‏‏یکی از عمده‌ترین محورهای تبلیغاتی استعمارگران در سده های اخیر طرح «جدایی دین از سیاست» بوده است. اینها با تبلیغات دروغین تحجر، عقب مانده بودن، کهنه و قدیمی بودن دین و اتهام واپسگرایی و جهل به دین مبین اسلام سعی بر خارج نمودن دین از حیطه سیاست نموده اند. از عمده ترین عوامل رواج تفکر جدایی دین از سیاست در میان مسلمانان، دشمنان اسلام و مروجان تفکر سلطه در جهان بوده اند که از قدیم الایام این تفکر را در میان مسلمین ترویج نموده اند و اینگونه وانمود کرده اند که دین اسلام مانند سایر ادیان الهی جز یک سری دستورات اخلاقی و معنوی چیز دیگری نیست که به موجب آن مسلمانان صرفاً به مسائل اخلاقی، اخروی و معنوی بپردازند و سایر امور دنیوی به خصوص سیاست را رها نمایند تا از این طریق بتوانند خود را حفظ کرده و برایمان و تقوای خود بیفزایند و بدین سبب خود را در دنیا و آخرت سربلند نگه دارند.‏

‎ ‎

C:\Users\V.safari\Desktop\1c4r_شعار_جدایی_دین_از_سیاست.jpg

‎ ‎

‏‏که القای این تفکر منجر به تز دیانت منهای سیاست گردید که سرانجام برای جهان اسلام مشکلات و نابسامانی های اجتماعی فراوانی را به وجود آورد و جوامع اسلامی را از رسیدن به اهداف عالیه خود که روزگاری صاحب فرهنگ و تمدن درخشان بودند بازداشت و منشأ نارسائی ها و ناهنجاری های فراوان از قبیل فقر، ضعف و ... گردید. عوامل جدایی دین از سیاست را ابتدا باید در تفکر سطحی، قشری و تحجرگرایانه از اسلام و ثانیاً تبلیغات دامنه دار دشمنان اسلام جستجو نمود. که گروه اول صرفاً به بخشی از دستورات و فرامین الهی دین توجه کرده و اسلام را همانند مسیحیت در کنج مساجد و تکایا محصور نموده و از تحقق کامل آن جلوگیری به عمل آوردند.‏

‏‏گروه دوم نیز تصور غلطی از اسلام را به جامعه ارائه داد و شکل ناقصی از اسلام را پیاده کردند و وانمود کردند که دین اسلام دین جامع و کاملی نیست. دین اجتماع و زندگی نیست، برای اداره جامعه قواعد و مقررات ندارد لذا نمی شود توسط آن جامعه را اداره نمود. این ایده که نتیجه آن نفی توانایی دین در تشکیل حکومت است با سعی و کوشش اسعمارگران وارد فرهنگ و اعتقادات ملت های مسلمان شده و متاسفانه تا حدود زیادی در این کار خود موفق بوده اند.‏

‏‏حضرت امام با درک صحیح این شرایط برای انقلاب اسلامی تلاش نمودند که این تفکر را از حوزه های علمیه بزدایند و بعد سیاسی اجتماعی دین اسلام را احیاء نمایند. امام ضمن مبارزه با این تفکر، رسالت جهانی دین را معرفی و از جهات مختلف جامع بودن دین و جاهل و نادان بودن مخالفین دین را مطرح نموده اند. امام معتقد است دین جایگاهی بس مهم دارد که سعادت دنیا و آخرت، ارائه حکم ظاهر و باطن، مادی و معنوی و ... همه را شامل می شود . دین متکفل بیان آنچه در سعادت انسان دخالت دارد، می باشد.‏

‏‏در این راستا حضرت امام در وصیت نامه سیاسی الهی خود به جنبه های این مهم اشاره نموده و می فرمایند:‏

‏‏«از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه های معاصر، و بویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص ملت فداکار ایران از اسلام است‏‎.‎

‏‎گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400 سال قبل وضع شده است نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند، یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است، و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند، و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنت آمیز به گونه طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند، و حکومت و سیاست و سررشته داری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است، چه اینها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و مع الأسف تبلیغ به وجه دوم در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق می دانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود‏‎.‎

‏‏گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند یا غرضمندانه خود را به بی اطلاعی می زنند. زیرا اجرای قوانین بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگری و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از فساد و فحشا و انواع کجرویها، و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و استعباد، و حدود و قصاص و تعزیرات «1» بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه، و سیاست و راه بردن جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی اجتماعی کهنه شود. این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود، امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده! و ادعای آنکه اسلام با نوآوردها مخالف است- همان سان که محمد رضا پهلوی مخلوع می گفت که اینان می خواهند با چهارپایان در این عصر سفر کنند- یک اتهام ابلهانه بیش نیست. زیرا اگر مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعتهای پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد، هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد بلکه علم و صنعت مورد تأکید اسلام و قرآن مجید است. و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام منکرات و فحشا حتی همجنس بازی و از این قبیل، ‏‎‏تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند گرچه غرب و شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن را ترویج می کنند‏‎.‎

‏‏و اما طایفه دوم که نقشه موذیانه دارند و اسلام را از حکومت و سیاست جدا می دانند. باید به این نادانان گفت که قرآن کریم و سنت رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله- آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند در سایر چیزها ندارند؛ بلکه بسیار از احکام عبادی اسلام، عبادی- سیاسی است که غفلت از آنها این مصیبتها را به بار آورده‏‎.‎‏»‏

‏‏(صحیفه امام، ج21، صص 404 الی 406) ‏

. انتهای پیام /*