
آنها مشغول کار شدند. چند سالی طول کشید تا این که بهشت شدّاد ساخته شد. قصرهایی بزرگ و باشکوه، از جنس یاقوت و زمرّد، که پنجرههایشان از جنس طلا و نقره بود. درختهای پرمیوه در جای جای قصر کاشته شدند. در کنار هر کدام جویی زیبا و روان که پر از الماس و مروارید بود، به راه افتادند. دور تا دور بهشت، حصاری زیبا و بلند قرار داشت. دروازههای آن با چوبهای خوشبو و قیمتی ساخته شد.
بزرگ سازندگان، بهشت، برای شدّاد پیغام فرستاد:
«ای پادشاه بزرگ به دیدن بهشت بیایید!»
شدّاد دستور حرکت داد. او از هود خواست که همراهیاش کند. امّا هود قبول نکرد. شترها و فیلها همراه هزاران سرباز به حرکت افتادند، تا به نزدیکی بهشت شدّاد رسیدند. اسب شدّاد جلوتر از آنها راه افتاد. دروازهی بزرگ بهشت باز بود و از درون آن، بوی خوشی بیرون میآمد.
همه ایستدند. اسب شدّاد از دروازه گذشت. وقتی شدّاد پای خود را در رکاب آن گذاشت تا پیاده شود، پایش گیر کرد. بدنش لرزید و فریادش به هوا بلند شد. ناگهان اسب وحشت کرد و پا به فرار گذاشت. شدّاد بر زمین بود و همراه اسب کشیده میشد.
بزرگان و امیران به وحشت افتادند. خیلی زود زلزلهای بزرگ همراه با طولانی خوفناک، بهشت شدّاد را تکان تکان داد. سپس آن را زیر و رو کرد و در زمین فرو برد. آدمها پا به فرار گذاشتند. ستونهای بزرگی از غبار و خاک همه جا را پر کرده بود. هیچ کس نمیدانست که بهشت شدّاد به کجا رفته است.
نام رز: الشیمی
ارتفاع بوته: 4 متر
تیپ: بالا رونده
استقامت گل: بسیار معلوم
زمان گل دهی : اول تابستان
مجلات دوست کودکانمجله کودک 325صفحه 9