***
در دلِ آئینه ها گرد و غبارِ بیم نیست
آب هرگز در میانِ شعله ها، تسلیم نیست
با صدایی تلخ ، از آرامشی شیرین پرید
زنگ های کهنه هرگز حالشان، خوش خیم نیست
منجنیقِ درد، رودر روی چشمِ شعله هاست
میرود تا قلبِ آتش، گرچه ابراهیم نیست
باز باید بگذرد از هفت خانی ناگزیر
در نگاهش هیچ حرفی، غیر ازاین تصمیم نیست
خط به خطِ خاطراتِ شهر را پُر کرده است
لانه ی ققنوس ،تنها مهرِ این تقویم نیست
در میانِ آتش امّا، سرنوشتی بی نشان
در پسِ یک رفت، گاهی بازمی گردیم نیست
ندا نوروزی
***
.
انتهای پیام /*