پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۷۴۵/ علی قنبریان
مقدمه
۲۷ شهریور روز شعر و ادب فارسی و روز بزرگداشت استاد سیدمحمدحسین شهریار است. به همین مناسبت، در این مقاله به دو امر پرداخته میشود. اول: دربارة یکی از بهترین مضامین شعر فارسی، یعنی اشعار عرفانی، مطالبی مطرح خواهد شد و برای نمونه، یکی از اشعارِ عرفانی و ولایی استاد شهریار، با عنوان «همای رحمت»، که در سایة ولایتمداری اهلبیت(ع) و کشف عرفانی، به ایشان الهام شده است، تبیین و بررسی میشود.
دوم: برخی از افراد افراط کرده و عرفان و فلسفه و اشعار مرتبط با آنها را نقد و ردّ میکنند. شاعران بزرگی همچون حافظ، مولوی، عطار را سرزنش کرده و کنایهها و مجازهای بهکاررفته در اشعار آنها را بر معنای حقیقی تفسیر میکنند. در نوشتار حاضر، این طرز نگرش با استشهاد بر سخنان بزرگان نفی شده است.
تعریف و کاربرد شعر؟
قیاس براساس موادش پنج قسم است و هر قسم کارکردهایی داشته و برای افراد و شخصیتهای خاصی است. صناعات برهان و مغالطه برای افرادی است که با علوم نظری و شناسایی حقایق وجودی، سروکار دارند و صناعات جدل و خطابه و شعر برای همگان سودمند است و در اکثر مصالح کشوری و اجتماعی بهکار میرود. البته جدل برای پیروان ادیان و فقها و افرادی که گرایشهای سیاسی دارند بیشتر نمود دارد چنانکه خطابه و شعر، بیشتر برای سیاستمداران و فرماندهان جنگها میباشد زیرا لازم است که تودة مردم را قانع کنند (محمّدرضا مظفّر، آموزش آسان منطق: ترجمه و تلخیص کتاب المنطق بهصورتِ پرسش و پاسخ، ص۷۰).
در تعریف شعر به معنای عام گفته شده است: «کلّ کلام مخیل یقتضی لنفس قبضاً و بسطاً» یعنی شعر هر سخن خیالانگیزی است که باعث قبض و بسط روح شود. شعر در معنای خاصّ عبارت است از: «کلّ کلام موزون متساوی الارکان مقفّی» (حسنبنیوسف حلّی، الجوهر النّضید، ص۴۳۸) هر سخن موزونی که دارای ارکان مساوی و قافیه باشد. چند قرن بعد محمدرضا مظفر تعریف جامعتر و فنیتری از صناعت شعر بهدست میدهد که در آن به جنبة قیاسی بودن آن نیز اشاره میکند: قیاسی است که مفید تصدیق نبوده بلکه اثراتی مانند تخیّل را بر نفس گذارده و غرض از آن ایجاد انفعالهای نفسانی است (محمّدرضا مظفّر، آموزش آسان منطق: ترجمه و تلخیص کتاب المنطق بهصورتِ پرسش و پاسخ، ص۷۰).
اجزای شعر عبارت است از:
ـ عمود: قضایای مخیّله.
ـ اعوان: وزن و قافیه.
محاکات یا بازنمایی وحکایتگری طبق دیدگاه فلاسفة اسلامی از جمله مقوّمات برخی یا همة هنرهاست. در هنر شعر، نقش محاکات اساسی است. شاعر چهبسا با شعر در ذهن مخاطب صحنهسازی و صحنهآرایی میکند. در واقع از سوژة مورد نظرش حکایت میکند و نمایشی از آن در خیال و ضمیر شنونده برپا مینماید. تشبیه و تمثیل که در شعر نقش اساسی دارند، نوعی محاکات هستند. برای مثال در این شعر حافظ:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتة خویش آمد و هنگام درو
(خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، دیوان حافظ، ص۴۷۴)
آسمان و قرص ماه در شبهای اوّل ماه که به شکل داس است، حکایت از مزرعه و درو کردن گندم میکند. از طرف دیگر مزرعه و درو کردن گندم از اعمال و کردار آدمی در روز حساب و کتاب و حشر و نشر حکایت میکند یا آن را بازنمایی مینماید (حسین هاشمنژاد، فلسفة هنر به بیان ساده، ص۷۹). مطلب مذکور مضمون حدیث شریف پیامبر اسلام(ص) است: «الدنیا مزرعة الآخرة» (محمدبنزینالدین ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، ج۱، ص۲۶۷).
از شعر میتوان در قانع کردن خوانندگان و لطیف کردن فضای بحث بهره گرفت. زیرا شعر عبارتی موزون، برابر و قافیهدار است که خیالانگیز میباشد. مواد شعر، مخیّلات است و آنها هرچه دورتر و کمیابتر و غریبتر باشند، تأثیر بیشتری در تخیل داشته و خوشایندتر هستند.
عنایت حضرت علی(ع) به شهریار؟
در ذیل غزلی از سیدمحمدحسین شهریار و دیدار وی با آیتالله مرعشی نجفی را نقل میکنیم. شعر سرودهشده از سوی ایشان، از ۲ جهت حائز اهمیت است: اول آنکه مضمون شعر، عرفانی و ولایی است و دوم آنکه، شعر به شهریار الهام شده است و مرحوم آیتالله مرعشی نجفی، در رؤیای صادقانهای از مضمون شعر، و شاعر آن آگاه شده است:
آیتالله العظمی مرعشی نجفی بارها میفرمودند: شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب، دیدم که در زاویة مسجد کوفه نشستهام و وجود مبارک مولا امیرالمؤمنین(ع) با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند: شاعران اهلبیت را بیاورید. دیدم چندتن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسیزبان را نیز بیاورید. آنگاه محتشم و چندتن از شاعران فارسیزبان آمدند. فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار آمد. حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر را خواند:
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایة هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سرِ چشمة بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ار نه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانة علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب
که علم کند به عالم شهدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چو علی که میتواند که به سر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیرم چه نامم شه مُلک لافتی را
به دو چشم خونفشانم هلهای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو توبی قضایگردان به دعای مستمندان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا
آیتالله العظمی مرعشی نجفی فرمودند: وقتی شعر شهریار تمام شد، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست؟ گفتند: شاعری است که در تبریز زندگی میکند. گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید. چندروز بعد شهریار آمد. دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر(ع) دیدهام. از او پرسیدم: این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساختهای؟ شهریار با حالت تعجب از من سؤال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساختهام؟ چون من نه این شعر را به کسی دادهام و نه دربارة آن با کسی صحبت کردهام. مرحوم آیتالله العظمی مرعشی نجفی به شهریار میفرمایند: چندشب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمؤمنین(ع) تشریف دارند. حضرت، شاعران اهلبیت را احضار فرمودند: ابتدا شاعران عرب آمدند. سپس فرمودند: شاعران فارسیزبان را بگویید بیایند. آنها نیز آمدند. بعد فرمودند: شهریار ما کجاست؟ شهریار را بیاورید! و شما هم آمدید. آنگاه حضرت فرمودند: شهریار شعرت را بخوان! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم، خواندید. شهریار فوقالعاده منقلب میشود و میگوید: من فلان شب این شعر را ساختهام و همانطور که قبلاً عرض کردم، تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار ندادهام. آیتالله العظمی مرعشی فرمودند: وقتی شهریار، تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت، معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصراع شعر خود را تمام کرده، من آن خواب را دیدهام. ایشان چندینبار بهدنبال نقل این خواب فرمودند: یقیناً در سرودن این غزل، به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی با این مضامین عالی بسراید. البته خودش هم از فرزندان فاطمة زهرا(س)است. خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدّش قرار گرفته است. بلی، این بزرگواران، خاندان کرم هستند و همة ما در ذیل عنایات آنان به سر میبریم.
(واحد تحریریة کتابخانة آیتالله مرعشی نجفی، فرازهایی از وصیتنامة الهی اخلاقی مرجع عالیقدر و فقیه اهلبیت(ع) بزرگفرهنگبان میراث اسلامی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی، ص۴۹ـ۵۲)
اشعار عرفانی
از مضامین بسیار غنی و ارزشمند اشعار، عرفان است. برخی از شاعران، به عرفان نظری و عملی توجه ویژهای داشته و مفاهیم عرفانی را با تشبیه و استعاره و مجاز، در اشعار خویش بهکار بردهاند. از گذشته، برخی با عرفان و معارف اسلامی مخالف بوده و فنون بلاغی بهکاررفته در اشعار را بر معنای ظاهری آن تفسیر و تبیین میکردند. برای مثال حضرت امام در «دیوان اشعار» خویش چنین سروده است:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
(امام خمینی، دیوان امام، ص۱۴۲)
گیسوی یار دام دل عاشقان او
خال سیاه پشت لبش دانة من است
(امام خمینی، دیوان امام، ص۲۳)
در مصراع اول و مصراع چهارم اشعار بالا، واژة «خال» بهکاررفته که یکی از اصطلاحات عرفانی است که گفتهاند عبارت است از نقطة وحدت حقیقی و مراد وحدت ذات است. پس «خال» در شعر فوق، در معنای اولیة خود که عبارت است از نقطة سیاه روی صورت، استعمال نشده است.
خوشبختانه به برکت پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حمایت امام خمینی و همچنین آیتالله خامنهای از عرفان و هنر و شعر، مخالفتها کمتر شد. امام خمینی در کتاب «شرح چهل حدیث» لعن و نفرین این گروه نسبت به بزرگانی چون صدرالمتألهین و ملا محسن فیض کاشانی را نقد کرده (امام خمینی، چهل حدیث "اربعین حدیث"، ص۴۵۶) و در فرازی از پیام منشور روحانیت – که در آخرین ماههای حیات مبارکشان نوشته شده – به این طرز تفکر اشاره کرده و میفرماید:
«در مدرسة فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید؛ کوزه را آب کشیدند؛ چرا که من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهای قرون وسطی میشد. خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزهها را حفظ نمود.» (امام خمینی، صحیفة نور: مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی قدّسسرّهالشریف، ج۲۱، ص۲۷۹).
امام خمینی در کتاب «شرح چهل حدیث» نیز گلایههای خویش را از نفوذ جریان تفکیک افراطی در حوزههای علمیه اینگونه بیان میکنند: «اگر یکی از حقایق را از لسان عارف شوریده یا سالک دلسوخته یا حکیم متألهی بشنویم، چون سامعة ما تاب شنیدن آن را ندارد و حبّ نفس مانع شود که به قصور خود حمل کنیم، فوراً او را مورد همهطور لعن و طعن و تکفیر و تفسیقی قرار میدهیم و از هیچ غیبت و تهمتی نسبت به او فروگذار نمیکنیم. کتاب وقف میکنیم و شرط استفاده از آن را قرار میدهیم [که] روزی صد مرتبه لعن به مرحوم ملا محسن فیض کنند! جناب صدرالمتألهین را، که سرآمد اهل توحید است، زندیق میخوانیم و از هیچگونه توهینی دربارة او دریغ نمیکنیم. از تمام کتابهای آن بزرگوار مختصرمیلی به مسلک تصوف ظاهر نشود بلکه کتاب کسر اصنام الجاهلیة فی الردّ علی الصوفیة نوشته، [با این حال] او را صوفی بحت میخوانیم. کسانی که معلومالحال هستند و به لسان خدا و رسول(ص) ملعوناند میگذاریم، کسی [را] که با صدای رسا داد ایمان به خدا و رسول و ائمه هدی(ع) میزند لعن میکنیم! من خود میدانم که این لعن و توهینها به مقامات آنها ضرری نمیزند؛ بلکه شاید به حسنات آنها افزاید و موجب ارتفاع درجات آنها گردد؛ ولی اینها برای خود ماها ضرر دارد و چه بسا باشد که باعث سلب توفیق و خذلان ما گردد.» (امام خمینی، چهل حدیث "اربعین حدیث"، ص۴۵۶)
آیتالله خامنهای در یکی از سخنرانیهایشان از لزوم تحملپذیری نظر مخالف و جلوگیری از تکفیر و رمی تأکید کردند:
«ما تحمل را در حوزه باید بالا ببریم. خب، یکی مشرب فلسفی دارد، یکی مشرب عرفانی دارد، یکی مشرب فقاهتی دارد؛ ممکن است همدیگر را هم قبول نداشته باشند. من چند ماه پیش از این، در مشهد گفتم که مرحوم آشیخ مجتبی قزوینیرضواناللَّهتعالیعلیه مشرب ضدیت با فلسفة حکمت متعالیه – مشرب ملاصدرا – داشت. ایشان شدید، در این جهت خیلی غلیظ بود. امامرضواناللَّهعلیه چکیده و زبدة مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینة فلسفیاش، در زمینة عرفانی هم همینجور است. خُب، مرحوم آشیخ مجتبی نه فقط امام را قبول داشت، از امام ترویج میکرد تا وقتی زنده بود. ترویج هم از امام کرد. ایشان بلند شد از مشهد آمد قم، دیدن امام. مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی در مشهد جزء برگزیدگان و زبدهگان همان مکتب بود؛ اما ایشان جبهه رفت. با تفسیر حمد امام که در تلویزیون پخش میشد، مخالف بودند. به خود من گفتند؛ هم ایشان، هم مرحوم آقای مروارید؛ اما حمایت میکردند. از لحاظ مشرب و ممشا مخالف، اما از لحاظ تعامل سیاسی، اجتماعی، رفاقتی، با هم مأنوس؛ همدیگر را تحمل میکردند… مسئلة تکفیر و رمی و این حرفها را بایستی از حوزه ورانداخت». (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اساتید، فضلا، مبلّغان، و پژوهشگران حوزههای علمیة کشور، ۰۸/۰۹/۱۳۸۶؛ www.farsi.khamenei.ir ؛ علی خراسانی، منشور حوزه و روحانیت: دیدگاهها و بایستههای حوزه و روحانیت از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله العظمی سیدعلی حسینی خامنهای مدظلهالعالی ۱۳۶۸ـ۱۳۹۵، ج۵ "حوزه: اصلاح و تحول"، ص۸۲۸ـ۸۲۹ و ۸۴۸)
.
انتهای پیام /*