آیت اللّه شیخ محمدمهدى شمس الدین
رهبرى تاریخى، تیزبین و آگاه که در امام خمینى(س) عینیت یافته بود، از مرزهاى جغرافیایى جمهورى اسلامى ایران گذشت و به گفتمانى انقلابى در سطح امت اسلامى منجر شد... این گفتمان در نهادینه کردن این باور در اکثریت تحت ستم مسلمانان که نجات امت اسلامى جز از طریق بازگشت به اسلام در سطح ساماندهى سیاسى جامعه ممکن نیست، نقش آفرینى کرد، و انقلاب اسلامى آمده تا با تصحیح رابطۀ جامعۀ سیاسى اسلامى با اسلام، تمایل به تحکیم روابط اسلامى را در جهان معنا ببخشد و حیات سیاسى عموم مسلمانان را بر اساس اسلام قرار دهد، و با تشکیل ساختار دول اسلامى، وضع داخلى مسلمانان را هماهنگ با ساختار مدیریتى و قانونگذارى آنها در زندگى عمومى شان کند.
امام خمینى از طریق گفتمان انقلابى خود به طرح مجدد اسلام، از این جهت که یک ساختار مدیریتى تمدنى رقیب با دو ساختار حاکم لیبرالیزم و مارکسیزم است، پرداخت. این چیزى بود که اعتماد به نفس را به مسلمانان برگرداند و موجب شد که به قدرت خود در مقابل قدرتهاى سلطه گر عالم پى ببرند و به بنیانگذارى ساختار سیاسى خاص خودشان بپردازند. و این گفتمان انقلابى امام خمینى به حرکت جهانى اسلام تبدیل شد و این حرکت در هر جا واقع شد، اعتماد به نفس افزایش یافت، و قدرت مقابله، به دستگیرى برنامه ها، تشکیلات بسیج، فراخوان و جذب نیرو ـ که ملت هاى امت اسلام توسط بسیارى از نظامهاى حاکم به دست این تشکیلات سرکوب شده و مى شوند ـ به دست آورد.
همچنین امام خمینى توانست حرکت جهانى اسلام را از تردید و دودلى برهاند و انگیزۀ نیرومندى به آن ببخشد تا در حرکت خود به پیش بتازد و در فهم و آگاهى عمق پیدا کند، و در نتیجه، نقش و تأثیرگذارى بیشترى در سیاست هاى جهانى و منطقه اى به عهده گیرد، و در سیاست هاى جهانى جایگاهى تعیین کننده داشته باشد، و از این رهگذر، ایدئولوژیک، تمدن، فرهنگ و سیاست را نیز به موضع مسلمانان بیفزاید، پس از آن که این موضع در بهترین حالات، محدود به مدیریت سیاسى بوده است.
منبع: تحلیلى از ابعاد شخصیت امام خمینى، ص 65 و 66.
.
انتهای پیام /*