آیا شریعت و فقه اسلامی به لحاظ جان مایه کلی قادر بر نظام سازی است و می تواند با توجه به موجودی های خود، نظامی سیاسی و اجتماعی را بنیان گذارد و آیا این کار بر عهده شریعت است یا این که شریعت، از چنین جان مایه ای برخوردار نیست و اساساً شریعت و فقه را نسزد که نظام سازی کند؟ متأسفانه عده ای علیرغم جوهره پویا و بالنده دیانت و فقاهت، به انگیزه های مختلفی گفته اند که شریعت و فقاهت رانشاید که نظام سازی کند و اساساً این کار بر عهده شریعت و فقاهت نهاده نشده. خواستن نظام سازی از شریعت و فقاهت، باری اضافی بر دین نهادن است و ما حق نداریم چنین باری را بر عهده دین بگذاریم؛ غافل از آن که جدا کردن نظام سیاسی و اجتماعی از جوهره شریعت و فقاهت، کاستن از متن دیانت و شریعت و فقاهت است و چنین کاستنی را شریعت بر نمی تابد.
امام خمینی، الگوی عملی مسلمانان در عصر ما، فقاهت را به عنوان ابزاری برای رهیافتهای کلی حاکمیت ونظام اسلامی معرفی کرد، و همۀ اندیشه های باطل پیشگان مغرض و لجوج و متعصبان جاهل و دست نشاندگان الحاد و متحجّران بی مایه را به چالشی عظیم فرا خواندند و سیر احیاگری اندیشه دینی را به اوج رساند، و از دل شریعت و فقاهت، نظام اجتماعی و سیاسی متینی را بنیان نهاد.
نگاه به دین از زاویه های مختلفی صورت پذیرفته که به مواردی عمده از آن اشاره می کنیم:
1) نگاه مغرضانه:
این نگاه، عمده از ناحیه غربیان مغرض و روشنفکران داخلی وابسته به آن ها افکنده می شود، که از نگاه آنان بایستی دین، سکولاریزه شود و از اداره شئون سیاسی و اجتماعی باز ماند؛ چه آن که اساساً دین امتحان خود را داده و انتظار نظام اجتماعی و سیاسی از دین داشتن، انتظاری به مورد نیست. اینان می گویند: دین در یک دوره تاریخی آزمون شده و در این آزمون کامیاب نبوده و کارکردهایش به خطا درآمده؛ بنابراین، دین نمی تواند عهده دار نظام اجتماعی سیاسی شود و چنان که پس از این خطای درآزمون، دین سکولاریزه شده، هم اکنون باید به سکولاریزه شده دین رأی داد و آن را از مسند حاکمیت به گوشه عزلت و انزوا هدایت نمود.
2) نگاه متحجّرانه و دین نشناسانه:
این نگاه از سوی متدینان متحجّر صورت گرفته و هم اکنون نیز چنین نگاهی تداوم دارد و در نهایت، نگاهی است تک بعدی به دین که در آن ساحت های اصلی دین نادیده گرفته شده و فقط دیانت را در ساحت فردی، قدسی و معنوی آن می نگرند و از جنبه های حیاتی و اصیل دین غفلت ورزیده اند.
ضرباتی که این نگاه واپس گرایانه و متحجّرانه بر پیکر دین وارد کرده است به مراتب بیش تر از ضرباتی بوده که غربیان و روشنفکران وابسته به آن ها وارد کرده اند.
3) نگاه دین شناسانه و حکومتی:
در این نگاه، از زاویه حکومتی، سیاسی و اجتماعی به دین نگریسته می شود. دین تئوری قدرت، مبارزه و انقلاب است و در سیری کلی در راستای طرح نظام به پیش رفته و می رود. در این نگاه دین و شریعت هم متکفّل آخرت است و هم در پی تشکیل امتی مقتدر و دنیایی، امتی که در یک جوشش قلبی متحد و تجزیه ناپذیر است و هم عهده دار روابط فرد با خداوند است و هم متکفّل ارتباط دنیایی مؤمنان در سطوح اجتماعی و سیاسی است. در این نگاه، حکومت یک تئوری شخصی نیست، بلکه تئوری درون دینی است که از متن و جوهره تعالیم شریعت الهام گرفته است.
در این نگاه است که «دین دعوت به اجتماع و دولت را از زمان حضرت نوح، که قدیمی ترین پیامبران است، آغاز نموده.» (علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه فارسی، ج 7، ص 24)
و «دین بوده است که برای اولین بار بر تشکیل جامعه و دولت، تاکید ورزیده است.» (همان، ج 27، ص 157)
فرد نظام شناس و حکومت نگر، نگاهش به دین از آغاز، نگاهی حکومتی است و همین نگاه را نیز در رویکردهای دین شناسانه خود معیار قرار می دهد. در نظام فقهی چنین فردی سعی می شود تا با استفاده از جوهر بالنده دیانت و با استفاده از نتایج فقهی حاصله در فروع حاکم اسلامی، به نظریه عام اسلامی که مبنا و اساس پیدایش این احکام فرعیه را تشکیل می دهد، پی ببرد. در چنین نگاهی پس از احاطه کامل بر شریعت و فقاهت، چیزهایی را که استنباط می کند، با نگرش سیستمی و مجموعی است که ارتباطی وثیق و ارگانیک میان یافته ها و مسائل اجتماعی و سیاسی وجود ندارد و بدین صورت شریعت را با فقاهت راستین و بایسته مورد ارزیابی و استخراج قرار می دهد و طرحی جامع را در ارتباط با تنظیم روابط جامعه انسانی ارائه می دهد؛ مثلاً ما احتیاج به یک نظام سیاسی داریم، احتیاج به نظام حقوقی داریم، احتیاج به نظام اقتصادی داریم، در هر موردی با توجه به کلیت اندیشه اسلامی، باید بتوانیم نظام سازی کنیم.
این ارتباط ارگانیک درون دینی را با مثال ذیل می توانیم دریابیم:
مثلاً در تکوین یک نظام سیاسی برای اسلام، علاوه بر این که به مبانی معرفتی، هم چون عقیده به توحید نیازمندیم، به نظامی برخاسته از این مبانی معرفتی و عقیدتی هم نیازمندیم که کارکردهای اجتماعی این بنیاد معرفتی را در عمل مؤمنان اثبات نماید و اصول رفتاری شریعت مبنی بر «مبارزه با طاغوت» طرح هر گونه «جبت» و «ولیجه» و «ولی» که در فرهنگ رفتاری مؤمنان مبتنی بر دریای معارف عقیدتی، خواسته شده، محقق گردد. لذا این مسئله در روابط خارجی، داد و ستدها و روابط سیاسی، قضایی و ... نمودار می گردد. و بدین مناسبت است که باید نظامی سیاسی و اجتماعی بنیان نهاده شود تا آن زمان آرمان بلند عقیدتی و این اصول رفتاری به خوبی عمل گردد و بدین صورت است که با کشفی «انّی» نظامی سیاسی و اجتماعی را از درون دریای معارف دینی فهم می کنیم.
امام خمینی (س) در قله نگرش حکومتی به دین قرار گرفته و منادی راستین حکومتی برای دین است. ایشان، مؤمنان را به برداشتی نو از شریعت دعوت می کند. ایشان در باب نظریات یاد شده مبتنی بر «غرض» و تحجّر» می فرمایند:
از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهه های معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملت ها و خصوصاً ملت فداکار ایران از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به این که احکام اسلام، که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمی تواند در عصر حاضر، کشورها را اداره کند یا آن که اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است. (ر.ک. صحیفه امام؛ ج21، ص404)
و در خصوص روشنفکران غرب گرا می فرمایند:
دست های اجانب برای این که مسلمین و روشنفکران مسلمان را که نسل جوان ما باشند از اسلام، منحرف کنند، وسوسه کرده اند که اسلام چیزی ندارد. اسلام پاره ای از احکام حیض و نفاس است. آخوندها باید حیض و نفاس بخوانند. (ر.ک. حکومت اسلامی، مقدمه)
خطر تحجّر گرایان و مقدس نمایان احمق، در حوزه های علمیّه کم نیست. طلاب عزیز، لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، این ها مروّج اسلام آمریکایی اند و دشمن رسول الله، استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه زدن انتخاب نمود: یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه «خدعه و نفوذ» در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید، چندان کارگر نشد، راه های نفوذ تقویت گردید. اولین و مهم ترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دون شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون، تهمت و وابستگی به اجانب را به همراه می آورد. (ر.ک. صحیفه امام؛ ج21، ص278)
اما طایفه دوم که نقشۀ موذیانه دارند و اسلام را از سیاست و حکومت جدا می دانند، به این نادانان باید گفت که قرآن کریم و سنت رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ آن قدر که در حکومت و سیاست احکام دارند، در سایر چیزها ندارند؛بلکه بسیاری از احکام عبادی اسلام، عبادی ـ سیاسی است که غفلت از آن ها، این مصیبت ها را به بار آورده. پیغمبر اسلام تشکیل حکومت داد. مثل سایر حکومت های جهان، لکن با انگیزه بسط عدالت اجتماعی و خلفای اول اسلامی، حکومت های وسیع داشته اند و حکومت علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ نیز با همان انگیزه به طور وسیع و گسترده تر، از اوضح واضحات تاریخ است. (ر.ک. صحیفه امام؛ ج21، ص401)
امام در اندیشه سیاسی خودشان که یک تفکر را تبیین می کنند، حرکت استعمارگران از مرحله ارعاب به مرحله نفوذ را بسیار کارگر دانسته و می فرمایند: آن ها در جدایی دین از سیاست، توانستند به کامیابی هایی دست یابند، ایشان از خون دلی که از متحجّران خورده یاد می کند و آن را از فشارها و سختی هایی که از دیگران دیده، بالاتر می دانند.
بدین ترتیب، امام منظرهای روشنفکران برون دینی و متحجّران درون دینی را شناسایی و طرد نموده و از موضع فکری و دیدگاه سیاسی نابی که خودشان ارائه داده اند، با دلایل و براهین علمی و اسلامی متقنی سخن می گویند. بنابراین، مسلمانان مانند همه جوامع دیگر، نیازمند نظامی سیاسی و اجتماعی می باشند و این نظام در جوهره تعالیم شریعت نهفته است.
نظام سیاسی عبارت است از شیوه ای که با آن بتوان امور جامعه را در بخش های سیاسی، اجتماعی و ... سامان بخشیده و نظمی را در جامعه به وجود آورد. و اجمالاً نظمی که اداره نظام اجتماعی را بر عهده بگیرد و قانون مندی های خاص خود را داشته باشد و بتواند روابط مردم در آن را در یک چارچوب قرار دهد، به آن نظم کلّی، نظام گفته شود.
در اندیشه سیاسی، الهی امام خمینی، اقامه دین با فقدان حکومت و نظام اجتماعی و سیاسی هرگز میسر نخواهد بود و اهداف عالی دین، بدون نظام هرگز تحقق نخواهد یافت. در این اندیشه دین و دولت با یکدیگر تلفیق شده و درآمیختگی تام و تمام دارند.
بیشترین نظریات امام در زمینۀ دولت و نظام سیاسی، در کتاب حکومت اسلامی و جلد دوم کتاب بیع و رسائل و تحریرالوسیله ایشان آمده است.
منبع: کتاب امام خمینی و حکومت اسلامی، ص414
.
انتهای پیام /*