سید احمد خمینی، دومین فرزند ذکور حضرت امام خمینی (س) متولد 24 اسفند 1324 در قم است. او از ابتدا تحصیلات را مانند طلبه ای عادی و بی اعتنا به شأن آقازادگی با سادگی آغاز کرد، و به فراگیری علوم دینی پرداخت. او در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن در ساماندهی روابط پدر و فعالین و سیاستمداران نقش مهم و موثری ایفا می کرد. سیداحمد خمینی در دامان بانویی متقی پرورش یافت، مادر وی خانم ثقفی در ارتباط با کودکی فرزندش می گوید: او پسر خیلی آرام و پی حرف برویی بود که گاهی من به دخترها می گفتم: من در عرض ماه به این پسر پنج ـ شش ساله نباید بگویم؛ بکن یا نکن، ولی به شما دخترها که خیلی شیطان هستید، روزی چند بار باید امر و نهی کنم. احمدجان، آرام و سرگرم کار و بازی خود بود. سیداحمد خمینی در دامان بانویی متقی پرورش یافت، مادر وی خانم ثقفی در ارتباط با کودکی فرزندش می گوید: او پسر خیلی آرام و پی حرف برویی بود که گاهی من به دخترها می گفتم: من در عرض ماه به این پسر پنج ـ شش ساله نباید بگویم؛ بکن یا نکن، ولی به شما دخترها که خیلی شیطان هستید، روزی چند بار باید امر و نهی کنم. احمدجان، آرام و سرگرم کار و بازی خود بود.
او دوران دبستان و دبیرستان را در قم پشت سر گذاشت، و در خلال تحصیل به ورزش به ویژه فوتبال علاقه مند شد. ایشان در این ارتباط میگوید: «در همان حدود یواش یواش مسابقات محلی فوتبال را شروع کردیم. از بس علاقه مند به مسابقه بودیم، شب مسابقه تا صبح در فصل زمستان می آمدیم کنار پنجره و به آسمان خیره می شدیم که ببینیم آیا باران می آید یا نه؟ اگر باران می آمد مثل اینکه کوهی را به سرمان می زدند که فردا نمی توانیم مسابقه بدهیم. از این محله به آن محله راه می افتادیم برای مسابقه در رشته های فوتبال، والیبال، دو و میدانی و امثال این ورزش ها. هر وقت می بردیم از میزبان کتک می خوردیم و گاهی چند دقیقه به پایان بازی فرار می کردیم. وقتی دوران ابتدایی یعنی کلاس ششم را تمام کردم و وارد کلاس هفتم شدم؛ عضو تیم فوتبال، بسکتبال و والیبال شدم و از بازیکنان محبوب دبیرستان بودم.»
بعد از دیپلم ایشان به تهران آمد و برای بازی توسط تیم شاهین دعوت شد، و ایشان هم دعوت این تیم برای خروج از کشور را پذیرفت، که در این خصوص می گوید: «ولی انتخاب نشدم، به حق که انتخاب نشدم، چون سایرین بهتر از من بودند.» بعد از دیپلم در سال 1345 با اشاره امام خمینی (س) تحصیلات حوزوی را آغاز کرد. حضرت امام طی پیامی از نجف به ایشان می گویند: «من نصیحتم به تو این است که طلبه بشوی و درس بخوانی، اگر این کار را کردی، مخارج تو را می پردازم، ولی اگر طلبه نشدی و درس نخواندی، خودت باید بروی و به فکر خودت باشی و من هیچ گونه کمک مادی به تو نخواهم کرد.» البته این در شرایطی بود که حاج احمد آقا دیگر وارد مسلک روحانیت شده و مشغول تحصیل شده بود».
او پس از گذشت چند سال دوره سطوح عالی را پشت سر گذاشت، سال 1356 در آخرین سفر ایشان به نجف اشرف، در درس اسفار آیت الله رضوانی حاضر شد، و به اواخر جلدین کفایه رسیده بود که شهادت برادرش آیت الله شهید حاج مصطفی خمینی آن را ناتمام گذاشت. وی پس از پیروزی انقلاب تلاش کرد که تحصیلات ناتمام خود را به پایان برساند. در سال 1348 سیداحمد خمینی با خانم دکتر فاطمه طباطبایی دختر آیت الله سلطانی طباطبایی ازدواج کرد.
ایشان از ابتدای مبارزات سیاسی حضرت امام، در کنار پدر حاضر بود، اما در دورۀ مبارزات امام خمینی از مهر سال 1341 تا تبعید در آبان 1343 با توجه به حضور برادر بزرگ، آیت الله شهید سید مصطفی خمینی در کنار پدر، نقش سیاسی و مبارزات حاج احمد آقا تحت الشعاع نقش برادر قرار گرفته است، و پس از تبعید امام به ترکیه و از آنجا به نجف است که اندک اندک نقش سیاسی و مؤثر ایشان در نهضت خود را نشان می دهد.
ساواک بعد از بازجویی های مکرر نتوانست شواهد و مدارکی برای اثبات اتهام به دست آورد و با اعلام خبر دستگیری حاج احمد آقا توسط ماموران عراقی به مطبوعات ناخواسته موجب مطرح شدن نام و یاد امام خمینی و چهره حاج احمد آقا به عنوان شخصیت سیاسی و مبارز شد. سرانجام ایشان در تاریخ 24 مرداد سال 1346 از زندان آزاد و پس از چند روز راهی قم شد.
حاج احمد آقا در قم در منزل امام در کنار عموی بزرگوار خویش آیت الله مرتضی پسندیده و با کمک شیخ علی اکبر اسلامی با برپایی مجالس روضه در ایام عزاداری و مناسبت ها یاد رهبر دور از وطن را زنده نگاه می داشت که ساواک برای برهم زدن این کانون تلاش های بسیاری نمود. مراقبت توسط مأموران نفوذی، ممنوعیت تردد به بیت امام و سرانجام غارت کتابخانه به قصد برهم زدن اتحاد و اتفاق مریدان امام خمینی صورت گرفت.
حاج احمد آقا از این پس با مریدان و طرفداران نهضت امام خمینی ارتباط بیشتری یافت. در جلساتی که مبارزان مسلمان ترتیب می دادند، علی رغم مراقبت های شدید ساواک ایشان در تکثیر اعلامیه های امام نقش موثری داشت، و به صورت مخفیانه فعالیت می کرد و کمتر کسی از جزئیات آن مطلع است که نشان از میزان هوشمندی ایشان است.
حاج احمد آقا در قم در منزل امام در کنار عموی بزرگوار خویش آیت الله مرتضی پسندیده و با کمک شیخ علی اکبر اسلامی با برپایی مجالس روضه در ایام عزاداری و مناسبت ها یاد رهبر دور از وطن را زنده نگاه می داشت که ساواک برای برهم زدن این کانون تلاش های بسیاری نمود. مراقبت توسط مأموران نفوذی، ممنوعیت تردد به بیت امام و سرانجام غارت کتابخانه به قصد برهم زدن اتحاد و اتفاق مریدان امام خمینی صورت گرفت.
حاج احمد آقا از این پس با مریدان و طرفداران نهضت امام خمینی ارتباط بیشتری یافت. در جلساتی که مبارزان مسلمان ترتیب می دادند، او هم از جمله شرکت کنندگان آن بود؛ مبارزانی چون شیخ فضل الله محلاتی، شهید سعیدی، شیخ محمدرضا مهدوی کنی، دکتر باهنر شیخ جعفر شجونی.
علی رغم مراقبت های شدید ساواک ایشان در تکثیر اعلامیه های امام نقش موثری داشت، و به صورت مخفیانه فعالیت می کرد و کمتر کسی از جزئیات آن مطلع است که نشان از میزان هوشمندی ایشان است.
او با همراهی دوستان خانه ای اجاره کرده بودند و در آن جا اعلامیه ها را تکثیر می کردند و ترتیبی دادند تا در اسرع وقت در تمام شهرها میان مبارزان توزیع شود. او در این رابطه می گوید: «در مدتی که قم بودم مثل سایر طلاب در رساندن اعلامیه های امام یا اعلامیه هایی علیه دولت و رژیم سابق به مردم تلاش می کردیم، تا کم کم به این فکر افتادیم که احتیاج به وسایل تکثیر داریم. آمدیم پیش آقای هاشمی در تهران. او از طریق آقای توکلی یک دستگاه فتوکپی برایمان تهیه کرد و من قبلاً اتاقی را در منزل یکی از آشنایانمان اجاره کردم و آنجا مشغول کار شدیم. از کسانی که از ابتدا با ما بودند آقای موسوی خوئینی ها و آقای واحدی است... کم کم کارمان وسعت پیدا کرد و جایمان تنگ شد. منزلی در نزدیکی منزل امام در قم به نام آقای واحدی خریدیم ... آقای موسوی خوئینی ها که خود با گروه های دیگری هم ارتباط داشت یک دستگاه ماشین تکثیر برایمان تهیه کرد، قبلاً از ماشین های ساده تر استفاده می کردیم.»
سال 1352 ایشان برای سومین بار همراه با همسر خود و با گذرنامه به قصد زیارت به عراق سفر کردند، و پس از مدتی اقامت در نجف به حج مشرف شده و در بازگشت از مکه به لبنان سفر می کند و در منزل امام موسی صدر اقامت دارد و نزد شهید چمران آموزش های نظامی را فرا می گیرد.
بعد از بازگشت به ایران در تاریخ 27 اسفند 1352، اداره کل سوم ساواک طی دستوری به ساواک تهران خواستار شد «با دادن آموزش های لازم به منابع و همکاران افتخاری، که مشارالیه مورد شناسایی آنان می باشد، ترتیبی اتخاذ نمایند تا ضمن مراقبت از اعمال و رفتار وی مشخص گردد این شخص چه دستورالعملی از پدرش یا موسی صدر دریافت داشته و از نتیجه، این اداره کل را آگاه سازند.»
ناگفته نماند حاج احمد آقا چنانکه خود گفته سفری هم به پاکستان داشتند؛ آقای موسوی خوئینی ها پس از دستگیری اش به حاج احمد آقا خبر می دهد که ایران را ترک کند حاج احمد آقا می گوید: «مدت پانزده روز رفتم پاکستان».
پس از آن در سال 1356 بار دیگر با همراهی همسر و فرزندان راهی سفر به عراق شد، و در این سفر هم به سوریه و لبنان سفر کرد.
منابع ساواک در لبنان از دیدار حاج احمد آقا با دکتر مصطفی چمران گزارشی تهیه کرده اند. در قسمتی از همین گزارش آمده است: «... مصطفی چمران از مبارزات بحق شیعیان و وضع نابسامان کنونی آنها صحبت می کرد و در این مورد اقدامات موسی صدر و سازمان چریکی امل را می ستود. مصطفی چمران، احمد خمینی را به جنوب برده تا از نزدیک وضع جنگ های کنونی و وضع جنگ زده ها را ببیند، احمد خمینی خیلی تحت تأثیر قرار رفته بود...»
پس از مدت کوتاهی از اقامت نزد پدر و برادر، شهادت حاج آقا مصطفی واقع شد. امام خمینی همانند سایر تشییع جنازه ها در مراسم فرزند حاضر شد.
پس از شهادت برادر، فصل جدیدی از حیات سیاسی حاج احمدآقا آغاز شد. در پانزدهم آبان، امام خمینی ایشان را وصی خود قرار داد. منابع ساواک هم گزارش دادند حاج احمد آقا «گویا جانشین مصطفی خمینی شده است.»
21 اسفند ماه 1373، خبر بستری شدن حاج احمد آقا در بیمارستان منتشر شد، گزارش های بعدی حاکی از آن بود که عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردیده و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است. همسر معزز آن مرحوم که خود در یکایک رنج های دوران مبارزه و فداکاری های یادگار امام سهمی برابر با او داشته است به محض اطلاع درخواست کمک می کند و با توجه به مجاورت منزل با بیمارستان تخصصی قلب و عروق (بقیة الله) بلافاصله امدادگران حاضر و پس از اقدامات ضروری امدادی به فوریت او را به بیمارستان منتقل می کنند و با استفاده از تجهیزات کامل بخش سی.سی.یو فعالیت های فوری پزشکی آغاز می شود و لحظاتی بعد اطباء متخصص و برجسته از تخصص های مختلف به محض شنیدن خبر، سراسیمه خود را بر بالین آن عزیز می رسانند و کار تشخیص و مداوا با سرپرستی جناب آقای دکتر عارفی و نظارت و همکاری آقای دکتر طباطبائی (متخصص قلب و برادر همسر گرامی حاج احمد آقا) آغاز می شود.
کلیه گزارشهای پزشکی حاکی از آن است که جز ایست ناگهانی و متعاقب آن اختلال شدید در دستگاه تنفس و سپس سکته مغزی چیز روشن دیگری به چشم نمی خورد.
به هر حال پنج روز تلاش خستگی ناپذیر تیم پزشکی نتیجه ای نبخشید. احمد خمینی همان کسی که نامش و یادش و تصویرش و فداکاری های بی مانندش تا ابد در کنار نام مبارک امام خمینی در قلب و روح و روان عاشقان انقلاب اسلامی پرجلوه و پراثر باقی خواهد ماند، ندای حق را در شامگاه 25 اسفند 1373 لبیک گفت و بدین ترتیب اسفند ماه خزان عمر دنیایی احمد و بهار جاودانه او شد و چه سعادتی است که او به نحو اکمل نصیب خود کرده است؛ در کنار خمینی و با هدف های او همۀ عمر زندگی کردن، در یاد او از این جهان کوچیدن، در جوار او آرمیدن. شرح ماجرای زندگی احمد نیز دفتری هماره گشوده در کنار کتاب بی انتهای زندگانی امام عشق و خوبیهاست.
(منبع: جماران)
.
انتهای پیام /*