در مدت اقامت حضرت امام خمینی در فرانسه رسانه های متعدد از کشورهای مختلف جهان با حضور در نوفل لوشاتو می کوشیدند تا با ایشان گفت و گو کنند. امام نیز با سعه صدر با رسانه ها برخورد کرده و با حسن استفاده از این موقعیت، پاسخ های مستدل و منطقی ای ارائه می کردند و تلاش داشتند که ابعاد انقلاب اسلامی، مبارزات مردم و جنایات شاه را برای جهانیان تبیین کنند. رقابت این رسانه ها در پوشش نظرات رهبر انقلاب به گونه ای بود که گاهی حضرت امام در یک روز چند مورد گفت و گو داشتند. نگاهی اجمالی به فهرست مصاحبه های حضرت امام خمینی در روزهای 18، 19 و 20 دی ماه 1357 به خوبی این مسئله را نشان می دهد.
18/ 10/ 1357
مصاحبه [با مجله فرانسوی «آفریقاى جوان» درباره غیر قانونى بودن دولت بختیار] (صحیفه امام، ج 5، ص: 378 و 379)
مصاحبه [با تلویزیون فرانسه کانال 2 درباره غیر قانونى بودن دولت بختیار] (صحیفه امام، ج 5، ص: 380 و 381)
مصاحبه [با روزنامه انگلیسی «اکونومیست» درباره داراییهاى خصوصى شاه] (صحیفه امام، ج 5، ص: 382- 386)
مصاحبه [با روزنامه انگلیسی «تایمز» درباره تبیین مواضع اسلام و سیاستهاى آینده ایران] (صحیفه امام، ج 5، ص: 387- 393)
مصاحبه [با روزنامه آمریکایی«بالتیمورسان» درباره دلایل مخالفت با رژیم شاه] (صحیفه امام، ج 5، ص: 394- 397)
مصاحبه [با روزنامه انگلیسی «فاینشنال تایمز» درباره سیاستهاى آینده انقلاب] (صحیفه امام، ج 5، ص: 398- 400)
مصاحبه [با تلویزیون سوئیس درباره حکومت بختیار و اقلیتهاى مذهبى] (صحیفه امام، ج 5، ص: 401)
19/ 10/ 1357
مصاحبه [با تلویزیون «بى. بى. سى» درباره آینده ایران و نحوه بازگشت به ایران] (صحیفه امام، ج5، ص: 404-406)
مصاحبه [با روزنامه ایتالیایی «لوتاکونتینوا» درباره ویژگیهاى حکومت اسلامى] (صحیفه امام، ج5، ص: 407- 411)
مصاحبه [با تلویزیون اسپانیا درباره ایران پس از خروج شاه] (صحیفه امام، ج5، ص: 412)
مصاحبه [با روزنامه فرانسوی «لوموند» درباره غیر قانونى بودن دولت بختیار] (صحیفه امام، ج5، ص: 413- 415)
20/ 10/ 1357
مصاحبه [با مجله آمریکایی «تایم» درباره آزادى مطبوعات در جمهورى اسلامى] (صحیفه امام، ج5، ص: 416)
مصاحبه [با رادیو- تلویزیون «لوکزامبورگ» درباره ایران پس از شاه] (صحیفه امام، ج5، ص: 417 و 418)
مصاحبه [با مجله انگلیسی «اکسپرس» درباره غیر قانونى بودن رژیم] (صحیفه امام، ج5، ص: 419)
مصاحبه [با روزنامه «نیویورک تایمز» درباره روابط ایران و امریکا] (صحیفه امام، ج5، ص: 420)
مصاحبه [با آژانس «سیگما» درباره نقش و ماهیت بازار] (صحیفه امام، ج5، ص: 421 و 422)
آنچه در ادامه می خوانید بخش هایی از گفتگوی روزنامه «تایمز» با حضرت امام در نوفل لوشاتو است:
مایلم که قدرى درباره دوران کودکى شما و شغل شما در آن زمان بدانم و شاید هم مختصرى از دوران طفولیت شما و طریقى که از آن طریق به اعتقاد کنونى راه یافتید. کیفیتها و ارزشهایى که براى شما مهم بوده و هستند چیست؟ به عنوان یک مسیحى درباره فرهنگ شما زیاد نمى دانم. از این رو اولین سؤالم این است که اعتقادات شما چیست؟ کجا و چگونه این اعتقادات را فرا گرفتید؟ و چگونه آنها را عمل مى کنید؟ و به عنوان سؤالى تکمیلى، لطفاً مختصرى از شرح کار خود را بیان کنید
زندگى شخصى من هم مانند همه افراد، حادثه اى است جزئى از تمام حوادثى که در جهان مى گذرد، که نیازى به شرح و توضیح آن نمى بینم. ولى اعتقادات من و همه مسلمین همان مسائلى است که در قرآن کریم آمده است و یا پیامبر اسلام (ص) و پیشوایان بحق بعد از آن حضرت بیان فرموده اند که ریشه و اصل همه آن عقاید- که مهمترین و با ارزش ترین اعتقادات ماست- اصل توحید است. مطابق این اصل، ما معتقدیم که خالق و آفریننده جهان و همه عوالم وجود و انسان تنها ذات مقدس خداى تعالى است که از همه حقایق مطلع است و قادر بر همه چیز است و مالک همه چیز. این اصل به ما مى آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد؛ و بنا بر این هیچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند. و ما از این اصل اعتقادى، اصل آزادى بشر را مى آموزیم که هیچ فردى حق ندارد انسانى و یا جامعه و ملتى را از آزادى محروم کند، براى او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته ها و امیال خود تنظیم نماید. و از این اصل ما نیز معتقدیم که قانونگذارى براى بشر تنها در اختیار خداى تعالى است، همچنان که قوانین هستى و خلقت را نیز خداوند مقرر فرموده است. و سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنا بر این بنا، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت مى کنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا باشند. و از این جهت است که مبارزات اجتماعى ما علیه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز مى شود و نیز از همین اصل اعتقادى توحید، ما الهام مى گیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند. اصل برابرى انسانها و اینکه تنها امتیاز فردى نسبت به فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکى از انحراف و خطاست؛ بنا بر این با هر چیزى که برابرى را در جامعه بر هم مى زند و امتیازات پوچ و بى محتوا را در جامعه حاکم مى سازد باید مبارزه کرد. البته این آغاز مسأله است و بیان یک ناحیه محدود از این اصل و اصول اعتقادى ما؛ که براى توضیح و اثبات هر یک از بحثهاى اسلامى، دانشمندان در طول تاریخ اسلام کتابها و رساله هاى مفصلى نوشته اند.
مى خواهم که توانایى آن را بیابم که این تناقض مشهود بین نقش شما به عنوان یک رهبر مذهبى و نقشى را که به عنوان محور مخالفین به عهده دارید توجیه کنم! مشى رژیم شاه چگونه منجر به تبعید شما گردید؟ و دولتهاى این رژیم چه کرده اند که شما را به مخالفت واداشته است؟ من شما را به عنوان صخره اى مى بینم که مستحکم در میان جریان حوادث کوبنده ایستاده اید، پایگاهى هستید در میان حوادث گذرا. و از این رو من فکر نمى کنم که صحیح باشد که شما را به عنوان یک شخصیت انقلابى توصیف کنم. اهمیت شخص شما در حوادثى که مى گذرد چه اندازه است و فکر مى کنید چه اندازه نفوذ شخصى بر این حوادث داشته باشید؟
اگر شما بتوانید مفهوم مذهب را در فرهنگ اسلامى ما درک و دریافت کنید به روشنى خواهید دید که هیچ گونه تناقضى بین رهبرى مذهبى و سیاسى نیست بلکه همچنان که مبارزه سیاسى بخشى از وظایف و واجبات دینى و مذهبى است، رهبرى و هدایت کردن مبارزات سیاسى گوشه اى از وظایف و مسئولیتهاى یک رهبر دینى است. کافى است شما به زندگى پیامبر بزرگ اسلام (ص) و نیز زندگى امام على- علیه السلام- نگاه کنید که هم یک رهبر مذهبى هستند و هم یک رهبر سیاسى. و این مسأله در فرهنگ شیعه از مسائل بسیار روشن است و هر مسلمان شیعى وظیفه یک رهبر مذهبى و دینى مى داند که در سرنوشت سیاسى و اجتماعى جامعه مستقیماً دخالت کند و هدایت و نقش تعیین کننده خود را انجام دهد. مفهوم مذهب و رهبر مذهبى در فرهنگ اسلامى بسیار تفاوت دارد از مفهوم آن در فرهنگ شما که مذهب صرفاً یک رابطه شخصى و معنوى است بین انسان و خدا. و از این رو مذهب اسلام از هنگام ظهورش متعرض نظامهاى حاکم در جامعه بوده و خود داراى سیستم و نظام خاص اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى بوده است که براى تمامى ابعاد و شئون زندگى فردى و اجتماعى قوانین خاصى وضع کرده است و جز آن را براى سعادت جامعه نمى پذیرد. مذهب اسلام همزمان با اینکه به انسان مى گوید که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن؛ به او مى گوید چگونه زندگى کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنى، و حتى جامعه اسلامى با سایر جوامع باید چگونه روابطى را برقرار نماید. هیچ حرکت و عملى از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب اسلام براى آن حکمى مقرر داشته است. بنا بر این طبیعى است که مفهوم رهبر دینى و مذهبى بودن، رهبرى علماى مذهبى است در همه شئون جامعه، چون اسلام هدایت جامعه را در همه شئون و ابعاد آن به عهده گرفته است. و اما اینکه چرا امروز تمامى علماى مذهبى علیه رژیم شاه و دولتهاى او قیام کرده اند بسیار واضح است. امام على (ع) مى گوید: «خداوند از دانشمندان پیمان گرفته است که بر سیرىِ ستمگر و گرسنگى مظلوم سکوت نکنند. «1»» و این شاه ستمگر و دارو دسته اوست که با همه فقر طاقت فرساى مردم ما، میلیاردها دلار ثروت کشور را به خود اختصاص داده است. و نیز: «اگر بدعتها در دین ظاهر شود، بر علماست که دانش خود را آشکار کنند و نگذارند فریبها و نیرنگها و دروغهاى بدعت گذاران در دین و در مردم اثر کند و منحرف سازد.» و این شاه است که با انواع دروغها و حیله ها، هم دین خدا را تحریف کرده و خواسته هاى شیطانى خود و اربابانش را به عنوان قوانین منطبق با اسلام بر ملت مظلوم ایران تحمیل مى کند، و هم حقایق و واقعیات را وارونه جلوه مى دهد. بر علماى دینى و مذهبى است که چهره واقعى او را به ملت معرفى کنند. مثلًا ببینید شما، شاه کشاورزى ما را نابود کرد و کشور را در مواد غذایى وابسته به خارج نمود و هنوز هم به اصلاحات ارضى خود افتخار مى کند؛ آیا این یک تحریف نیست؟ و یا مثلًا نفت ایران را تا آنجا که مى تواند استخراج مى کند و با پول آن براى اجانب پایگاه نظامى تأسیس مى کند. و یا به بهانه صنعتى کردن کشور- صنایع مونتاژ- آن هم اکثراً با سرمایه هاى خارجى و بدون هماهنگى با شرایط اقتصادى کشور، ایران را بازار مصرف اجناس تجملى خارج ساخته و از این طریق ثروت کشور را به هدر مى دهد و بعد ادعاى مدرنیزه کردن کشور را دارد. و صدها تحریف و خیانت دیگر که بر هر مسلمانى و در درجه اول بر علماى دینى و مذهبى واجب است که قیام کنند و خود و ملت را از این ستمگریها نجات دهند.
شما نقش و وظیفه خودتان را در شرایط فعلى چه مى بینید؟
ما نقش هدایت داریم. همیشه همین نقش بوده است. ما مسائلى را که مى بینیم مفید است براى ملت ایران طرح مى کنیم. چیزهایى را که مضر است نفى مى کنیم و کوشش مى کنیم براى پیشبرد مقاصد اسلامى.
شما شخصاً به واسطه رژیم شاه رنجهاى بسیار برده اید، تبعید شده اید، زندانى دیده اید، پسرتان به نحو اسرارآمیزى کشته شده است. آیا با تمام اینها شما هیچ خصومت شخصى اى در مورد شاه احساس مى کنید؟
ابداً! من به هیچ وجه احساس خصومت شخصى با شاه ندارم. براى مبارزه نه شخص خودم مطرح است و نه پسرم؛ و من هیچ گاه احساس ناراحتى شخصى از او نکرده ام. من براى خیانتهایى که شاه در این پنجاه سال کرده، جنایاتى که به ملت من وارد کرده مخالفم.
شما از «ملت من» صحبت مى کنید و واقعیت این است که شما رهبر این حرکت عظیم شده اید. آیا شما نگران این نیستید که سیاسیون ممکن است از این موقعیت استفاده کنند و سعى کنند که در پس پرده از شما سوء استفاده کنند و پس از پایان یافتن مسأله ظاهر شوند و بهره بردارى کنند؟
ما تا بتوانیم کوشش مى کنیم که مسائل را خودمان حل کنیم و آنچه در اختیار داریم عمل مى کنیم و ملت هم پشتیبان ماست. امیدوارم که آنانى که امروز و یا این روزها مبارز شده اند واقعاً معتقد به مبارزه شده باشند و فرصت طلب نباشند. البته در هر مبارزه، آن هم مبارزه ایران که دامنه اش بسیار وسیع است، فرصت طلبان در آینده کارهایى مى کنند که امروز نمى توانند انجام دهند ولى ملت ما به امید خدا بعد از پیروزى دیر یا زود همه را سرِ جایشان مى نشاند، ان شاء اللَّه.
.
انتهای پیام /*