پرتال امام خمینی، رضا نهضت :بدون شک بیشترین تأثیر در تاریخ معاصر ایران، از آن امام خمینی(س) بوده است. برداشت و درک عزیزانه‌ای که وی از دین داشت او را به بنیانگذاری نظامی رهنمون داشت که البته در نوع خود بی‌سابقه بود. او با شجاعت تمام پای در وادی سیاست نهاد. او اهل فقه و فلسفه و کلام بود و اهل عرفان. سال ها به آموختن عرفان نظریِ ابن عربی پرداخته بود و در این راه مجاهدت ها کرده و ریاضت ها کشیده بود و احتمالا، اهل کشف و تجربتی نیز شده بود. بعدها بود که وی در عرصه سیاست وارد گردید و به مبارزه با حکومت وقت پرداخت. این، البته در وهله ی اول اندکی غریب می‌نماید. سیاست کجا و عرفان کجا؟ تاریخ عرفان ایرانی ـ اسلامی نشان می‌دهد که عارفان چندان کاری به سیاست نداشتند و در امور آن مداخله نمی‌کردند و ورود حضرت روح الله، بعد از سال ها اشتغال به عرفان، در وادی سیاست امری بی‌سابقه و عجیب می‌نمود.

در تاریخ عرفان ایرانی، از سه تن به عنوان بنیان‌‌گذاران نوعی از عرفان نام برده‌اند: امام محمد غزالی را مظهر عرفان خوفی، مولوی را مظهر عرفان عشقی و حافظ را معرفی‌کننده ی عرفان ضد زهد دانسته‌اند. می‌توان به این مجموعه، امام خمینی(س) را نیز اضافه کرد و وی را معرفی کنندۀ عرفانی همراه با سیاست دانست. البته، اینک، شخصیت و مقام عرفانی امام خمینی(س)، تحت سیطرۀ مقام فقهی و سیاسی وی قرار دارد و آن چنان که باید و شاید مورد توجه نیست. مسلّماً گذشت زمان و بیرون آمدن از منازعات سیاسی، بر توجه هر چه بیشتر به شخصیت عرفانی ایشان خواهد افزود.

داستان سیر و سلوک انسان در مکتب ابن عربی، از آنجا آغاز می‏ شود که انسان در طی قوس نزول، به عالم ماده هبوط کرد و در پائین‏ ترین مراتب وجود جای گرفت. حضور در این جایگاه اما، در خور شأن وی نیست و او باید با مجاهده و سیر و سلوک به جایگاه اولیه‏ اش بازگردد. جایی که انسان به فنا می ‏رسد و یکسره محو می‏ گردد. طی این قوس صعود البته آسان نیست و سالک باید در این راه سختی ‏ها را به جان بخرد:

گفته بودی که ره عشق ره پر خطری است         عاشقم من که ره پرخطری می‏ جویم (دیوان امام، ص169)

در این سفر روحانی، سالک ناگزیر به گذراندن منازل و مقاماتی است که به مدد آن ها می ‏تواند به سر منزل مقصود نائل گردد. در طی این منازل و مقامات، احوالی برای سالک پدید می‏ آیند که می ‏توانند حرکت وی را شتاب بخشند. درواقع، حال و مقام دو اصطلاح مهم در عرفان اسلامی هستند. طی منازل و مقامات، امری اختیاری است که سالک باید به یاری «پیر» آنها را بگذراند و پای گذاردن در مقام و منزل بعدی، منوط به این است که وی منزل پیشین را به طور کامل و با موفقیت گذرانده باشد و تا زمانی که حق هر مقام را ادا نکرده باشد، مجاز به قدم نهادن در منزل و مقام بعدی نیست. اما احوال، از سنخ دیگرند و اراده و خواست سالک در بدست آمدن آنها نقشی ندارد. چرا که عارفان، حال را واردی غیبی می‏ دانند که از جانب پروردگار، گه گاه بر دل سالک فرود می ‏آید. البته این احوال دائمی و همیشگی نیستند و به زودی زائل می‏ شوند. چرا که «الاحوالُ کَالبروقِ».

البته تعداد این منازل و مقامات ثابت نیست و عارفان بر اساس سلوک خویش، به معرفی آن ها پرداخته‏ اند. امام اما، خود به تنظیم منازل و مقاماتی خاص برای همه سالکان نمی‏ پردازد؛ شاید به این دلیل که معتقد بود هر انسانی بنا به مقتضای درک و استعدادش، باید سلوکی ویژه و خاص داشته باشد. با این وجود، بدون ذکر ترتیب و تقدم و تأخر به ذکر بعضی از این منازل و مقامات می‏ پردازد. کتاب شرح چهل حدیث و کتاب  شرح حدیث جنود عقل و جهل شرح و توضیح بعضی از این منازل است.

کتاب شریف «شرح حدیث جنود عقل و جهل »، از آثار عرفانی امام است که در آن مباحث عرفان نظری، حکمت متعالیه و اخلاق مطرح شده است. اما این کتاب، بر خلاف «مصباح الهدایه الی اخلافة و الولایه » ایشان، یکسره در عرفان نظری نیست؛ بلکه، مباحث عرفان عملی را نیز در بر می گیرد و برای علاقه مندان به سلوک عرفانی بسیار مفید و کارگشاست. مباحث اخلاقی مطرح در این کتاب، به منزله ی پلی است برای رسیدن به معرفت الله، که غایت قصوای سلوک عملی امام خمینی است. لذا می توان این کتاب را، بیانگر اخلاق عرفانی امام نیز دانست. فرقِ فارق این کتاب، با سایر کتبی که به بیان مقامات و ر وش سلوک عرفانی پرداحته اند و توسط صوفیه، به نگارش در آمده اند، مشحون بودن آن، از آیات قرآن کریم و احادیثِ ائمه معصومین است.

«شرحِ حدیث جنود عقل و جهل»،مشتمل بر شش مقاله است که بلند ترین مقالات، مقاله ی ششم است. این مقاله، مبتنی بر بیست و شش مقصد و هر مقصد مشتمل برچند فصل  است. متن زیر، از دروس خانم دکتر فاطمه طباطبایی، استاد دانشگاه، رییس انجمن عرفان اسلامی و مدیر گروه عرفان پژوهشکده ی امام خمینی و انقلاب اسلامی است، که مدت مدیدی است که در محل انجمن عرفان اسلامی آغاز شده است و همچنان ادامه دارد.

 این درس، از مقاله ششم،  مقصد چهاردهم و ادامه ی فصل چهارم کتاب، و از صفحه ی 289 کتاب است. در این جلسه،طباطبایی به تکمیل مباحث جلسات گذشته در باره ی عفت و ضد آن، هتک می پردازد. به اعتقاد وی «اگر کسی طالب کمال است، باید از شهوات و پرداختن به آن خودداری نماید و این خودداری بهترین ورزش برای نفس است. بنابراین انسان نباید به خواسته ها و تمنیات نفس به شکل افسار گسیخته، توجه کند.»در ادامه طباطبایی به شرح حدیثی از امام صادق(ع)، که امام خمینی(س)، آن را نقل کرده اند می پردازد و ویژگی های شیعه واقعی را بر مبنای سخن امام صادق(ع) بیان می دارد.به اعتقاد وی «فردی که پیرو امام صادق(ع) است، باید صاحب دید وسیع باشد و به امور سطحی، جزئی، اعتباری و ناپایدار پیرامون خود بسنده نکند ومد نظر و افق دید وی، خداوند باشد.» از نظر وی « ویژگی صاحب قلب سلیم و کسی که از سلامت قلب برخوردار است،  این است که در انجام امور خود به خداوند توکل  می کند و از دیگران انتظار ندارد.»

در پی، متن کامل درس دکتر طباطبایی تقدیم خوانندگان گرامی می شود.

عفت، نشانه بهره مندی از عقل

در جلسات گذشته دربارة عفت (از جنود عقل) و ضد آن هتک (از جنود جهل ) بحث کردیم. بنابرآن چه گفته شد، انسانی که از عقل بهره مند است می تواند به صفت عفت  متصف شود پس اگر فردی عفت نورزد، نشان ازآن دارد که عقل وی شکوفا نشده و بر قوای او و زندگی او سلطه ندارد. این امر در زندگی روزمره به خوبی نمایان است  معمولاً افراد سبک سر به بی عفتی مبتلا می باشند. حضرت امام در فصل پنجم کتاب به ذکر روایاتی در فضیلت عفت می پردازند.

 "محمد بن یعقوب باسناده عن أبی جعفر -علیه السلام- قال: ما مِن عبادَةٍ أفضَلُ مِن عِفَةٍ بَطنٍ وَ  فَرجٍ. و به این مضمون روایات بسیاری وارد شده"[1]

بالاترین و بهترین عبادات، پاکدامنی و رعایت عفت در بطن و فرج و حفظ این دو از خطا و آلودگی است. غالباً این گونه تصور می شود که عبادت درانجام فعل است در حالی که ترک بعضی امور و خودداری از انجام برخی افعال نیز بزرگترین عبادات محسوب می شود؛ یعنی هنگامی که انسان از انجام و ارتکاب امور ناپسند اجتناب می کند و از آن ها خودداری می نماید نیز به عبادت حق تعالی پرداخته است.

ریاضت از ارکان عرفان است

"مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بِإسنادِهِ عَن امیرِ المُؤمنینَ -عَلَیهِ السَّلامُ- فِی وَصِیَّتِهِ لِمُحَمَّدِ بنِ الحَنَفِیَّة، قالَ: وَ مَن لَم یُعطِ نَفسَهُ شَهوَتَها، أصابَ رُشدَهُ."[2]

آن کس که گرفتار شهوت نفس نشود، به رشد و کمال رسیده است. امیرالمؤمنین (ع) نفس را اعطاکننده شهوت معرفی می کنند و می فرمایند اگر نفسی این قدرت را پیدا نماید که صاحب خود را به سوی شهوات نکشاند، به رشد و کمال رسیده است. امام خمینی در توضیح این حدیث می فرمایند:

"رسیدن به رشد و کمال انسانیت مرهون جلوگیری نفس است از شهوات و لذات، و کسانی که متابعت شهوات کنند، از رشد و هدایت باز مانند، و چشمان آن ها از دیدن طریق حق کور گردد."[3]

پس اگر کسی طالب کمال است، باید از شهوات و پرداختن به آن خودداری نماید و این خودداری بهترین ورزش برای نفس است. بنابراین انسان نباید به خواسته ها و تمنیات نفس به شکل افسار گسیخته، توجه کند. اگر چنین کند و از شهوت خود پیروی نماید، طبق روایت وارده از امیر المؤمنین از رشد و کمال باز خواهد ماند. این پیروی اگر درانجام  فعل حرام باشد که گناه است و نتیجه آن مشخص است  و اگر در امور مباح نیز باشد یعنی  عقل وشرع  انجام و یا ترک آن را مناسب تر دانسته اند  ولی علیرغم فرمان عقل، فرد نتواند مقابل خواسته های خویش بایستد، بدیهی است این ضعف اراده او را از رشد و کمال باز خواهد داشت.  از این جهت ریاضت از ارکان عرفان محسوب می شود. امام همچنین در پاراگراف مذکور بیان می کنند که اگر کسی از شهوات متابعت نماید در مسیر هدایت  قرار نمی گیرد و قادر نخواهد بود مسیر درست و طریق حق را ببیند و بازشناسد.

ویژگی های شیعه امام صادق

"وَ فِی الوَسائِلِ عَن أبِی عَبدِاللهِ -عَلَیهِ السَّلامُ- أنَّهُ قالَ: [انَّما] شِیعَةُ جَعفَرٍ مَن عَفَّ بطنَهُ وَ فَرجَهُ وَ اشتَدَّ جِهادَهُ وَ عَمَلَ لِخالِقِهِ وَ رَجا ثَوابَهُ وَ خافَ عِقابَهُ فَإذا رَأیتَ اُولئِکَ، فَاُولئِکَ شِیعَةُ جَعفَر."[4]

 در این حدیث، عفت، از ویژگی های شیعه امام جعفر صادق (ع) بیان شده [5] یعنی پیرو راستین امام صادق (ع)، مومن و شیعه امام صادق، عفیف و پاکدامن است.

مراتب عفت

عفت ورزیدن، مراتب و درجات دارد؛ به طور مثال، عفت درکلام نیز یکی از موارد عفیف بودن است و البته این امر از مواردی است که مربوط به تربیت و فرهنگ خانوادگی است. در برخی خانواده ها از ابتدا حرف های زشت رایج و متداول است و قبح این زشتی در نظر کودک از بین رفته است و هنگامی که بزرگ می شود، به همین شکل سخن می گوید، چرا که ناخواسته این طرز سخن گفتن ادبیات وی شده است. بنابراین بسیاری از عفت ورزی ها باید توسط والدین آموزش داده شود و اعمال گردد.

مومن  سخت کوش است

مؤمن برای رسیدن به هدف درست خویش کوشاست و از تنبلی و بیهوده وقت گذرانی  پرهیز دارد.  بدیهی است به حکم عقل و شرع،  برای رسیدن به هدف معین شده خود، برنامه ریزی و تلاش می نماید. انسان مؤمن برای خود مشخص می‌کند که در زندگی  به دنبال چه چیزی است و چه هدفی را دنبال می کند و سرمایه ی وجودی خویش را در چه راهی و برای چه منظوری هزینه  می کند. بنابراین کسی که به تنبلی و تن پروری ابتلا دارد طبق روایت مذکور، جزء پیروان امام صادق(ع) نخواهد بود.

-اعمال مومن، به خاطر خداوند است

بنابر آنچه گفته شد فردی که پیرو امام صادق(ع) است، باید صاحب دید وسیع باشد و به امور سطحی، جزئی، اعتباری و ناپایدار پیرامون خود بسنده نکند ومد نظر و افق دید وی، خداوند باشد.  به طور مثال،  می بینیم  امام (س)، وقتی وصیت نامه هم می نویسند، اشاره می کنند که وصیت نامه ی سیاسی- الهی اینجانب فقط به ملت عظیم‌الشأن ایران تعلق ندارد، بلکه برای همه ی ملت های ستمدیده است؛( وصیت نامه امام خمینی ص 13) یعنی تنها به افراد کشور خود و شیعیان و مسلمانان  نمی نگرد، بلکه کل بشر را مخاطب قرار داده اند.

قرآن و عترت در کلام امام خمینی

امام خمینی(س) حدیث ثقلین را  که در اول وصیت نامه خود می‌نویسند، متعلق به همه ی بشر دانسته و توجه می دهند که مضمون این حدیث، بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت(پیامبر و اهل بیت ایشان) اشاره دارد و آن دو را لازم و ملزوم یکدیگر می داند؛ به طوری که اگر به یکی از آن ها ظلم شود، به دیگری نیز ظلم شده است و اگر یکی مهجور باشد، دیگری نیز مهجور خواهد بود.( وصیت نامه ی امام خمینی، ص 2) بنابراین، این گونه نیست که بتوان قرآن را گرفت و ائمه را رها نمود و یا آن که ائمه را برگزید و قرآن را کنار گذاشت. چرا که نتیجه ی چنین عملکردی محرومیت از هر دوی آن ها(قرآن و عترت) خواهد بود.

ایشان تصریح می کنند، قرآن و عترتی که در حدیث ثقلین به آن اشاره شده، تنها برای مسلمانان و شیعیان نیست؛( همان ص 4)  زیرا نگاه پیامبر وسیع تر از این است که  فقط به امت مسلمان بنگرد، بلکه برای همه عالمیان است و عامل وحدت و انسجام همه ی ملت ها با هر دینی و  عامل برقراری حکومت عدل الهی است. با چنین نگاهی به قرآن است که می توان همه ی خلق عالم را زیر چتر قرآن جمع نمود. اگر فردی تربیت قرآنی شود، می تواند بر همه ی عالم حکومت نماید و همه مردم می توانند زیر چتر آن، زندگی عادلانه داشته باشند و در حق هیچ کس اجحافی صورت نگیرد. بدیهی است چنین حکومتی، با اعمال زور و ستم شکل نمی گیرد؛ بلکه این فرمانبرداری، نتیجه تأثیر شخصیت قرآنی حاکمانی است که حکومت می کنند. چنین انسان تربیت شده ای که پیرو قران و ائمه بزرگوار است، قادر خواهد بود  حکومتی  ایجاد کند که افراد با آسودگی و اعتدال در آن زندگی نمایند. پس اگر فردی قرآن را که عامل وحدت است، تنها به قشر خاصی اختصاص دهد، باید بداند آن را حربه ای علیه خود قرآن ساخته است. بنابراین، کسی که پیرو امام صادق(ع) است و عملش برای خداوند است، هم سخت کوش است  وسرمایه وجودی خود را بیهوده از دست نمی دهد و هم افق نگاهش به وسعت معبود مطلق  است و  دارای سعه صدر است.

شیعه امام صادق(ع)، امیدوار و راجی به پاداش خداوند بوده و از عذاب پروردگار ترسان است.

چنین فردی، به این اصل معتقد است که هیچ عملی از بین نخواهد رفت و پاداش آن محفوظ است. همان گونه که  عمل و نیت خیر، ثبوت و حضور پیدا می کند و پاداش داده می شود، شر نیز عقاب داده خواهد شد.

نظر امام خمینی درباره شیعه ی امام صادق

در ادامه ی حدیث آمده است که اگر کسی را دیدی که ویژگی های مذکور را داشت، چنین کسی شیعه و پیرو ما(اهل بیت) است. امام(س) نیز در ذیل این حدیث می فرمایند:

"کسانی که عفت نداشته باشند، آن ها شیعه حضرت صادق -علیه السلام- نیستند گرچه خود را شیعه آن حضرت بدانند. کسانی که تبعیت نفس بهیمی کنند و متحرک به حرکت حیوانی باشند، مشایع(دنباله رو) نفس حیوانی بهیمی هستند"[6]

بدین ترتیب کسانی که از عفت برخوردار نمی باشند پیرو حضرت صادق(ع) نبوده و هر آن چه نفس حیوانی فرمان دهد، پیروی می نمایند؛ یعنی محرک اصلی که آن ها را به برخی اعمال و سخنان وادار کرده است، عقل نیست بلکه نفس بهیمی و یا مراتب دیگر نفس است.  به تعبیر امام خمینی این گونه افراد" از حومه ی تبعیت عقلانی خارجند تا چه جای آن که به تبعیت الهی متصف باشند!"[7]

یعنی زندگی و رفتاری عقلانی و عاقلانه ندارند و در حوزه ی اوامر عقل نیستند، چه رسد به آن که به تبعیت از اوامر الهی متصف باشند و بدیهی است رفتار و کردار فردی که مورد مذمت عقلاست، هرگز به کمال نمی رسد. به گفته امام خمینی (س) شیعه امام صادق(ع) رنگ خدایی دارد به صبغة الله رنگ آمیزی شدند، (وَ مَن أحسَنُ مِنَ اللهِ صِبغَةً)[8]. شیعیان راستین ، زنگار شهوت و غضب و شیطنت را از نفس وقلب خود زدوده اند و عقلشان گرفتار نفس و هوای نفسشان نشده است و عقل  آن ها  را مدیریت می نماید. به تعبیر امام  "از زنگار شهوت و غضب و شیطنت پاکیزه و طاهر شدند، بلکه از عقال عقل پای دل را رهایی دادند."[9]  

همانطور که قبلاً هم ذکر شد،  غضب و شهوت از نعمت های الهی هستند که اگر نباشند انسان به مسیر تکامل پی نمی برد. اگر این دو نیرو تحت فرمان عقل باشند، انسان با نیروی شهوت که اساس آن بر جذب خیر است به دنبال امور خیر و نیک رفته و با نیروی غضب که اساس آن بر دفع شر است، پرهیزگاری پیشه کرده و از امور غیر اخلاقی رویگردان می شود و بدین شکل خود را حفظ می کند و می تواند پیرو راستین امام صادق(ع) گردد. اما هنگامی که نفس بهیمی به جای عقل در وجودانسان حاکم شود، آن هنگام است که خواسته های بشر پست گشته و با انسانیت منافات پیدا می کند.

رنگ توحید، بی رنگی است

در توضیح آیة "و من أحسن من الله صبغه" باید گفته شود، رنگ خداوند، رنگ توحید است و رنگ توحید، بی رنگی است. رنگ و نژاد، تفرقه انداز است. انسانی که نژادها و قومیت ها و عادات مختلف را نادیده می گیرد و به چیزی جز انسانیت توجه نمی کند، به صبغة الله یعنی همان رنگ توحید و عدالت متصف شده است. کمک و خدمت چنین انسانی سبک و دلپذیر است و رنگ منت نخواهد داشت  امام [با توجه به آیات 83 و 84  سوره صافات] می نویسند:

"در روایات شریفه تفسیر شده است که ابراهیم از شیعه امیر المؤمنین بود؛ زیرا که با قلب سالم وارد شد به پروردگار خود، و قلب سالم تفسیر شده است به قلبی که سالم باشد از غیر خدا و متعلق به چیزی نباشد مگر حق تعالی."[10]

 پس نشانه دیگر شیعه جعفری ، برخورداری از قلب سلیم است.

معنای قلب سلیم چیست؟

 اما قلب سالم به چه معناست؟ قلب سالم طبق این روایت قلبی است که به خداوند تعلق خاطر داشته باشد و خداوند پیوسته مد نظر آن باشد و تنها برای خداوند بتپد.

نسبت قلب سالم با سایر موجودات

در این جا، این سؤال مطرح می گردد که قلبی که تنها برای خداوند می تپد، نسبت به سایر موجودات چگونه است؟ آیا به آنها بی توجه است و اعتنایی به آن ها ندارد؛ در حالی که در اسلام سفارشات بسیاری درباره محبت و خدمت به خلق داریم. از ائمه نیز نقل شده که خلق، عیال خداوند می باشند. هنگامی که به تشنه ای آب می دهیم، مانندآن است که خداوند را سیراب کرده ایم. در داستانی از حضرت موسی آمده است که خداوند به او می فرمایند چرا هنگامی که من مریض شدم به عیادت من نیامدی؟ حضرت موسی عرض کرد: مگر شما هم مریض می شوید؟! خداوند می‌فرماید: هنگامی که بنده  من مریض می شود مثل این است که من مریض گشته ام.

پاسخ  این است که مهم نفی تعلق به غیر خداست و صاحب قلب سلیم، توجه بیشتری به مخلوقات دارد. ولی محبت وی به رنگ توحید درآمده و محبتی سبک است چراکه برای خداوند است.

توکل به خداوند از دیگر ویژگی های قلب سلیم است

ویژگی صاحب قلب سلیم و کسی که از سلامت قلب برخوردار است،  این است که در انجام امور خود به خداوند توکل  می کند و از دیگران انتظار ندارد؛ به طور مثال، برخی افراد برای کهولت خود تدبیر کرده و از خداوند ثروت می خواهند تا دستگیر دوران کهولت آن ها باشد و خود نیز تمام همّ و غم خود را در این مسیر قرار می دهند. در حالی که گفته شده است نباید برای خداوند تعیین تکلیف نمود. اگر فردی زندگی راحتی می خواهد، همین زندگی راحت را طلب کند، چرا مسیر رسیدن به خواسته ی خود مثلا از طریق ثروت بسیار را تعیین می نماید؟ چنین فردی تصور می کند به دنبال زندگی راحت است در حالی که به دنبال پول می باشد. اگر کسی خواهان زندگی راحت است باید باطن خواسته ی خود را به خداوند واگذار کند. خداوند خود بهتر می داند آن را از چه طریقی تأمین نماید و هر آنچه او نیاز داشته باشد به او عطا خواهد کرد. در حدیث دیگر، که امام به آن اشاره کرده اند، قلب سلیم از ویژگی های شیعه جعفری نام برده شده است و همانطور که گفته شد، قلب سلیم، قلبی است که از غیر حق خالی باشد. بنابراین چنین قلبی عاری از کدورت هایی همچون کینه و ریا و ... می باشد؛  چرا که قلبی که حواس خود را معطوف به خداوند می کند، دلیلی برای ریا و کینه و امثالهم نخواهد داشت.

[1] شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص289، هیچ عبادتی برتر از عفت شکم و فرج نمی‌باشد.

[2] همان – ص 289 و 290

[3] همان، ص290،

[4] همان  به درستی که شیعه جعفری کسی است که عفت بطن و فرج داشته و سخت کوش باشد و برای خدا و خالق خود عمل نماید و به ثواب و پاداش او امیدوار و از عقاب و کیفر وی بیمناک باشد، هنگامی که آنان را دیدی بدان که شیعه و پیرو جعفر هستند. 

 [5]- کسی که این ویژگی‌ها را ندارد و ادعای شیعه بودن می‌کند، منافق است چراکه زباناً اذعان می دارد که شیعه است لکن در عمل چنین نیست.

[6] همان

[7] همان

[8] و چه کسی خوش نگارتر از خداوند است. (بقره/138)

[9] همان

[10] همان ، ص 291

. انتهای پیام /*