***
اسیرت کرد دست شب نفهمید
که یه دنیا میشه آزاد با تو
نمی دونست خاک تشنه میشه...
پر از سرو و پر از شمشاد با تو
اسیرت کرد دست شب نفهمید
که خورشیدو نمیشه تو قفس کشت
تو نزدیکی به قلب هر ستاره
تبارت غرق نوره پشت در پشت
یه دنیا حرف داری توی چشمات
برا دنیایی که تو شب اسیره
تو میگفتی: عدالت، عشق، مردم
نفهمیدن تو رو قلبای تیره
تو از نسل حسینی راهت اینه
شهادت، مرد بودن، پایداری
منم سرباز تو گهواره ای که
خودت گفتی به من امیدواری
شبیه رود جریان داره راهت
شبیه کوه محکم ایستادیم
بدونن دشمنا مرد نبردیم
بدونن دشمنا اهل جهادیم
رسیدی مثل بارون بهاری
گلای لاله رو سیراب کردی
روزامونو پر از نور محبت
شبامونو پر از مهتاب کردی
هنوزم کوچه ی قاضی به یادت
پر از حسرت پر از فریاد مونده
تموم شعرهاشو نیمه شب ها
به یاد پونزده خرداد خونده
سمانه خلف زاده
***
.
انتهای پیام /*