به گزارش پرتال امام خمینی به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی، اردوکشی ارتجاع عرب به همراه آمریکا، انگلیس، فرانسه و ترکیه به کشور سوریه و نزدیک دو سال خون ریزی، ویرانگری و به راه انداختن برادرکشی در سرزمینی که در نقطه تماس با رژیم صهیونیستی قرار دارد و از خطوط مقدم جبهه مبارزه با غده سرطانی اسرائیل است، مقدمهای بود برای آنچه امروز در غزه میگذرد.
چهره خونین غزه، این روزها بیش از هر چیز نشان دهنده همدستی ارتجاع عرب با آمریکا و صهیونیسم بین الملل است. صهیونیستها برای گرفتن انتقام شکست از مردم غزه در جنگ 22 روزه، این روزها را که سوریه به شدت تضعیف شده و جهان عرب دچار تشتت است مناسبترین زمان دانستهاند. اینکه انجام انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و انتخابات پیش روی اسرائیل نیز در تعیین زمان حمله صهیونیستها به غزه سهم و نقش دارند یا نه، در اصل و اساس موضوع تغییری پدید نمیآورد.
شرایط بغرنج سوریه از دو جهت به صهیونیستها کمک میکند اهداف شوم خود را در جنگ غزه دنبال کنند؛ اول اینکه بخش عمدهای از نیروها و امکانات جهان عرب و اسلام درگیر ماجرای سوریه است و دیگر اینکه افکار عمومی نیز نمیتواند روی غزه متمرکز شود و چارهای غیر از تقسیم شدن میان آن و آنچه در سوریه میگذرد ندارد.
اگر حمله صهیونیستها به غزه بتواند رهبران حماس را هوشیار کند و آنها را به پیدا کردن پاسخ این سؤال وادار نماید که چرا به تشویق شیوخ قطر و امارات و عربستان و البته دلارهای نفتی آنها حاضر شدند به دولت سوریه که حداقل سه دهه آنها را در پناه خود گرفت و با کمکهای همه جانبهای که به آنها کرد در قد برافراشتن در برابر رژیم صهیونیستی نقش قابل ملاحظهای ایفا کرد، پشت کنند و به دامن ارتجاع عرب پناه ببرند؟ میتوان به آینده این جنبش فلسطینی امیدوار بود. سران حماس اگر بتوانند پاسخ این سؤال را پیدا کنند، طبعاً با سؤال دیگری نیز مواجه خواهند شد که پاسخ دادن به آن چندان مشکل نیست. سؤال دوم این است که اکنون شیوخ قطر و امارات و عربستان چرا برای دفاع از مردم غزه سلاحهای انبار شده در زرادخانههای خود را به صحنه نمیآورند و علیه رژیم صهیونیستی وارد جنگ نمیشوند؟
پاسخ ساده اما بسیار تلخ و تأسف بار این است که شیوخ مرتجع عرب با هدف فرو پاشاندن جبهه ضد صهیونیستی اقدام به جدا کردن حماس از سوریه و به راه انداختن مسلمان کشی در سوریه کردند. هدف آنها این بود که این جبهه دچار ضعف و سستی شود، رهبران حماس تفکر مبارزه مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی را کنار بگذارند و فعالیت سیاسی را جایگزین آن کنند تا غده سرطانی اسرائیل در جهان عرب و در قلب دنیای اسلام بدون هیچ مزاحمتی رشد کند و اهداف سلطه جویانه خود را تأمین نماید.
سران ارتجاع عرب هر سال میلیاردها دلار سلاح میخرند و با این اقدام، از یکطرف اقتصاد آمریکا و اروپا را از ورشکستگی نجات میدهند و از طرف دیگر همین سلاحها را برای فرو پاشی جبهه ضد صهیونیستی و سرکوب ملتهای خود که از بیکفایتی، وابستگی و ستمکاری دولتها و حاکمان خود به ستوه آمده و علیه آنها قیام میکنند به کار میگیرند. کشف مقادیر زیادی سلاحهای حمل شده از عربستان و قطر به سوریه که در کنار سلاحهای اسرائیلی توسط مزدوران القاعده و تکفیریها علیه دولت و ارتش و مردم سوریه بکار گرفته میشوند، همین واقعیت تأسف بار را به اثبات میرسانند. سلاحهای انبار شده در زرادخانههای کشورهای عربی هرگز برای مقابله با تجاوزات رژیم صهیونیستی بکار گرفته نشدهاند و امروز سران ارتجاع عرب به جای ایستادن در کنار مردم غزه و جنگیدن با ارتش متجاوز رژیم صهیونیستی درحال رایزنیهای پشت پرده برای پیروز شدن صهیونیستها در این جنگ و تحکیم هرچه بیشتر رژیم صهیونیستی هستند.
حکام بیریشه و مزدور کشورهای عربی حتی در ماجرای دو هفته قبل سودان که بمبافکنهای اسرائیلی یک کارخانه را در قلب خارطوم بمباران کردند، کوچکترین اقدامی علیه رژیم صهیونیستی نکردند. آنها هر روز تحت عنوان اتحادیه عرب برای فرو پاشاندن جبهه ضد صهیونیستی و به دست آوردن رضایت آمریکا و انگلیس و صهیونیستها در ماجرای سوریه بیانیه صادر میکنند ولی این به اصطلاح اتحادیه عرب حاضر نیست کوچکترین اقدامی برای دفاع از مردم فلسطین و حمایت از ملتهای عرب در برابر جنایات حکام وابسته و ظالم به عمل آورد.
مردم مظلوم غزه، همانند ملتهای بحرین، عربستان، یمن، اردن، امارات، کویت و... که زیر ضربات جنایتکارانه حکام این کشورها به خاک و خون کشیده میشوند، نه تنها از ناحیه اتحادیه عرب و سایر مجامع عربی و اسلامی از جمله سازمان همکاریهای اسلامی حمایت نمیشوند بلکه این مجامع به دلیل اینکه آلت دست سران ارتجاع عرب هستند و مسئولانشان از دلارهای نفتی جیبهای گشاد آنها ارتزاق میکنند، همواره درحال توجیه کردن جنایات آنها هستند و اهداف دراز مدت قدرتهای سلطهگر غربی را تأمین میکنند. این واقعیت تلخ است که زمان را به نفع صهیونیستها و همدستان آمریکایی و اروپایی آنها به پیش میبرد و ملتهای عرب و مسلمان را دچار تفرقه و ضعف روزافزون میکند.
تأسف بیشتر از انحرافی است که در حکومتهای جدید مصر و سایر کشورهای عربی انقلاب کرده مشاهده میشود. رئیس جمهور مصر به جای آنکه با رژیم صهیونیستی قطع رابطه کند برای رئیس این رژیم غاصب و اشغالگر نامه فدایت شوم مینویسد و اکنون که غزه زیر ضربات صهیونیستهاست، به فرا خواندن سفیر خود از فلسطین اشغالی اکتفا میکند و همچنان در جبهه ضد سوری که آمریکا و رژیم صهیونیستی دررأس آن قرار دارند فعالیت میکند.
جنگ جدید غزه با ابعادی که در جهان عرب دارد نشان میدهد هیچ امیدی به دولتها نیست و راه نجات فقط این است که ملتها قیام کنند و اجازه ندهند انقلاب هایشان توسط مهرههای وابسته مصادره شود.
.
انتهای پیام /*