***
به تمام پرنده ها سوگند
چشم تو آسمان آبی بود
روح تو بیکران و بی مانند
خنده ات گرم و آفتابی بود
بی تو حالا دگر جماران هم
مثل آتشفشان خاموش است
هر زمان تازه می شود داغش
با غم کهنه ای هم آغوش است
بعد تو حس ما شدن پژمرد
وطن از شور و شوق خالی شد
قاب عکست به صندلی جان داد
دیدن روی تو خیالی شد
رنگ و روی بهار مهتابی است
دانه دارد به سینه داغت امام
ندگی بی تو سخت تر شده است
زندگی مرده است جان کلام
پرچم انقلاب در دستم
از خیابان ژاله می گذرم
آزاده سالمی
***
.
انتهای پیام /*