
نیما: (( دیدین؟ اخلاق مامانمو دیدین؟ گیر داده به نون و ول کن هم نیست. خودش دوست نداره فوتبال نگاه کنه فکر میکنه که همه هم همینطورین. بهبه، بهبه، آخ جون، الان ... همه چی هست، یه تلویزیون و یه مسابقه جانانه. دیگه چی میخوایم؟ هیچی، حالا فقط باید دراز بکشیم و کیف کنیم. البته اگه مامان بذاره. و اگه دوباره هی نون نون نکنه.))
مامان: (( سرم رفت نیما، چه خبره؟ چرا اینقدر بلندش کردی؟ خدا کنه زودتر اون یه دونه جام رو بدن به یکی تا این بساط تموم بشه. سرسام گرفتم، تا این جامجهانی تموم شه جون منم تموم میشه، اصلاً میرم طبقه بالا یه سر به منیر خانم بزنم تا اینکه فوتبال هم تموم بشه. این هم شیر، بخوریشها، نریزیشها، گوشات با منه؟ نخیر اصلا حواسش نیست.))
دیگر بهتر از این نمیشود. مامان هم که لطف نمود و به طبقه بالا رفت تا سری به منیر خانم همسایه بزند، حالا نیما است و تلویزیون و ایران و پرتغال و یک دنیا هیجان و ... اما فکر میکنید که واقعا نیما از آنچه پیش خواهد آمد، لذت خواهد برد؟ فوتبال است و یک توپ گرد ...
برای انجام یک بازی خوب، به یک عالمه تکنیک نیاز است و صد البته به مقداری هم شانس. اگر این توپ گرد، قل خورد و رفت جایی که به گفته نیما نباید میرفت ....
حرارت فوقالعاده زیاد خورشید ناشی از جوش خوردن هسته اتمهای هلیوم و هیدروژن است. در این جوش خوردن که «فوزیون» نام دارد، قدرتی چندین برابر بمبهای اتمی غولآسا تشکیل میشود.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 466صفحه 40