|
|||||||
انقلاب مرا به عکاسی کشاند گفت وگو با امیر علی جوادیان امیر علی جوادیان متولد سال 1336 است. سابقه کار او به قبل از انقلاب برمی گردد که در رشته نقشه برداری راه و ساختمان فعال بوده است. بعد از انقلاب هم در حوزه هنر و اندیشه سابق که در حال حاضر حوزه هنری نام دارد، فعال شده و عکاسی را از آنجا شروع کرده است. او با عکاسی جنگ کار خود را آغاز کرد و در عملیات های پی درپی از فتح المبین به بعد شرکت داشته است. حدود 45 لوح تقدیر در حوزه عکاسی دریافت کرده و در شاخه های مختلف عکاسی مثل عکاسی حج، طبیعت، عاشورا و جنگ فعالیت کرده است. آنچه در ادامه می خوانید حاصل گفت و گویی با اوست.
برای شروع از خودتان بگویید. من در حدود 70 کشور دنیا نمایشگاه عکس برپا کردهام. به 40 کشور دنیا سفر کردهام و دو سفر 14 ماهه به صربستان رفتهام و در آنجا کارشناس فرهنگی بودهام. در دانشگاههای الزهرا، آزاد، تهران و تربیت معلم تدریس میکردم. دو سال مدیر گروه عکاسی دانشگاه آزاد بودم و در سال 1384 توانستم از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور درجه یک هنری که معادل مدرک دکترا است را اخذ کنم. در سال بعد خودم به عنوان یکی از اعضای شورای ارزشیابی هنرمندان کشور انتخاب شدم و به مدت دو سال هم در این سمت فعالیت داشتم. در شاخههای مختلف عکاسی فعالیت داشتم. عکاسی تبلیغاتی، طبیعت، معماری، مردم و در رأس آنها عکاسی جنگ که البته به شاخه مستند اجتماعی علاقه بیشتری داشتم. حدود 10 جلد کتاب از کارها و اثرات من به چاپ رسیده است و به دنبال چاپ چند جلد کتاب دیگر هم هستم. دبیری جشنواره مسابقات عکاسی مختلفی را تجربه کردهام. عکاسی فعلی با زمان گذشته تفاوت های بسیاری دارد. در گذشته کار عکاسی به مراتب سخت تر از حال بود. چه عاملی باعث شد عکاسی را انتخاب کنید؟ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل آنکه من در رشته نقشهبرداری فعالیت داشتم و در شرکتهای ساختمانی کار میکردم، به علت آنکه اکثر این شرکتها به صورت نیمه تعطیل و تعطیل در آمده بودند، کارم را تغییر دادم و به حوزه اندیشه و هنر رفته و در آنجا در رشته عکاسی فعالیت خود را آغاز کردم. من با مرحوم ملاقلیپور یک دفتر عکاسی برپا کردیم و بعد از آغاز جنگ به منطقه رفتیم و در آنجا فعالیت میکردیم. به هر حال تمام انسانها یک مسیر مشخص را برای ادامه زندگی انتخاب میکنند و من هم همانند بسیاری از جوانان آن زمان به دنبال شغل بودم. اما در حال حاضر عکاسی برای من همانند اکسیژن شده است. اگر 2 هفته عکاسی را انجام ندهم احساس بیماری دارم. خداوند را شاکر هستم که مسیر زندگی من را این چنین قرار داد. هنوز هم احساس کمبود میکنم و از جایگاه فعلی خودم راضی و قانع نیستم و عطش پیشرفت دارم. از آغاز فعالیت خود در رشته عکاسی بیشتر بگویید. با شروع جنگ، فعالیت من هم آغاز شد. جنگ برای ما داستان عجیبی بود و احساس وظیفه میکردم که در جبهههای جنگ حضور داشته باشم. با توجه به اینکه در خبرگزاری جمهوری اسلامی حضور داشتم، این فرصت نصیبم شده بود که در جاهای زیادی حضور داشته باشم. ما از طریق ستاد تبلیغاتی میتوانستیم مرتباً در عملیاتهای مختلف حضور داشته باشیم. از دوستان و همکاران آن زمان بگویید. عکاسان زیادی حضور داشتند. آقای شاندیز عکسهای بسیار خوبی از جنگ تحمیلی داشتند. آقای صیاد از لانه جاسوسی و از داستان طبس عکسهای بسیار خوبی دارند. از دیگران همکاران میتوانم از کاظم اخوان نام ببرم. من هم در عملیاتها با کاظم اخوان آشنا شدم. او عکاسی بود که با شهید چمران آغاز به کار کرده بود و روحیه بهخصوصی داشت. بسیار رئوف و مهربان بود و دید بسیار خوبی در عکاسی داشت و پابهپای هم در جنگ و عملیاتها با هم بودیم. بعد از اتمام جنگ؛ موضوعات بسیاری در جامعه بود. مثل عروسیهای سنتی، شادیهای مردم در اعیاد، طبیعت ایران و رسم و رسومات مردم ایران، عاشورا و موضوعات متعدد دیگر. اشاره به آن داشتید که عکاسی را پس از انقلاب آغاز کردید. لحظه ورود امام چه کار می کردید؟ متأسفانه در آن سال من هنوز مشغول به عکاسی نبودم. منزل ما در مسیر خیابان امیریه بود و حضرت امام از آنجا عبور میکردند. من عضو نیروهای انتظامی بودم. وظیفه نظم و ترتیب را بر عهده داشتیم. بعد از آن که من عکاسی را آغاز کردم چند بار سعادت با ما یار بود و توانستیم خدمت حضرت امام برویم برای عکاسی از ایشان. من در آن زمان 25 سال بیشتر سن نداشتم. به جز من فقط چند نفر دیگر بودند که از امام عکاسی میکردند و پس از آن هم ارتحال امام بود که همه عکاسان درگیر آن شدند. یعنی هیچ عکاسی در آن زمان وجود نداشت که آن لحظات را ثبت نکرده باشد. عکاسی از حضرت امام با عکاسی از هر شخص دیگر تفاوت های بسیاری داشت، زیرا شخصیت امام با دیگران تفاوت داشت. در لحظات عکاسی از امام دچار استرس می شدید؟ در وهله اول در آن زمان ما تازهکار بودیم. حضرت امام شخصیت ویژهای بودند، زیرا دنیا ایشان را میشناختند و حضرت امام یک جریان فکری بزرگ و عمیقی را در دنیا ایجاد کرده بودند. خوب زمانی که یک عکاس در مقابل شخصیتی همانند امام میخواهد عکاسی کند ممکن است یک مقدار دچار استرس و اضطراب شود. من در آن لحظه تمام تمرکز خود را بر روی کار خود میگذاشتم و در آن زمان حاجاحمد آقا خمینی فرزند حضرت امام هم به نحوی رابطی بودند برای ما عکاسان تا بتوانیم از ایشان عکاسی کنیم. آن عکس ها در کجا استفاده شد و در چه نشریاتی به چاپ رسید؟ من عکسهای خود را به خبرگزاری ارایه کردم و آنها عکسهای مرا به جاهای مختلفی ارایه کردند. در آن زمان در بین عکاسان خبری من به عنوان عکاس حضرت امام انتخاب شدم و زمانی که من در اختیار داشتم کم بود. اما در همین چند دقیقه توانستم عکسهای خوبی از حضرت امام به ثبت برسانم. زمان ارتحال امام شما چه کار می کردید و چقدر ارتحال امام در کار شما تأثیرگذار بود؟ در آن روز غم و اندوه در چهره همه وجود داشت. زیرا حضرت امام رهبر یک ملت بود و ایشان توانسته بود مردم را از قید و بندهای آن زمان نجات دهد و راهکارهای درستی را ارایه دهند. تمام دنیا اعتقاد داشتند که حضرت امام خمینی یک رهبر آزادیبخش بودهاند. خوب زمانی که چنین شخصیتی از بین ملت خود میرود تمام افراد جامعه درگیر آن میشوند و خود ما هم پریشان بودیم و بسیار سخت بود که با این حالت به کار عکاسی خود نیز مسلط باشیم. واقعاً شرایط عکاسی در آن روز سخت بود و ما با هر سختی به دنبال ثبت آن تصاویر بودیم. حتی به یاد دارم که خودم را از مصلی به بهشتزهرا رساندم تا بتوانم عکاسی کنم. چه خاطره ای در آن زمان از حضرت امام دارید؟ ما معمولا قدر نعمتهای خداوند را به درستی نمیدانیم. یعنی در همه زمینهها چه اقتصادی و چه از نظر معنوی، خداوند قرآن کریم را به ما بخشید، مولی علی را به ما بخشید، امام حسین را به ما بخشید، اما باز هم نمیتوانیم آزادانه زندگی کنیم. بعد در زمان انقلاب شخصیتی همانند امام خمینی(س) را خداوند به ملت ایران هدیه میدهد. شخصیتی که دارای یک عرفان خاص است. آیا ما واقعاً قدر این عظمت را دانستیم؟ الان ما چهقدر از آن هدیه و خط امام دور شدیم؟ مسئولین ما تا چه حد از خط و اندیشههای امام فاصله گرفتند؟ امام میفرمایند که در جامعه فقیر نباشد، اختلاف طبقاتی وجود نداشته باشد. آیا واقعاً این حرفهای امام در حال حاضر در جامعه وجود دارد؟ متأسفانه فقط میتوان تأسف خورد که این همه خداوند به ما ملت ایران رحمت و نعمت بخشید، اما ما قدر آن را ندانستیم. هر سال در خرداد ماه وقتی به رحلت امام نزدیک می شویم، خیلی ها از آن روز خاطرات زیادی دارند. تا به حال به این فکر افتاده اید که در آن روز می توانستید بهتر از امروز باشید؟ بله قطعاً. در تمامی موارد چنین احساسی را دارم و این عطش و تشنگی در درون من زنده است و هیچگاه به جایگاه فعلی خود در عکاسی راضی و قانع نبودهام. در آن روز مردم یکپارچه شده بودند. همگی یک درد مشترک داشتند و آن فقدان رهبری بود که از همه زندگی خود برای خوب زندگی کردن مردم گذشته بود. اما آیا ما توانستهایم آن راه و هدفی که مد نظر حضرت امام بود را ادامه دهیم. باید از شعارزدگی خارج شویم و واقعاً یک قدم به سوی عمل کردن به حرفهای امام برداریم. |
|||||||