محمدعلی خسروی: نامه حضرت امام خمینی به صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروری نامه ای است که در تاریخ روابط خارجی در جهان با در نظر گرفتن شرایط زمان و ویژگی های آن کم سابقه است. نامه امام فقط یک نامه عرفانی عادی نیست و ابعاد مختلفی دارد؛ هم دارای بار سیاسی قوی و هم جنبه های عمیق مذهبی و عرفانی و فلسفی است. امام در این نامه از یک طرف اقدامات ضدمذهبی نظام کمونیستی را طی 70 سال سلطه خفقان آور، زیر سؤال برده است و از طرفی آنچه را که آنها سالها به عنوان فلسفه بافته بودند در هم ریخت.
نظام کمونیستی یک نظام سیاسی بود که توسط لنین و استالین با یک انقلاب کارگری استقرار یافت ولی مبانی فلسفه خود را از هگل و مارکس گرفته بود و امام در بخش دوم نامه با استدلالات بسیار قوی فلسفی آن مبانی را مخدوش کرد و در واقع اصل نظام کمونیستی را متزلزل نمود. امام در آن نامه ضمن آنکه شوروی آن روز را که نیمی از جهان را تحت سلطه داشت به آزادی و رهایی از بن بست دعوت می کند از کانون سرمایه داری غرب و، آمریکا را نیز که نیم دیگر جهان را گرفته بود غافل نمانده و شوروی را از غلطیدن در آغوش غرب به شدت برحذر می دارد و در واقع این نامه یک نامه جهانی است.
در زمانی که امام آن نامه را نوشتند هیچ نشانه ای از فروپاشی نظام سوسیالیستی نبود، پیش بینی عجیب امام که پس از یک سال و بعد از رحلت امام با آزادی کشورهای آسیای میانه تحقق یافت. شادابی زیادی در آن کشورها ایجاد کرد و همه مردم جهان، امام را به عنوان رهبر معنوی و سیاسی ای که آینده را به خوبی می توانست پیش بینی کند شناختند که در محبوبیت و موقعیت معنوی امام و اثرگذاری در قیام ها و حرکتهای رهایی بخش بسیار موثر بود.
شرایط زمانی نگارش نامه امام شرایط بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران و احتمال از سرگیری جنگ بود. ایشان دستور دادند که تا هنگام رساندن نامه به دست گورباچف محتوای نامه افشا نشود و لذا حدس همگان این بود که نامه در مورد جنگ ایران و عراق است؛ اما امام موضوعی فراتر این موضوعات را مدنظر داشتند و بابی را گشودند که مباحث اساسی و زیربنایی اسلام در دنیا مطرح شود.
قرنها از طرح فلسفه اسلامی و مباحث عقلی می گذرد و شخصیتهایی چون فارابی، بوعلی سینا و صدرالمتألهین دیدگاه ها و نظرات بسیار مهمی در موضوع هستی شناسی و انسان شناسی مطرح کرده اند، ولی متأسفانه به گوش بسیاری از مردم جهان حتی اهل دانش نرسیده است. امام با این نامه که برد جهانی داشت، برای اولین بار ذهن و گوش میلیونها غیرمسلمان را با نام نظریه پردازان اسلامی آشنا کرد و به صورت فهرست وار اهداف آنان را مطرح نمود و این خود یکی از ثمرات جنبی نامه بود که شاید اهمیت و آثار آن از اصل نامه کمتر نبود. این نامه بیش از صدها روزنامه و کتاب علمی و رسانه، فلسفه اسلامی را به شکل موجز به مردم دنیا منتقل کرد.
اختلاف و نزاع های سیاسی جهان نوعاً در مبانی فکری ریشه دارد. به عنوان مثال ما امروز تفکری را به نام وهابیت در جهان اسلام داریم که اختلافات شدیدی را میان مذاهب اسلامی ایجاد کرده و بخش زیادی از مسلمانان، یعنی شیعیان را که مقابله کنندگان با استعمار و استکبار هستند به عنوان مشرک از جامعه اسلامی جدا معرفی می کند، اما ریشه آن در افکار ابن تیمیه است که حدودا پانصد سال پیش می زیسته است؛ انجمن حجتیه هم گروه دیگری است که امام بارها از آنها اسم برد و گفت: «شما که ولایت ندارید، سهل است دیانت هم ندارید». ایشان به شورای نگهبان هم هشدار دادند که مبادا تحت نفوذ این انجمن قرار بگیرید. این گروه که روزی یک تفکر اعتقادی صرف را دنبال می کردند بعدها جریانات سیاسی را راه انداختند. نظام کمونیستی هم یک انقلاب کارگری بود، اما کم کم برای ماندگاری خود زیر بنای مادی را با فلسفه مارکس انتخاب کردند. امام در این نامه آن اساس و پایه را زیر سوال بردند و دست آخر با فاکتورهایی اسلام متکی بر وحی و عقل را به شکلی بسیار متین و علمی در مقابل آن تفکر مادی مطرح کردند. البته این روش، روش ائمه است و امام صادق (ع) هم هنگام مواجهه با مادی گرایانی مانند ابن ابی العوجاء احتجاجات عقلی می کردند.
به یاد دارم چند روز بعد از انتشار نامه امام شب نامه ای در قم پخش شده بود که در آن آمده بود چرا امام برای اثبات خداوند به آیات و احادیث استدلال نکرده است؟ در حالی که طبیعی است طرف مقابل این امور را قبول ندارد و برای بحث باید از ملاک های مورد قبول دوطرف استفاده کرد. امام روی دو موضوع تکیه کردند یکی مباحث عقلی و دیگری مباحث فطری. استفاده امام از مباحث فطری در این موضوع استفاده بدیعی بود که کمتر کسی برای اثبات وجود خداوند و یگانگی او به این زیبایی از غریزه کمال جویی بشر استفاده کرده و آن را مبنای رسیدن رسیدن به کمال مطلق دانسته است. یعنی از نظر فطری چیزی را گفتند که اگر گورباچف هم به نفس خود مراجعه کند آن را به شهود حسی خود درک می کند. بنابر این امام از حس موجود در ذات همه انسان ها استفاده کرد و حقیقتی را بیان داشت که هر گاه هر انسان به خودش مراجعه کند آن حسی را که امام به آن اشاره کرده یعنی کمال جویی را در می یابد و از این طریق به این نکته می رسد که باید یک کمال مطلقی در عالم وجود داشته باشد که چنین حسی در من نهاده شده است. کدهایی که امام در این نامه آورده است هرکدام اشاره به علوم بسیار عمیقی دارد که صدها سال در حوزه های علمیه درباره آنها بحث شده و هزاران کتاب علمی در آن باره تالیف شده است.
متاسفانه بعضی ها چون اطلاعات شان کم است و فقط مسائل سیاسی زود گذر را می بینند فکر می کنند امام یک کار سیاسی انجام داده و به خود اجازه دادند ما هم بیاییم یک نامه ای بنویسیم به سران جهان و آن ها را دعوت به توحید کنیم، غافل از این که این کار عبث ضربه به آرمان های امام است.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
وقتی شخصی که حتی سطوح اولیه حوزوی را نخوانده و اطلاعی از معارف عقلی ندارد بخواهد مانند امام نامه بنویسد جز ضایع کردن امام، لوث کردن نامه ایشان و این که نسل امروز تصور کند امام در همین سطح نامه نوشته است و این یک حرکت سیاسی است که هر مسئولی می تواند انجام دهد، نتیجه دیگری نخواهد داشت.
خوب است هر کس به حوزه تخصص خودش بپردازد. یکی از مشکلات ما این است که همه افراد می خواهند درهمه مسائل صاحب نظر باشند و می بینیم چه ضربه هایی که از این جهت بر مردم و جامعه و نظام وارد نشده است!
امام در نامه شان که برگرفته از استدلالات بسیار عمیق قرآنی، فلسفی و عرفانی است پنج نامی را که از مفاخر اسلامی در آنجا ذکر کرده اند، خود می تواند سیر تکامل علوم عقلی را بیان کند. بوعلی سینا که طرفدار مشاء بود، شیخ سهروردی که طرفدار فلسفه اشراق بود و صدرالمتأهین این دو فلسفه را با استدلالات عقلی به هم نزدیک کرد و شیخ اکبر محیی الدین عربی که از مهم ترین پایه گذاران مکتب عرفانی است که هرکدام نقطه عطفی در تاریخ علوم عقلی و اسلامی هستند. ما می بینیم که دریاهای گسترده و مواج علوم فلسفی را که چنین شخصیت هایی توانستند برای پیشبرد اهداف الهی و قرآنی مورد بهره برداری قرار دهند امام این ها را با عبارتی بسیار موجز به جهان معرفی کرده است. بعد ما نامه ساده و پیش پا افتاده ای را به سران جهان می نویسیم به خیال این که چون کار امام گرفت، پس ما هم این کار را بکنیم.
امام جایگاه ویژه ای داشت و شاید بعضی خیال کنند نامه نوشتن به رهبران جهان اسلام وظیفه یک مقام و رسمی و سیاسی نبود و مثلا وظیفه رهبری است. ولی من معتقدم وظیفه رهبر هم نیست. لذا مقام معظم رهبری چنین کاری را نکردند. این یک اقدام استثنایی یک فقیه و فیلسوف بی نظیر جهان اسلام و پایه گذار نظام جمهوری اسلامی و سرنگون کننده نظام دو هزار پانصد ساله شاهنشاهی یعنی امام خمینی است که در تاریخ اسلام چنین نقشی را فقط امام داشته است. با پشتوانه قوی علمی که هفتاد سال در حوزه های علمیه به تدریس فقه واصول و فلسفه و عرفان مشغول بوده است. این یک وظیفه یا کار قابل تکرار نیست.
متاسفانه نامه حضرت امام علیرغم گذشت بیش از 24 سال چنان که باید مورد توجه جدی رسانه ها قرار نگرفته و بهای لازم به آن داده نشده است. نامه ای که می توانست متن علمی آموزشی بسیار استواری در مراکز علمی اعم از حوزه های علمیه و دانشگاه ها قرار گیرد و پیرامون آن پایان نامه، تعلیقات و شروح متعدد نوشته شود. علت آن شاید این باشد که به عمق این نامه پی نبردیم و موضوع آن را خوب دریافت نکردیم . نامه ای که شخصیتی در سطح آیت الله جوادی آملی از بزرگ ترین قرآن پژوهان تاریخ اسلام، حاضر می شود بر آن شرحی بنویسد به نام «آوای توحید» منتشر کند. این نامه جای شرح و توضیح فراوان دارد.
تایید، ترویج و تشریح این نامه کمک به گسترش مبانی دینی و گسترش مبانی انقلاب اسلامی و کمک به رفع اشکالات و پاسخ به پرسش های مادیون است که از ابعاد مختلف جای پرداختن به آن دارد.
منبع: جماران
.
انتهای پیام /*