مجله خردسال 438 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 438 صفحه 4

محمدرضا شمس دماغ آدم برفی آدم برفی دماغش را دوست نداشت. دماغش خیلی دراز بود. یک روز رفت پیش خرگوش و گفت:«دماغ مرا کوچک میکنی؟» خرگوش که دهانش آب افتاده بود گفت:«معلوم است که کوچک میکنم. سرت را پایین بیاور تا دماغت را کوچک کنم.» آدم برفی سرش را پایین آورد. خرگوش یک گاز گنده زد و نصف دماغ آدم برفی را خورد. دماغ آدم برفی خیلی خوشمزه بود. خرگوش یک گاز دیگر زد و نصف دیگر دماغ را هم خورد. آدم برفی بی دماغ شد. غصهاش گرفت و گفت:«حالا من بدون دماغ چی کار کنم؟» خرگوش گفت:«من چه میدانم!» و خواست از آنجا برود که آدمبرفی، دمش را گرفت و کشید. دم خرگوش کنده شد. خرگوش گفت:«دمم را بده!» آدم برفی گفت:«تو دماغم را بده تا من هم دمت را بدهم!» خرگوش گفت:«توی این برف و زمستان من از کجا هویج بیاورم؟» آدم برفی گفت:«من نمیدانم. من دماغم را میخواهم.» خرگوش رفت در خانهی خاله پیرزن و گفت:«خاله پیرزن! لطفاً یک هویج به من بدهید تا آن را به آدم برفی بدهم و دمم را از او پس بگیرم.» خاله پیرزن گفت:«برف روی پشت بام را پارو کن تا به تو هویج بدهم!» خرگوش، پارو

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 438صفحه 4