سلام اگر آغاز کلام قرار گیرد برکت است و رجحان دارد اگر از زبان کسی باشد که موضوع اصلی این مقال به قاب نگاه او مرتبط است.
امام خمینی در 31 شهریور 58 به مناسب شروع سال تحصیلی پیامی در 1618 کلمه به دانشگاهیان نوشتند و سخن خود را با پنج سلام آغاز کردند:
«سلام بر دانش و دانشگاه و دانشگاهیانی که چراغ راه هدایت و راهنمای ملت به سوی تعالی و سعادت و فضل و فضیلت می باشند.
سلام بر جوانان برومندی که با سلاح علم در سرفرازی و اعتلای کشور عزیز اسلامی کوشا، و در رسیدن به هدفهای انسانی- اسلامی از هیچ زحمت و کوشش دریغ ندارند.
سلام بر دانشجویان و استادانی که در سالهای طولانی اختناق با محرومیت ها و شکنجه های روحی و جسمی مواجه، و با شجاعت و شهامت در مقابل استبدادها و قلدریها ایستاده و تسلیم قدرتهای شیطانی نشده اند.
سلام بر عزیزانی که در نهضت اسلامی و انقلاب بزرگ ملت در سختترین شرایط از محرومین و مستضعفین دفاع، و از تهاجم و یورش جنود ابلیسی به مراکز علم و ادب نهراسیده و با آنان با فداکاری مقابله کردند.
و سلام به همه قشرهای دانشجو، از اطفال دبستانی و جوانان دبیرستانی و دانشمندان و استادان و دانشجویان دانشگاهی سراسر کشور، که مکانهای علمی و مقدس خود را به صورتهای دژهایی مستحکم و سنگرهای شکست ناپذیر درآورده، و از استقلال و آزادی میهن عزیز خود دفاع نموده؛ و سنگرهای شیطانی را با پشتیبانی ملت بزرگ در هم شکسته؛ و دشمن خونخوار را دفن کردند.» (صحیفه امام ج 10 ص 78)
در سلام های فوق هم تقدیر از گذشته اکثریت دانشگاهیان قابل انتزاع است که در پیروزی انقلاب سهم بزرگی داشتند و هم جهتگیری ها برای آینده. چرا که یکی از خصوصیات لحن امام وقتی محبوبهایش مورد خطاب قرار می گرفتند این بود که بایدها را به صورت هست ها بیان می کردند. در همین پیام هشت بند را برای یک دانشگاه مطلوب، اسلامی و مستقل با عناوین زیر بیان کردند:
- وابستگی فکری بزرگترین وابستگی ها
- بی اعتنایی به فتنه جویان
- رمز پیروزی؛ اتحاد گروههای دانشجویی
- کوشش در علم آموزی و کسب تخصص ها
- چگونگی برخورد با پیروان سایر مکتب ها
- ضرورت تغییرات بنیادی در مراکز آموزشی
- لزوم پاکسازی مراکز فرهنگی- علمی از عناصر فاسد
- وحدت حوزه و دانشگاه
جالب آنکه جملاتی پایانی این پیام که برای همگان آرزوی توفیق می کنند این نسیت که جمهوری اسلامی را به پا داشته اند، بلکه آرزو می کنند که همگان آن را به ثمر رسانند و عدل و قسط را به پا دارند.
البته بداهت دارد که همه سخن امام در ارتباط با دانشگاه در این پیام نهفته نیست و اگر در صحیفه امام خوب بنگریم مستقیم و غیر مستقیم بیش از هزار و پانصد صفحه سخن با دانشگاهیان می توان یافت که حدود یک سوم آن در دفتر چهاردهم تبیان با عنوان دانشگاه و دانشگاهیان منتشر شده است.
از دگر سو اگر برای کشف مختصات استقلال به غایت مفهوم در مجموعه آثار امام خمینی(ره) این واژه را جستجو کنیم با عدد 1434بار مواجه میشویم. اگر تعداد واژههایی نظیر استقلالاً – استقلال بخش – استقلالتان – استقلالی... را بر آن بیفزاییم که تعداد آنها 376 میباشد روی هم 1810 بار خواهد شد. همچنین اگر واژه «مستقل» با پیشوندها و پسوندهای آن را مورد ملاحظه قرار دهیم که تعداد آنها از 2000 فراتر میرود و با واژه استقلال روی هم از 3800 گذر می کند، آنگاه می توان گفت که مفهوم استقلال جزو مفاهیم پرکاربرد در آثار ایشان است که کثرت آن، دلالت می دهد که این مفهوم باید جزو مفاهیم کلیدی اندیشه امام(ره) باشد.
همچنین دانشگاه، دانشکده، دانشسرا و ضمایر و پسوندهای آنها در بیانات امام(ره) 2623 بار می باشد. اگر الفاظ مرتبط با استاد را هم بر آن بیفزاییم که 243 بار بکار رفته که البته عربی آن یعنی استاذ را هم شامل می شود و نیز الفاظ مرتبط با دانشجو را که 645 مورد است با آن جمع کنیم، عددی که حاصل میشود 3511 بار خواهد بود. لذا موضوع دانشگاه، استاد و دانشجو نیز از واژه های بسیار پرکاربرد در آثار امام خمینی(ره) می باشد.
به طور طبیعی وقتی جستجو در آثار امام(ره) ترکیبی از استقلال و دانشگاه یا دانشگاه مستقل و دانشجوی مستقل و امثال آن باشد، تعداد آنها محدودتر می گردد. با اینحال با چنین ترکیبهایی باز هم نتیجه بالغ بر بیش از صد مورد می گردد.
با این وصف منطق حکم می کند که اولاً آنچه دیگران در مورد استقلال دانشگاه گفته اند، را بدانیم و ثانیاً با بررسی گفتار امام(ره) در این زمینه، شمایی ترسیم کنیم و بدانیم چه نسبت هایی بین گفتار ایشان و گفتار دیگر صاحب نظران برقرار می گردد. اما بداهت دارد که چنین کاری تحلیل محتوا را می طلبد و در یک مقاله بررسی همه جانبه آن، متحمل نیست مگر آنکه تحقیقی انجام شده باشد و در یک مقاله فقط خلاصه نتایج تحقیق و نه مراحل انجام آن، عرضه گردد. قبلا چنین تحقیقی را فقط در مورد آثار امام(ره) برای عرضه در همایشی در باب وحدت حوزه و دانشگاه انجام داده ام که البته ادعا ندارم همه جانبه بوده ولی یادآور شده بودم که با برخی برداشت های ناصواب از موضوع وحدت حوزه و دانشگاه و نیز برداشت هایی از دانش هایی که برخی افراد آن را غربی تصور می کنند، ممکن است دانشگاه از این حیث نیز از دانش و بینش مستقل شود که فاجعه است.
از دگر سو بدان جهت که امام خمینی(ره) مجتهدپرور بود و با اخباری گری بشدت مخالف، مراقب تام لازم است تا نسبت به خود ایشان به اخباری گری دچار نشویم و گمان نکنیم هر آنچه گفتنی پیرامون استقلال دانشگاه بوده را ایشان گفته اند و حرفی برای دیگران نمانده که قابل شنیدن باشد. لذا ضرورت دارد که سخنان دیگر صاحب نظران را در باب استقلال دانشگاه با تامل بشنویم و نسبت آنها را نیز با بیانات ایشان بسنجیم.
برای این منظور شب 22 بهمن 91 در موتور جستجوی گوگل عنوان «استقلال و دانشگاه» را جستجو کردم، نتیجه عدد نجومی 324000000 را نشان داد. آیا واقعاً پیرامون استقلال و دانشگاه تا این حد سخنی گفتنی وجود دارد؟
وانگهی نتیجه این جستجو اولاً فقط در زبان فارسی بوده و ثانیاً تنها موضوعاتی یافت شد که استقلال یا دانشگاه را داشته است و اگر با واژه های دیگری که چنین مفهومی را میرساند به جستجو پردازیم، اعدادی که حاصل می شود نجومی تر خواهد بود.
اگر فرضاً 99% نتیجه همین جستجو را غیر مربوط، تکراری یا کممحتوا تلقی کنیم و فقط 1% را مرتبط و دارای نکاتی بدیع تصور نماییم، آنگاه بازهم با عدد بزرگ 3240000 مواجه خواهیم شد. دوباره اگر از میان آنها فقط 1% را بیشتر قابل تامل بدانیم، یعنی یک ده هزارم را، باز هم با عدد 32400 موضوع روبرو خواهیم بود. البته وقتی موضوع داخل در کوتیشن «"..."» قرار گیرد و ترکیب مورد نظر مرتبطتر جستجو شود، نتیجه صدها برابر کمتر می گردد با این حال در چنین روزی عددی که برای "استقلال دانشگاه" اعلام شد 13900 بود.
تصور کردم اگر از میان آنها یک درصد را به ترتیبی که موتور جستجوها میچینند، برای مرور انتخاب کنم، شاید تا حدودی متوجه شوم در باب استقلال دانشگاه چه نوع حرفهایی بیان شده است. البته در عمل ناگزیر شدم حدود 1000 مورد را از نظر بگذرانم زیرا از نتایج جستجو خبرهایی مرتبط و مفید یا مضحک نیز دیده می شد که به هر حال نشانگر آن بود که چنین موضوعاتی نیز پیرامون استقلال دانشگاه وجود دارد و چون بیشترین نتیجه جستجو را شامل می شود، نباید وجودشان را نادیده گرفت و باید آنها در یک کلیت جای داد. و فقط برای شناخت سنخ آنها 10 نمونه زیر به عنوان مطالب نوع اول انتخاب شد:
- نشست علمی تخصصی استقلال دانشگاهها بر گزار شد؛
- استقلال دانشگاه آزاد بوشهر از استان فارس؛
- خبرگزاری دانشجو: استقلال دانشگاه با نظارت و ارزیابی مخدوش؛
- روز آنلاین: نقض استقلال دانشگاه علت اعتراض؛
- بانک جهانی خواستار استقلال دانشگاهها شد؛
- وضعیت استقلال دانشگاهها در برنامه پنجم؛
- عوامل موثر در استقلال دانشگاه با رویکرد به اصل 44؛
- برخورد قاطع مجلس با کسانی که استقلال دانشگاه آزاد را لکه دار کردند.
- ضرورت استقلال دانشگاهها و پرهیز از غلبه عوامل سیاسی؛
- برای استقلال دانشگاه از فرهنگ غرب موضوع تفکیک جنسیتی مورد بررسی قرار گرفت.
نوع دوم: مطالب یافت شده طنزها و طعنهه ایی بود که در این زمینه مطرح شده که چون ذکر برخی از آنها از ساحت ادب بیرون میافتد، فقط به سه نمونه زیر اشاره می شود:
- مجمع دیوانگان: افسانه استقلال دانشگاه؛
- به کسی گفتند آیا می توانی با دو کلمه دو دروغ بگویی؟ گفت: دانشگاه آزاد. گفتند سه دروغ؟ اسلامی را هم بر آن افزود، گفتند چهار دروغ چنین شد: دانشگاه آزاد و مستقل اسلامی.
- مقایسه دو نوع استقلال برای دو نوع دانشگاه از زبان یکی از اساتید پرمصاحبه: آقای محمود احمدینژاد میتواند در دانشگاه کلمبیا سخنرانی کند اما آقای سید محمد خاتمی نمیتواند در دانشگاه تهران سخنرانی کند.
نوع سوم: مقالات و سخنرانی هایی که توسط صاحبنظران مختلف پیرامون استقلال دانشگاه ارائه شده است. بداهت دارد نمی توان محتوای کل آنها را ذکر کرد، مگر عنوان یا جمعبندی مهمترین مباحث مطرح شده در آنها را. در این استقرای بسیار ناقص می توان مشاهده کرد که مطالب گفته شده برخی همسو و برخی کاملاً متضاد با دیگری است و در انتخاب نمونه ها تلاش کردم عامداً سخنان معارض را در کنار هم قرار دهم:
- امام خمینی(ره) اولین شخصیتی بود که دانشگاه را مستقل می خواست و توانست به آن استقلال نسبی دهد؛
- استقلال دانشگاه حرف جدیدی نیست و از مطالبات اساتید و دانشجویان پس از شهریور بیست می باشد. چنانکه وقتی مرحوم دکتر علی اکبر سیاسی رئیس دانشگاه تهران شد به استقلال دانشگاه تهران از دخالت های شاه و هیئت حاکمه اندیشید و تا حدودی موفق به انجام آن شد و البته پس او دوباره دخالتهای رژیم در نحوه اداره دانشگاهها از سر گرفته شد.
- منظور از استقلال دانشگاه فقط عدم دخالت هیئت حاکمه بر امورات آن نیست، بلکه بیشتر محتوای علمی آن که دانشهای غربی است مورد نظر می باشد.
- دانش؛ غربی و شرقی نمیشناسد و استقلال دانشگاه باید معطوف به این باشد که تماماً در جایگاه علمی خود قرار گیرد.
- استقلال مفهومی کاملاً ارزشی دارد و برای دانشگاه که تشکیلاتی نخبه پرور است، تبدیل به ضرورتی اجتناب ناپذیر می گردد؛
- جهان مدرن از مفهوم استقلال عبور کرده و به ارزش وابستگی متقابل پی برده است و امروزه استقلال به معنای بینیازی به دیگران در هیچ زمینه ای نه ممکن است و نه مطلوب.
- استقلال با آزادی دارای وجوه مشترک زیادی می باشد تا آنجا که حتی در برخی موارد می توان جای این دو را با هم عوض کرد. لذا استقلال دانشگاه به معنای آزاداندیشی همه جانبه است که در حوزه علم از بدیهیات می باشد.
- دانشگاه به علت ماهیت دانش های غربی که بر دانشهای بومی آن غلبه دارد، تمایل به سکولاریسم خواهد داشت و لذا باید تحت هدایت و کنترل روحانیون قرار گیرد.
- اگر استقلال را به معنای عدم تعهد بدانیم، دانشگاه به حسب مسئولیت ذاتی خود نباید جز در برابر علم در برابر هیچکس و هیچ مکتب و ایدئولوژی تعهدی داشته باشد.
- تعهد بر تخصص ارجحیت دارد و دانشگاه علاوه بر آنکه باید در قبال مبانی دینی متعهد باشد در قبال نیازهای مردم و سیاستهای حکومتی نیز باد متعهد باشد.
- استقلال دانشگاه مفهومی کشدار و ژلاتینی دارد و با مفاهیم کشدار نمی توان به برداشت مشترک رسید.
- استقلال جزو شعارهای اصلی انقلاب بوده و مفهومی روشن دارد و منظور از استقلال عدم وابستگی به خارج است و دانشگاه وابسته، موجب می شود کشور در همه ابعاد به بیگانه وابسته گردد.
- استقلال ذاتاً مفهومی سیاسی دارد. اگر چه علم سیاست را باید در دانشگاه ها آموخت، اما نباید با وارد کردن مفاهیم سیاسی، دانشگاه را سیاسی یا سیاست زده کرد.
- دانشگاهی که بی اعتنا به سیاست باشد و در شناخت جبهه حق و باطل زمان خود دخالت نداشته باشد، خنثی، بیخاصیت و فاقد نشاط خواهد بود و نمی تواند افراد مفیدی به جامعه تحویل دهد.
- اگر منظور از استقلال دانشگاه بی نیاز کردن خود از دستاوردهای علمی دیگر ملل باشد، معنایش آن است که باید چرخ چاه را دوباره اختراع کرد. اگر منظور این باشد که افرادی پرورش دهد که از حیث علمی و اعتقادی در مقابل بیگانه خودباخته نباشند، طبیعی است که آنگاه استقلال امری ارزشی خواهد بود.
- سی سال است که از استقلال دانشگاه سخن بسیار گفته ایم و اگر به واقع موفق شده بودیم، دیگر نیازی نبود دوباره در مورد آن بحث کنیم و اگر توفیقی حاصل نشده، باید در این معنا دوباره اندیشه کنیم که آیا در پی امری ناشدنی اقدام نکرده ایم؟
- یکی از مواهب دستاوردهای انقلاب فرهنگی و استقلال نسبی دانشگاهها میتوان به توسعه دانش و تولیدات روزافزون علمی آن اشاره کرد؛
- سخن از اصلاح، استقلال و انقلاب فرهنگی در دانشگاه گفتیم و سر از چند سال تعطیلی آنها در آوردیم. اخیراً هم سخن از اصلاح و حذف علوم انسانی غربی به میان آوردهایم و نتیجه آن میشود که فرار مغزها سرعت و شدت گیرد. بنا براین اگر اصرار نداشته باشیم که دانشگاه را هدایت کنیم، دانشگاهها که خود باید هادی باشند به طور طبیعی دانشها را از نادرستی ها پالایش می کنند و نتیجه مطلوب، خود به خود حاصل می شود.
- ساختن ساختمان دانشگاهها امری پروژهای می باشد که می توان به مهندسین سفارش داد اما محتوای دانشگاه امری پروسه ای است. هر دانشگاهی که در کشوری تاسیس می شود ابتدا ناچار است از تولیدات دیگر دانشگاه های جهان بهره مند شود و این بهرهمندی لزوماً معنای وابستگی نمی دهد اما در طول زمان دانشگاه باید به بلوغ تولیدی برسد و پروسه زایشی خود را طی کند. ولی در جهان سوم همواره این خطر هست که این پروسه زایشی تحت کنترل قدرتها قرار گیرد. لذا اصرار و تاکید بر استقلال دانشگاه به این معنا اشعار می دهد که مراقبت شود تا آشکار و پنهان قدرتهای خارجی آن را در جهت تعقیب مطامع خود شکل ندهند.
- وقتی سخن از استقلال دانشگاه به میان می آید، باید پرسید استقلال از چه چیز؟ از علم؟ از اخلاق؟ از منطق؟ از صنعت؟ از منابع مالی دولتی؟ از سیاست، از دین؟... بدیهی است که منظور هیچکدام از اینها نیست و استقلال در برخی موارد فوق، نقض غرض است. بلکه منظور بیشتر این بوده که اولاً هیئت حاکمه حوزه نفوذ خود را به تاثیرگذاری بر دانش نیز تسری ندهند و ثانیاً قدرتهای خارجی آن را تحت کنترل مطامع خود قرار ندهند.
- اکنون برای بسیاری از اساتید و دانشجویان چهار موضوع زیر از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. الف: دانشگاه نباید به بهانه عنوان وحدت حوزه و دانشگاه، استقلال علمی خود را در گرو برداشت های حوزوی از علم، از دست بدهد و حوزویان نباید برای دانشگاه باید و نباید و چراغ سبز و قرمز علمی تعیین کنند. ب: دانشگاه تابع امیال سیاسی دولتمردان داخلی و خارجی نباشد. ج: دانشگاهها بدون هیچ خوف، واهمه و محدودیتی توانایی بررسی عملکرد و نقد سیاست های گذشته و جاری کشور خود و جهان را داشته باشند. د: برای رسیدن به استقلال دانشگاه، باید از آموزش صرف عبور کرده و در همه زمینه ها پژوهش محور شود. زیرا پژوهش محوری تنها راهی است که میتوان بافته های شبه علمی را که برخی قدرتها به عنوان یافته های علمی تلقین می کنند، از حقایق علمی باز شناخت.
برخی موضوعات دیگر مطرح در سایتها که وجه انتقادی آن سنگین تر از وجوه دیگر آن می باشد عبارتند از:
- آزادی در پژوهش مهمتر از استقلال است؛
- عدالت آموزشی مهمتر از استقلال است؛
- محتویات آموزشی از استقلال اولویت بیشتر دارد؛
- دانشگاه مستقل از نیازهای جامعه، جامعه ای بیگانه با دانش ساخته است؛
- دانشگاه مستقل از صنعت از دستآوردهای طنزآمیز در دانشگاه های ایران است؛
- به اسم استقلال دانشگاه نباید نخبه پروری را تعطیل و عوام پروری را رواج داد؛
- دانشگاهها در ایران بیش از آنکه وابسته به فرهنگ غرب باشد، نتیجه ورود فرهنگ روستایی به اداره دانشگاه است.
- دانشگاه را مستقل از امور جاری کشور دانستن موجب می شود دانشگاه فارغ التحصیل بیکار به جامعه تحویل دهد.
- دانشگاه برای جوانان محل موقت زندگی است و حضور در دانشگاه شغل و کار سیاسی تلقی میشود و بحث از استقلال و آزادی و مباحثی از این قبیل نیز جزو مباحث تفریحی آنها است.
- دانشگاهیان اعم از اساتید و دانشجویان نباید در احزاب چه اصلاح طلب و چه اصولگرا عضو شوند تا استقلال دانشی دانشگاه محفوظ بماند والا تفکر حزبی حتی دانش را آلوده به منافع حزبی می کند. به عنوان مثال استاد تاریخ اگر اصولگرا باشد، حوادث تاریخ را به گونه ای تحلیل می کند که گویی هر وابسته به استکبار جهانی اصلاح طلب بوده و استاد اگر اصلاح طلب باشد، تاریخ را بگونه ای تحلیل می نماید که گویی تمام متحجرین تاریخ، اصولگرا بوده اند.
- وزارت علوم یک وزارتخانه دولتی است. کارمندان عالی رتبه وزارتخانه مطیع دولت اند و نه خاشع در مقابل یافته های علمی. پس اولین گام استقلال برای دانشگاه، اندیشیدن تدابیری برای رهایی از بخشنامه های دولتی است.
- رئیس سابق دانشگاه شریف: برخی مسئولان نسبت به استقلال دانشگاهها بدبین هستند.
- دانشگاه آزاد اسلامی نمونه کاملی از غیر آزاد بودن در حوزه اندیشه و اکنون نیز نمونه کاملی از غیر مستقل بودن در موضوعات اداری شده است.
- سیاست در جهان سوم میل به تمرکزگرایی دارد و این با استقلال هر نهادی از جمله دانشگاه در تخالف است؛
- استقلال را هم برای تحول پذیری و تولیداتی قابل عرضه به جهان می خواهیم و هم برای بومی نگری جهت رفع نیازهای داخلی خود ولی در هیچ کدام از آنها توفیق چشمگیری نداشته ایم.
- مدافعین استقلال دانشگاه نمی گویند هر کاری دلمان خواست می کنیم، می گوییم اگر آزاد باشیم بهتر می توانیم کار کنیم؛
- مخالفین استقلال می گویند: اساتید دین و ایمان درست و حسابی ندارند و دولت، روحانیون و نهادهای فرهنگی و علمی دیگری باید بر آن نظارت داشته باشند؛
- مخالفین استقلال دانشگاه همان خودباخته هایی هستند که چشم به غرب و شرق دوخته اند؛
- استقلال یعنی مدیریت دانشگاه به وسیله خود دانشگاهیان و نه توسط گماشتگان اداری دولت یا گروه های شبه نظامی؛
- استاد بی خاصیت توسط دانشگاه مستقل حذف می شود ولی در دانشگاه وابسته به دولت نه تنها حذف نمی شود که ترفیع می گیرد و مدیر می شود.
- شرایطی زمانی موضوعات استقلال را تغییر می دهد و امروزه موضوعات استقلال دانشگاه از سنخ موضوعات مطرح در سی سال پیش نیست.
- اولین اولویت برای دانشگاه استقلال و رهایی آن از تصمیم های مقطعی و سیاسی حاکمیت است.
- منظور برخی اساتید از مفهوم استقلال یعنی سکولار شدن؛
- دانشگاه بدون هدایت حوزه ها فاقد خصیصه دین مداری است؛
- دانشگاه مقلد حوزه؛ فاقد استقلال است؛
- آیا برای رسیدن به استقلال دانشگاه می توان از نیروی بیرون از دانشگاه که با موضوعات دانشگاهی آشنایی ندارد به چنین توفیقی دست یافت؟
- استقلال دانشگاه برای عدهای فرصت و برای عدهای تهدید است.
- آزمون دانشگاه باید توسط خود دانشگاه انجام شود تا استقلال آن حفظ شود.
- استقلال دانشگاه را فقط باید در موضوعاتی مانند جذب اساتید توسط خود دانشگاه، خودگردانی، حذف بخشنامه های دولتی، انتخاب رئیس و استاد بر اساس نظر اساتید و دانشجویان و نه مقامات دولتی؛ و تالیف کتب درسی و بازبینی محتوای آنها را بدون ممیزی از بیرون خلاصه کرد.
- وظایف دانشگاه است که مفهوم استقلال و دامنه آن را روشن کند.
- با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سالهای 62-63، دانشگاه عملاً هیچ استقلالی از خود نداشت و ستاد انقلاب فرهنگی، جهاد دانشگاهی و بالاخره وزارت علوم عملاً روسای جدید دانشگاهها بودند.
- به رغم وجود شعار استقلال دانشگاهها از محتوای غربی آنها، هم اکنون هر کس در خارج از ایران تحصیل کرده باشد، در اولویت استخدام قرار می گیرد و تحصیل در دانشگاهای خارج از کشور بالاخص در آمریکا و اروپا هم امتیاز و هم موجب تفاخر و مباهات است. حتی برخی روحانیون ترجیح می دهند از دانشگاه های غربی دکترای عرفان، فلسفه اسلامی و علوم قرآنی بگیرند.
با عنایت به چهار سنخ موضوعاتی که در 61 نمونه جمع بندی شده فوق انتزاع گردید، اگر مروری بر منظومه اندیشه ای امام خمینی(ره) داشته باشیم و اندکی مبنایی تر راجع به مفهوم استقلال چه به حصر عقل و چه به حسب کشف روح موضوع در بیانات امام(ره) به تفحص بپردازیم، تا حدودی نسبت آن با جمع مطالب فوق معلوم می گردد که در چند نکته زیر مورد اشاره قرار می گیرد:
استقلال مفهومی سهل و ممتنع دارد. حتی از حیث معنای لغوی و بار ارزشی آن. چرا که امروزه غالباً آن را با ضد خود یعنی عدم وابستگی معنا میکنند. حال آنکه تعریف به ضد، تعریف منطقی نیست. دیگر آنکه چرا در فارسی معادل ندارد؟ و اگر معادلی برای آن وجود داشته، چرا مهجور مانده است؟ سوم آنکه استقلال در باب استفعال از ریشه «قلل» عربی گرفته شده است که در قرآن کریم در 76 آیه همگی به معنای قلیل و کم و ناچیز می باشد و بار ارزشی مثبت ندارد. از سوی دیگر قلل به معنای بالا رفتن و به قله رسیدن، برداشتن، بر آمدن و بلند کردن نیز آمده و به معنای کم کردن، کوتاه کردن، کار خود را بدون مشارکت دیگری انجام دادن، صاحب اختیار بودن، در قبال کسی تعهد نداشتن، آزادانه تصمیم گرفتن و وابسته نبودن نیز می باشد که در فرهنگ عمومی ما معانی اخیر بیشتر مورد توجه است و اگر فقط به معانی اخیر آن که در فرهنگ امروزی ما کاربرد دارد، توجه کنیم، باز هم به دلائل زیر با مفهومی سهل و ممتنع روبرو هستیم:
1- استقلال در فرهنگ فارسی و تا حدودی عربی ابعادی با بار ارزشی و ضد ارزشی یافته و نیز ابعاد ارزشی آن قابلیت شعار شدن یا شعاری شدن را دارد و در بیانات امام خمینی(ره) بخش عمده ای از آن که وجه سیاسی و اجتماعی دارد، با بار ارزشی مثبت مطرح می باشد؛
2- جزو آن دسته از مفاهیمی می باشد که تحول مفهومی آن هم فزاینده و هم پرشتاب است. تحول مفهومی آن در بیانات امام خمینی(ره) نیز قابل پیگیری است ولی مقاله ای مستقل می طلبد؛
3 - جزو مفاهیمی است که در بسیاری از رشته های معرفتی کاربردهای متفاوت و گاه متباین یافته و امام خمینی(ره) نیز در چهار رشته معرفتی عرفان، فلسفه، فقه و سیاست آن را با بکار برده اند.
توضیحاتی پیرامون موارد فوق:
1- در مورد بار ارزشی آن فعلاً به این دو مثال بسنده می شود که اگر سرزمینی از سلطه یک قدرت خارجی رهایی یابد و به عنوان کشوری مستقل مورد شناسایی قرار گیرد، مردم آن کشور سالها در سالروز مستقل شدن، جشن استقلال می گیرند. پس در اینجا بار ارزشی استقلال، نزد مستقل شده مثبت است و اما بار عاطفی منفی آن اینکه مردم کشورهای مستقل نسبت به گروه های انفصال طلب احساس تنفر دارند. چنان که در کارنامه رژیم پهلوی اعلام استقلال بحرین جزو عملکردهای غیر قابل بخشش ثبت شد و یا در ابتدای پیروزی انقلاب که برخی گروهک ها سخن از استقلال خلق ترکمن، خلق کرد، خلق عرب و خلق بوچ میزدند، دیدیم که چگونه توسط غالب مردم مورد تنفر واقع و طرد شدند.
بار عاطفی مثبت و منفی استقلال فقط در موضوع استقلال قلمرو حاکمیتی خلاصه نمیشود و اینگونه نیست که همواره یکی از دو سوی مقابل نسبت به آن احساس خوشایند و دیگری احساس ناخوشایند داشته باشند. چنانکه ازدواج و تشکیل زندگی مستقل برای جوانان غالباً هم موجب خشنودی زوجین و هم موجبات خشنودی والدین آنها را فراهم می کند.
در مجموعه آثار امام خمینی(ره) استقلال از وجه سیاسی و به معنای عدم وابستگی به بیگانه، همواره با بار ارزشی مثبت بکار رفته ولی در آثار عرفانی بار منفی آن تا آنجا پیش رفته که آن را ابلیسی هم لقب داده اند. به عنوان مثال با بار عاطفی مثبت در وصیتنامه سیاسی - الهی چنین نوشته اند: «وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال، با همه ابعادش به پیش، و بی تردید دست خدا با شما است، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید...» (وصیتنامه سیاسی - الهی ص 393) اما از وجه عرفانی احساس استقلال کردن در قبال خداوند با بار بسیار منفی، عبارات زیادی دارند از جمله عبارات زیر: «ای عزیز، این که قلوب بیچاره ما از حلاوت ذکر حق تعالی محروم است و لذّت مناجات آن ذات مقدس در ذائقه روح ما وارد نشده و از وصول به قرب درگاه محتجب و از تجلیات جمال و جلال محرومیم، برای آن است که قلوب ما معلّل و مریض است و توجّه به دنیا و اخلاد به ارض و احتجاب به حجب مظلمه طبیعت ما را از معرفت کبریای حق و انوار جمال و جلال محجوب نموده. تا نظر ما به موجودات نظر ابلیسی استقلالی است، از شراب وصل نخواهیم چشید و به لذت مناجات نائل نخواهیم شد. تا در عالم وجودْ عزّت و کبریا و عظمت و جلال برای کسی می بینیم و در حجاب بتهای تعیّنات خلقیّه هستیم، سلطان کبریای حقّ جلّ جلاله در قلب ما تجلّی نکند.» (آداب نماز ص 128) و در 12 صفحه بعد چنین نوشته اند: «سالک باید به واسطه این شهادات از احتجابات بیرون آید، و در شهادت به رسالت از احتجاب تعیّن خلقی بکلی خارج شود؛ چه که مقام رسالت را که برای اشرف الخلقیه ثابت نمود، مقام فنای مطلق و «لا استقلالی تامّ» است؛ زیرا که رسالت مطلقه ختمیّه خلافت کبرای الهیّه برزخیه است؛ و این خلافتْ خلافت در ظهور و تجلّی و تکوین و تشریع است؛ و خلیفه را از خود به هیچ وجه «استقلالی و تعیّنی» نباید باشد و الا خلافت به اصالت برگردد، و این برای احدی از موجودات امکان ندارد.» (آداب نماز ص140)
بنا براین امام خمینی(ره) در حوزه عرفان وقتی در برابر ذات حق تعالی قرار می گیرد، احساس استقلال را هم ابلیسی می داند و هم برای مقام رسالت، آن را ناممکن میدانند. اما وقتی به ساحت سیاست می رسند، بیش از دو هزار بار آن را بار ارزشی مثبت بکار برده اند ولی این به آن معنا نیست که اولاً معرفت سیاسی را بیربط به معرفت عرفانی بدانند و ثانیاً ممکن است با یک اشتراک لفظی روبرو باشیم، بلکه به آن معنا است که استقلال طلبی در مقابل خالق، ابلیسی؛ و در مقابل مخلوق بالاخص اگر مخلوق رفتاری ابلیسی داشته باشد، دارای بار ارزشی مثبت می شود. ضمن آنکه بار ارزشی مثبت و منفی استقلال در بحث وحدت، چه از حیث عرفانی و فلسفی و چه از حیث سیاسی و فقهی نیز در آثار ایشان با واژه های مناسب خود قابل پیگری است.
2- اینکه استقلال جزو آن دسته از مفاهیمی می باشد که تحول مفهومی آن هم فزاینده و هم پرشتاب است، جای تردید نیست. چنانکه اکنون مباحث پرجنجال حقوق بشر، دخالت در امور داخلی کشورها و نادیده گرفتن استقلال دولتها محسوب نمی شود. همچنین حفظ محیط زیست بدان جهت که به همه مردم جهان مرتبط می باشد، باعث می گردد قواعدی الزام آور برای بهرهمندی از طبیعت وضع شود که دولت ها نمی توانند ادعا کنند که منابع طبیعی خود را آنگونه که خود میخواهیم، استخراج و مصرف میکنیم. اکنون هیچ دولتی حق ندارد به بهانه استقلال جلوی ارتباطات تلفنی، ماهواره و اینترنت را بگونهای مانع شود که ارتباط مردم خود با دیگران در جای جای جهان به طور کامل قطع گردد. اگر چه در زمان حیات امام خمینی(ره) ماهواره و اینترنت هنوز موضوعیت جدی نیافته بود، اما موضوعی با عنوان «دهکده جهانی» مطرح بود که امام خمینی این مفهوم را با دید مثبت پذیرفته بودند. لذا میتوان گفت که چون رویکرد امام به موضوعات ارتباطات جهانی رویکرد مثبتی بوده، مفهوم استقلال نیز در نظر ایشان نباید به معنای عدم ارتباط با جهان خارج تلقی شود. چنانکه در این زمینه ایشان چنین فرمودند: «برنامه دولت اسلامی آن است که همه بشر به سعادت برسند؛ و همه در کنار هم به طور سلامت و رفاه زندگی کنند. اسلام با همه کشورهایی که در جهان هستند می خواهد که دوست باشد؛ دولت اسلامی با همه ملتها و با همه دولتها می خواهد که تفاهم و ارتباط صحیح داشته باشد؛ در صورتی که آنها متقابلاً احترام دولت اسلامی را مراعات کنند.» (صحیفه امام ج 9 ص 72)
3- اینکه واژه استقلال در رشته های مختلف معرفتی کاربرد دارد، شاید چند مثال زیر کفایت کند:
در منطق: مفاهیم از جهتی به اسمی یا استقلالی و متضایف تقسیم می شود. مفاهیم استقلالی به آن دسته از مفاهیم گفته می شود که تصور آنها بی نیاز از تصور مفاهیم دیگر باشد. مانند تصور خورشید. اما مفاهیم متضایف آن دسته از مفاهیم را شامل می شود که تصور آنها محتاج مفهوم دیگری است. مانند مفهوم پدری. زیرا برای تصور مفهوم پدر بودن، تصور فرزند هم لازم است.
از وجه دیگر برخی مفاهیم دائم الاضافه هستند. یعنی اگرچه می توان آنها به انحاء مختلف از جمله به حد تام تعریف کرد با این حال تعریف حدی آن، چنان کلی می باشد که نیاز است مصادیق زیرمجموعه ای آنها را طبقه بندی و برای هر کدام تعریف اختصاصی ارائه داد. مثلا «امنیت» با پسوندهای شخصی، اجتماعی، روانی، شغلی، خانواده، کشور و ده ها اضافه دیگر قابل لمس می شود و نمی توان همان تعریفی که برای امنیت شغلی ارائه می شود را بالمطابقه با امنیت ملی یکی گرفت. بر این اساس با بررسی اجمالی موضوعاتی که پیرامون استقلال نوشته و گفته شده، به راحتی میتوان دریافت که مفهوم استقلال جزو مفاهیم دائم الاضافه می باشد. مثلا نمی توان نوعی تعریف کاربردی برای استقلال عرضه کرد که هم بیکم و کاست استقلال شخصیت را شامل شود و هم به طور کامل استقلال کشور را.
در آثار امام خمنیی(ره) اضافات استقلال فراوان است که به عنوان نمونه چهل مورد آن از میان مباحث عرفانی، فلسفی و سیاسی عبارتند از: استقلال وجودی، استقلال مخلوق، استقلال نفس، استقلال کامل، استقلال ماده، استقلال اختیاری، استقلال عقلی، استقلال ماهیات، استقلال اراده، استقلال فکر، استقلال نظر، استقلال افعال، استقلال اسباب، استقلال کشور، استقلال مملکت، استقلال ممالک اسلامی، استقلال کشورهای اسلامی، استقلال اقتصادی، استقلال شما، استقلال خودشان، استقلال خود، استقلال ظاهری، استقلال ایران، استقلال قضایی، استقلال اسلامی، استقلال نیروها، استقلال آنها، استقلال ما، استقلال روحی، استقلال ملل، استقلال هزار ساله شیعه، استقلال وطن، استقلال حقیقی، استقلال ملتهای مستضعف، استقلال حکومت، استقلال شاهانه، استقلال ارتش، استقلال علمی، استقلال دانشجو، استقلال اساتید، استقلال دانشگاه.
بداهت دارد که کثرت و قلت فرهنگ لغات افراد می تواند بیانگر سعه فکری و افق دید آنها باشد. مثلاً وقتی کسی از واژهای مانند استقلال فقط با اضافات سیاسی آن استفاده میکند، به راحتی میتوان فهمید که به جنبه های فلسفی آن عنایتی ندارد. از سوی دیگر وقتی در آثار یک اندیشمند به فرهنگ لغات آن مراجعه کنیم، اگر موضوعات مورد نظر خود را گزینش نماییم، بداهت دارد که تمام نظرات آن اندیشمند را در همان جنبه گزینشی خود خلاصه کرده ایم. فلذا نمی توان بی عنایت به جنبه های دیگر نظرات او به قطعیت گفت او در فلان موضوع چنین نظری دارد.
در فلسفه: موضوعی بنام مستقلات عقلی وجود دارد به این معنا که برخی اعمال و افعال بدون معیارهای بیرونی مانند معیار شرع، حسن و قبح ذاتی دارند. مانند عدالت و ظلم که عقل بر ممدوح بودن عدالت و مذموم بودن ظلم گواهی می دهد و نیازی نیست تا ملاک دیگری غیر از عقل برای چنین مفاهیمی تعیین تکلیف کند.
امام خمینی در موضوعات فلسفی متعرض مستقلات عقلی نشده اند اما در کتاب تهذیب الاصول اشارهای به آن دارند. اما در کتاب تقریرات فلسفی 59 بار با لفظ استقلال و 115 بار با واژه مستقل در این زمینه مطالبی بیان کرده اند که نظر فلسفی ایشان در مورد مفهوم استقلال در این کتاب مطالبی گفته اند که تا حدودی پیچیدگی هایی دارد و نقل چند فراز از آنها نمی تواند بیانگر همه وجوه آن باشد با اینحال عبارات زیر که جزو ساده ترین آنها است تا حدودی گویای نظرات ایشان در مورد مفهوم استقلال از وجه فلسفی می باشد:
«در وجودات ممکنه وجودات و ماهیاتی هست، اما ماهیات چیزی نیستند تا اثر از آنها صادر شود، بلکه آنها به طفیل وجود، موجودند و اگر اثری هم به آنها نسبت داده شود- مانند نسبت تحقق و موجودیت به آنها- مجازی است. هنگامی که این اعتباریات را از وجودات ممکنه تجرید نماییم، اصل وجود و هویت نوریه حقیقیه را می بینیم و هر اثری که در عالم بروز و ظهور پیدا می کند از این وجودات است، منتها هر اثری به جهت خصوصیتی که در مبدأ آن هست از او ناشی می شود و آن خصوصیت، نحوه وجود اوست و همان وجود، مبدأ جهت تأثیر است و چون جهت تأثیر عین وجود است و مؤثریت امر زایدی بر اصل وجود نیست و وجود ممکنات استقلالی نبوده، بلکه ربطی و تعلقی می باشد، پس مؤثریت و تأثیر آنها هم استقلالی نیست و محال است که استقلالی باشد؛ زیرا استقلال تأثیر، فرع استقلال وجود است و استقلالیت وجود با معلولیت وجود، منافات دارد. پس وجود ممکن هیچ گاه استقلال ندارد، البته واقعاً وجود است ولی مستقل نیست. و چون گفتیم مؤثریت و مبدئیت عین وجود است، پس مؤثریت و مبدئیت هم غیر مستقل است. البته این گونه نیست که وجود ممکن مؤثر نباشد؛ زیرا وجودی که عین جهت تأثیر است واقعیت دارد؛ چون وجود ممکن حقیقةً وجود است. بنا بر این مؤثریت آن هم واقعیت دارد و تعارف نیست.
در حقیقت، وجود فاعل است و چون وجود مستقل نیست تأثیر هم مستقل نیست و چون وجود بسیط است، مؤثریت امر زاید بر او نیست، بلکه مؤثر و وجود، مصداقاً یک حقیقت می باشند. و بالجمله: چنانکه در عین حال که وجود ممکن مستقل نیست ولی حقیقةً متحقق و دارای واقعیت است، علم و قدرت و تکلم و حیات و اراده و تأثیر و فاعلیت آن نیز چنین است.» (تقریرات فلسفه، ج 2، صص 314 – 315)
در زیست شناسی: استقلال در دانش زیست شناسی هم کاربرد دارد. چنانکه اکنون دو نظریه در مورد خلقت موجودات زنده مطرح است: (نظریه خلقت مستقل موجودات و نظریه تکامل تدریجی.) وقتی موضوع به انسان می رسد این دو نظریه که در تقابل هم هستند به موضوعات فلسفی نیز تسری می یابد. چنانکه بسیاری از دینداران سنتی بنا بر ظواهری از آیات انجیل، تورات و قرآن معتقدند حتی اگر اصل تکامل را در مورد نباتات و جانداران بپذیریم، هرگز نمی توان نسبت به خلقت مستقل انسان شک روا داشت و تصور می کنند اگر خلقت مستقل انسان مورد تشکیک واقع شود، به این موجود که تصور میشود اشرف مخلوقات می باشد، اهانت شده است. در مقابل ممکن است برخی کسانی که معتقدند خلقت انسان مستقل از خلقت دیگر موجودات زنده نمی باشد، با بار عاطفی مثبت با آن برخورد کرده و به هر موجود زنده ای بنگرند، احساس خویشاوندی با آن داشته باشند.
امام خمینی(ره) نزد مرحوم قزوینی با فلسفه غرب و نیز موضوع تطور انواع آشنا شد اما در مورد خلقت بدن انسان که آیا مستقل آفریده شده و یا در حین تکامل شکل فعلی را گرفته، صراحت کلام ندارند با اینحال به گونه ای با موضوع برخورد کرده اند که اگر کسی بخواهد برداشت تکاملی از بیانات ایشان داشته باشد، می تواند دلالت هایی بیابد به عنوان مثال عبارات زیر: «پس انسان جامع کمالات است؛ به طوری که کمال نباتی و کمال حیوانی و کمال جمادی و کمال معدنی، در اصل حقیقت آن موجود است و یک هویت کامله ای است که فاقد نواقص حدود ما قبل است؛ به گونه ای که یک شی ء بسیط است و آن عبارت از یک پارچه فاقد نقص سلاسل مادون است. و چون گفتیم در هر مرتبه از ترقی، حقیقت مرتبه سابقه تکمیل شده و جهت نقص حدی از بین می رود، پس انسان در مرتبه انسانیت به حقایق سلاسل ما قبل و آنچه آنها به آن متقوم هستند، متقوم است، منتها تقوم به حقایق سلسله های قبل در مرتبه انسان به گونه کامل تری است. بنا بر این حقیقت انسانی به صورت اخیره انسانی است لا غیر. و آنچه قبل از این صورت اخیره انسانی است، در اصل حقیقت با او شریک است، منتها با داشتن یک جهت نقصی که از حقیقت «ما به الشی ء» خارج است. و آن جهت نقصی که از حقیقت «ما به الشی ء» خارج است، در مقام تعریف شی ء ذکر می شود؛ زیرا مرتبه حقیقت، با آن نقص و حد، خوب معلوم می شود. پس اگر انسان غفلت نکند، بیش از یک وجود نمی بیند و قائل به مغایرت نمی شود.» (تقریرات فلسفی ج1 ص 221) البته معتقدین به خلقت مستقل انسان میتوانند از بیانات فوق برداشتی دیگری داشته باشند و یا عبارات دیگری در سخنان امام بیابند که مغایر این برداشت باشد.
در روانشناسی: استقلال طلبی جزو غرائز تلقی شده و از کمترین آغاز و رو به افزایش دارد. به این معنا که اکثر کودکان گاه هنگام بازی با وسائل ابتدایی مانند چادر، دور خود دیوار می کشند و مثلا خود را از والدین مستقل نشان می دهند. همچنین دومین علت تمایل به ازدواج، غریزه استقلال از والدین تلقی می شود. با این حال استقلال خواهی مطلق، از نظر روانشناسی بیماری تلقی شده و گفته می شود که نهایت به انزواطلبی می انجامد.
در روانشناسی اجتماعی: استقلالخواهی تا حد خودباوری، ممدوح تلقی شده و در حالت افراطی آن در سطح ملی خطر شوینیسم را در پی دارد و در سطح قومی، خطر قوم و قبیله گرایی در پی خواهد داشت که امنیت ملی را تهدید می کند.
آموزه های امام خمینی(ره) در موضوع استقلال ضمن آنکه آن را تا بدانجا ارتقاء داده که تبدیل به یکی از شعارهای سیاسی انقلاب شد اما روح کلی آن اینگونه بود که تبدیل به شوینیسم نگردید و اگر چه بر استقلال کشور در همه ابعاد آن تاکید فراوان داشتند اما به آن جهت که ملیگرایی افراطی را افکاری متحجرانه می دانستند، استقلال خواهی ایشان رنگ و بوی شوینیسم نگرفت.
در علم اقتصاد: استقلال خواهی فقط در دو موضوع، ارزشی تلقی می شود. یکی در حد خوداتکایی که در میان همه ملل وجه مثبت دارد و دیگری در حد توان تصمیم در سیاستگذاری. و الا به دلیل پراکندگی منابع طبیعی در کل کره زمین، خوداتکایی نمی تواند بگونه ای احساس بی نیازی به دیگر سرزمین ها را موجب شود که همه چیز در داخل کشور تامین شود و نیازی به تبادل کالا نباشد. چنانکه به عنوان مثال کشورهایی دارای ذخایر نفتی هستند و برخی کشورها دارای مثلا جنگل های انبوه و آب شیرین کافی برای توسعه کشاورزی و مزیت های نسبی هر کشوری با دیگری متفاوت خواهد بود. لذا استقلال از وجه اقتصادی به گونهای تعریف نمی شود که هیچ نوع تبادلی در میان کشورها انجام نگیرد. امام خمینی(ره) نیز که روی استقلال اقتصادی و خودکفایی تاکید فراوان داشتند هرگز اجازه ندادند که درب کشور به روی تبادل کالاها بسته شود و اگر چه در مورد اعمال تحریم های اقتصادی از سوی قدرتها جملات حماسی نیز دارند اما موضوع گیری های ایشان در این زمینه بگونه ای بوده که اکثر مسئولین هرگز احساس نکرده اند که باید دور کشور دیوار بکشند و هیچ نوع تبادلی با بیرون از کشور صورت نگیرد.
در زبانشناسی: اینکه آیا زبانهای مختلف در نهایت یک ریشه دارند یا هر زبانی کم و بیش مستقل از دیگر زبانها شکل گرفته، مباحث فراوانی را بین زبانشناسان موجب شده است و اگرچه هنوز این مباحث به نتایج قطعی نرسیده اما در اینکه برخی زبانها مثل زبانهای اروپایی ریشه مشترک دارند و حتی شواهدی دلالت می کند که زبانهای هندی، فارسی و اروپایی با مشترکات فراوانی که دارند، محتمل است که از یک ریشه باشند، تا حدود زیادی مورد قبول اکثر دانشمندان این رشته قرار گرفته است.
با مطالعه برخی مباحثی که در زمینه زبانشناسی مطرح شده، احساس میشود برخی زبانشناسان نسبت به استقلال زبانی یا وحدت آن احساس دوگانه دارند. یعنی از سویی دوست دارند که همه مردم جهان با یک زبان سخن بگویند تا در درک مشترک آندسته از مفاهیمی که مختص دقایق و ظرایف هر زبان است، دچار مشکل نشوند و از سوی دیگر استقلال زبانی و مضمحل نشدن آنها تمایل دیگری است که حتی یونسکو هزینه هایی را تقبل کرده تا زبانهای در حال اضمحلال را از خطر نابودی حفظ کند. هم چنین زبان از وجه تخصصی آن نیز مورد عنایت است. مثلاً زبان عوام و خواص، یا زبان فلسفه و علم...
موضوع مهمی که کمتر مورد توجه قرار گرفته اینکه امام خمینی(ره) نسبت به زبان عنایت ویژه داشتند. هم در موضوعات نظری تخصصی مانند عرفان، فلسفه و اصول، کاملاً با زبان تخصصی این رشته ها نوشته اند و گفته اند. دیوان اشعار ایشان نیز دلالت می کند که با ظرایف زبان ادبی تا چه میزان آشنا هستند. همچنین هم زبان عامه مردم را می دانستند و به راحتی می توانستند با عموم مردم زمان خود رابطه داشته باشند و اگر چه انقلابی بودند، مراقب بار حقوقی جملاتی که می گفتند بودند و نیز مهمتر آنکه از وجه استقلال خواهی با آنکه به زبان عربی تسلط کامل داشتند، هنگام رهبری، هرگز حاضر نبودند حتی با هیئت هایی که از کشورهای عربی می آمدند، به زبان عربی مصاحبه کنند. حال آنکه عرب زبانها اکثریت مسلمان هستند و نیز عربی زبان قرآن می باشد و اکثر علما حتی خود امام خمینی(ره) بسیاری از کتابهای خود را به عربی نوشته اند. لذا امام خمینی(ره) بر این باور بودند که استقلال سیاسی - فرهنگی - اقتصادی نیز در گروه استقلال فرهنگی است و زبان یکی از شالوده های مهم ساختار فرهنگی میباشد و باید به خوبی حفظ و تقویت شود. بالاخص دانشگاه ها در زمینه بارور کردن زبان علمی مسئولیت مستقیم دارند.
یادآوری این نکته نیز لازم است که امام هرگز مانند باستان گرایان از واژه های مهجور فارسی که امروزه در میان فارسیزبانان اصیل هم قابل فهم نیست، استفاده نمی کردند و نیز اکثر کلمات عربی که در بیانات ایشان وجود دارد (به جز آیات و روایات و ضرب المثل ها) از آن دسته از واژه هایی است که داخل در زبان فارسی شده و اگر چه ریشه عربی دارد ولی دیگر عربی محسوب نمی شود. همچنین تعمدی هم نداشتند که به طور حتم برای کلماتی که از زبانهای خارجی وارد زبان فارسی شده و معادل فارسی آن کمتر از معادل خارجی رسایی دارد، استفاده نکنند، چنانکه به عنوان نمونه 59 بار از واژه دموکراسی و 360 بار از واژه تلویزیون استفاده کرده اند.
در علم سیاست: استقلال در دانش سیاست دارای پسوندهای زیادی است از جمله استقلال قوای سه گانه، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی... ضمن آنکه برای پرداختن به مصادیقی از آن ممکن است از مفاهیم متضاد آن استفاده شود. چنانکه به عنوان مثال در نهضت اسلامی ایران شعار «نه شرقی - نه غربی - جمهوری اسلامی» وجه دیگر استقلال خواهی و به معنای آن بود که نظام جمهوری اسلامی مستقل از مطامع شرق و غرب سیاسی شکل خواهد گرفت.
همچنین برخی نظریه پردازان سیاسی رابطه و نسبت چنین مفهومی را با آزادی تا آنجا وثیق می دانند که گاه تصور می شود آزادی و استقلال را دو واژه برای یک مفهوم اعتبار کرده اند.
خوشبختانه اکثریت افراد جامعه ما در مورد استقلال سیاسی در بیانات و عملکرد امام خمینی(ره) تا حدودی زیادی آشنایی دارند و نیاز به ذکر مثال در این زمینه نیستیم.
با توجه به ابعادی از مفهوم استقلال که مورد اشاره قرار گرفت، سخن از دانشگاه مستقل از دیدگاه امام خمینی(ره) اولاً به معنای عدم رابطه این مرکز علمی با دیگر مراکز علمی جهان و نیز با صنعت و با سیاست نیست. ثانیاً استقلال با مفهوم وحدت متعارض نخواهد بود. سوم آنکه برخی سخنانی که در بیانات شخصیت های علمی در این باب گفته شده و معارض با سخن دیگری تصور میشود، در منظومه اندیشه ای امام(ره) به دلیل آنکه منظومه ای چندساحتی است، چنین تعارضاتی اگر در ظاهر کلام هم دیده شود، وقتی به خاستگاه آن که در کدام رشته معرفتی بکار برده اند، به راحتی قابل حل است.
آخرین و مهمترین موضوعی که در این باب گفتنی است اینکه امام خمینی(ره) خوداتکایی، تعالی، پیشرفت و استقلال دانشگاه را از خود دانشگاهیان انتظار دارند و نه از نیروهای بیرون از دانشگاه.
.
انتهای پیام /*