پرتال امام خمینی(س): هنوز زمانی از رحلت رسول ختمی مرتبت(ص) نگذشته بود که تصمیم گرفتند از امیرمومنان علی علیه السلام برای کسی که جایگاه ایشان را غصب کرده بود، بیعت بگیرند. این بیعت گرفتن همانا و مورد اذیت و آزار قرار دادن بانوی اسلام همانا. ۷۵ روز یا به روایتی ۹۵ روز بعد از رحلت، صدیقه طاهره سلام الله علیها نیز به شهادت رسیدند.
در اینکه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ۷۵ روز بعد از رحلت حضرت رسول (ص) به شهادت رسیده اند یا ۹۵ روز بعد، اختلاف نظر وجود دارد همان طور که در نحوه شهادتشان نیز اختلافاتی وجود دارد. سالروز شهادت ناموس خلقت، حضرت زهرا سلام الله علیها ما را بر آن داشت تا یادداشتی را که محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر تاریخ اسلام نوشته است، بازنشر کنیم:
علت شهادت آن وجود مقدس در حقیقت سه عامل بود:
عامل اول، حزن و اندوه شدید رحلت پیامبر بزرگوار اسلام(ص) بود که مصیبت آن وجود مقدس بزرگترین مصیبتهاست کما این که در زیارت روز شنبه که تعلق به ساحت قدسی رسول خدا (ص) دارد خطاب به آن حضرت عرضه می داریم، «أُصِبْنَا بِکَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِنَا، فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِیبَةَ بِکَ حَیْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْیُ، وَ حَیْثُ فَقَدْنَاکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، یعنی مصیبت بزرگی است که با رحلت پیغمبر (ص) نعمت وحی بر بشریت قطع شد. حضرت زهرا(س) و امیر مومنان (ع) صاحب عزاهای اصلی شهادت پیامبر(س) هستند و آنها می دانند با این فاجعه بزرگ چه ضربتی بر بشریت وارد شده، لذا تحمل این داغ بسیار سنگین بود.
عامل دوم؛ ضربهای که اسلام در پی غصب خلافت خورد و راه پیامبر اکرم (ص) منحرف شد و به ولایت خیانت شد. داغ این مسئله و سنگینی چنین خیانتی برای هر کس که باور به ولایت و اسلام اصیل داشت بسیار سخت و جانکاه بود، چه رسد به حضرت زهرا (س) که خود، اسلام مجسم بود.
عمربن خطاب به ابوبکر گفت تا وقتی علی(ع) با تو بیعت نکند پایه های حکومت تو محکم نخواهد شد؛ چرا که علی (ع) نزدیکترین فرد به پیغمبر (ص) بوده و همسر دختر او و برادر دینی او بوده است
عامل سوم؛ حادثه حمله به خانه وحی و مضروب شدن حضرت زهرا (س) است. در نقل های معتبر تاریخی که بعضاً از اهل تسنن هست، آمده که عمربن خطاب به ابوبکر گفت تا وقتی علی(ع) با تو بیعت نکند پایه های حکومت تو محکم نخواهد شد؛ چرا که علی(ع) نزدیکترین فرد به پیغمبر (ص) بوده و همسر دختر او و برادر دینی او بوده است.
این را باید گفت که امیرالمومنین (ع) پس از ماجرای غصب خلافت، همراه با حضرت زهرا (س) به در خانه های اصحاب با سابقه پیغمبر (ص) رفتند و به آنها هشدار دادند و متنبه کردند که چرا دست روی دست گذاشتند و باعث بدعت و انحراف در اسلام شدند.
اصحاب با این که سخن حضرت را پذیرفتند ولی حاضر به همراهی آن وجود مقدس نشدند. طبق نقل ها حدود ۱۲ نفر در ایمان خود استوار بودند که اینها در خانه امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) تحصن کردند و در دفاع از امیرالمومنین (ع) موضع گرفتند و با غاصبان بیعت نکردند.
نقل شده که ابوبکر با نظر عمر موافقت کرد و مجوز حمله به خانه آن حضرت را صادر کرد. توضیح اینکه دو بار قنفذ را فرستاد تا امیرالمومنین (ع) را برای بیعت احضار کنند، چون حضرت حاضر نشد و آنها را مدعیان دروغین خلافت پیامبر (ص) خواند، ابوبکر مجوز برخورد سخت را داد. عمربن خطاب با شماری از افرادی که در اختیار داشت که به گفته ابوبکر جوهری ۳۰۰ نفر رجّاله بودند در حالی که شعله آتشی در دست داشت، به سوی خانه حضرت زهرا (س) حرکت کرد.
به نقل ابن قتیبه دینوری از مورخان اقدم سنی، به عمر گفتند: میخواهی چه کنی؟ گفت میخواهم این خانه را با کسانی که در آن پناه گرفتند به آتش بکشم. گفتند دختر رسول خدا (ص) در این خانه است. گفت اگرچه او باشد. آمدند و خانه را محاصره کردند و هیزمهایی آورده و جلوی در خانه ریختند. عمر با صدای بلند فریاد زد: ای کسانی که در این خانه پناه گرفتید، (عمدتاً نظر بر امیرالمومنین (ع) داشت؛ چرا که بقیه به اعتبار حضرت در آنجا گرد آمده بودند) باید بیرون بیایید و بیعت کنید وگرنه این خانه را به آتش میکشم.
حضرت زهرا (س) وقتی صاحب ولایت را در خطر صددرصد قتل و نابودی مشاهده کردند، در دفاع از ولایت پیشگام شدند و به سوی در شتافتند و از پشت در جواب عمر را داده و فرمودند: ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارش رسول خدا(ص) درباره اهل بیت او؟ هنوز کفن پدرم خشک نشده با اهل بیتش این گونه رفتار می کنید؟
عمر هم پاسخ داد ای دختر پیغمبر می دانم چقدر نزد پدرت محبوب بودی؛ اما اگر در را نگشایی، علی و این افراد بیرون نیایند و بیعت نکنند خانه را به آتش خواهم کشید.
طبق نقل ابن قتیبه حضرت زهرا(س) وقتی چنین گستاخی را شنید با صدای بلند خطاب به رسول خدا(ص) شروع به استغاثه کرد که ای پدر بعد از تو از پسر ابی قحافه (یعنی ابوبکر) و پسر خطاب (یعنی عمر) چه ها که ندیدیم!
ابن قتیبه نقل کرده: چنان سوز و گدازی در کلام حضرت زهرا(س) بود که بسیاری از کسانی که با عمر آمده بودند به قدری منقلب شدند که اشک های آنها سرازیر شد و نزدیک بود دل های آنها شکافته و جگرهای آنها پاره پاره شود، لذا برخی گفتند ما را با فاطمه(س) و خانه او کاری نیست و رفتند، اما گروهی با عمر ماندند.
ابن قتیبه می گوید در باز شد و اینها داخل خانه ریختند. نمی گوید چگونه؟ اما منابع شیعی آورده اند که عمر بن خطاب تهدید خود را عملی کرد، در را به آتش کشید و همین که مقداری نیم سوز شد با لگدی محکم در را گشود در حالی که حضرت زهرا (س) پشت در بود و ضربت در به پهلوی مبارک ایشان خورد و پهلوی حضرت شکست. جنینی که در شکم داشتند سقط شد و حضرت بر زمین افتادند.
عمر و همراهانش داخل خانه ریختند. زبیر (گرچه در آینده و در جنگ جمل روبروی حضرت امیر(س) قرار گرفت، اما در ماجرای حمله به خانه امیرالمومنین(ع) که جزء متحصنین در خانه بود) در دفاع از امیرالمومنین (ع) سلاح خود را کشید و به سوی عمر هجوم آورد، اما بر زمین افتاد و بر سر او ریختند، دستان او را بستند و او را خلع سلاح کردند و امیرالمومنین (ع) را محاصره کرده و بازوان ایشان را بستند و آن حضرت را کشان کشان از خانه بیرون میبردند که حضرت زهرا (س) وقتی این صحنه را دیدند خود را به آن وجود مقدس رساندند، لباس ایشان را گرفتند و فرمودند به خدا نمی گذارم با علی این گونه رفتار کنید.
بنا به نقلی خود عمر بن خطاب و به نقل دیگر به دستور او قنفذ با غلاف شمشیر به قدری به دستان مبارک حضرت زد که دستانشان کبود و توانشان زائل شد و بر زمین افتادند و از هوش رفتند.
امیرالمومنین (ع) را به مسجد بردند. در مسجد عمر بن خطاب سلاح بر سر امیرالمومنین (ع) قرار داده بود و حضرت را تهدید می کرد در صورت بیعت نکردن او را خواهد کشت. در همین موقع حضرت زهرا (س) به هوش آمدند و دیدند امیرالمومنین (ع) را بردند و با همان وضعیت، با پهلوی شکستهای که داشتند و آسیبی که دیده بودند، حرکت کردند و به سوی مسجد آمدند. امیرالمومنین (ع) را که در آن موقعیت دیدند فریاد زدند: به خدا باید دست از علی(ع) بردارید، اگر او را رها نکنید به سوی قبر رسول خدا(ص) میروم و در حق همه شما نفرین خواهم کرد و حرکت کردند.
در این موقعیت امیرالمومنین (ع) از سلمان خواستند جلو رفته و مانع نفرین حضرت زهرا (س) شود. سلمان خدمت حضرت زهرا آمد و عرضه داشت: پدر شما رحمة للعالمین بودند، نفرین نکنید. حضرت فرمودند: مگر نمیبینید با علی(ع) چه میکنند؟ بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم. سلمان عرضه داشت که این درخواست من نیست، این فرموده امیرالمومنین(ع) است.
تا حضرت زهرا (س) متوجه شدند که فرمایش امیرالمومنین (ع)است، فرمودند: چون او دستور داده اطاعت میکنم و شکیبایی پیشه می کنم اما از خدا می خواهم بین ما و اینها داوری کند. حضرت زهرا (س) به قدری با صلابت عمل کردند و سخن گفتند که ابوبکر به شدت منفعل شد، فریاد زد دست از علی بردارید تا فاطمه با اوست ما او را ملزم به بیعت نمیکنیم. لذا امیرالمومنین (ع) را رها کردند و حضرت بیعت نکرده با حضرت زهرا (س) به خانه برگشتند.
منتهی همانطور که عرض شد این سه عامل به خصوص مضروب شدن حضرت و شکسته شدن پهلو و از دست رفتن جنینی که در شکم داشتند، آن وجود مقدس را در بستر شهادت افکندند و بر اثر همین عوارض، آن وجود مقدس به شهادت رسیدند و امیرالمومنین(ع) که هنوز داغ مصیبت بزرگ رحلت پیغمبر (ص) بر ایشان سرد نشده بود، داغ بزرگ دیگر یعنی شهادت حضرت زهرا(س) را دیدند.
.
انتهای پیام /*