نوفل لوشاتو، 1357_ سخنرانی در جمع دانشجویان مقیم خارج درباره غیر قانونی بودن سلطنت پهلوی
اهم بیانات:
در تمام دورۀ مشروطیت یک مجلس قانونی ما نداشتیم. یک مجلسی که همان قانون اساسیِ این مجلس را قبول بکند. حالا دورۀ اول مشروطیت، همان دورۀ اولش چی بوده آن را من نمی دانم اما آنقدری که ما در نظرمان هست یک مجلس قانونی نبوده است. خوب یکی از چیزهایی که در متمم قانون اساسی [است] این است که باید پنج نفر از مجتهدین به تعیین مراجع تقلید، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت کند؛ اگر نباشد قانونی نیست مجلس. و در طول تاریخ مشروطیت شاید همان اول یک همچو چیزی شده است ـ حالا تمام یا نیمه تمام نمی دانم لکن در این مدتی که ما خاطر داریم، که تقریباً حدود شصت سالش را من یادم است، این مسائل نبود. نه این پنج نفر اصلاً در مجلس رفتند، و نه مردم اطلاع داشتند از اینکه کسی را وکیل بکنند. و اگر هم در بعضی از جاها، مثلاً تهران، گاهی وقتها یک نفر را وکیل می کردند، مردم وکیل می کردند اما در سایر جاها، و تهران هم بیشترش، شاید وکلایش هیچ ارتباط به مردم نداشت. همه اش تعیینش از طرف خود دستگاه بود. و در این زمان هم که همۀ ما می دانیم و همۀ شما هم می دانید که هیچ ابداً وکیل ملی ما نداشتیم [و] یک نفر، یک نفر از اینهایی که الآن در مجلس هستند یا بودند، اینها از طرف ملت نبودند، هیچ کدامشان از طرف ملت نبودند؛ اینها همه از طرف دولت بود و نصب دولت بود. و حالا یا لیستش را از سفارت امریکا می آوردند می دادند که اینها وارد کنند یا ـ به قول شاه ـ زمان پدرش لیست را آنها می دادند لکن زمان ایشان دیگر خیر، دیگر همچو چیزها نیست! عَلی اَیّ حال، یک مجلس رسمی ما نداشتیم که اگر قانونی در آن مجلس تمام بشود و به رأی اکثریت واقع بشود، قانونی باشد. پس، بنابراین آن مجلسی که در زمان رضا شاه تأسیس شد مجلس فرمایشی بود که یا لیستش را سفارت انگلستان داده بود یا خود رضا شاه با سرنیزه ... یک عده ای را وکیل کرده بود و مردم هم هیچ ابداً دخالتی در مسئله نداشتند.
خوب، حالا ما فرض می کنیم که این [سلطنت طبق] قانون اساسی بوده، و همۀ این اشکالات رفت و ایشان موافق با قانون اساسی آمده است و به اریکۀ سلطنت نشسته، از چند جهت باز اشکال هست. یک جهت اینکه خوب، همین مردمی که شما را رأی دادند و قانون اساسی شده است برای خاطر رأی مردم و مادۀ قانون اساسی که این یک «موهبت الهی» است که مردم می دهند به شخص سلطان، همین مردم حالا می گویند نه! اگر می گویید درست نیست این حرف، رفراندم کن! رفراندم کن! یعنی سرنیزه را بردارید، حکومت نظامی و دولت نظامی را بردارید و مردم را آزاد بگذارید، بعد بگویید که آقا هر کس که این سلطنت را قبول دارد بیاید در شمال شهر، هر کس قبول ندارد برود در جنوب شهر؛ ببینیم شمال شهر بیشتر جمعیت پیدا می شود یا جنوب شهر. اینها امتحان کنند، اگر راست می گویند که می خواهند اینها مطابق قانون اساسی عمل کنند و عمل به قانون اساسی یک اصلی است پیش اینها! ما ادعای این را داریم که الآن ... قبول می کنیم این مادۀ قانون اساسی را که قانون اساسی گفته است که سلطنت یک موهبتی است الهی که مردم به شخص شاه می دهند ـ حالا اشکالات دیگری که بعضی شبهای دیگر کردم آنها را ما همه را کنار می گذاریم، قبول می کنیم این مطلب را از ایشان ـ لکن ملت باید این را هبه کنند و بدهند به شخص سلطان. حالا اگر ملت آمدند که بابا نمی خواهیم این شاه را، همان ملتی که اعطا کرده بودند حالا بگویند نه، به حَسَب قانون اساسی «نه» صحیح است؛ آن «آره» درست است یعنی آره تا حالا، از حالا به بعدش دیگر سلطنت نه. بنابراین به حَسَب قانون اساسی ـ روی فرض ما ـ قبول کردن اینکه از اول سلسلۀ پهلوی صحیح بوده است، سلطنتشان موافق قانون اساسی هم بوده است، همۀ جهات را قبول کنیم، الآن که مردم می گویند نه، الآن دیگر ایشان سلطنت ندارند.
ر.ک صحیفه امام؛ ج 5، ص 60 - 68
***
جماران، 1359_ نامه به آقای میرزا محمد ثقفی (خانوادگی)
ر.ک صحیفه امام؛ ج 13، ص 374
***
جماران، 1363_ پیام به بسیجیان (تجلیل از خدمات بسیجیان کشور)
بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکر و تقدیر از اقدامات خداپسندانۀ بسیج مستضعفین در راه هدف مقدس اسلام و استقلال کشور و آزادی ملت دربند و با تشکر از کوششهای آنان در کوتاه کردن دست چپاولگران، امید است با تحصیل اخلاص در همۀ امور، چه تعلیم وتعلم و تقویت فرهنگ اسلامی و آموزش کافی فنون مختلف نظامی، و چه در راه بسیج توده های مظلوم و مستضعف جهان بر ضد استکبار جهانخوار تا قطع طمع آنان نه تنها از کشورهای اسلامی که از همۀ ممالک تحت ستم جهان و چه در راه تقویت هر چه بیشتر بسیج برای حراست از اسلام بزرگ و ایران عزیز و با صبر و شکیبایی در این مقاصد بزرگ، این خدمت گرانقدر را رنگ الهی داده واز عبادات بزرگ قرار دهند. از خداوند تعالی توفیق شما عزیزان را در این مقصد بزرگ خواستارم. خدا پشت و پناهتان باد.
به تاریخ 30 آبان ماه 1363
روح الله الموسوی الخمینی
ر.ک صحیفه امام؛ ج 19، ص 105
***
.
انتهای پیام /*