قم، ۱۳۴۱_ سخنرانی در جمع بازاریان تهران (لزوم لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی)
اهم نامه:
این کشور، قانون اسمی اش قانون امام جعفرصادق است و باید تا موقع ظهور امام زمان، این قانون باقی بماند.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۸۲ - ۸۳
***
نوفل لوشاتو، ۱۳۵۷_ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ویژگی های حکومت اسلامی
اهم بیانات:
به همۀ ابعادی که از برای انسان هست؛ انسان، خود انسان، عبارت از این صورت ظاهر که می خورد و می آشامد و عرض می کنم که سایر کارهایی که سایر حیوانات هم انجام می دهند، اینقدر نیست؛ با سایر حیوانات فرقها دارد. این مقداری که می بینید که انسان در عالم طبیعت زندگانی می کند، سایر حیوانات هم، سایر موجودات طبیعی هم، همه در این عالم طبیعت، آنهایی که زندگی حیوانی دارند، زندگانی حیوانی می کنند و با انسان مشترکند و آنهایی که زندگی شان نباتی و کمتر از اوست هم این زندگانی را دارند. در میان همۀ موجوداتی که در این طبیعت موجود هستند، انسان اختصاصاتی دارد که سایر موجودات ندارند. یک مرتبۀ باطن، یک مرتبۀ عقلیت، یک مرتبۀ بالاتر از مرتبۀ عقل، در انسان بقوه هست. از اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا برسد به آنجایی که وَهْم ماها نمی تواند برسد و همۀ اینها محتاج به تربیت است.
من به گوشم اینجا می خورد که بعضی از این جوانهای ما نسبت به این احکام ظاهری اسلام، مثل نماز که بسیار در اسلام اهمیت دارد، اینها خیلی همچو تمام و تام عمل نمی کنند؛ و این مسئله، مسئله ای است که اسباب تأسف ماست که شما جوانهای مُسْلم به این نسخه هایی که اطبای روح داده اند عملْ، خدای نکرده نکنید، و بعد در عاقبت یکوقت پشیمانی برای شما پیدا بشود که آن وقت دستتان دیگر کوتاه باشد.
فریاد ما که می گوییم ما حکومت اسلامی می خواهیم و مرگ بر این سلطنت کثافتکاری؛ برای این است که ما می بینیم که ـ خودمان می بینیم یکوقت تاریخ می خوانیم ـ سلاطین سابق هر چه بودند، جبار بودند، لکن خیانت در آنها کم بوده. جبار بودند، تبهکار بودند، تعدی می کردند به مردم؛ اما مملکتشان را به یک مملکت دیگری، منافع مملکتشان را به مملکت دیگری نمی دادند. من ندیدم که یکی از سلاطین سابق مملکتش را فروخته باشد به یک کسی، منافع مملکتش را تقدیم دیگری کرده باشد؛ این اخیراً شده و خصوصاً در زمان این آقا، در زمان این سلطان مفسد، این مسائل پیدا شده است که هر چیزی که ما داریم اینها از بین برده اند. زندگی خودشان این زندگی است، زندگی شما این است که می بینید. توی اینجا بنشینید، توی این جاهای نم. آنها زندگی آنهاست.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۱۷۵ - ۱۸۲
***
نوفل لوشاتو، ۱۳۵۷_ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (آفت بی توجهی به معنویات در تداوم راه)
اهم بیانات:
انسان را وقتی که ملاحظه می کنید، اول نشوَش با سایر نباتات فرقی ندارد. نبات را، هستۀ خرما را، هستۀ چیز دیگری را، می اندازند توی خاک، و خاک تربیت می کند و آن نمومی کند یک جای خاصی، که در آن جای خاص نمو می کند. حیوان هم نطفه اش در رحم واقع می شود و یک بذری است؛ این بذرش محلش آنجاست؛ یعنی جای تربیتش آنجاست که اگر یک جایی را یکوقتی طرحی درست کنند که همان خاصیت و همان چیزها را داشته باشد و نطفه را در آنجا مثل رحم بتواند تربیت کند، ممکن است که همان تربیت بشود و یکوقتی هم انسان بشود. یک نباتی است اول، مثل سایر نباتات می ماند، با نباتات فرقی ندارد؛ آن نمو دارد، آنها هم نمو دارند، منتها آن در یک محل خاصی و با جهات خاصی، نباتات در یک محل خاص دیگری با جهات خاصی؛ اما هر دو در این معنی مثل هم هستند که آن کشت شده است و این کشت، شروع می کند به نمو کردن به واسطۀ قوایی که خدای تبارک و تعالی در زمین قرار داده است، و به واسطۀ قوایی که در رحم قرار داده است؛ اینها با هم شرکت دارند. کم کم اینکه در زمین کاشته شده است، این نباتات تا آخر همان نبات است؛ این آخرش هم، تا می رسند به ثمره؛ ثمره شان هم ثمرۀ نبات است. آنهایی که در رحم کاشته شده اند ـ که حیوانات، همۀ حیوانات مِنْ جمله انسان باشد ـ آنها کم کم از مرتبۀ نباتی بالا می آیند و در همان رحمی که هستند یک روح حیوانی پیدا می کنند، ممتاز می شوند از سایر موجودات نباتی، لکن همه شان حیوانند؛ یعنی حس و حرکت دارند، روح حیوانی دارند؛ متولد در این عالَم هم که می شوند و منفصل می شوند از محل خودشان، باز این یک امتیازی است که با نباتات دارند که نبات را اگر منفصلش کنند، دیگر تمام است، لکن اینها منفصل می شوند در آن وقتی که مقتضی است و آن جهت نباتی شان کمال پیدا کرد و جهت حیوانی پیدا شد و احتیاجشان از رحم منقطع شد؛ می آیند به این عالَم [و] با همۀ حیوانات در خوردن و خوابیدن و شهوات و اینها شریکند، همه با هم هستند؛ امتیازی ندارند الاّ به همۀ جهات حیوانی. حیوانات هم ـ همان حیواناتی که هستند ـ در ادراکات با هم فرق دارند؛ میمون بیشتر از مثلاً حیوان دیگری ادراک می کند، چیز می فهمد. انسان در بین این حیوانات ممتاز می شود به اینکه یک ترقیات دیگری، می شود بکند؛ هم در ادراکات با آنها فرق دارد و هم در غایات ادراکات فرق دارد. حیوانات تا یک حدودی ادراکشان هست و محدود و تمام می شود؛ انسان ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت، تقریباً باید گفت غیرمتناهی است.
چیزهایی که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کند، مثل سمومات می ماند که اگر انسان یک شیئی که مسموم است بخورد، مسموم می شود و به هلاکت می رسد؛ در عالَم ماورای طبیعت و روح هم اینطوری است که بعضی از چیزهاست که اگر چنانچه این چیزها را عمل کند انسان یا اعتقاد به آن پیدا کند، مثل سم قاتل می ماند، به مراتبش که یکوقت مسموم می کند انسان را، لکن قابل علاج است؛ یک وقت مسموم می کند و اگر تا آخر برود [و جذب بدن شود]، دیگر علاج هم ندارد. اینها هم برای ما گفته اند؛ گفته اند «نکنید، این کار را نکنید، این کار را نکنید.» البته یک مقدار از اموری که آنها فرموده اند «بکنید و نکنید»، باز برای تنظیم عالم طبیعت است و اجتماع است، لکن پاره ای، بسیاری از امورْ راجع به تنظیم امور اجتماع نیست؛ راجع به ماورای طبیعت است. انسان چون یک مجموعه ای است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیا آمده اند که آن همۀ احتیاجات انسان را، هر چه احتیاج دارد انسان، برای انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام می رسد.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۱۸۳ - ۱۹۳
***
قم، ۱۳۵۸_ پیام به اهالی شهرستان اقلید (همکاری با نمایندگان اعزامی)
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۳۷۱
***
قم، ۱۳۵۸_ سخنرانی در جمع مسئولان جهاد سازندگی قم (رفع وابستگی ـ توطئه امریکا)
اهم بیانات:
امروز که این مملکت به دست توانای شماها ـ و مبدأ آن از قم بود ـ به دست شما افتاده است و کشور مثل خانۀ خود شما هست، باید خودِ صاحبخانه ها به فکر خانه هایشان باشند. صاحبخانه ها ملت هستند؛ و خصوصاً این طبقه ای که کار می کنند؛ این طبقه ای که زحمت می کشند برای ملت خودشان. و این خانه ای که الآن مخروبه بوده است و به دست شماها افتاده است باید خودتان به فکر آن باشید.
من میل دارم که این همۀ این روشنفکرهای باصطلاح و همۀ این دانشگاه و رؤسای دانشگاه و معلمین دانشگاه و اساتید دانشگاه و همۀ این قشرها، من میل دارم که اینها همه به فکر این مملکت باشند. هی به فکر اینکه اشکال بکنند و بنشینند هی اشکال به این، اشکال به دادگاهها و اشکال به پاسبانها و اشکال به پاسدارها و اشکال به دولت و اینها. این کاشف از این است که ما باز رشد سیاسی نداریم. اگر یک ملتی رشد سیاسی داشته باشد، آن روزی که می بیند که از چنگال این گرگها این ملت نجات پیدا کردند، و ممکن است که آن ریشه های پوسیده باز به هم پیوند بکنند و اسباب زحمت بشوند برای این ملت، باید همۀ اینها با هم دست به هم بدهند، دیگر آن ننشیند توی منزلش با الفاظش یا با قلمش یا با مقاله اش مطالبی بگوید که برخلاف مسیر ملت است. این دلیل بر این است که ما رشد نداریم. هر چه هم روشنفکر باشیم، لکن رشد سیاسی یک مسئلۀ دیگر است. هر چه هم عالِم باشیم، لکن رشد سیاسی یک باب دیگر است.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۳۷۲ - ۳۷۸
***
قم، ۱۳۵۸_ سخنرانی در جمع نمایندگان دانش آموزان وجهاد سازندگی(آرامش دراصلاح امور)
اهم بیانات:
انقلاب ایران بهترین انقلابی بوده است که در دنیا تاکنون پیدا شده است. و نکته اش هم این است که ملت مسلمان انقلاب کردند. انقلاب مربوط به حزبی ـ مثلاً فرض کنید ـ نبوده است؛ مربوط به یک کودتایی نبوده است؛ از طرف نظامی یا از طرف حزب، بلکه مال خود ملت بوده است و خود ملت قیام کرده است، و خود ملت پیش برده است و طرف را شکست داده است، و ملت هم ملت اسلامی بوده. از این جهت که ملت یک ملت مسْلم بوده است، بی جهت نمی خواسته است که اشخاصی را بِکُشد، اشخاصی را حبس کند، اشخاصی را منع کند از فعالیت، هیچ ابداً نظر به این معانی نبوده است. از این جهت، یک انقلاب بسیار آرامی بوده است، ولو اینکه الآن مَفْسَده جوها کارشکنیهایی می کنند، لکن خوب، اینها اشخاصی هستند که ضد انقلاب هستند؛ و ریشه دار هم نیست؛ فعالیتهاشان یک فعالیت های سطحی است که اصلاح می شود ان شاءالله .
برای ما عیب است که ما بنشینیم و نانمان را دیگران بگویند که ما به شما می دهیم، یا ما به شما نمی دهیم. باید خودمان تهیه کنیم، و این به این است که کشاورزی را توسعه بدهیم.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۳۷۹ - ۳۸۶
***
جماران، ۱۳۵۹_ سخنرانی در جمع اعضای هیأت دولت و نمایندگان مجلس (توجه به معیارهای الهی)
اهم بیانات:
عملی که الهی باشد و انگیزه ای جز الهیت نداشته باشد، مثل اعمالی که انبیا ـ علیهم السلام ـ در تبلیغات خودشان انجام می دادند. این اعمال طوری است که هیچ انگیزه ای ندارد، الاّ خدای تبارک و تعالی. و لهذا انبیای بزرگ در عین حالی که در این تبلیغشان و در این ارشادشان، آنقدر زحمات را متحمل می شدند، هیچ یک از این زحمات، آنها را از آن عملی که داشتند سست نمی کرد. و باید گفت که هیچ یک از آن زحماتی که ما و به حسب انگیزه های بشری به نظر می آید که زحمت است، برای آنها اینطور نبود. برای اینکه روی آن مقصدی که آنها حرکت می کردند و عمل می کردند، آن مقصد به قدری بزرگ بود و به قدری عالی بود که تمام زحماتی که برای آن مقصد متحمل می شدند، به نظرشان زحمت نبود.
دشمنهای انسانیت و اسلام، اصلش شمّ این معنا را نکردند که یک چیز دیگر غیر از این حیوانیت و غیر از این طبیعت هم هست. آنهایی که فهمیدند که مقصد، مقصد الهی باید باشد و ما از خداییم و به او رجوع می کنیم؛ اِنّا لله وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعُون.
عضی از این آخوندهای درباری که ما را نصیحت می کنند که بیایید به اسلام برگردید. اینها اسلام را نمی دانند چه است. اینها اسلام را جز خوردن چیزی نمی دانند. همان مسائل حیوانی. اگر اینها اسلام را می دانستند، اینها که می دانند که مردک، این حزب عفلقی مسلمان نیست، و هجوم کرده به یک مملکت اسلامی، تکلیف آن کسی که هجوم می کند به مملکت اسلامی، تکلیف همۀ مسلمین است که به او هجوم کنند. تازه آن آخوند درباری می گوید که بیایید با هم به اسلام برگردید!! آخر تو بیا به اسلام برگرد. تو بیا بفهم اسلام چه است. اگر اسلام خلاصه می شد در اکل و شرب و مآرب حیوانی، آن وقت بله باید بیاییم با هم بنشینیم به آن اسلامی که شما می گویید برگردیم. اما اسلام آن است که آن شهدا را داده است. اسلام آن است که برای رسیدن به مقصد، آن همه زحمت را نبی اکرمش و اولیایش متحمل شدند. حالا ما برای اینکه چند نفر جوان از دستمان رفته ـ با اینکه خیلی عزیزند ـ از اسلام دست برداریم و برویم بنشینیم مصالحه کنیم؟
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۳، ص ۲۸۵ - ۳۰۰
***
.
انتهای پیام /*