هیچ کس توقع نداشت که حماس در غزه و در مواجهه با دستگاه مخوف امنیتی که نظام بین المللی بر فعالیتهای این جنبش تحمیل نموده و میلیون دلار برای آن هزینه کرده، مقاومت کند. شایان یادآوری است این نظام امنیتی طی چند ساعت از هم پاشید و به دست چپ صد نفر از افراد گردانهای عزالدین قسام از بین رفت. قاطعانه می توان گفت اگر حماس نبود، شرایط غزه تفاوت چندانی با کرانه باختری نداشت که سربازان صهیونیست با آرامش و امنیت در شهرها و روستاهای آن رفت و امد می کنند و در مقابل چشم دهها تن از نیروهای تشکیلات خودگران هر کس را که بخواهند دستگیر می کنند و می کشند.
این نیروها خود توسط اشغالگران مورد آزار قرار می گیرند و بازداشت می شوند و می کشند. تا بدین گونه مجبور شوند با جدیت بیشتری فعالیتهای مربوط به مقاومت را پیگیری کنند. در حالی که دستگیری حتی یک نفر در غزه آزاد یا نجات یک اسیر باعث به راه افتادن جنگی تمام عیار می شود.
پس با کدامین معیار عادلانه می توان از ارزش آنچه غزه را آزاد نگه داشته و آن را از سرزمینی اشغال شده به مرحله ای رسانده که در مقابل چیزی سر تعظیم فرود نمی آورد، کاست؟ اگر قرار باشد بین غزه و رام الله آشتی ایجاد شود و هر دو طرف در جبهه واحدی قرار گیرند و برای به دست آوردن حکومت، منازعه نکنند
باید در برابر اشغالگری و معضل نبود مقاومت با یکدیگر متحد شوند اما نپرسند اتحاد بر کدام اساس؟ بر اساس مقاومت یا سراب سازش؟


این پایداری اسطوره ای غزه است که موج اعلام همدردی را در جهان با خود همراه کرده و تحولات مهمی را در عرصه روابط بین الملل رقم زده است. درسهایی که می توان از غزه گرفت: پایداری مومنان اهل حق هر چند با امکانات مادی کم در مقابل زورگویی و عربده جویی قدرتهای بزرگ، امری ممکن است. سنگهای کودکان که تبدیل به موشک شده اگر در دستانی قرار گیرد که از قلبی مالامال از ایمان به مقاومت فرمان برد می تواند معیار جدیدی برای قدرت بسازد؛ چرا که سیاست هنر تغییر دادن معیارهای قدرت است نه تسلیم شدن در برابر آن. 

منبع: (فصلنامه تخصصی در حوزه تاریخ پژوهی ایران معاصر؛ ص ۳۳۴ – ۳۳۵)

. انتهای پیام /*