در مکتب امام، "اندیشه و معرفت" بدون ظهور در "اعمال" و "عمل" بدون آراستگی به "معرفت و آگاهی" انسان را به حقیقت مطلق رهنمون نمی سازد. امام راه رسیدن به حقایق عالم هستی و تکامل و سعادت انسان را در زدودن رذایل اخلاقی و ملکه ساختن فضایل و مکرمت های اخلاقی ذکر می کنند (پیامبر اکرم(ص) نیز هدف بعثت خود را پیاده کردن مکرمت اخلاقی معرفی کرده اند: «بعثت لِاُتمّم مکارم الاخلاق»؛ مجمع البیان؛ تفسیر آیه 4 سورۀ قلم) و معتقدند در اثر تزکیه، تهذیب نفس، ذکر مدام که ثمرۀ عرفان عملی است، دریچۀ معرفت به ساحت غیب، به روی انسان گشوده می شود و انسان در همین عالم طبیعت به کمال خود می رسد. در این مکتب از انسان خاکی و ناسوتی، موجودی آسمانی و لاهوتی ساخته می شود و انسان در اثر تلاش و کوشش می تواند به کمال انسانی خویش راه یافته، و به دیدار محبوب آرمانی خود نایل گردد. از این رو عارف، در مکتب امام مجاهدی نستوه و تلاشگری است شجاع، که برای ساختن دنیایی سالم برای انسانها کوشش می کند، زیرا دنیا را مزرعۀ آخرت می داند. (الدنیا مزرعة الآخرة) از این رو در پی ساختن نظامی برمی آید که معنویت و عشق به حق، زیربنای آن باشد. در ادبیات عرفانی، گاه تصوّف به انزواطلبی و گریز از دنیا کشیده شده است، اما از منظر امام، چنین حالتی منحرف شدن از جادۀ حقیقت است. بنابراین، می توان امام را مبارز و معارضی جدی با چنین تفکری که عرفان و زهدورزی را انگیزه ای برای عدم توجه به بهتر ساختن دنیای خود و دیگران می دانند، معرفی کرد. ایشان به صراحت به کسانی که انزواطلبی و عزلت گزینی و حتی عبادت خداوند را مستمسکی برای عدم توجه و خدمت به انسانها قرار داده اند، معترضند. شاهد مدعای ما اعمال و رفتار خود ایشان است. او در حالی که در حوزه های فقه، اصول، فلسفه، اخلاق، درسی پررونق با شاگردانی چشمگیر و تیزهوش داشت. و عابد و زاهدی بود که به موازین شریعت و آداب ظاهری آن سخت ملتزم بود و از تهجد و ذکر و تهذیب نفس لحظه ای غفلت نداشت، وقتی مشاهده کرد که احکام نورانی اسلام توسط حاکمان کشورش به فراموشی سپرده می شود و شرف و آزادگی و استقلال مردم ایران به مخاطره افتاده است، علم و جهاد را به هم آمیخت و به دفاع از مظلومین کشور و اعتلای مکتبش قیام کرد. گرچه به خوبی می دانست که این عمل او، به تعطیل شدن درس و بحث او و سپری کردن عمر خود در زندان و یا تبعید خواهد انجامید.
امام، التزام به موازین شرع را مقدمۀ طریقت می شمارند و طریقت را جز با ریاضت و تمرینهای لازم حاصل شدنی نمی دانند.
طریقت، بیرون آمدن از دینِ عادتی و اسلامِ مجازی است و از گامهای نخستین جهاد با نفس است. ایشان بر این باورند، که هر عبادتی بدون فکر و تامل صورت گیرد و یا به مقتضای عادت انجام شود، نمی تواند سالک را به کمال مطلوب برساند. بنابراین، در مرحلۀ طریقت، دین عادتی را برای رسیدن به دین حقیقی ترک می کند. از منظر امام، هیچ انسانی در هیچ زمانی، از التزام به شریعت و طریقت به دلیل رسیدن به حقیقت بی نیاز نمی گردد. عبادات و اعمال حضرت ختمی مرتبت (ص) و معصومین(ع) شاهد این مدعاست که آن بزرگواران لحظه ای از عبادت حق تعالی و التزام به شریعت و ریاضت نفس به دلیل رسیدن به حقیقت، غفلت نورزیدند.
کتاب آداب نماز، یکی از تألیفات عرفانی امام (س) است که آداب قلبی و اسرار معنوی نماز را توصیف می کند که بنا به تعریف نویسنده بزرگوار آن، از کتاب و سنت و اخبار اهل بیت عصمت و افادات اهل معرفت اخذ شده و یکی از آثار بی نظیر در زمینه سیر و سلوک معنوی و طریق بندگی می باشد.
نویسنده در مقدمه کتاب می نویسد: خداوندا، قدم سیر ما از وصول به بارگاه قدس تو کوتاه است و دست طلب ما از دامن انس تو قاصر، حجابهای شهوت و غفلتْ بصیرت ما را از جمال جمیل تو محجوب کرده، و پرده های غلیظ حبّ دنیا و شیطنتْ قلوب ما را از توجّه به عزّ جلال تو مهجور نموده؛ راه آخرت باریک و طریق انسانیّت حدید، و ما بی چاره ها چون عنکبوتان در فکر قدید، متحیّرانی هستیم که چون کرم ابریشم از سلسله های شهوات و آمال بر خود تنیده و یکسره از عالم غیب و محفل انس چشم بریده؛ جز آن که از بارقۀ الهیّه چشم دل ما را روشنی بخشی و از جذوۀ غیبیّه ما را از خود بی خود فرمایی.
اِلٰهی هَبْ لِی کَمالَ الاِنْقِطاعِ اِلَیْکَ، وَ اَنِرْ اَبْصارَ قلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّیٰ تَخْرِقَ اَبْصارُ القُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، فَتَصِلَ اِلیٰ مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقةً بِعِزِّ قُدْسِک. (مناجات شعبانیّه، بحارالانوار، ج 91، ص 99)(ر.ک. آداب نماز، ص1)
بدان که از برای نماز غیر از این صورتْ معنایی است و غیر از این ظاهر باطنی است؛ و چنانچه ظاهر را آدابی است که مراعات ننمودن آنها یا موجب بطلان نماز صوری یا نقصان آن گردد، همینطور از برای باطن آدابی است قلبیّۀ باطنیه که با مراعات ننمودن آنها نماز معنوی را بطلان یا نقصان دست دهد؛ چنانچه با مراعات آنها نماز دارای روح ملکوتی شود.
نماز، عبادتی بزرگ است که شناخت معبود و آفریدگار و محبت او را در دل ایجاد می کند و این محبت، انسان را به پرستش و عبادت و اظهار عبودیت و تواضع در برابر عظمت او وامی دارد. نماز جلوه ای از بندگی انسان در پیشگاه خدا و مظهر عبودیت و عبادت است و آن که بندۀ آفریدگار است و این بندگی را احساس می کند و آن را باور دارد، در برابر او مطیع است. نماز نور دل، صفای قلب و روح و جان، سلامت روان و فروغ ذات عباد صالح خدا است. نماز برای جوانان، پناهگاهی است که به وسیلۀ آن، راه عشق و تقرّب را زودتر می پیمایند. نماز خروش دریای درون است در گوش دنیای بیرون. نماز تجلّی روح تنها است و تسلّی قلب ناشکیبا. نماز جوشش چشمۀ شوق و پویش طریق عشق و شعر بلند رهایی است از محبس و قفس تنهایی.
.
انتهای پیام /*