تثبیت روزافزون موقعیت جمهوری اسلامی و استحکام بنیانهای اجتماعی و برگزاری موفقیتآمیز چندین انتخابات برای جایگزینی ارکان نظام نوپای اسلامی به جای رژیم وابسته شاهنشاهی، امیدهای آمریکا را در سرنگونی قریبالوقوع آن به یأس تبدیل و بر دشمنیها و توطئههای روز به روزش میافزود، مخالفت آمریکا با درخواست مشروع ملت در استرداد شاه، بلوکه کردن 22 میلیارد دلار اموال و دارائیهای ایران، خبر ملاقات اعلام نشده نخست وزیر وقت با برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید در الجزیره و... و در کنار این همه پیام دهم آبان 1358 امام خمینی(س) به دانشآموزان، دانشگاهیان، طلاب و روحانیون در آستانه 13 آبانماه مبنی بر گسترش حملات خود علیه آمریکا و اسرائیل، دستمایهای شد تا گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، سفارت آمریکا در تهران را اشغال کرده و پس از شکستن مقاومت تفنگداران آمریکایی نگهبان سفارت، جاسوسان آمریکایی را بازداشت کردند. تصرف سفارت آمریکا که در فرهنگ انقلاب اسلامی به «اشغال لانه جاسوسی» معروف شد، مورد حمایت امام خمینی(س) قرار گرفت و از طرف ایشان به نام انقلابی فراتر از انقلاب اول نامیده شد:
«و آن مرکزی هم که جوانهای ما رفتند گرفتند- آن طور که اطلاع دادند- مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشه های فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوانها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند. جوانها یک کاری کردند برای اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوانها را. یک شاهی که در طول پنجاه سال این مملکت را به غارت کشیده است و به چپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است، و بالاتر از این، این قدر قتل نفس کرده است، کشتار عمومی کرده است، پانزده خرداد- آن طوری که معروف شد- پانزده هزار نفر کشته شده است. در روز پانزده خرداد و از آن وقت تا حالا شاید صد هزار نفر ما مقتول داشته ایم و چند صد هزار نفر معلول داشته ایم، که ما هر روز مواجه با این معلول ها هستیم. الآن به من گفتند که معلولینی که در اینجا هستند روز عید غدیر، معلولین یک دست های از اینهاست. بسیاری از اینها همان معلولین زمان این انقلاب است و به دست آنها شده. گفتند که روز عید غدیر جلسه ای دارند شما هم بیایید، البته من هم می روم آنجا. توقع دارند که یک کسی که پنجاه سال به این ملت آن طور کرده است و حالا امریکا با یک بهانه بیخود او را برده است نگه داشته در پناه خودش، و برایش وسائل آرامش تهیه کرده است، و به اسم مریض بودن یا به واقع مریض بودن- فرقی نمی کند- او را برده در آنجا و نگه داشته، و جوانهای ما که آنجا اظهار مخالفت می کنند، آنها را یا متفرق می کنند یا حبس می کنند. به همین دو، سه روز که در آن مجسمه آزادی- که یک دروغ شاخداری است در امریکا، آزادی- جوانهای ما رفتند به آنجا متوسل شدند و یک پارچه بستند به آنجا که شاه را باید بدهید. پلیس رفته و آنها را متفرق کرده و چند نفر از آنها را گرفته است. توقع این هست که جانیِ دستِ اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمایت از او بکنند، و اینجا هم مرکز توطئه درست کنند، و مرکز پخش چیزهایی که توطئه گری است درست بکنند، نمی دانم، همه چیزهایی که می خواهند بکنند، بکنند و ملت ما و جوانهای ما و جوانهای دانشگاهی ما و جوانهای روحانی ما بنشینند تماشا کنند تا خون این صد هزار نفر تقریباً- یا کمتر و بیشتر- هدر برود، برای اینکه احترامی قائل بشوند به آقای کارتر و امثال اینها. توطئه ها نباید باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر این خرابکاری ها نبود، اگر آن کار فاسد نبود، همه مردم آزادند در اینجا موجود باشند. اما وقتی توطئه هست در کار، وقتی که آن طور کارهای فاسد انجام می گیرد، ناراحت می کند جوانهای ما را. جوانها توقع دارند در این دنیا که مملکتشان- که این قدر برایش زحمت کشیدند- دستشان باشد. وقتی می بینند توطئه است که می خواهند که دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چیزشان به باد برود، نمی توانند بنشینند. توقع نباید باشد که آنها بنشینند تماشا کنند. و آنها چپاولگری هایشان را کردند، حالا توطئه هاشان را بکنند و رشد پیدا بکند این توطئه و چه بشود. جوانهای ما باید با تمام توجه و با قدرت این توطئه ها را از بین ببرند.»
(صحیفه امام، ج10، ص 491-493)
.
انتهای پیام /*