سید محمد هاشمی تروجنی
عضوهیت علمی جهاد دانشگاهی
آقای سید محمد هاشمی تروجنی محقق و استاد دانشگاه و رئیس سابق مرکز فرهنگی دانشجویی امام و انقلاب اسلامی جهاد دانشگاهی می باشد. و هم اکنون نیز مدیرکل راهبری امور فرهنگی معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی است. نامبرده در سابقه خود فعالیت های متعدد دانشجویی در حوزه امام و انقلاب و همچنین چندین مقاله و کتاب در این حوزه را، در کارنامه خود دارند.
پنجة استعمار و دانشگاه مستقل:
اوّلین کاروان دانشجویان دو نفرة ایرانی به نامهای محمدکاظم فرزند نقاشباشی و حاجیبابا، فرزند یک نظامی متوفی به منظور کسب معرفت و تخصص در سال 1811م. (1226 هـ.ق) در میان تندباد حوادث وارد لندن شد. از آن زمان، بیش از دو قرن میگذرد. هر چند کاروانیان دیگر به آنها پیوستند، اما 42 سال بعد، اولین دانشگاه ایرانی به نام دارلفنون، به منظور توسعة فرهنگ نوین به دستور امیرکبیر در سال 1268 هـ . ق در تهران ایجاد شد تا بار توسعة فرهنگی و علمی کشور را به دوش کشد، و امیرکبیر تلاش کرد دارلفنون، در جهت ادای رسالت خود، از همة حوادث سیاسی و اجتماعی جامعه مستقل باشد و حتی سلطة قدرتهای بزرگ را به دانشگاه، با آوردن معلم از کشور بی طرفی چون اطریش کوتاه کرد تا مبادا دانشگاه به گرداب سیاسی حوادث دچار و از مسئولیت اصلی خود دور شود، اما قدرتهای بزرگ، برای به دست آوردن منافع اقتصادی و سیاسی خویش، هرگز از کانون قدرت و تأثیرگذاری آن در جوامع غافل نبودند. دانشگاه یکی از مراکز مهم و تعیین کننده در سرنوشت هر جامعه است و لذا استعمارگران که ابتدای قرن نوزدهم به طور مستقیم با عهدنامههای مختلف، حضورشان را در ایران تثبیت کرده بودند، نسبت به دانشگاه که تأثیرگذارترین نهاد فرهنگی و عامل بیداری جامعه و رو در رو قرار گرفتن قدرت اجتماعی جامعة ایرانی با استعمارگران بود نمیتوانستند بی تفاوت باشند، به همین دلیل با قتل امیر، اولین برخورد با دانشگاه به وجود آمد و دکتر پولاک و هیأت همراه وی را از ایران اخراج و معلمانی دستنشاندة خود را جایگزین آنها کردند و دارلفنون، از مسیر خود خارج شد. بعد از مشروطه و روی کار آمدن رضاخان، ایجاد دیوانسالاری به عنوان ابزار قدرت، احتیاج بیشتری به نیروهای متخصص و کارآزموده برای ادارة جامعه داشت و دانشگاه تهران، اولین دانشگاهی بود که به هدف تأمین نیروهای دیوانسالاری دورة جدید به وجود آمد. هر چند قدرتهای خارجی، در جهت سلطهبر آن تلاش کردند، ولی در درون دانشگاه، با شکلگیری نیروهای مذهبی، اثرات مثبتی بر جامعه و تحولات آن به ویژه در جهت دور کردن دست استعمار داشتند. نمونة آن را میتوانیم در واقعة 16 آذر، در جریان ایستادگی دانشجویان مسلمان در مقابل نیروی استبدادی مشاهده کنیم. امام خمینی(ره) که از سال 1300 وارد قم شد و از همان ابتدا به اهمیت مراکز علمی به خصوص دانشگاه و نقش آن پی برد و در جهت بازشناسی رسالت دانشگاه، گامهای اساسی برداشت. «هر چه از خوبیها و بدیها برای یک ملتی تحقق پیدا میکند، وابستگی یا استقلال، در قید و بند بودن و اختناق یا آزادی، تابع تربیتهای دانشگاهی است. آنچه که دانشگاه در یک کشور نقش بزرگ را اگر ایفا کند و به طور صحیح ایفا کند، کشور به مقصد اعلای خودش میرساند».(1) صحیفه امام، ج 17، ص 111
«دانشگاه مبدأ همة تحولات است. از دانشگاه چه دانشگاه علوم قدیمه چه دانشگاه علوم جدیده، از دانشگاه سعادت یک ملت در مقابل سعادت، شقاوت یک ملت سرچشمه میگیرد». (2) صحیفه امام، ج 8، ص 64
توجه به اهمیت و جایگاه دانشگاه و تلاش استعمارگران برای سلطه بر آن و استفاده از این نهاد مقدس، باعث شد که امام خمینی، در جهت هشدار به جامعه و فرهیختگان آن برای رهایی و استقلال دانشگاه تلاش کند و در دوران مبارزه، توجه ویژه به دانشجویان و استادان محترم آن داشته باشد. در این مقاله سعی شده است که دیدگاه امام خمینی(ره) را در مورد حقههایی که استعمار برای سلطه بر دانشگاه ایجاد کرده است بازشناسی کنیم.
وقتی ما از دانشگاه سخن میگوییم، به اعتبار سه پایة اصلی است که معنا پیدا میکند: 1ـ علم، 2ـ استاد و معلم، 3ـ دانشجو. خود دانشگاه یک مکان جغرافیایی است که خود به خود نه هویت مستقل دارد، نه اصالت ارزشی. آنچه به این مکان به عنوان دانشگاه اصالت و هویت میدهد همان علم و اندیشه است که توسط معلمانی تولید و در مزرعة روح نسلی به نام دانشجو نشانده میشود. وقتی که این مثلث شکل میگیرد، این جایگاه اهمیت ویژهای پیدا میکند و هم مقدس میشود. اما سئوال اینجاست که چرا این جایگاه برای استعمارگران مهم است و تلاشهایی که برای زیر سلطه در آوردن آن انجام میشوند، چگونه صورت میگیرند و کدام یک از مؤلفههای آن بیشتر مورد هجوم است؟
علم و دانش:
اولین مؤلفة دانشگاه علم و دانش است. جدای از رشتههای تخصصی و غیر تخصصی، خود محتوای علم و دانش از هر رشتهای ارزشمند است. علم یک نمودار آگاهی حسی و تجربی نیست که بر ذهن انسان کوبیده شود، بلکه نوری از انوار الهی است که بر جان انسان حیات دوباره میبخشد و برای هدایت و حرکت به سوی حق تعالی است که افق هستی و حقیقت را روشن میکند. علم دانایی نیست که در انبار ذهن انباشته شود و بعد از مدتی درقالب مدرک تحصیلی، برای شخص محصل جلوهگر شود، بلکه دارای جهت و ماهیت الهی است که باعث رشد و آگاهی درون و شکوفایی استعدادهای بالقوة آدمی میشود تا بتواند چراغ هدایت در عالم ظلمت گردد. به همین دلیل امام تأکید داشتند که هم جهتگیری جهتگیری الهی باشد و هم محتوای علم انسانساز باشد. اما استعمارگران که از این روشن نگران بودند تلاش میکردند، تا علم به عنوان ابزار در اختیار خودشان باشد و از آن در جهت منافع خودشان استفاده کنند و سعی میکردند که دانشجویان هم به ارزش محتوای آن پی نبرند و هم از تأثیر الهی آن بی بهره باشند.
«علم تحصیل کن نه علم مطلق و تحصیل مطلق، علم جهتدار، آموزش جهتدار، جهت اسم رب است؛ توجه به خداست؛ برای خدا و برای خلق خدا. اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتد، مسلسلها کنار میرود و اگر برای خدا و برای خلق خدا نباشد، مسلسلساز میشود. ابزار کوبندة انسان با دست قلمدارها و دست علمایی که در همة دانشگاهها هستند با دست آنها وجود پیدا کرده است و همة توفیقات بشر هم با دست علما و بیان علما وجود پیدا کرده است. کوشش کنید که در این آموزشی که به مردم میدهید جهتدار باشد. ج 13 صحیفة امام، ص 450.
از طرفی دیگر، استعمارگران تلاش کردند با بی محتوا جلوه دادن ارزشهای علمی، قدرت علمی را در اختیار خودشان بگیرند و آنگونه که خود میخواهند از آن بهرهبرداری کنند و آنگونه در جوامع القا کنند که مادیات و اقتصاد، ارزش بالاتری دارد یا حتی ارزش علم را در حد رفع نیاز دانشگاههای دیوانسالار پائین بیاورند و در بعضی از دانشگاهها، با ایجاد فضای التقاطی، قدر الهی آن را تغییر دهند و به جای هدایت و انسانسازی، به سدّی در جهت تعلیم و تربیت جامعه تبدیل شود.
«باید چه طبقة جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمة بسیار ناراحتکننده و اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایده ای دارد مطلبی انحرافی و مطمئناً یا از روی جهالت و بی خبری است و یا با سوء نیت و از القائات شیطانی است که میخواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی بازدارند که احکام اسلام به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند و جوانان دانشگاهی ما را انگل و متکی به قشرهای استعمار بار بیاورند که همه کس چون همه چیز وارداتی باشد و احتیاج به اجنبی در تمام ابعاد و رشتههای علمی، هر چه بیشتر روزافزون شود و این خطر بزرگی است که کشور را هر چه بیشتر به عقب میراند. اگر علوم اسلامی مردانی متخصص نداشت، تاکنون آثار دیانت محو شده بود، و اگر پس از این نداشته باشد این سدّ عظیم مقابل اجانب منهدم میشود و راه برای استعمارگران هر چه بیشتر باز میشود و اگر دانشگاهها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعتطلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را در دست میگیرند و سرپرستی میکنند. باید جوانان با این فکر غلط استعماری مبارزه کنند، و بهترین و مؤثرترین مبارزه با اجنبی، مجهز شدن به سلاح علم دین و دنیاست و خالی کردن این سنگر و دعوت به خلع این سلاح، خیانت به اسلام و مملکت اسلامی است». ج 3 صحیفة امام، صفحات 6 و 32.
استاد:
دومین ضلع مثلث شکلگیری دانشگاه، استادان هستند. در طلوع بعثت، با نزول اولین آیات الهی، خداوند خود را در جایگاه معلم و انسان را بر کرسی تحصیل در دانشگاهی به نام هستی نشاند تا حقیقت الهی را به او تعلیم کند و حقیقت معرفت بشر، با تعلیم الهی شروع شد و با پیامبران، این شاگردان حقیقی ادامه یافت و بشر بر سفرة معرفت الهی به کمال شناخت رسید. انبیا با این کمال به تربیت و تزکیه بشر پرداختند و در مسیر تاریخ این رسالت به معلمان و استادان سپرده شد تا مشعل فروزان اندیشة دانش را به جان طالبان علم برسانند. معلمان و استادان، برزیگران دشت روح انسانهایی به نام دانشجو هستند تا بذر علم و آگاهی در جان آنان بنشانند و ثمری به نام حکمت و تربیت درو کنند و اثر آن تربیت و حکمت است که باعث سازندگی و پیشرفت و تعالی جامعه میشود. به همین دلیل، استعمارگران به تأثیربخشی استادان و اهمیت آموزش آنها واقف هستند و تلاش کردهاند که در طول تاریخ اندیشهورزی، آنها را در سلطة خود بگیرند تا دانشگاه در زیر چتر آنان قرار گیرد. یک معلم وابسته یا بی تعهد و بی جهت، میتواند جامعهای را در مسیر استعمار قرار دهد. امروز دیگر ابزارهای نظامی نیستند که ایشان را اسیر میکنند، بلکه افسراناند که پیشقراول این جنگ نابرابرند تا با تصرف ذهن و قلب انسانها، آنها را اسیر کنند و بدون تغییر در مرزهای جغرافیایی، در خدمت منافع استعمارگران دهند.
«تردیدی نیست که جهانخواران برای به دست آوردن مقاصد شوم خود و تحت ستم کشیدن مستضعفان جهان، راهی بهتر از هجوم به فرهنگ و ادب کشورهای ضعیف ندارند. زیرا با تربیت غربی یا شرقی معلم و استاد است که دبستانها و دبیرستانها محلهایی میشوند مجهز برای تربیت غربی یا شرقی جوانهایی که دولتمردان و دستاندرکاران آتیة کشورهایند و با این گونه تربیت است که جوانان با گرایش به یکی از دو قطب قدرت، راه را برای مستکبر جهان در به دام کشیدن کشورهای مستضعف به صورتی شایسته و بدون زحمت و دستیازی به سلاحهای نظامی زنگزده باز مینمایند. برای آنان چه راهی بهتر از آن که با دست قشری از هر کشور، ملتها را بی سر و صدا و بلکه با شوق و رغبت، به سوی مقاصد خود تا دسترنج ملتها و ذخایر کشورها را با عرض ارادت و ادب و قبول منت از اربابان، تقدیم آنان ضربههای مهلکی که بر کشور مظلوم ما در این پنجاه اخیر از دانشگاهها و منحرفی که با تربیت غربی بر مراکز علم و تربیت حکمفرما بودند وارد آمد، از سر نیزة رضاخان و پسرش وارد نشد. البته معلمان متعهدی بودند، لکن زمام امور در دست آنان نبود. ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت یافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان بر پا دارندگان سلطة ابرقدرتها هستند و سر سپردگانی میباشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند و هماکنون با تمام ورشکستگیها، دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سدّ عظیم الهی بر نمیدارند. ملت عزیز ایران و سایر کشورهای مستعضف جهان اگر بخواهند از دامهای شیطنتآمیز قدرتهای بزرگ تا آخر نجات پیدا کنند چارهای جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند؛ و این میسر نیست جز با دست و معلمان متعهدی که در دبستانها تا دانشگاهها راه یافتهاند و با تعلیم و کوشش در رشتههای مختلف علوم و تربیت صحیح و تهذیب مراکز تربیت و تعلیم از عناصر منحرف و کجاندیش، نوباوگان را که ذخایر کشور و مایة امید ملتاند، همدوش با تعلیم در همة رشتهها، به حسب تعالیم اسلامی، تربیت و تهذیب نمایند و علوم اسلامی را که مربی اخلاق و مهذّب نفوس است، به دست کارشناسان اسلامی تا نوباوگان و جوانان عزیز را بدین مکتب جامع روانبخش آشنا و از تعلیمات علمی و عملی آن برخوردار سازند». ج 15، ص 446.
دانشجو:
سومین پایة دانشگاه دانشجوست، انسانهایی که دل و جانشان را در مسیر نسیم اندیشه و علم قرار میدهند تا راه هدایت جویند و خرمن روحشان را تربیت کنند و در مسیر هدایت به تکامل و صعود برسند. دانشجو رکن اصلی دانشگاههاست و آیندهساز جامعه. ایجاد فضای دانشگاه و حضور معلمان و استادان در دانشگاه، همه برای تربیت و ساختن جوانانی به نام دانشجوست تا این سرمایة اصلی و روح بلند و عصارة فکر جامعه رشد یابد ودر خدمت جامعه قرار گیرد. چگونه میتوان یک نسل را در خدمت جامعه قرار داد؟ آیا فراگیری اندیشه برای یک جوان کافی است؟ آیا تخصص پاسخگوی نیاز جامعه است یا نه؟ تعلیم همراه تربیت والای اسلامی لازم است تا انسانی با انگیزه و دارای هویت فرهنگی، وارد جامعه شود، گرچه تلاش زیادی شد که با سکولاریزه کردن محیطهای علمی، انگیزة دینی و هویت اسلامی نسلها را بگیرند و فقط انسانهایی منحصر و بی جهت وارد جامعه کنند. استعمارگران، خطر اصلی را در جهت کسب منافع و حفظ آن، قدرتهای فکر جوانان باهوشی میدانند که در دامن اندیشه جهتدار شده اند و هرگز سلطة بیگانگان را پذیرا نیستند و حاضرند با قربانی کردن خود، هویت ملی و دینی خود را حفظ کنند.
به همین دلیل، قدرتهای بزرگ، برای وابستگی روحی و فکر آنان برنامههای گوناگون طراحی کردند و با دامهای گوناگون به شکار آنان پرداختند.
«جوانان متعهد در طول تاریخ و به خصوص دانشجویان مسلمان در نسل حاضر و در نسلهای آینده، سرمایههای امیدبخش اسلام و کشورهای اسلامی هستند. اینان که با تعهد و سلاح و استقامت و پایداری میتوانند کشتی نجات امت اسلامی و کشورهای خود باشند و این عزیزان که استقلال و آزادی و ترقی و تعالی ملتها مرهون زحمات آنان است. و اینان که هدف اصلی استعمار و استعمارگران جهانند و هر قطبی در صدد صید است که ملتها و کشورها، به تباهی و استضعاف کشیده میشوند».
«و اکنون ای جوانان عزیز و ای دانشجویان و دانشمندان و ای امید امروز و فرداهای امت و اسلام(1)، امانت بزرگ استقلال و آزادی که از دام دو قطب شرق و غرب، با مجاهدت و فداکاری ملت عظیمالشأن ایران به دست آمده است، به شما عزیزان سپرده شده و مسئولیت بزرگی به عهدة همه گذاشته است. همة ملت و خصوص دانشجویان مسلمان که رهبران آینده هستند، مسئول نگهبانی از این امانت بزرگ الهی میباشند. ج 15 صحیفه امام، ص 347
و در نهایت نباید غافل باشیم که حربه و دام استعمارگران، به همین موارد خلاصه نمیشود، بلکه با روشهای گوناگون و ابزارهای مختلف به دنبال ناکارآمد کردن دانشگاهها هستند. میتوانیم این حربهها را جدایی دانشگاه از حوزه، اختلاف احزاب و گروههای سیاسی، و حتی اختلاف فرقهای و دهها شگرد و برنامة دیگر که هر کدام میتواند دشنهای باشد که جان دانشگاه را تهدید کند بدانیم. امروزه بر همة دانشگاهیان، اعم از دانشجویان و استادان فرض است که از هویت دانشگاه اسلامی که تابلو هویت فرهنگی ماست دفاع کنند و اجازة زمینهسازی برای استعمار را ندهند دانشگاهیان باید سربازان اصلی دفاع از ارزشهای جامعه و سربازان مدافع در مقابل جنگ نرم باشند.
منابع مرتبط:
.
انتهای پیام /*