***

از خواب ناز تا که پریدیم رفته بود

گفتند رفته است رسیدیم رفته بود

 

در تنگنای حادثه جامان گذاشت رفت

بغضی میان حنجره هامان گذاشت رفت

 

دیدیم عاشقانه گرفتند می برند

خورشید را به شانه گرفتند می برند

 

شب از وداع آخر ماهش طلوع کرد

مهتاب با لباس سیاهش طلوع کرد

 

در آسمان ستاره نبود، اشک ماه بود

از هر طرف به سمت جماران نگاه بود

 

مردم به گریه خاتمه دادند کار را

بر داشتند پیکر بنیانگذار را

 

بر اشک بی محاصره اش گریه می کنند

با عمر پر ز خاطره اش گریه می کنند

 

تقویم در سکوت ، زمان از شتاب ماند

جاوید شد به برکت نامش کتاب ماند

 

اسلام را صداش دوباره بلند کرد

هر کس نبود لایق اسلام، خواب ماند

 

اسلام آل خدعه و آل نفاق نه

از برکت  وجودی اش اسلام ناب ماند

 

مرهون اوست هر که در این خاکِ امن هست

مدیون اوست هر که در این انقلاب ماند

 

هر کس به زیر سایه او می زند نفس

دور از بلا و واهمه و اضطراب ماند

 

او رفت و جانشین به حقش کنار ماست

این آینه مقابل آن آفتاب ماند

 

راه امام، در ره دین ایستادگی است

رسم امام، در همه ی عمر سادگی است

 

راه امام راه قیام و جهاد بود

کاری نداشت دشمن راهش زیاد بود

 

جز خدمتی به امت خود پیشه اش نبود

اشرافیت، بدان که در اندیشه اش نبود

 

کار جهان، امام ز مستکبران گرفت

آری به اتفاق، جهان می توان گرفت

 

نام امام را ز ورای وطن ببین

هان، ردّ پاش را به زمین یمن ببین

 

از او به گردن همگان دِین مانده است

راهش میان مردم بحرین مانده است

 

پا بر زمین گذاشت زمان را نجات داد

با گریه بر حسین جهان را نجات داد

 

فرزند فاطمه است رهایش نمی کنند

یعنی به جز "امام" صدایش نمی کنند

 

او اعتنا به خواسته ی عالمی نکرد

جز بر حسین گریه برای غمی نکرد

 

خرداد ماه را به محرم بیاورید

فرزند فاطمه است کفن کم بیاورید

 

جدش به روی خاک به تن پیرهن نداشت

جز تکه ای حصیر، چرا او کفن نداشت؟؟

 

او تشنه بود و آب به لب های او نخورد

جز تیر و سنگ و نیزه که بر آن گلو نخورد

 

از داغ اوست مانده ره جاودانه اش

تاریخ را کشیده به آتش زبانه اش

 

حامد خاکی

***

. انتهای پیام /*