***

(تقدیم به امام راحل)

 

گر کُفر به آتش بکشد جان و تنم را

یا اینکه در آرَد ز تنم پیرهنم را

صد پاره کند تکه به تکه کفنم را

از من نتواند که بگیرد وطنم را

 

در جان و تنم ای وطنم از تو تنیده

« از خون جوانان وطن لاله دمیده »

 

با دست خدا، شوق دعا، شور دلیران

کاخ ستم از پایه سستش شده ویران

برخیز بهار آمده در فصل زمستان

آن یوسف گمگشته رسیده ست به کنعان

 

تاریخ جهان در تب و تاب و هیجان است

این شوکت فــجر است که اینگونه عیان است

 

از ابر برون آمده تا رُخ بنماید

از روی خودش ماه مگر پرده گشاید

تا جمعه موعود که موعود بیاید

شعری به بلندای زمان را بسراید

 

مردی که وجودش ز ازل لایتناهی ست

ایوان دلش آینه عشق الهی ست

 

هنگامه جاری شدنِ جان به رمق هاست

خورشید، خطیبی ست که در خون شفق هاست

پایان شب تیره و آغاز فلق هاست

هر جا بروی جشن گل و نور و طبق هاست

 

ای عشق! خراب تو شدن عین شکوه است

طوفان بشود باز دلت کشتی نوح است

 

سمت حرم ات دسته زوّار زیاد است

پای تو و عهد تو وفادار زیاد است

دور و برمان گرچه ریاکار زیاد است

در سینه غمی نیست که عمّار زیاد است

 

هان  مژده بده مژده بده مژده که عید است

پایان شب تارِ ستم صبح سپید است

 

رضا نیکوکار

***

. انتهای پیام /*