***

ای شام تار از خصم کافر تیر خورده

مثل علی از پشت سر شمشیر خورده

 

دنیا نبیند تا ابد سردار از اینسان

از کس نیاید در شهادت کار از اینسان

 

ای مردم آنَک این وداع آخرین است

یک کهکشان آیینه بر دوش زمین است

 

تاوان قتل این صنوبر را بگیرید

تابوت این سردار بی سر را بگیرید

 

ای قلب های سوگوار از هم بپاشید

پس در کمین انتقامی سخت باشید

 

رگبار ظلمت بر شهابی آتشین زد

آیینه را سنگ جهالت بر زمین زد

 

این نام بر لوح شهادت ماندگار است

این جاده تا روز قیامت برقرار است

 

 

این روبهان از رزم شیران می هراسند

این ناکسان عزم شما را می شناسند

 

تا محشر از رسم شهادت نامتان باد

بر عالم از آزادگی پیغامتان باد

 

سردار رفت و نعره از افلاک برخاست

یک دشت سرو نوجوان از خاک برخاست

 

افلاک آن شب هفت جام واژگون شد

آتش گرفت و هفت چشم غرق خون شد

 

تیرش زدند، آیینه خورشید در مشت

در خون نشست، انگشتر دریا در انگشت

 

نفرینت ای خصم دغل زین نابکاری

مرگت سزاوار است در این شرمساری

 

خنجر زدن از پشت رسم ناکسان است

این گونه جنگیدن مرام کرکسان است

 

الله اکبر شعله ی فریاد باشید

همراه با موعود در میعاد باشید

 

سیده فاطمه موسوی

***

. انتهای پیام /*