
سرش درآمده بود. او همهی شب و روزهای ماه ششم فکر میکرد که چرا بعبع کرد و برهها و گوسفندها را خبر کرد و با خودش میگفت: «من هرگز وحشی نمیشوم، چرا دندانهایم مثل گرگ به هم ساییده نمیشوند و قرچقورچقاراچ نمیکنند؟»
در ماه هفتم گرگهای دیگر دور و بر گرگ جمع شدند و گفتند: «تو باردار هستی، باید امروز و فردا تولهگرگهایت را بزایی.»
گرگ نمیدانست چهکار کند. اگر به گرگها میگفت که یک بره چاق و بزرگ توی شکمش را پاره میکردند، و اگر چیزی نمیگفت بره همانطور روزبهروز بزرگتر میشد و گرگ نمیتوانست به شکار برود.
آخرین روزهای ماه دیگر دور شد و به درهای تاریک و خطرناک رفت. آن بالا گلهای قوچ روی صخره جستوخیز میکردند. گرگ زو زو زو زوزه کشید، هقهاقهوق کرد و شکمش را به سنگهای تیز کوبید. بره هم بعبع و معمع و امبع و امبع کرد و با شاخهایش مثل قوچهای وحشی به شکم گرگ کوبید.
صدای زو زو، معمع، هقهاق، بعبع، هوقهاق در دره پیچید و ناگهان شکم گرگ شکاف برداشت، پاره شد و بره نگار از غاری سیاه و باریک بیرون بپرد، روی علفها افتاد. گرگ با دهان باز و دندانهای تیز به بره نگاه میکرد. دو تا شاخههای او بزرگتر شده بودند. گرگ روی تخته سنگی غلتید و زو زو زوزه کشید.
قوچها به طرف بره و گرگ دویدند و چه بعبع و معمع و موعموعی میکردند! گرگ نمیتوانست از جایش بلند شود. قوچ برهای به طرف بره دوید و شاخههای او را بو کرد.
بره با قوچها راه افتاد. یکی از آنها بوی مادرش را میداد. به دنبال او میدوید و با قوچ بره بعبع میکرد و دیگر به وحشی شدن فکر نمیکرد و توی علفها و گلها بازی میکرد، او یک قوچ بود!
پایان
نام رز: پری دریایی
ارتفاع بوته: تا 6 متر
تیپ : بالا رونده
استقامت گل: بسیار مقاوم
زمان گل دهی: تابستان تا پاییز
مجلات دوست کودکانمجله کودک 329صفحه 15