ما از بعضی موارد محدود و جزئی می توانیم که مسائل را تا یک حدودی به دست بیاوریم. شما ملاحظه بکنید که از وقتی که این جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است، کشورهائی که با این جمهوری اسلامی مخالفت کرده اند چه وضعیتی داشته اند تا بفهمیم که انحطاط اخلاقی تا چه اندازه در بشر هست.
این جمهوری اسلامی از اول که نهضت اسلامی این مردم تحقق پیدا کرد و کم کم انقلاب تحقق پیدا کرد، از همان اول، فریاد این جمعیتها و گروهها در هر جا که بودند، فریاد این بود که با «الله اکبر» پیش می رفتند. خدا و ذکر خدا در فریادهای آنها بود. و تا حالا هم و از اول تا حالا در این بینها هم، این ذکرهای الهی و یاد خدا در این کشور زنده است و این اسلامخواهی و اخلاق اسلامی خواهی در این بشر زنده است. لکن کدام کشور است ـ الاّ نادر ـ که ما را مسلمان بداند حتی؟ ما هر چه فریاد بزنیم که ما اسلام را می خواهیم، بسیاری از این کشورهاست که می گویند که اینها زرتشتی هستند، مثلا؛ گبر هستند، آتش پرست اند! این جز انحطاط اخلاقی در دستگاههای دولتی ـ ولو ـ در بسیاری از کشورهاست؟ ما از روز اول و اشخاصی که توجه به این مسائل دنیائی ـ آن چیزی که بر دنیا می گذرد ـ داشته اند، [می دانند که] از اول با اسرائیل مخالف بوده ایم. بیشتر از بیست سال است که صحبتهای ما همیشه راجع به این بود که اسرائیل نباید یک کشور مستقلی باشد، و باید این ظالم را از این دنیا برداشت، خطر دارد، خطرناک است. لکن تا حالا هم همین کشورهایی که می گویند ما مسلمان هستیم و اسلامی هستیم، تا حالا هم ما را با اسرائیل همدست می دانند! ما که از اوّل امریکا را ظالم می دانستیم و ستمگر می دانستیم، و کشور خودمان را در دامان او به واسطه خیانت حکومت سابق اینجا، در دامن او می دیدیم هست، مخالفت کردیم با او، مردم قیام کردند و «مرگ بر امریکا» گفتند و عمل هم کردند و آن لانه جاسوسی را هم گرفتند و عذرشان را خوب خواستند، همه رفتند سراغ کارشان، تا امروز هم به ما گفته می شود که اینها با امریکا همدست اند! کانّه امریکا و ما ـ هر دو با هم همدست هستیم ـ که با امریکا مجادله کنیم! این جز انحطاط اخلاقی است که در این سران کشورها[ست،] بسیاری از کشورها رو به سراشیبی دارند می روند؟
صدام را وادار کردند که به این کشور اسلامی حمله کند و از زمین و هوا و دریا حمله کرد به ما و بعضی از اشخاصی که آن وقت سردمدار بودند، خیانت کردند به این کشور و در عین حالی که اطلاع داشتند، چیزی نگفتند. لکن همین صدامی که حمله کرد به کشور ما، با اسم اسلامی و اینکه با گبرها می خواهم مبارزه کنم، با این اسم خودش را آرایش می داد و این، جز یک انحطاط اخلاقی کثیف هست؟ و آنهایی که از اول تا حالا به صدام اسلحه دادند، پول دادند و ارتش برایش فرستادند، اینها همه می گویند ما مسلمان هستیم و طریقۀ ما طریقۀ اسلام است، با کی اینها دارند مبارزه می کنند؟ با آن جمعیتی که از بچه و بزرگشان، از مرد و زنشان، از حکومت تا مجلس و تا هر جا انسان ملاحظه می کند و آنها هم می دانند، همه هر چه دارند هی فریاد اسلام را می زنند؟ آنهایی که می گویند ما مسلم هستیم و مسلمان هستیم و طریقه اسلام را داریم؟ آنها در رادیوهایشان، در تبلیغاتشان، در تلویزیونشان و در نطقهایشان و در سایر چیزها، وقتی که ملاحظه کنید، می بینید که همان آثاری است که زمان شاهنشاهی در اینجا بود؛ همان وضع است. و حالا ما این بنگاههای تبلیغاتیمان، این مطبوعاتمان و این رادیو و تلویزیونمان و این ارگانهایی که هستند و این قوای ثلاثه ای که هستند. اینها وقتی که صحبت می کنند یا رادیو از آن پخش می شود امور، اکثراً پخش اسلام و احکام اسلام نیست؟ کجای دنیا شما سراغ دارید که در رادیویش درس فقه باشد، در رادیویش درس فلسفه الهی باشد؟ و کجا سراغ دارید که رادیو اکثر وقتش را در تبلیغات اسلامی دارد صرف می کند و همین طور تلویزیون؟ و کدام حزب را سراغ دارید که سران آن حزب مثل سران حزب جمهوری اسلامی باشد؟ البته من افراد را نمی شناسم، لکن سران را می شناسم و چیزی [را] که آنها تصدیق بکنند، ما هم تصدیق می کنیم. من نمی خواهم بگویم که در حزب جمهوری اسلامی، افرادی خودشان را وارد نکرده اند یا افرادی هم نیستند که اشتباهاتی داشته باشند یا تعمداتی، لکن ـ روی هم رفته را ما باید حساب بکنیم که ـ روی هم رفته، وقتی که حساب بکنیم، این حزب را با حزبهای دیگری، مثلاً با حزب توده یا احزابی که در زمان محمد رضا بود، سران آنها [را] با سران اینها، افراد آنها [را] با افراد اینها، طرز عمل آنها [را] با طرز عمل اینها مقایسه بکنیم و انصاف داشته باشیم، می بینیم که این وجهه، وجهه انسانی و اسلامی است و آنها به حسب نوع، این طور نیستند.
اینکه مخالفت می کنند با سران اینها، با خود اینها، با سایر ارگانهایی که در ایران الآن هست، این مخالفت جز این است که مخالفت با اخلاق انسانی و ارزشهای انسانی است؟ اسلحه دست سپاه پاسداران ما و همین طور ارتش ما هست، دست صدامیها هم هست، دست اردنیها ـ یعنی حکومتش ـ هست و دست امریکا و شوروی هم هست. همه اینها اسلحه دارند. ما اسلحه های کوچک داریم، آنها اسلحه های بزرگ دارند. این اسلحه ها وقتی به کار می رود، خود اسلحه ـ فی نفسه ـ اشکالی ندارد؛ چیزی نیست، خود شمشیر ـ فی نفسه ـ چیزی نیست.
شمشیر حضرت علی بن ابی طالب با شمشیر ابن ملجم یک شمشیر، یک جور بودند ـ شاید شمشیر او تیزتر هم بود ـ لکن او که این شمشیر را به کار می برد، آن میزان است. آنکه یک ضربت را با عبادت ثقلین مساوی می داند و افضل، با آن ضربتی که همین موجودی [را] که یک ضربتش افضل از عبادت ثقلین است به خاک و خون می کشد، این میزان است؛ آن که ضربتها را وارد می کند میزان است.
صحیفه امام جلد ۱۶ ص ۱۶۴ - ۱۶۶
.
انتهای پیام /*