پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۳۰۳؛ برگی از صحیفه رشادتهای مردمی(۱) عنوان سلسله یادداشت هایی است که به تناسب روزهای انقلاب تا پیروزی انقلاب اسلامی از نظر می گذرد: آنچه در ادامه می خوانید دولت نظامی 55 روزه غلامرضا ازهاری است که با فشارهای انقلابیون برای درمان به آمریکا رفت!!
با کنارهگیری شریفامامی، دولت نظامی به ریاست غلامرضا ازهاری روی کار آمد. هدف غایی این انتخاب شاه، فرونشاندن صداهای مخالف بود تا بگوید رژیم از قدرت سرکوب بالایی برخوردار بوده و هیچ کس نمیتواند در برابر اراده شاه قرار بگیرد! و لذا مصالحه با شاه منطقیترین گزینه است! همانگونه که شریفامامی با شعار کسب رضایت عامه! پا به عرصه سیاسی ایران گذاشت، ازهاری نیز شیوهای آمیخته با آشتی و سرکوب را در پیش گرفت. او با کابینه نظامی در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ حکومت خود را شروع کرد؛ دورهای که با اعتراضات عمومی روزنامهها مواجه بود؛ بانکها تعطیل، کارگران و سازمانهای دولتی در اعتصاب بودند و مهمتر آنکه کمبودها به ویژه نبود بنزین و سوختهای خانگی دولتش را در مشکلات عمیق فرو برد. بنای شاه بر آن بود که با سپردن امور بدست ارتشیها، قوانین نظامی را بر کشور حاکم کند؛ تا بتواند جلوی اعتراضات مردمی و حتی بدنه دولت از جمله صنعت نفت که در اعتراض عمومی بسر میبرد، را بگیرد. سرآمد این اعتصابات، تظاهرات تاریخی در روزهای تاسوعا و عاشورا در نوزدهم و بیستم سال منتهی به پیروزی انقلاب بود که میلیونها تن از مردم در تهران از میدان امام حسین(فعلی) تا میدان آزادی و شهرهای دیگر راهپیمایی کردند. دیری نپائید که سیاست ارعاب و سرکوب علیه مخالفان بی اثر شد و نتیجه اعتراضات مردمی، سکته ازهاری و قطع نخاع رژیم شاه را بهمراه داشت.
ازهاری دو ماه پیش از فرار شاه به قدرت رسید؛ او نیز به مانند شریفامامی، نتیجه معامله شاه با سولیوان سفیر آمریکا و پارسونز سفیر انگلیس و برژینسکی مشاور کارتر به قدرت رسید. در آن برهه برژنسکی به شاه گفت: به نظر من مشکل شما این است که باید دست به یک سلسله اقدامات خاصی بزنید که اقتدار شما را به نحو مؤثر نشان دهد. فردای روز اجرای این دستور، شاه سخنرانی معروف خود را که به نوعی اعتراف صوری به گناهان گذشته بود، را انجام داد و گفت: من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام بخصوص مذهب شیعه هستند تقاضا دارم تا با راهنمائیهای خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند.
نوار که پا نداره!
در این دوره ازهاری با اقداماتی چون سانسور، تعطیلی روزنامهها و اجرای مقررات حکومت نظامی تلاش کرد تا به معترضان ضربِ شصت نشان دهد! و برای افزایش جو رعب و وحشت به بازداشت نویسندگان، برخی دولتمردان و عدهای از سران مذهبی و ملی مانند مهندس بازرگان و مهندس صباغیان پرداخت که نتایج عکس ببار آورد و دامنه اعتصابات فراگیرتر شد.
همانگونه که در نوشتار پیشین از نظر گذشت مراقب دائمی مردم، که امان را از رژیم گرفت و به مردم آگاهی لازم برای مقابله با رژیم را هدیه میداد، در پیامی روی کار آمدن دولت ازهاری را ترفند خطرناک رژیم عنوان کرد و گفت: نهراسید که هیچ قدرتی نمیتواند آتش قلب ملت مظلومی را که برای رسیدن به آزادی و استقلال قیام کرده است، فرونشاند. ما طالب حق خود هستیم و به حقیم و دست خدا با ماست(صحیفه امام، ج۴، ص۱۵۶)
از طرفی شعارهای شبانه مردم بر پشت بامها مشکل دیگر ازهاری بود؛ او که برای حل این مشکل هم دستور شلیک داده بود، در پاسخ به مجلس سنا که برخی از آنها مخالف کشتار مردم بودند،گفت: سر و صدای شبهای تهران واقعی نیست بلکه صدای نوار و آمپلیفایرها برای تحریک مردم است! در شبهای بعد مردم بر پشتبام ها شعار میدادند:« ازهاری بیچاره، بازم بگو نواره، نوار که پا نداره.»
ازهاری بر اثر فشارهای سیاسی و برای تامین نظر برخی نمایندگان، کمیته بحران تشکیل داد؛ او که در ابتدا در مواجهه با تظاهرات میلیونی مردمی، دستور برخورد شدید با تظاهرکنندگان را داد، با موضعگیریهای اخیر امام خمینی، به امرای ارتش خود [بالاجبار] فرمان داد که روش مصامحه با مردم را در پیش بگیرند! و غیرمنتظره دستور داد راهپیماییهای مذهبیِ آرام و بدون شعار و عزاداری، آزاد است! ناگفته پیداست که وی نه دستور شدت عمل و خشونت را داشت و نه خود برای عملیاتِ قاطع و سخت آماده بود.
این دستور وقتی اهمیت پیدا میکرد که او در تماس با رییس جمهور فرانسه، از او خواست که کاری بکند تا امام خمینی از هدایت مردم دست بردارد! ژیسکاردستن به درخواست ازهاری یکی از اعضای دفتر خود را به نوفللوشاتو فرستاد تا به امام خمینی پیغام دهد که فرانسه نمیتواند بیش از این تحمل کند که آیتالله خمینی از پاریس، مردم ایران را به شورش وادارد!
مگر میشود جلوی سیل ملت ایستاد؟
اما براستی چگونه میتوان در برابر سیل یک ملت ایستادگی کرد؟ تلاش و پیگیری ایرانیان مبارز مقیم فرانسه، فشار افکار عمومی و همراهی مردم ایران موجب شد که هیچ قدرتی نتواند وظیفه هدایت را از رهبر نهضت سلب کند. ژیسکاردستن در خاطرات خود نوشت که دستور اخراج امام از فرانسه را صادر کرده بودم ولی در آخرین لحظهها نمایندگان سیاسی شاه که در آن روزها در نهایت درماندگی قرار داشتند، خطر واکنش تند و غیر قابل کنترل مردم را گوشزد کرده و در مورد عواقب آن در ایران و اروپا از خود سلب مسئولیت کرده بودند. همین بس که گفته شود در پی اخطار دولت فرانسه به امام، سیل تلگرافها و نامههای شخصیتهای سیاسی و مذهبی داخل و خارج کشور برای ژیسکاردستن و مقامات فرانسوی سرازیر شد که مصرانه خواستار آزادی عمل رهبر انقلاب بودند. محبوبیت امام و فشار افکار عمومی سبب شد تا مسئولین فرانسوی بدون آنکه رسماً موضع خود را اعلام کنند، در عمل از فشارهای خود کم کردند.
خیابانهای مملو از جمعیت
از آنجاییکه در این دوران همه اتفاقات بدست مردم رقم میخورد، عرصه برای ازهاری تنگ و تنگ تر شد و او در روز ۱۴ دی ماه بههمراه خانواده خود بدون اطلاع شاه و با یک هواپیمای آمریکایی، از پادگان نظامی دوشانتپه کشور را ترک کرد و جای خود را به بختیار داد. ازهاری به محض رسیدن به آمریکا با محمدرضا تماس گرفت و از او خواست که حلاش کند.(فریده دیبا، ص۳۹۵) با سقوط دولت ازهاری امید محمدرضا برای سرکوب گسترده مردم و شکست انقلاب اسلامی به یاس کامل تبدیل شد. تشکیل دولت نظامی آخرین تیر در ترکش شاه بود؛ او پس از شکست دولت نظامی دست به دامان مخالفان شد. سراغ دکتر صدیقی و دکتر سنجابی رفت. شاه حتی سراغ مهندس بازرگان هم فرستاد اما او نپذیرفت. بیتفاوتیها در ارکان ارتش بالا گرفت و به تدریج گروهی از سربازان حکومت نظامی در آغاز بدون سلاح و تدریجاً با اسلحه خود به انقلاب میپیوستند. گزینه فرار شاه از کشور بار دیگر بروی میز برگشت! در جریان تظاهرات عظیم تاسوعا و عاشورا شاه و ازهاری با هلیکوپتر از سطح شهر بازدید کردند. محمدرضا به ازهاری گفت: همه خیابانها مملو از جمعیت است. پس موافقین من کجا هستند؟ ازهاری پاسخ داد: در خانههایشان!! آخرین امید محمدرضا به یاس بدل شد و گفت: پس فایده ماندن من در این مملکت چیست؟!( ظهور و سقوط، ج۱) و شاه پس از مشاهده راهپیمایی عظیم عاشورا و تاسوعا تصمیم گرفت ایران را ترک کند.
.
انتهای پیام /*