امریکا در تمام امور ایران دخالت دارد! ویلیام سولیوان در کتاب مأموریت در ایران، ص 28 می نویسد: سفارت امریکا در تهران، فعالیت وسیع و پردامنه ای داشت. تعداد کارکنان سفارت، به اضافۀ مأمورینی که در قسمت نظامی کار می کردند، بالغ بر 2000 نفر می شدند که با اعضای خانواده شان به 5000 نفر می رسیدند. تعداد ایرانیان وابسته به سفارت هم به دو هزار نفر بالغ می شدند و نظارت مستمر بر کار همۀ آنها کار ساده ای نبود. فعالیت این پرسنل وسیع، رشته های متنوع و گوناگونی را شامل می شد... علاوه بر اینها گروهی از مأمورین جاسوسی هم که بیشتر با ایرانیها در ارتباط بودند، در میان پرسنل ما دیده می شدند.
سولیوان در بخش دیگری از خاطراتش می نویسد: مأموران ساواک ابتدا دوره های تعلیماتی را در امریکا می دیدند، ولی بعدها اسرائیل هم به یکی از مراکز تعلیماتی ساواک تبدیل شد. تعلیماتی که در امریکا و اسرائیل به مأموران ساواک داده می شد، علاوه بر آموزشهای عمومی پلیسی و اطلاعاتی، تعلیمات ویژۀ مبارزه با روشهای جاسوسی روسها و کشف رمزهای پیچیدۀ جاسوسی آنها را شامل می شد... رقم تخمینی اعضای رسمی ساواک، در حدود 6 هزار نفر بود؛ البته شبکۀ اطلاعاتی ساواک، «منابع» خبری بسیاری را شامل می شد و عده ای نیز به طور نیمه وقت و برای انجام مأموریتهای خاص با ساواک همکاری می کردند.
سولیوان دربارۀ ملاقاتهایش با شخصیتهای ایرانی می گوید: من یکی از مدعوین دائمی اردشیر زاهدی در ایران بودم و حداقل هفته ای یکبار به خانۀ او می رفتم. هر بار که به خانۀ زاهدی می رفتم، گروههای مختلفی را از افسران ارتش گرفته تا بازاری و مردان ملبس به لباس روحانی در آن جا می دیدم!... در روزهایی که عدۀ زیادی از این افراد در خانه اش جمع می شدند، روزنامه نگاران امریکایی را هم دعوت می کرد تا این نیروها را به آنها نشان بدهد و چنین وانمود می کرد که اینان، نمایندگان اکثریت خاموشی هستند که به موقع برای مقابله با مخالفان وارد میدان خواهند شد. (مأموریت در ایران، ص 28، 69، 71، 137 و 139)
با آگاهی از چنین اوضاعی است که امام خمینی(س) خطاب به شاه می فرمایند: این امریکا دشمن این ملت است، و این مالِ ملت را به این دشمنِ ملت مجانی دادید. شما عالِمید نه اینکه اشتباه بوده! بعد از این هم همین کارها را می کنید. (ر. ک. صحیفه امام؛ ج4، ص462)
تظاهرات و اعتصابات همچنان ادامه دارد. خبرهای وحشتناکی از جنایات مأموران رژیم در شهرستانها به گوش می رسد. شاه برای نجات خود به هر کوششی دست می زند؛ خبر ملاقات وی با علی امینی و کوششهای تازۀ اردشیر زاهدی برای جلب حمایت و کمک بیشتر آمریکا، به منظور حفظ رژیم سلطنتی، منشأ شایعات زیادی شده است.
کارکنان صنعت نفت، که اعتصاب خود را از زمان کابینۀ شریف امامی آغاز کرده بودند، پس از روی کار آمدن دولت نظامی و استقرار نظامیان در مراکز نفتی کشور، تا چندی کار خود را از سر گرفتند و تولید نفت افزایش یافت. هر چند تولید کمتر از میزان متوسط پیش از آغاز اعتصابات بود ولی به قول ویلیام سولیوان، همین موفقیت، امیدهایی را برای دولت نظامی به وجود می آورد. با این وجود، کمبود مواد سوختی، قطع جریان برق و اختلال در توزیع مواد غذایی، وضع را به شدت بحرانی کرده است.
اقتصاد کشور، اواخر آبان 1357، مرحلۀ خطرناکی را طی می کند و بسیاری از ناظران خارجی پیش بینی می کنند که مسائل و مشکلات اقتصادی، دولت را سرانجام به زانو در خواهد آورد.
در این روزها، شایع شده که نخست وزیری دکتر امینی حتمی است، شاه برای خروج از کشور موافقت کرده و شورای سلطنت تشکیل خواهد شد. ضمناً از شرکت احتمالی برخی از چهره های ملی گرا و حتی تعدادی از روحانیون در شورای سلطنت نام برده می شود. به علت تعطیل روزنامه ها، هیچ یک از این شایعات، انعکاس وسیع نمی یابد.
اعترافات و اظهارات آخرین سفیر آمریکا در ایران، دربارۀ تلاشهای مأیوسانۀ شاه در آخرین روزها، عمق بحران رژیم را آشکار می سازد؛ وی می نویسد: «...در این میان، شاه سرگرم کارهای دیگری بود و ظاهراً خود را از تعقیب کارهای روزانۀ حکومت ازهاری کنار کشیده و دست دولت را در انجام کارها باز گذاشته بود. این رویۀ شاه کاملاً با روش گذشتۀ او، که در جزئیات کارهای دولت دخالت می کرد، تفاوت داشت. شاه، تلاش خود را مصروف طرح یک برنامۀ کلی برای تجدید نظر در سیستم حکومت و بازگشت به قانون اساسی نموده بود و به این منظور گروهی از رجال و چهره های سیاسی گذشته را به مشورت فراخوانده بود.
معروفترین این چهره ها که در رأس مشاورین جدید شاه قرار داشت، علی امینی نخست وزیر اسبق ایران بود که در دوران زمامداری به روابط نزدیک با آمریکاییها و حمایت جدی آمریکا شهرت داشت. امینی، که از یک خانوادۀ قدیمی و ثروتمند ایران بود، قبل از نخست وزیری، سفیر ایران در امریکا بود و در دوران کوتاه زمامداری اش در سالهای 62 - 1961 دست به اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مهمی زده بود. اعتقاد عمومی در آن زمان بر این بود که امینی به توصیۀ پرزیدنت کندی به مقام نخست وزیری ایران منصوب شده و اصلاحات اجتماعی و اقتصادی او هم مورد نظر حکومت وقت امریکا بوده است.
هدف شاه از مشورت با امینی و دیگران این بود که با تغییراتی در سیستم حکومت، موجبات رضایت گروههای ناراضی غیر مذهبی فراهم گردد و از تغییرات بنیادی که آیت اللّه خمینی در نظر داشت در رژیم ایران به وجود آورد، جلوگیری شود. اصول تغییرات مورد نظر شاه، استقرار یک حکومت دموکراسی با معیارهای غربی و محدود شدن قدرت شاه در چارچوب قانون اساسی بود. شاه امیدوار بود که با عرضه نمودن این تغییرات، از همکاری گروهی از مخالفان برخوردار گردد و آنها را به قبول مسئولیتهای دولتی راضی نماید. (ر. ک. مأموریت در ایران، ص 132)
شاه ـ به قول سولیوان ـ در این روزها در پی تغییر اصولی برای استقرار یک «حکومت دموکراسی با معیارهای غربی و محدود شدن قدرت شاه در چارچوب قانون اساسی» بود؛ امّا همین شخص، چند سال پیش از آن و در مصاحبه با خانم «اوریانا فالاچی ـ خبرنگار ایتالیایی ـ هنگامی که از او دربارۀ دموکراسی سؤال شد، با خشم و عصبانیت پاسخ داد: «...امّا من این دموکراسی را نمی خواهم. نمی دانم با آن چه باید کرد. این دموکراسی ارزانی خودتان باشد!» (مصاحبه با تاریخ، ج 2، ص 12 و 13)
امام خمینی(س) در سخنرانی خود روز 17 آبان 57 به تشریح شکستهای پی در پی طرحهای رژیم در روی کار آوردن دولت آشتی ملی و حکومت نظامی پرداخته حربه جدید شاه، یعنی عذرخواهی و توبه در پیشگاه ملت را وسیله ای در جهت اغفال مردم و تکرار حوادث تلخ دوران حکومت پهلوی می دانند. امام با اشاره به تز برخی از سیاسیون که می گویند شاه سلطنت کند نه حکومت، هشدار داده می فرمایند: این راه راهی است که انتحار ملت است. این راه راهی است که ملتِ ما را به باد خواهد داد. این تزْ تزی است که ایران را تباه خواهد کرد. (ر. ک. صحیفه امام؛ ج4، ص390)
امام، تهدید شاه را به این که اگر او برود، ایران تجزیه و به اشغال قوای امریکایی و روسی درخواهد آمد، سخنی ابلهانه و بچه گانه که هیچ تأثیری در ادارۀ ملت نخواهد داشت، می دانند و آن گاه با تأکید بر ادامۀ نهضت تا سرنگونی رژیم، می فرمایند: اگر یک کسی سستی کند در این قضایا، اهمال کند در این قضایا، کلمه ای بگوید که همراهی باشد با این آدم، این خائن به ملت است، خائن به اسلام است. (ر. ک. صحیفه امام؛ ج4، ص391)
امام خمینی(س) در بخشی دیگر از سخنان خود، خطاب به دانشجویان خارج از کشور، با تکیه بر سیرۀ عملی و سیاسی پیامبر اسلام(ص) و علی (ع) در زندگی شخصی و اجتماعی، ویژگیهای حکومت اسلامی را تبیین نموده بر این نکته تأکید دارند که، اسلام با فساد و مظاهر آن مخالف است و نه با تمدن و ترقی. (ر. ک. صحیفه امام؛ ج4، ص397)
ایشان مسألۀ ادعای امریکا و دولتهای غربی دربارۀ «ضرورت رعایت حقوق بشر» را مطرح می کنند و سپس در ردّ این ادعای کاذب، تأکید می فرمایند: این قضیۀ اعلامیۀ حقوق بشر و این حرفها، این برای این است که دولتهای ضعیف را اینها با موجّه کردن کار خودشان ببلعند. گمان نشود که اعلامیۀ حقوق بشر یک واقعیتی دارد. (ر. ک. صحیفه امام؛ ج4، ص399)
امام در بخشی دیگر، به حمایت کارتر و سخنگوی کاخ سفید از «تشکیل حکومت نظامی» اشاره کرده می فرمایند: کارتر نمی فهمد چه می گوید، سخنگوی کاخ سفید نمی فهمد این حرفها را می زند، بی اطلاع از مسائل است و اینطور حرف می زند. (ر. ک. صحیفه امام؛ ج4، ص401)
انتقاد شدید امام خمینی(س)، بدان جهت بود که پس از روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری، برژینسکی مشاور امنیت ملی امریکا، حمایت کارتر و دولت ایالات متحده را از اقدام شاه اعلام می کند و گروه برژینسکی در آمریکا، از نخست وزیر شدن ازهاری، با خوشحالی و مسرت استقبال می کنند. برژینسکی می نویسد: اخبار واصله مبنی بر این که شاه بالاخره یک دولت نظامی را روی کار آورده است، مرا شدیداً آرام ساخت. من در این اقدام شاه، این علامت خوب را دیدم که بالاخره او به مقابله با بحران برخاسته و آماده است رهبری مؤثری را اعمال نماید. با توجه به ارتش بزرگی که تحت فرمان اوست، من احساس کردم که او می تواند در صورت بروز رو در رویی علنی، موفق شود و می تواند ارتش را نه تنها برای ایجاد نظم به کار گیرد، بلکه توسط ارتش، فساد کنونی را نیز از بین ببرد.» (ر.ک. قدرت و اصول، نوشته برژینسکی)
در همان روزِ تشکیل کابینۀ ازهاری، در یک مصاحبۀ دسته جمعی، که خبرنگاران انگلیسی، فرانسوی و آلمانی در آن شرکت داشتند، از امام خمینی (س) سؤال می شود: «شاه برای همکاری به دولت نظامی متوسل شده است و ارتشبد ازهاری را انتخاب کرده که او قول داده انتخاباتی کاملاً آزاد در آینده برپا کند. شاه همچنین از آیت اللّه و سایر آیات عظام برای برقراری مجدد صلح و آرامش در ایران، طلب کمک و یاری کرده است؛ عکس العمل شما در مقابل این اعمال چیست؟» امام در پاسخ می فرمایند: «تشبثات شاه فریبکاری که از طرفی در نطقش استمداد از روحانیون و سایر ملت و افراد مملکت کرد و از طرفی در عملش با دولت نظامی برای سرکوبی ملتْ قتل و غارت برپا نمود، به هیچ وجه تأثیری در سرنوشت ما و در نهضت ندارد. وعدۀ انتخابات آزاد، امری موهوم و اصلاً انتخابات ـ چه آزاد و چه غیر آزاد ـ قانونی نیست؛ چون نه شاه قانونی است و نه دولت شاه قانونی است. پس موضوعی برای انتخابات پیدا نمی شود که آزاد باشد یا غیر آزاد. و ملت هرگز با او موافقت نخواهد کرد.» (ر. ک. صحیفه امام؛ ج4، ص353)
شاه در آن روزها، فقط به حمایت امریکا و انگلیس دل بسته بود؛ زیرا می دانست که کابینۀ نظامی ازهاری هم، کاری به نفع رژیم او از پیش نخواهد برد.
منبع: کوثر ج 2
.
انتهای پیام /*