امامِ اخلاق
دکتر حمید انصاری
دشوارى و پیچیدگى مفهوم اخلاق، و بخصوص اخلاق اجتماعى از یکسو و جامعیت شخصیت حضرت امام و قلههاى رفیعى که آن بزرگ در وادى معنویت و سیر و سلوک عرفانى و اخلاقى طى کرده است و رازها و رمزها و زوایاى ناشناخته و بعضاًدست نیافتنى آن روح متعالى و مهذّب از سوى دیگر چنان است که امکان ارایه مطلبى جامع را در نوشتارى محدود نمىدهد و اساساً حق آنست که در این باب، ارباب فضایل، و علم و اخلاق و بزرگانى که سالها از آبشخور مکتب تربیتى و اخلاقى امام سیراب شدهاند سخن بگویند.
بدون تردید رفتارهاى اخلاقى و آداب معاشرت و اخلاق اجتماعى حضرت امام ریشه در مبانى اعتقادى و اصول اندیشه دینى او دارد. اخلاق اجتماعى امام و رفتارهاى تربیتى او بر همان اصولى مبتنى است که قیام و انقلاب، سیاست و رهبرى، و فقه و فقاهت او بر آن اصول مبتنى است. عرفان امام و نظام معرفتِ دینىِ حاکم بر تار و پود وجود امام که او را در عرص فقه و فقاهت: مرجع مؤمنین، و در پهن سیاست و حکومت: رهبر مسلمین، قرار داده است و همین عرفان و نظام معرفتى و عقیدتى است که وى را در عرص اخلاق و رفتارها و روابط اجتماعى نیز امام و اسوه ساخته است.
قیام و مبارزه و جهاد سیاسى امام خمینى در تداوم نهضت انبیاء و براى تحقق اهداف پیامبر مکرّم اسلام- صلوةالله علیه- و در جهت حاکمیت آیین اسلام ناب محمدى (ص) بوقوع پیوست. همان آیینى که حضرت ختمى مرتبت در وصف رسالت و فلسفه بعثت خویش فرمود: «بُعثت لُاتمّم مکارمَ الاخلاق». در این بینش است که حتى اجراى عدالت اجتماعى و برقرارى قسط در جامعه انسانى نیز به مثاب عواملِ زمینهساز تحقق هدف غایى بعثت که نیل انسان و جامعه انسانى به عالیترین مدارج کمالات اخلاقى است مورد توجه رهبران دینى قرار مىگیرد. و حضرت امام خمینى در این وادى در اعصار و قرون پس از غیبت سرآمد روزگاران است.
پس نکته نخست آنکه براى شناخت اخلاق و رفتارهاى اجتماعى امام و انگیزههاى بروز این رفتارها باید قبل از هر چیز مبانى اعتقادى امام را بشناسیم و اعتقاد راسخ قلبى و عملى او را به توحید به معناى عمیق عرفانى آن که عالم را محضر خدا و جلوهاى از جلوات حضرت حق- جلّ و علا- مىدانست دریابیم و قرائت وى را از دین و شریعت و وحى، و تفسیر او را از اسلام ناب، و وظیفهمندى و تعبّد و تکلیفگرایى او را که اساس همه رفتارها و منشهاى فردى و جمعى او بوده است در جامعیت گفتار و رفتارش بدون تقطیع و گزینشهاى سلیقهاى بازشناسى کنیم. هر کسى که مىخواهد آداب معاشرت امام و اخلاق اجتماعى او را الگوى خویش سازد پیش از آن مىباید اندیشه و شناخت و اعتقاد خویش را با اندیشه و نظام معرفتى امام محک زند.
امروز اگر جهان بیگانه از دین و ارزشهاى دینى و بویژه دنیاى غرب در گرداب رذایل اخلاقى گرفتار است و بنبستهاى اخلاقى کنونى نه تنها فریاد اصلاحطلبان و اندیشمندان خارج از گردونه قدرت را بلکه حتى صداى اعتراف و اعتراض حاکمان این جوامع را بلند کرده بدان سبب است که فلسفه خلقت انسان و فلسفه بعثت انبیاءدر این جوامع فراموش شده است. معنویت، ارزشهاى الهى و اخلاقى و مکارم اخلاق در عصر ماشین و تکنولوژى به حاشیه رانده شدهاند. این نظامِ شبه تمدّن حاکم بر غرب بىتردید از ناحیه بمبهاى اتمى و سلاحهاى کشتار جمعى، که از ناحى نبود اخلاق الهى و فضایل معنوى لامحاله محکوم به زوال و شکست است. و به تعبیر حضرت امام در نام معروفشان به گورباچف، در باغ سبز غربفریبى بیش نیست و درون آن سرشار از عوامل سقوط و فروپاشى است. چیزى که امروزه در غرب و روانشناسى غربى به نام علم اخلاق از آن یاد مىشود همان اخلاقِبه اصطلاح علمى و نسبىاى است که دامنه نسبیّت را تا حریم اصول بنیادین حاکم بر پهن هستى کشانده است و واضح است که این نگاه را با چنین ابزارى امکان رؤیت خورشید حقیقت نیست و نتیج چنین نگرشى همان است که وجود با عرضه بسیط و جلوههاى بیکرانهاش تنها در حصار طبیعت تفسیر مىشود و اخلاق و روابط فردى و جمعى انسانىِ محصور در این زندان، تفسیرى جز ارزشهاى نسبىِ دائماً در حال تغییر نمىیابند. کارکرد عوامل ماوراء طبیعت و حقایق غیبى در عالم هستى را در این نگرش راهى نیست و ارزشهاى مطلق را که جوهر اصلى و پاى تمدّنهاى واقعى و ماندگار هستند نفى مىکند.
عوامل تنظیم کنند روابط اخلاقى و اجتماعى و آداب معاشرتِ برآمده از این نگرش مادّهانگارانه را جز حاکمیت قدرت، سرمایه، ماشین و تکنولوژى تشکیل نمىدهد. بدیهى است که بموازات سلطهاى که هر یک از این عوامل براى صاحبان آنها در جوامع انسانى پدید مىآورند اخلاق و فرهنگ و آداب اجتماعى نیز دگرگون مىشود. و اینجاست که به تعبیر پاسکال: «اخلاق واقعى به اخلاق علمى مىخندد».
آرى امروز جامعه انسانى بیش از هر زمان دیگر نیازمند اخلاق واقعى است و چنانکه گفتیم تأمین این نیاز تنها از مسیر بازگشت بشر به فطرت دینى و الهى خویش مىگذرد. و در همین رابطه است که تبیین اخلاق اجتماعىِ مردى که حقیقتاً امامِ اخلاق بود و از همین رهگذر رستاخیز بزرگ و نهضت الهى خویش را برپا ساخت کارى است بس مهم و پاسخى است به نیاز عصر حاضر.
نکته دیگر در شناخت اخلاق اجتماعى امام که در ادامه مبحث پیشین است آنکه یکایک رفتارهاى اجتماعى امام و آداب معاشرتى که بدان پایبند بودهاند جملگى از سر اداى تکلیف و عمل به وظایف دینى در رفتارها و زندگى او جلوهگر شدهاند. بنابراین مکتب تربیتى و اخلاقى امام خمینى همان مکتب تربیتى و اخلاقى اسلام ناب است. حضرت امام تحت تأثیر محیط و شرایط تاریخى و اجتماعى به دستهاى از رفتارها پایبند و دسته دیگر را مردود نمىدانسته است بلکه دقیقاً خود را مکلّف به انطباق روابط و رفتارهاى خویش با فرامین الهى و احکام اخلاقى دین مىدانست و از همینجاست که در ادوار بسیار طولانى و متنوع زندگى امام تا آنجا که خاطرهها نقل مىکنند و اسناد و مدارک آن گواهى مىدهند تغییرى در منشهاى سرشار از فضایل اخلاقى امام در برخورد با دیگران مشاهده نمىکنیم. براى نمونه: همان حرمتى را که او براى مردم قبل از اقبال جامعه به او قائل بود عیناً در رفتار و گفتارش در زمان پس از پیروزى و دوران حکومتش بر میلیونها قلوب و نفوس شاهدیم. به عبارت دیگر، حضرت امام در جریان خودسازى و جهاد با نفس که در دوران نوجوانى و جوانى و قبل از ورود به عرص فعالیتهاى سیاسى و زعامت دینى و رهبرى قیام، در یکى از سختترین مراحل تکامل زندگى خویش و تحت تأثیر همان مکتبشناختى و عرفانىاى که اشاره کردم رویکردى آنچنان به آداب و اخلاق اسلامى داشته است که نه تنها در وادى مباحث نظرى و تئوریک اخلاق اسلامى به عنوان صاحبنظرى توانمند و فرزان زمان خویش شناخته مىشد بلکه در میدان عمل نیز با مواظبت و مراقبت دائمى، آداب معاشرت اسلامى را چنان در باطن خویش پرورانده بود که ملک روان خود ساخته او شده بودند و همین امر سبب تعادل در برخوردها در تمام ادوار زندگى وى بوده است.
بنابراین، اخلاق اجتماعى امام دقیقاً برگرفته از آداب اخلاقى اسلام است. اگر کسى شخصیت امام را، و خداشناسى و تکلیفگرایى امام را، و میزان تعبّد و تهذیب او را در حدّ وسع خویش شناخته باشد طبعاً در بازشناسى رفتارهاى اجتماعى و اخلاق و آداب معاشرت او جز اوج ارزشهاى اخلاق اسلامى را نخواهد دید.
رأفت و رحمت در برخورد با مؤمنین و شدت وحدّت در برخورد با مشرکان و کافران امر به معروف و نهى از منکر با عنایت دقیق به شرایط و مراحل آن از نصیحت گرفته تا مبارزه منفى و رویارو، احترام به انسانها بر اساس تقوى و فضایل اخلاقى، عدالت در رفتارهاى اجتماعى و فردى، سازگارى اجتماعى و مسئولیتپذیرى در جمع و روحى همکارى، نظم و انضباط، تألیف و تحبیب قلوب، حسن خلق، رفق و مدارا، گذشت و عفو، حلم و صبر، ستر عیوب و سعهصدر و مشورت، وقار و پرهیز از هزل در عین تواضع، خلوص نیّت، تنفّر و پرهیز از ریا و ریاکارى و خودخواهى، اجتناب اکید از مجالس غیبت و گناه، قدرشناسى و توجه فوقالعاده به زیردستان، صداقت و یک رنگى، حفظ کرامت انسانها و مردمى بودن، با مردم و براى مردم زیستن و خدا را در هم احوال و در تنهایى و در جمع حاضر و ناظر دیدن نمونههایى است از خصایل اخلاق اجتماعى امام که دربارهر یک از آنها خاطرههاى فراوان نقل شده است و حافظ آحاد ملّت ایران و قدرشناسى بىبدیل این ملت بزرگوار در گرامیداشت یاد و نام او گواه این مدّعاست.
روحش بهرهمند از رضوان الهى و راهش پر رهرو باد حمید انصارى