هنوز یک دهه از آغاز نظام اسلامی انقلابیون سال ۵۷ نگذشته بود که روحانیون رده بالای نظام، در نهادی با عنوان جامعه روحانیت مبارز، با اختلافاتی غیرقابل اغماض روبرو شدند و راه باقیمانده را، راه جدایی یافتند. گروهی ماندن در جامعه روحانیت کهنسال را به صلاح خود ندانستند و در تلاشی دیگر، مجمع روحانیون را بنیاد گذاشتند. رهبر کبیر انقلاب این زایش تاریخی شاگردان خویش را مبارک دانست و مجمع روحانیون مبارز از دل جامعه روحانیت اعلام موجودیت کرد. جریان جدیدی که معادلات سیاسی را در انتخابات پیش روی مجلس سوم به نفع خود تغییر داد و همچنین در رخدادهای سیاسی کشور نقش تاثیرگذاری پیدا کرد. امام ضمن تایید این انشقاق، به نگارش توصیه نامه ای روشنگرانه به این دو جریان دست یازید، نامه ای که عطف به محتوای آن به "منشور برادری" شهرت یافت. امام خمینی در این نامه تاکید کردند که «اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است.»
متن نامه حجت الاسلام و المسلمین محمد علی انصاری و پاسخ امام خمینی به آن (منشور وحدت) در پی می آید:
نامه آقای محمد علی انصاری
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ،حضرت آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
با ابلاغ سلام و تحیات خالصانه و آروزی طول عمر قرین با صحت و عافیت کامل برای آن وجود مبارک.ابتدا از الطاف بی کران پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه خاضعانه سپاسگزاری میکنم که توفیق خدمت و نعمت بزرگ تشرف در جوار مقدستان را به من ارزانی کرد. با اعتراف کامل به اینکه هنوز از عهده درک این موهبت عظمی برنیامده ام،از ذات اقدس خداوند می خواهم که توفیق شناخت و شکر این نعمت بزرگ را در عمل عنایت فرماید و حیات و مماتم را در مسیر پیشبرد اهداف بلندتان قرار دهد.حضرتعالی با بزرگواری و کرامت همواره قصور و تقصیرات ما را تحمل کرده اید،انشاء الله این مزاحمت جدید را نیز مورد عفو قرار می دهید.مسئله مهمی که موجب این نوشته گردید،این است که از اول پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تاکنون که در خدمت بوده ام،شاهد ظهور و افول جریانات فکری و عقیدتی-سیاسی فراوان و متنوعی بوده ام که بحمدالله تعالی جریانات انحرافی والحادی منزوی شده اند ولی دو جریان عقیدتی و سیاسی که هر دو نیز وابسته به انقلاب و مدافع اسلامند و طرفداران زیاد و شخصیت های معتبر دارند، امروز به شکل جدی تری در میدان رقابت با یکدیگر قرار گرفته اند که این رقابت صرفا در جنبه تئوری نیست بلکه در تمامی میدان های سیاسی واجتماعی و اقتصادی بروز کرده است و احتمالا هرچه جلوتر برود، بر ادامه رقابتها و در حقیقت تضادهای خواسته و ناخواسته افزوده می شود که جدای از آن تبعات و آثاری که در کشور به بار می آورد،در مقطع کنونی یک نوع حیرت و سرگردانی شدید در میان طرفداران و افراد هر دو گروه به وجود آورده است که حقیر از جمله این افرادم و نمی دانم وظیفه چیست و چه باید کرد و آن چیزی که این تحیر را افزون می کند،این است که از یک طرف می بینیم اجرای نظریات کلی و سیاسی و اقتصادی هر کدام از این دو جریان در کشور وانقلاب منتهی به نتایجی می شود که طرف مقابل آنرا خلاف مصلحت می داند،به همین دلیل است که در انتخابات مجلس و دولت وامثال اینها رقابت ها فشرده تر و جدی تر گردیده و از طرف دیگر در مواضع کلی و اصولی انقلاب،مانند دفاع از اسلام و محرومین و مبارزه با شرق و غرب آنقدر مرز مواضع نزدیک و در حقیقت آمیخته است که چیزی به نام اختلاف مشاهده نمی شود و مزید بر این مسئله همه می دانیم که اکثر رهبران وافراد مسئول این دو جریان از چهره های مبرز و شخصیت هایی هستند که بالاترین شاخص اعتبار آنان ارتباط طولانی با حضرتعالی در کسب فیض علمی و اخلاقی و سیاسی بوده است و هر کدام بگونه ای در انقلاب سهیم بوده اند و مهم تر از همه اینها اینکه در جریان تائیدات حضرتعالی می بینیم که اکثر افراد این دو جریان با هم مورد حمایت و عنایت بوده اند و هر گاه یکی از این جریان تائید شده است،مدتی بعد جریان دیگر تائید گردیده و نمونه ها زیاد است. مثلا وقتی افراد جامعه مدرسین یا سازمان تبلیغات حمایت می شوند در کنار آن افراد دفتر تبلیغات تائید می گردند،از یک طرف شورای محترم نگهبان ،از طرف دیگر شورای مصلحت،از یک سو جامعه روحانیت مبارز تهران،از طرف دیگر روحانیون مبارز،از یک سو آقای محتشمی و آقای نخست وزیر و از سوی دیگر آقای ناطق و آقای آذری.برای حضرتعالی که در تعقیب اهداف بسیار بزرگتر از فکر و استعداد ما هستید،مسئله روشن است ولی متاسفانه ما نتوانسته ایم آنرا درک و حل نماییم و از آنجا که ما برای افکار و اندیشه های خود بدون تائید ولایت هیچگونه اصالت وارزشی نمی شناسیم و شدیدا محتاج به رهبری و هدایت حضرتعالی می باشیم،احساس می کنم که این مسئله از حوادث واقعه ایست که اکثر مردم و خصوصا جوانان پرشور و انقلابی کشور و دانشگاه ها و حوزه ها با آن مواجهند و حل این مسئله فقط از مسیر نظریات و رهنمودهای حضرت مستطاب عالی امکان پذیر می شود.
والا مر الیکم
۲۹ / ۷ / ۱۳۶۷ محمد علی انصاری کرمانی
پاسخ امام به نامه آقای محمدعلی انصاری
زمان: ۱۰ آبان ۱۳۶۷ / ۲۰ ربیع الاول ۱۴۰۹.
مکان: تهران، جماران.
بسم الله الرحمن الرحیم.
جناب حجت الاسلام، آقای حاج شیخ محمدعلی انصاری- دامت افاضاته.
نامه شما را مطالعه کردم. مسئله ای را طرح کرده اید که پاسخ به آن کمی طولانی می گردد ولی از آنجا که من به شما علاقه مندم، شما را مردی متدین و دانا- البته کمی احساساتی- می دانم و از محبتهای بی دریغت نسبت به من همیشه ممنونم. به عنوان نصیحت به شما و امثال شما که تعدادشان هم کم نیست مسائلی را تذکر می دهم:کتابهای فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشتها در زمینه های مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی، تا آنجا که در مسائلی که ادعای اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسائل اجماعی هم ممکن است قول خلاف پیدا شود،از اختلاف اخباریها و اصولیها بگذریم. از آنجا که در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتابهای علمی آن هم عربی ضبط می گردید،قهراً توده های مردم از آن بیخبر بودند و اگر با خبر هم می شدند، تعقیب این مسائل برایشان جاذبه ای نداشت. حال آیا می توان تصورنمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشته اند- نعوذبالله-خلاف حق و خلاف دین خدا عمل کرده اند؟ هرگز. اما امروز با کمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرفهای فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه ها کشیده شده است،چرا که نیاز عملی به این بحثها و مسائل است؛ مثلًا در مسئله مالکیت و محدوده آن، در مسئله زمین و تقسیم بندی آن، در انفال و ثروتهای عمومی،در مسائل پیچیده پول و ارز و بانکداری،در مالیات، در تجارت داخلی و خارجی در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و دیات، در قوانین مدنی، در مسائل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعم؛ چون عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و غیره. در حفظ محیط زیست و سالم سازی طبیعت و جلوگیری از قطع درختها حتی در منازل و املاک اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگیری از موالید در صورت ضرورت و یا تعیین فواصل در موالید، در حل معضلات طبی همچون پیوند اعضای بدن انسان و غیر به انسانهای دیگر، در مسئله معادن زیرزمینی و روزمینی و ملی، تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق بعضی از احکام در ازمنه و امکنه مختلف، در مسائل حقوقی و حقوق بین المللی و تطبیق آن با احکام اسلام، نقش سازنده زن در جامعه اسلامی و نقش تخریبی آن در جوامع فاسد و غیر اسلامی، حدود آزادی فردی و اجتماعی، برخورد با کفر و شرک و التقاط و بلوک تابع کفر و شرک، چگونگی انجام فرایض در سِیر هوایی و فضایی و حرکت بر خلاف جهت حرکت زمین یا موافق آن با سرعتی بیش از سرعت آن و یا در صعود مستقیم و خنثی کردن جاذبه زمین و مهمتر از همه اینها، ترسیم و تعیین حاکمیت ولایت فقیه در حکومت و جامعه که همه اینها گوشه ای از هزاران مسئله مورد ابتلای مردم و حکومت است که فقهای بزرگ در مورد آنها بحث کرده اند و نظراتشان با یکدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسائل در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند.
لذا در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی- فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد ولی مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه ریزی کند که وحدت رویّه و عمل ضروری است و همین جا است که اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد.اما شما باید توجه داشته باشید تا زمانی که اختلاف و موضعگیریها در حریم مسائل مذکور است، تهدیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب سستی نظام می شود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهای موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید می نمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم می سوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده خود موجب رستگاری است. اکثریت قاطع هر دو جریان می خواهند کشورشان مستقل باشد، هر دو می خواهند سیطره و شرّ زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند. هر دو می خواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین و کسبه صادق بازار و خیابان، زندگی پاک و سالمی داشته باشند. هر دو می خواهند دزدی و ارتشا در دستگاههای دولتی و خصوصی نباشد، هر دو می خواهند ایران اسلامی از نظر اقتصادی به صورتی رشد نماید که بازارهای جهان را از آنِ خود کند، هر دو می خواهند اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونه ای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو می خواهند اسلامْ قدرت بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو عقیده شان است که راه خود باعث رسیدن به اینهمه است. ولی هر دو باید کاملًا متوجه باشند که موضعگیریها باید به گونه ای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشه تاریخ، حافظ خشم و کینه انقلابی خود و مردم علیه سرمایه داری غرب و در رأس آن امریکای جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بین الملل و در رأس آن شوروی متجاوز باشند.هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذره ای از سیاست «نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی» عدول نشود که اگر ذره ای از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت اسلامی راست کنند. هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هیچ یک از آن دو جریان رحم نمی کند. دو جریان با کمال دوستی مراقب امریکای جهانخوار و شوروی خائن به امت اسلامی باشند. هر دو جریان باید مردم را هوشیار کنند که درست است که امریکای حیله گر دشمن شماره یک آنها است ولی فرزندان عزیز آنان زیر بمب و موشک شوروی شهید گشته اند. هر دو جریان از حیله گریهای این دو دیو استعمارگر غافل نشوند و بدانند که امریکا و شوروی به خون اسلام و استقلالشان تشنه اند.خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جریان بگویم گفتم، حالْ خود دانند.البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد- که همه باید از شرّ آن به خدا پناه ببریم- که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمی شناسد.
رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وکیل، وزیر و قاضی و شورایعالی قضایی و شورای نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامی و غیر نظامی، روحانی و غیر روحانی، دانشجو، غیر دانشجو، زن و مرد نمی شناسد و تنها یک راه برای مبارزه با آن وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم .
اگر آقایان از این دیدگاه که همه می خواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف می گردد ولی این بدان معنا نیست که همه افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه می شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان می شود. هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هر حال یکی از کارهایی که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطه هایی که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسی از اصول تخطی می کند، در برابرش قاطعانه بایستید.البته می دانید که دولت و مجلس و گردانندگان بالای نظام هرگز اصول و داربستها را نشکسته اند و از آن عدول نکرده اند. برای من روشن است که در نهاد هر دو جریان اعتقاد و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است. با تبادل افکار و اندیشه های سازنده مسیر رقابتها را از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود. من باز سفارش می کنم کشور ما در مرحله بازسازی و سازندگی به تفکر و به وحدت و برادری نیاز دارد. خداوند به همه کسانی که دلشان برای احیای اسلام ناب محمدی- صلی الله علیه و آله و سلم- و نابودی اسلام امریکایی می تپد، توفیق عنایت فرماید و شما و همه را در کنف عنایت و حمایت خویش محافظت فرماید و ان شاء الله از انصار اسلام و محرومین باشید .
۱۰ / ۸ / ۶۷ -روح الله الموسوی الخمینی
منبع : (صحیفه امام؛ ج ۲۱، ص:۱۸۰- ۱۷۷)
.
انتهای پیام /*