امام علی بن موسی الرضا علیه السلام در یازده ذیقعده 148 ه.ق. در شهر مدینه به دنیا آمد. امام رضا علیه السلام نقش به سزایی در توسعه حوزه معارف اسلامی و تربیت شاگردان برجسته داشت. آن حضرت در سن 35 سالگی زمام امور امامت را به دست گرفتند و هدایت و راهنمایی فکری و اعتقادی جامعه اسلامی را عهده دار شدند. مدت امامت آن حضرت بیست سال طول کشید که هفده سال آن در مدینه و سه سال آخر در خراسان سپری شد. امام رضا علیه السلام پنج سال آخر امامت خویش را در دوران خلافت مأمون عباسی سپری کرد. مأمون عباسی که از چند جهت ارکان حکومت خود را در خطر می دید تصمیم به آوردن امام رضا علیه السلام از مدینه به مَرْو گرفت تا با پیشنهاد خلافت یا ولایتعهدی به امام رضا علیه السلام، مقداری از فشارها و تهدیدهای احتمالی از سوی علویان و ایرانیان را فرو نشاند و مردم با دیدن حضور امام رضا علیه السلام در دستگاه خلافت مأمون، از شورش و مخالفت منصرف شوند. مأمون در اجرای این تصمیم، چندین نامه و پیام دعوت به امام فرستاد. امام علیه السلام این دعوت ها را رد می کرد، ولی مأمون با اصرار و پافشاری بسیار، امام علیه السلام را ناگزیر کرد که به سوی خراسان حرکت کند. مأمون که برای حفظ حکومت خود امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو آورده بود و با ترفندهای خود و اطرافیان به اهداف خود نرسیده بود، وقتی که رفتار و قاطعیت آن حضرت را دید، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت او می شود و از سوی دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایتعهدی امام رضا علیه السلام مأمون را تهدید می کردند و به او هشدار می دادند. در نتیجه وی تصمیم گرفت که آن حضرت را به گونه ای از میان ببرد. ولی کاملاً مراقب بود که این عمل به طور کاملاً محرمانه انجام گیرد تا مسئله جدیدی برای حکومتش پیش نیاید. لذا با مسموم کردن آن حضرت به هدف خود رسید. امام علیه السلام در روز آخر صفر بر اثر زهر مسموم و دعوت حق را لبیک گفت و به اجداد پاکش پیوست.
هجرت تاریخی امام از مدینه به مرو، استقبال گستره شیعیان و هواداران اهل بیت در مسیر حرکت کاروان آن حضرت و انتشار حدیث سلسلة الذهب و اقدام به برگزاری نماز عید فطر و برگزاری جلسات مناظره با علمای اهل کتاب از این دوره زندگی امام در تاریخ به یادگار مانده است.
حضرت رضا علیه السلام درباره صفات مؤمن چنین فرموده اند: «مؤمن مؤمن نیست مگر اینکه در او سه خصلت باشد. روشی از پروردگارش و روشی از پیغمبرش و روشی از امامش. روش پروردگارش راز پوشی و روش پیغمبرش مدارا با مردم و روش امامش شکیبایی در هنگامه سختی ها و گرفتاری ها است.» (بحارالأنوار، 75 / 334)
همچنین برای تکامل عقل ده ویژگی ذکر می کنند که عبارت است از؛ خیرخواهی نسبت به اطرافیان است به گونه ای که انسان ها کنار او در امان هستند، کارهای کم دیگران را زیاد می بینند و کارهای زیاد خود را کم، خستگی ناپذیری و این که انسان ها برای رفع نیازهای خود به او مراجعه کنند خسته نمیشود و از طلب و یادگیری علم و معرفت نیز خسته نمی شود، فقیر بودن در درگاه خدا از توانگری در دنیا محبوب تر و خواری در راه خدایش از عزت با دشمنش محبوب تر، خواهان گمنامی است و به شهرت اهمیتی نمی دهد، آن هنگام که بدتر و فرومایه تر از خویش را ببیند بگوید: شاید نیکی و خوبی او در درون و باطن اوست و این نیک باطنی برایش بهتر است و نیکی من آشکار است و نیک ظاهری برای من بدتر است و چون بهتر و پارساتر از خویش را ببیند در برابرش فروتنی کند تا همپای او گردد. «تحف العقول،صفحه 442»
ائمه معصومین (علیهم سلام الله) نه تنها در اخلاقیات و معارف که در جنبه های اجتماعی و سیاسی از موقعیت ممتاز و مرجعیت حقیقی جهت بستر سازی سالم در جوامع بر مبنای دستورات حیات بخش اسلام و مبارزه با ظلم و بیداد حکام ستمگر برای بسط عدالت و دادگری برخوردارند. خیال نشود که گام نهادن در این راه بی خطر و بدون دردسر است که زندگی حضرات ائمه (ع) گواه صادقی بر این مدعا است.
امام خمینی(س) درباره حضرت رضا (علیه السلام)، فلسفه حرکت ائمه دین و روش زورمندان و جباران در مقابل آن را چنین بیان می کنند:
«مأمون حضرت رضا (ع) را با آن همه تزویر و سالوس و گفتن «یا ابن عم» و «یا ابن رسول اللَّه» تحت نظر نگه می دارد! که مبادا روزی قیام کند و اساس سلطنت را درهم بریزد. چون پسر پیغمبر (ص) است و در حق او وصیت شده، و نمی شود او را در مدینه آزاد گذاشت. حکام جائر، سلطنت می خواستند، و همه چیز را فدای این سلطنت و امارت می کردند؛ نه اینکه دشمنی خصوصی با کسی داشته باشند. چنانکه اگر امام (ع)، نعوذ باللَّه، درباری می شد، کمال عزت و احترام را به او می گذاشتند، و دستش را هم می بوسیدند. بر حسب روایت وقتی که امام (ع) بر «هارون» وارد شد، دستور داد حضرت را تا نزدیک مسند سواره بیاورند؛ و کمال احترام را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه بیت المال شد و نوبت به بنی هاشم رسید، مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت! مأمون که حاضر بود، از آن تجلیل و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. هارون به او گفت عقل تو نم یرسد. بنی هاشم را باید همین طور نگه داشت. اینها باید فقیر باشند؛ حبس باشند؛ تبعید باشند؛ رنجور باشند؛ مسموم شوند؛ کشته شوند؛ و گر نه قیام خواهند کرد، و زندگی را بر ما تلخ خواهند ساخت. ائمه (ع) نه فقط خود با دستگاههای ظالم و دولتهای جائر و دربارهای فاسد مبارزه کرده اند، بلکه مسلمانان را به جهاد بر ضد آنها دعوت نموده اند.»( ولایت فقیه"حکومت اسلامی"، متن، ص: 151 و 152)
حضرت رضا- سلام اللَّه علیه- در آن ابتلائاتی که داشت و در آن مصیبت های معنوی که برایش وارد می شد، بدون اینکه یک اختلافی ایجاد کند، با آرامش، راه خودش را به پیش می برد. مقید بود به اینکه آرامش ملت را حفظ کند. (صحیفه امام، ج13، ص: 42)
.
انتهای پیام /*