یک روز وارد جلسه شورای انقلاب شدیم؛ یکی از آقایان که سنی از ایشان گذشته است و به خاطر فضایل نفسانی و ملکات عالیه ای که دارد، ایشان را خیلی هم دوست دارم، با دلسوزی و اخلاص گفت: بیایید یک کاری بکنید که امام عفو عمومی بدهند بحث در این باره شروع شد که آیا امام باید عفو عمومی بدهند یا نه، به ایشان گفتم: مگر چه شده است؟ گفتند: چون مردم از دادگاههای انقلاب به ستوه آمده و خسته شده اند.
پرسیدم: کدام مردم؟ ایشان گفت: همین مردم. گفتم: مدرک شما چیست؟ گفتند: یکی از بستگان ما می گفت در اتوبوسی سوار بودیم، خانمی داشت به جمهوری اسلامی بد می گفت. او پرسیدم: چه شده؟ گفت: این دادگاه های انقلاب ما را آرام نمی گذارند و هر روز به سراغ یکی از قوم و خویشهای ما می آیند و می گویند این ساواکی است یا این که خائن است و نمی گذارد ما راحت زندگی کنیم. من از ایشان پرسیدم: شما فکر می کنید چند درصد مردم مثل این خانم فکر می کنند و احساس این خانم را دارند؟
ایشان معتقد بود اکثریت مردم! در اینجا باید بگویم حیف که در این جلسه ما نمی شود رای آزاد گرفت، برای این که جمعیت فشرده است و صدای پرخروش تکبیر نمی گذارند که آدم بغهمد چه کسی نظرش با نظر تکبیرگویان، مخالف است والا همین جا از ماها می پرسیدم که فکر می کنید اگر در خرداد سنجش افکار عمومی قرار بدهد، خودش به اینجا می آمد و از شما مردم ساواک و ماموران دیگر استعمار سیاه امریکایی شاهی را در ایران صادر کنند یا صادر نکنند؟ شما آن وقت چه جوابی می دادید؟ واقعا اگر سال گذشته حدود خرداد و تیر ماه از شما رای می خواستند که دادگاههای انقلاب همچنان بر آهنگ قهر انقلابی شان تکیه کنند، یا آن که بر این ماموران خود فروخته ترحم کنند چه رایی می دادید؟
امام در این باره فرمودند:
خیلی ها پیش من آمدند و اصرار کردند و گفتند: آقا اسلام دین رحمت هم هست همه اش دین قهر نیست ما بسم الله الرحمن الرحیم درپاریم، ما کجا بسم الله القاسم الجبارین داریم؟ بیایید و رحمت به این مردم نشان دهید و عفو کنید. امام فرمود: از بس آمدند و اصرار کردند من فرمان عفو دادم و حالا می بینم که اشتباه شده است. خوب شما مردم در آن موقع چه فکر می کردید؟ آیا شما مردم، آن موقع و یا حتی امروز فکر نمی کنید که انقلاب قهرش باید تا میکروب زدایی تقریبا کامل ادامه پیدا کند، همه جراحی های لازم را در این پیکر بیمار انجام بدهد و بعد شروع به ویتامین دادن بکند؟
(بهشتی از زبان بهشتی؛ ص ۱۷۵)
.
انتهای پیام /*