نجف اشرف، ۱۳۵۰_ نامه به آقای سید احمد خمینی (فروش کتابخانه در قم)
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۲، ص ۳۹۵
***
نجف اشرف، ۱۳۵۱_ نامه به آقای عطاء الله اشرفی اصفهانی (لزوم بردباری)
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۲، ص ۴۶۴
***
نجف اشرف، ۱۳۵۶_ سخنرانی در جمع روحانیون درباره قدرت روحانیت و خدمات علمای شیعه
اهم بیانات:
خداوند تبارک و تعالی الطافی دارد ظاهر و الطافِ خفیه. یک الطاف خفیه ای خدای تبارک و تعالی دارد که ماها علم به آن نداریم، اطلاع بر او نداریم. و چون ناقص هستیم از حیث علم، از حیث عمل، از هر جهتی ناقص هستیم، از این جهت در اینطور اموری که پیش می آید جزع و فزع می کنیم، صبر نمی کنیم. این برای نقصان معرفت ماست به مقام باری تعالی. اگر اطلاع داشتیم از آن الطاف خفیه ای که خدای تبارک و تعالی نسبت به عبادش دارد و اِنَّهُ لَطیفٌ عَلی عِبادِه و اطلاع بر آن مسائل داشتیم، در اینطور چیزهایی که جزئی است و مهم نیست اینقدر بی طاقت نبودیم؛ می فهمیدیم که یک مصالحی در کار است، یک الطافی در کار است، یک تربیتهایی در کار است.
با اینکه این عالم اجسام و این عالم طبیعت، آنطوری که تا حالا ادراک کرده اند، تا حالا کشف کرده اند، محیرالعقول است؛ عقول ماها به آن نمی رسد. آنقدری که تا حالا فهمیده اند، و ماعدایش هم اِلی ماشاءالله هست که کسی دستش به نورش نمی رسد، ستاره هایی هست که نورشان شش بیلیون سال، شش بیلیون سال نورشان به زمین می رسد. این عدد را تفهّمش نمی توانیم بکنیم. در بعضی نوشته ها هست که بعضی از ستاره ها اگر جوفش را باز کنند پانصد میلیون شمس در آنجا جایش می شود. و بعضی از ستاره ها هست که اگر در مرکز شمس بگذارند، تا زمین می آید؛ [اینقدر] بزرگی اش هست. این پهناوری که عقول به آن نمی رسد، کسی نمی تواند بر آن اطلاع پیدا کند، اینها همه اش عالم «دنیا»ست؛ عالم پست است. بعضی از اهل معرفت می گفتند اینکه این عالم را «دنیا» گذاشته است اسمش را، برای این که خجالت می کشد واقع این قضیه را ـ واقع دنیا را بفرماید؛ از این جهت همین با همین اسم به «دنیا» تعبیر کرده است. این عالم با این پهناوری، با این بساط، عالم «دنیا»ست. این آسمانها با همۀ چیزهایی که تا حالا کشف شده است ـ به حَسَب لسان قرآن زَیَّنّا السَّماءَ الدُّنیا بِزینةٍ الکواکب»؛ آسمان «پایین»، پایینِ اینکه همه تا حالا کشفش کرده اند؛ اینها همه در لسان قرآنْ آسمان «پایین» است. این آسمانهای بالا را باز کشف نکرده اند که چه خبر است ـ در عین حال به حسب روایت: ما نَظَرَ إلَیْهِ نَظَرَ لُطْفٍ مُنْذُ خَلْقِهِ؛ و به حَسَب قرآن هم که «متاع» اسمش باشد حیات دنیا. حیات آخرتْ حیات است، زنده است. اینجا زندگی نیست، مردگی است اینجا. حیات آخرتْ حیات است ـ دارِ آخرتْ لَهِیَ الْحَیَوان.
اینطور نیست که شما خیال بکنید که ما اسلام را می خواهیم اما ملا نمی خواهیم. مگر می شود اسلام بی ملا؟ مگر شما می توانید بدون ملا کار را انجام بدهید. باز این ملاها هستند که جلو می افتند کار انجام می دهند. اینها هستند که جانشان را [می دهند]. الآن هم ما تو حبسْ ملاها داریم، الآن هم علما داریم، الآن هم علمای فداکار داریم، الآن هم هستند توی حبس، و زیر بار این ظلمها نمی روند. پیششان می روند که شما هم یک عذری بخواهید، نمی خواهند. و ما هم خوب الآن هم داریم؛ الآن هم علمای ما در حبس هستند، علمای بزرگ ما در حبس هستند. من اینکه عرض کردم یک چیزهایی بود که خود من مشاهده کردم و خیلی هایش هم یادم نیست، و جلوترش هم که ما دیگر اهل تاریخ نیستیم تا ببینیم.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۳، ص ۲۳۴ - ۲۵۲
***
نوفل لوشاتو، ۱۳۵۷_ بیانات در جمع نمایندگان روزنامه لاکروا (قوانین و احکام اسلامی)
اهم بیانات:
اسلام به این منظور به وجود آمد که به انسان، ابعاد واقعی و شأن انسانی اعطا کند؛ یعنی انسان را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی تحول بخشد و به غنای روحی انسان یاری دهد.اسلام قادر به ایجاد چنین تحولی هست. قوانین اسلام به نیازهای انسان پاسخ می گوید؛ این قوانین بسیار صریح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طی قوانین خاصی مدون و تنظیم کرده است. اسلام چگونگی سیاست جامعه را در رابطه با اقلیتهای مذهبی، مشخص ساخته است. از این نظر قوانین اسلام واقعاً پیشرو و پیشاهنگ هستند. اگر قوانین اقتصادی اسلام اجرا شود، مملکت یک اقتصاد مترقی خواهد داشت.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۲۴۲ - ۲۴۳
***
نوفل لوشاتو، ۱۳۵۷_ مصاحبه با رادیو ـ تلویزیون اتریش درباره علت ترک عراق
اهم بیانات:
دولت عراق زیر فشار شاه، من را از فعالیت سیاسی که مسئولیت آن را بر دوش می کشم منع نمود؛ از این جهت آنجا را ترک کردم.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۲۴۴
***
نوفل لوشاتو، ۱۳۵۷_ مصاحبه با خانم الیزابت تارگود درباره وضع سلطنت
اهم بیانات:
نهضت عظیم کنونی ملت ما، علیه شاه و نظام سلطنتی است. بنابراین، در جهت سرنگونی این رژیم مبارزه می شود. رهنمود ما بر ایجاد وحدت کلمه در میان همۀ اقشار جامعه است. روشهای مبارزه را مردم خود یافته اند و می یابند. رهنمودهای اصلی از جانب ما، به موقع خود به عمل می آید. در صورت عدم کفایت روشهای فعلی، اتخاذ روشهای دیگر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
اجرای حدود در اسلام، موکول به تحقق شرایط و مقدمات بسیار است و باید جهات بسیاری را از روی کمال عدالت و توجه به اینکه اسلام در کلیت خود اجرا گردد، در نظر گرفت. اگر این امور در نظر گرفته شوند، ملاحظه خواهد شد که مقررات اسلامی کمتر از هر مقررات دیگری خشونت آمیز است.
روابط ما با تمام خارجیها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه، نه به ظلمی تسلیم می شویم و نه به کسی ظلم خواهیم کرد. و در زمینۀ تمام قراردادها، ما بر اساس مصالح سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت خودمان عمل خواهیم کرد.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۲۴۵ - ۲۵۰
***
نوفل لوشاتو، ۱۳۵۷_ سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (سقوط حتمی رژیم و تحول درونی مردم)
اهم بیانات:
این وضع ملت ماست. مقایسه باید کرد بین این ملت، قبل از این نهضت و حالا؛ مقایسۀ سی سال پیش از این با حالا که ملت ما تا چه حدود رشد سیاسی کرده؛ رشد دینی، سیاسی ـ دینی. آن وقت به آن وضع بود که برای هیچ امری دخالت برای خودش قائل نبود، که به ما چه ربط دارد؟ مملکتِ خود شخص [شاه] است! این اصلاً حرفی است رایج [که] مملکت خودش است دارد اداره اش می کند و هر کار می خواهد! ملت از خودش است، همه از خودش هستند، حالا از خودش هر کاری خواست می کند! این یک منطقی [بود ]بین تودۀ مردم الاّ بعضیش ـ خیلی نادر که آن هم حرف نمی توانستند بزنند منطقشان این نبود اما نمی توانستند بگویند. تودۀ مردم منطقشان این بود که شاه است ... مملکتش است، رعیتش هستند! این منطق بود! باید همه تان یادتان باشد در بیست سال، سی سال پیش از این، مسئله اینطور بود که منطق تودۀ ملت مستضعف ما به واسطۀ خو کردن بر این قلدریها و دیکتاتوریه، [دائماً] توسری زدند و اینها عادت کردند به توسری خوردن! ملتی چند سال، ۲۵۰۰ سال، ۲۵۰۰ سال ملتی زیر لگد اینها بوده، ملتی که ۲۵۰۰ سال زیر این پرچم کثیف بوده ـ شاهنشاهی کثیف ترین رژیمهای دنیا و اشخاص دنیا[ست] این ملت عادت کرده به اینکه خودش را زیر دست و پای آنها هر کاری می کنند راه بدهد، و هیچ ابداً آخ هم نگوید!
آن فداکاری که ملت ایران کرده و این تحولی که پیدا کرده، دنبال این و همراه این ارزش داشته است که صدها نفر، هزارها نفر کشته بدهد، فدایی بدهد، یک همچو روحیه ای درست بکند. یک همچو روحیۀ زنده ای که الآن شما خیال نکنید دیگر می توانندتحمیل کنندبرشماآن ظلمهایی راکه می کردند؛دیگرگذشت تحمیل ظلمها؛
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۴، ص ۲۵۱ - ۲۵۸
***
قم، ۱۳۵۸_ پیام به دانش آموزان، دانشگاهیان و طلاب (فشار برای استرداد شاه)
اهم بیانات:
بر دانش آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه امریکا و اسرائیل گسترش داده و امریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئۀ بزرگ را بار دیگر شدیداً محکوم کنند.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۴۱۲ - ۴۱۳
***
قم، ۱۳۵۸_ سخنرانی در جمع سفیران ممالک اسلامی (مشکلات بزرگ مسلمین)
اهم بیانات:
مشکل دولتها و ملتها این است که دولتها باز خودشان را نشناختند، و ملت خودشان را نشناختند. اینها باز گمان می کنند که باید فرمانفرمایی کنند، و ملت باید کورکورانه اطاعت. مادامی که این مشکل هست که دولتها می خواهند فرمانفرمایی کنند و برای خاطر این فرمانفرمایی، سرکوبی کنند ملتهای خودشان را، این مشکل نخواهد رفع شد. و اگر این مشکل رفع نشود، مشکلهای اساسی ما ـ که گرفتاری ماست به دست ابرقدرتها ـ حل نخواهد شد. و مادامی که دولتها باز تکالیف خودشان را ندانند [خطرِ این] مشکل را می دانند؛
کِی ما می خواهیم، مسلمین کِی می خواهند از این خواب بیدار بشوند؟ و کِی می خواهند که مشکلات بین خودشان را رفع بکنند؟ تا مشکلات بین خودتان رفع نشود، تا مشکلات بین دولتها و ملتهای خودشان رفع نشود و مشکلات بین خود دولتها رفع نشود، امید اینکه شما بتوانید مَجدِ خودتان را به دست بیاورید نداشته باشید.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۱۰، ص ۴۱۴ - ۴۱۹
***
جماران، ۱۳۶۷_ نامه به آقای محمد علی انصاری (منشور برادری)
اهم بیانات:
کتابهای فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشتها در زمینه های مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی، تا آنجا که در مسائلی که ادعای اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسائل اجماعی هم ممکن است قول خلاف پیدا شود.
آیا می توان تصور نمود که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشته اند ـ نعوذبالله ـ خلاف حق و خلاف دین خدا عمل کرده اند؟ هرگز. اما امروز با کمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرفهای فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه ها کشیده شده است، چرا که نیاز عملی به این بحثها و مسائل است؛ مثلاً در مسئلۀ مالکیت و محدودۀ آن، در مسئلۀ زمین و تقسیم بندی آن، در انفال و ثروتهای عمومی، در مسائل پیچیدۀ پول و ارز و بانکداری، در مالیات، در تجارت داخلی و خارجی در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود و دیات، در قوانین مدنی، در مسائل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعم؛ چون عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و غیره. در حفظ محیط زیست و سالم سازی طبیعت و جلوگیری از قطع درختها حتی در منازل و املاک اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگیری از موالید در صورت ضرورت و یا تعیین فواصل در موالید، در حل معضلات طبی همچون پیوند اعضای بدن انسان و غیر به انسانهای دیگر، در مسئلۀ معادن زیرزمینی و روزمینی و ملی، تغییر موضوعات حرام و حلال و توسیع و تضییق بعضی از احکام در ازمنه و امکنۀ مختلف، در مسائل حقوقی و حقوق بین المللی و تطبیق آن با احکام اسلام، نقش سازندۀ زن در جامعۀ اسلامی و نقش تخریبی آن در جوامع فاسد و غیر اسلامی، حدود آزادی فردی و اجتماعی، برخورد با کفر و شرک و التقاط و بلوک تابع کفر و شرک، چگونگی انجام فرایض در سِیر هوایی و فضایی و حرکت بر خلاف جهت حرکت زمین یا موافق آن با سرعتی بیش از سرعت آن و یا در صعود مستقیم و خنثی کردن جاذبۀ زمین و مهمتر از همۀ اینها، ترسیم و تعیین حاکمیت ولایت فقیه در حکومت و جامعه که همۀ اینها گوشه ای از هزاران مسئلۀ مورد ابتلای مردم و حکومت است که فقهای بزرگ در مورد آنها بحث کرده اند و نظراتشان با یکدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسائل در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند.
اگر آقایان از این دیدگاه که همه می خواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف می گردد ولی این بدان معنا نیست که همۀ افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه می شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان می شود. هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است.
ر.ک صحیفه امام؛ ج ۲۱، ص ۱۷۶ - ۱۸۱
***
.
انتهای پیام /*