رابطه دولت و مردم و وظایف و حقوق متقابل شهروندان و زمامداران یکی از مباحث مهم سیاست و حکومت است. طرح و پی گیری این گونه مسائل از آن رو حایز اهمیت است که امروز با موج جدّیِ مردم سالاری و مدیریت سیاسی ـ دموکراتیک که در جهان به وجود آمده است، دیگر کم تر رژیم سیاسی حاضر می شود که عنصر مردم و حاکمیت مردمی را نادیده بگیرد. تجربه های تاریخی و داده های علمیِ عالمان مسائل اجتماعی و سیاسی، مردمی بودن رژیم های سیاسی و در نتیجه حمایت توده ها از آن را که یکی از شاخصه های نظام دموکراتیک و باثبات است، مورد تأکید قرار داده اند. مسائل مربوط به حاکمیت مردم با عنوان «دموکراسی» قدمت زیادی دارد، اما در اغلب کشورهای جهان سوم از جمله، جمهوری اسلامی ایران چندان قدمتی ندارد. همین نکته از زوایایِ ناگفتۀ دموکراسی و حاکمیت مردم در این جوامع، پرده برمی دارد. فقدان تجربۀ تاریخیِ حاکمیت مردم و مشارکت سیاسی توده ها، از یک سو مشکلات جدی را در حوزه عینی به وجود آورده و از سوی دیگر، تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایۀ تعالیم دینی که ماهیت آن را، حاکمیت الهی در تمام مظاهر حیاتِ فردی و جمعی شکل می بخشد، باطرح و داعیۀ حاکمیت سیاسی مردم و تلفیق این دو پدیدۀ دینی و دنیوی، در بُعد نظری نیز تناقض ها و چالش های جدی و آشکاری به وجود آورده است.
اگر حق حاکمیت الهی به عنوان مظهر اندیشۀ دینیِ جامعه اسلامی در تمام سطوح زندگیِ افراد وجود دارد، حاکمیت مردمی نیز پدیدۀ بر حقّی است که همواره به عنوان یک آرمان انسانی در روندِ حرکت تاریخی و حوادث سیاسی جوامع مورد تأکید و توجه قرار می گیرد.
جمهوری اسلامی ایران که اصل حاکمیت الهی را زیربنای تمامی اصول و معیارهای سیاسی و اجتماعی قرار می دهد، اصل حاکمیت مردمی را نیز فراموش نکرده است. جمهوریت نظام اصل حاکمیت مردمی را و اسلامیت حاکمیت خدا بر تمام هستی را تأکید کند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز با نگرشِ دینی و فقهی، به هر دو اصل مذکور توجه کرده و اصول متعددی را بدان اختصاص داده است.
هرچند در قانون اساسی و اظهار نظرهای پیش گامان و کارگزاران جمهوری اسلامی نوعی تلاش و هم خوانی میان حاکمیت الهی و حاکمیت مردمی برقرار شده است، هنوز زوایای ناگفته و ابهام آمیز وجود دارد که باید پژوهشگران و اندیشمندان مسلمان و دلسوز پاسخِ روشن و قابل قبولی برای آن بیابند. خلاءِ تئوریک و فقدان پژوهش های آکادمیک و جدی موجب شده است که عده ای از جوانان و روشنفکران جامعۀ ما، نوعی ناهمخوانی میان این دو بیایند. بی تردید وارسی و طرح عالمانه و منطقی این مباحث، با نگرش انتقادی و رویکرد عینی، رسالتی است که باید پژوهشگران حوزه دینی بدان اهتمام ورزند. در این میان، گفتارها، هدایت ها و نصایح حکیمانۀ حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری گنجینۀ گران سنگی است که راه گشای ما در این مهم خواهد بود.
این مقاله جایگاه و وظایفِ دولت و مردم و رابطۀ آن دو را در پرتو اندیشۀ سیاسی حضرت امام (ره) طرح و وارسی می کند و با استعانت از سخنان، آثار و گفتار آن بزرگوار و تشریح و تبیین رابطۀ دولت و مردم و حقوقِ متقابل آنان، این قبیل مباحث را طرح می کند.
منبع: (امام خمینی و حکومت اسلامی؛ ص ۱۷۷)
.
انتهای پیام /*