***
(تقدیم به امام راحل)
نیمه شب بود و من لب ایوان
در پی خود مرا کتابم برد
ناگهان پای مبحث تاریخ
مثل شب های پیش خوابم برد
خواب دیدم میان یک باغم
در حصار غمی زمستانی
کل گل های باغ خشکیدند
شاپرک ها شدند زندانی
خواب دیدم که باغ تاریک و
مثل گل ها اسیر تیغ شبم
توی آن باغ خشک هی شیطان
داد میزد حریف می طلبم
باغبانی به جنگ شیطان رفت
شاپرک ها شدند خون آلود
باغ خوابم شبیه مکّه شد و
پشت شیطان سپاه ابرهه بود
خواب دیدم که باغبان می گفت
وقت اعجاز و سنگ کردن شد
ناگهان آسمان درخشید و
شب تاریک باغ روشن شد
خواب دیدم تمام فرعون ها
در میان تلاطم نیلند
دیدم اصلاً که شاپرک ها هم
پایش افتد همه ابابیلند
با صدای اذان آقاتی
وقت آن شد به خویش برگردم
به خودم آمدم نفهمیدم
به کجای زمان سفر کردم
ناگهان بعد خواب حس کردم
بی قرار از غم جمارانم
ناخود آگاه زیر لب گفتم
پای فصل بهار می مانم
محسن کاویانی
***
مأخذ: جشنواره یار و یادگار
.
انتهای پیام /*