پایه های ایمان خانم بسیار محکم و عمیق بود. به خصوص از نظر تربیتی، در خانواده ای رشد کرده بودند که هم متدین و از نظر اخلاقی واقعاً متخلق به اخلاق اسلامی بودند. هیچ کدام از خانواده ایشان نه اهل غیبت بودند و نه توهین یا حرف سبک و دور از اخلاق. مادر اصلاً حرف زشت به زبانشان نمی آمد. گاهی که از بعضی کارگرها که خیلی ناراحت می شدند، بالاترین سخنی که می گفتند این بود که خدا مرا مرگ دهد که نهیب به خود بود. در منزل امام هم به همین صورت بود، یعنی اصلاً حرف زشت زده نمی شد.
اما در اعمال عبادی ایشان، باید عرض کنم که به جهت همان تربیت اخلاقی ای که داشتند، در انظار عبادت نمی کردند. همان طور که اگر چیزی می خواستند به کسی ببخشند، هیچ کس مطلع نمی شد مگربه صورت اتفاقی. بسیار مناعت طبع داشتند و حاضر نبودند با یک بخشش کوچک آبروی طرف را ببرند. البته اگر پیش ایشان زیاد می ماندیم می دیدیم مثلاً در ماه رمضان دعای افتتاح و ایام محرم زیارت عاشورای ایشان ترک نمی شود. تا ده سال پیش که توان داشتند نماز جعفر طیار و عبادات مختلف و طولانی از ایشان دیده می شد ولی خودشان ظاهر نمی کردند. به طور کلی مادر، انسانی خوب و با ایمانی کامل بودند. شاید مقداری از آن تأثیر زندگی با امام بوده است چون در جواب سؤالی که از ایشان کردم که با یک دید کلی، شما چه تأثیری در زندگی امام داشتید و امام چه تأثیری در شما؟ کمی فکر کردند و جواب دادند: فکر می کنم من به زندگی امام آرامش دادم و آقا ایمان مرا تقویت و حفظ کرد.
خودشان گفتند بعد از ازدواج، آقا به من گفتند: دو چیز از تو می خواهم یکی به واجباتت عمل کنی، دوم از محرمات بپرهیزی، و بعد هم گفتند: اگر می خواهی با خانواده ای رفت و آمدی را شروع کنی با من مشورت کن والا به کارهای دیگر شما کاری ندارم. (به نقل از خانم دکتر زهرا مصطفوی (دختر خانم))
(منبع: بانوی انقلاب در آینه خاطرات؛ ص ۱۴۸)
.
انتهای پیام /*