در روز ۴ آبان ۱۳۵۹ شهرستان خرمشهر در استان خوزستان پس از بیش از یک ماه مقاومت رزمندگان ایرانی و نیروهای محلی، به اشغال کامل ارتش بعثی عراق درآمد.
نیمه شب سوم آبان بود که نیروهای ارتش بعثی با سازماندهی و تجهیز لشکرهای مستقر در جبهه خرمشهر و همچنین فراخوانی نیروهای تازهنفس به این جبهه، هجومی وسیع و گسترده را به شهر آغاز کردند و پس از جنگی نابرابر، وارد خیابانهای خرمشهر شدند. رزمندگان و مردم شهر در اطراف پل خرمشهر که حالا به نام خونینشهر شناخته میشد، تلاش بسیاری کردند تا از پیشروی نیروهای صدام جلوگیری کنند، اما سرانجام در غروب چهارم آبان، غرب خرمشهر به دست دشمن افتاد و تراژدی تلخ خونینشهر رقم خورد. باقیمانده نیروهای مدافع، به سمت شرق شهر عقب نشستند اما با تمام پایداریها، سرانجام خرمشهر سقوط کرد و به اشغال کامل دشمن متجاوز درآمد. این اما به معنای پایان درگیریها نبود که رزمندگان ایرانی همچنان در جبهه شرق با نیروهای متجاوز درگیر بودند.
روزنامه کیهان فردای آن روز در گزارشی از منطقه نوشت: «آخرین گزارشهای رسیده از جبهه جنوب حاکیست که اوضاع جنگ در خونینشهر بحرانی است و رزمندگان دلیر در این شهر در برابر تجاوز دشمن سرسختانه پایداری میکنند. بر اساس آخرین اخبار رسیده از جبهه خونینشهر و آبادان مقاومت مدافعان انقلاب همچنان ادامه دارد و پل خونینشهر به علت آتش شدید دو طرف غیرقابل استفاده است. برتری آتش در این منطقه با متجاوزین است در حالیکه مهاجمین با توپخانه به نیروهای انقلاب حمله میکنند، رزمندگان اسلام بدون در دست داشتن تجهیزات کافی زرهی و توپخانه در مقابل تجاوز مزدوران صدام سرسختانه مقاومت میکنند.»
همزمان با این تحولات و در پی کامل شدن اشغال خرمشهر، نیروهای متجاوز بر فشار خود در جبهههای دیگر افزوده و بخصوص برای تکمیل محاصره آبادان و شکست مقاومت رزمندگان، یورش گستردهای را به این شهر آغاز کردند، چنانکه باران بمب و گلوله تلفات و خسارات فراوانی در آبادان به جای گذاشت. دشمن با فراغت نسبی از جبهۀ خرمشهر، نیروی قابل توجهی به محور آبادان فرستاد. ارتش بعث تلاش میکرد با ایجاد استحکامات نظامی در بخش غربی خرمشهر، از پل ارتباطی خرمشهر- آبادان وارد آبادان شود، اما با پایداری نیروهای ایرانی موفق به انجام این کار نشد. جاده خرمشهر-آبادان، با آنکه زیر آتش شدید توپخانه و خمپارۀ دشمن قرار داشت، اما همچنان رفت و آمد در آن جریان داشت. همان روزها بود که رادیو لندن اعلام کرد: «آبادان به خاطر اهمیتی که در افکار عمومی ایران، عراق و جوامع بینالمللی دارد، به صورت یک هدف مشخص نظامی برای ارتش عراق باقی خواهد ماند و به نظر نمیرسد ایرانیان بتوانند از پیشروی ارتش عراق جلوگیری کنند… اگر تغییر اساسی در کیفیت فعلی محاصره صورت نگیرد، با توجه به اختلافهای دو کشور، باید در انتظار جنگی طولانی بین ایران و عراق بود.»
در محورهای دیگر هم اوضاع به همین منوال بود و درگیری ادامه داشت. در اهواز یک روز پس از اشغال خرمشهر، عراق بر فشار خود افزود و از اولین ساعات روز با آتش توپخانه و بمباران، قسمتهایی از شهر را ویران کرد. روزنامه کیهان دو روز پس از اشغال خرمشهر نوشت: «عمال بعث عراق از ساعت ۴ و ۳۰ دقیقه بامداد امروز در حالیکه فاصلهشان با شهر اهواز حدود ۲۵ کیلومتر است همچنان با شلیک توپخانه، آتشبارهای خمسه خمسه و خمپاره به حملات جنونآمیز خود به مناطق مسکونی و مردم بیدفاع اهواز ادامه میدهند. ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز در اهواز با توپخانه سنگین بر روی مواضع دشمن آتش گشوده و خساراتی را به وی وارد کرده است به طوری که دشمن ناچار به تغییر موضع خود شد. حملات آتشبارهای دو طرف همچنان در اهواز ادامه دارد. شب گذشته شهر اهواز آرام بود و هیچگونه صدای شلیکی به گوش نمیرسید اما از نخستین ساعات بامداد دیروز تا اوایل شب گذشته شهر اهواز در چندین نوبت مورد هجوم حملات وحشیانه مزدوران بعث عراق به وسیله آتش توپخانه و آتشبارهای خمسه خمسه قرار گرفت. بعثیهای مزدور که در منطقه حردان در ۲۵ کیلومتری شهر اهواز موضع گرفته بودند، با شلیکهای بیهدف و پیاپی خود بر روی مناطق مسکونی در صبح و بعدازظهر روز گذشته آتش گشودند که در نتیجه چندین غیرنظامی در حملات دیروز مزدوران شهید و تعدادی مجروح شدند. همچنین چندین خانه مسکونی ویران شد. در پی این حملات ارتش جمهوری اسلامی ایران در اهواز با گشودن آتش توپخانه خود به روی مواضع دشمن آنها را مجبور به عقبنشینی کرد. عمال مزدور بعث عراق در بعدازظهر دیروز شدت حملات خود را به سوی شهر اهواز افزایش دادند و نقاط مسکونی کیانپارس، خیابان منتظری (۲۴متری) و حوالی آن و نیز چند محله دیگر را به زیر آتش توپخانه خود گرفت و تلفات و خساراتی در این مناطق به بار آورد.»
همزمان با این تحولات، در سوسنگرد، خبرها حاکی از تقویت نیروهای عراقی و استقرار آنها در ارتفاعات اللهاکبر بود و در بستان، منازل و مغازهها از سوی نیروهای عراقی و افراد جبهه التحریر، مورد غارت قرار گرفت. در این روز علاوه بر جبههها، شهرهای آبادان، ماهشهر و اهواز نیز بمباران شدند و یک هلیکوپتر عراقی در اطراف ماهشهر، هدف قرار گرفت.
هر چند خرمشهر در چهارم آبان ۵۹ سقوط کرد و دشمن بعثی، در ادامه تجاوزات خود، علاوه بر غارت کامل شهر، حتی به منازل خرمشهر رحم نکرد و برخی از آنها را با ۳۰۰ تن تی.ان.تی به طور کلی تخریب نمود اما مقاومت مردم و رزمندگان تا ۲۰ ماه بعد یعنی روزی که رادیو خبر آزادسازی خرمشهر را اعلام کرد، ادامه یافت. در تمام روزهای میانه سقوط و آزادی خرمشهر، اخبار درگیریها و پیشرویهای نیروهای ایرانی به پایتخت میرسید و مردم هر لحظه چشم به راه بازگشت این قطعه از خاک کشور به مام میهن بودند. انتظاری که در سوم خرداد ۱۳۶۱ پایان گرفت.
سقوط خرمشهر به روایت فرماندهان جنگ
با گذشت سالها از پایان جنگ تحمیلی، بحث درباره علل سقوط خرمشهر همچنان ادامه دارد و در این میان اظهارنظرهای جنجالبرانگیز کم نبوده است. از آن جمله بود برخی که همکاری گروهی از اعراب محلی را عامل این واقعه میدانستند. در مقابل گروهی دیگر ناهماهنگی میان نیروهای محلی و فرماندهان را در تسریع اشغال نظامی خرمشهر موثر میدانستند. رئیس مرکز مطالعات راهبردی نیروهای مسلح سه دهه پس از اشغال خرمشهر با بیان اینکه خیلی از کسانی که در خرمشهر شهید شدند عرب بودند، بطوریکه صدام به هیچ وجه تصور نمیکرد که این افراد در مقابلش بایستند، تاکید میکند که کمک اعراب خرمشهر به صدام برای تصرف شهرشان دروغ محض است. علی شمخانی وزیر اسبق دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح که دوران دفاع مقدس در زمره فرماندهان جنگ بود، در خصوص علل سقوط خرمشهر میگوید: «ما در آن زمان منتظر جنگ نبودیم و آمادگی لازم را برای مقابله با ارتش بعثی نداشتیم، همچنین درگیر مسائل داخلی بودیم در حالیکه صدام از ۲۲ بهمن ۵۷ تا ۳۱ شهریور ۵۹ یعنی مجموعا طی ۱۹ ماه نیروهای مسلح خود را آماده کرد تا ابتدا خرمشهر و سپس خوزستان را از ایران جدا کند اما به حول و قوه الهی به اهداف خود نرسید. جنگ بازی شطرنجی است که هرکس بتواند حرکت دومی را سریعتر از حریف خود طراحی کند پیروز خواهد بود. در آن زمان تنها قسمتی از خرمشهر سقوط کرد ولی بعد از ۵۷۵ روز به لطف خدا و جانفشانی رزمندگان اسلام خونینشهر از اشغال دشمن بعثی درآمد.»
محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران جنگ تحمیلی هم درباره علل سقوط خرمشهر میگوید: «وقتی جنگ شروع شد، خرمشهر نزدیکترین شهر به مرز پس از قصر شیرین، بزرگترین شهر مرزی ایران و بندری استراتژیک بود. دشمن از سمت اروندرود ۵۰۰ متر با خرمشهر فاصله داشت با این حال رود بزرگ اروند حائل بین ایران و عراق بود. از سمت مرز خشکی هم حدود کمتر از ۲۰ کیلومتر تا خرمشهر فاصله داشت. بنابراین نزدیکی شهر خرمشهر یکی از عوامل سقوط خرمشهر بود. عامل دیگر این بود که نیروهای رسمی و نیروهای مسئول در لب مرز دفاع مستحکمی نداشتند لذا در همان ساعات اولیه مرز فرو ریخت و مرز شکسته شد و دشمن خیلی زود توانست به اطراف شهر خرمشهر برسد و ارتباط بین اهواز با خرمشهر قطع شد و بطوریکه دشمن خود را به حوالی شهر رساند. از این لحظه به بعد یک مقاومت مردمی و انقلابی در خرمشهر شکل گرفت، حتی ارتشیهایی هم که در خرمشهر بودند ارتشیهای حزباللهی و انقلابی شامل تعدادی تکاوران نیروی دریایی بودند که در کنار سپاه و بسیج مردمی جنگیدند و در کنار هم مجموعهای ادغام شدهای را تشکیل داده بودند که وجه غالب آن وجه انقلابی و مردمی بودن آن بود، البته این هم به دلیل کمبود امکانات و ساز و برگ تا یک حدی میتوانستند بجنگند بطوریکه امکانات و تسلیحات نظامی بقدری کم بود که فشارها را اضافه کرد. عامل سوم در سقوط خرمشهر این بود که آقای بنیصدر معتقد بود که ما باید به سبک اشکانیان بجنگیم یعنی زمین بدهیم دشمن را به داخل بکشانیم و زمان بدست بیاوریم و بعد از آن به دشمن هجوم ببریم. خود این موضوع هم در عدم حمایت و توجه به جبهه خرمشهر و یا در عدم ارسال تجهیزات و مهمات موثر بود. وقتی یک فرمانده نظامی کنار بنیصدر میگوید خرمشهر ارزش نظامی ندارد، خب معلوم است که به اندازه کافی هم به آنجا اسلحه و مهمات نمیدهند و وقتی چنین اعتقادی در برخی افراد وجود داشته باشد اینطور میشود. به هرحال همه این عوامل دست به دست هم داد و موجب سقوط خرمشهر شد. با این حال ۳۴ روز مقاومت شبیه یک معجزه بود چون ارتش عراق با تمام قدرت آمده بود که خرمشهر را بگیرد ولی یک مقاومت مردمی ۳۴ روزه ارتش رژیم بعث عراق را متوقف کرد و نتوانستند وارد خرمشهر شوند، بعد از آن با ترفندهای خیلی گسترده مثل بمبارانها توانستند شهر خرمشهر را تصرف کنند.»
منبع: تاریخ ایرانی
.
انتهای پیام /*