مجید راستی
کلاه و موشی
کلاه شعبده باز، موشی را دید و به شوخی پرسید:«میخواهی من خانهات شوم؟» موشی یک مرتبه فرار کرد!
کلاه با تعجب گفت:«اِ ... ! چرا فرار کرد؟»
اما کمی بعد، موشی با موشهای دیگر آمد. کلاه از دیدن آنهمه موش تعجب کرد و پرسید:«آمدهاید نمایش ببینید؟»
موشی گفت:«ما آمدهایم تا برای ما خانه باشی!»
کلاه خندید و گفت:«من با تو شوخی کردم.»
موشی گفت:«اما ما خانه میخواهیم.»
کلاه کمی فکر کرد و گفت:«پس برایتان یک نمایش میدهم.»
کلاه این طرف چرخید، آنطرف چرخید، آنوقت از خودش، هی کلاه بیرون انداخت. موشها خوشحال شدند و دویدند زیر کلاهها.
کلاه پرسید:«نمایش خوب بود؟»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 464صفحه 5