدم معمولى نیست و شاید دستگاه تبلیغات نتواند به این خوبى تهیه کند.
5ـ به ارتش و افسران شدیداً حمله کرد و وقایع شهریور را پیش آورد که اگر اتفاقى بیفتد افسران فرار مىکنند ولى یک آخوند دیده نشده در مقابل خطر فرار کند.
6ـ در مورد ارتجاع، ترقىخواهى اسلام و علما را گفت و بحث مفصلى کرد که نشان بدهد دولتها مرتجعند و اسلام طرفدار ترقى است.
به اسرائیل خیلى شدید حمله کرد و به طور کلى به نظر مىرسد که این نطق مقدمهاى براى تحکیم و متشکل شدن صفوف آخوندها براى اقدامات بعدى آنها باشد.
منبع: نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، دفتر اول، ص887-895
.
انتهای پیام /*